در اينجا به نمونه هايى از اينگونه تدابير اشاره مى شود:
1ـ بحث آفرينش و روزى دادن:
گروهى از دوستداران خاندان وحى و رسالت اين بحث را مطرح ساختند كه: (آيا خداوند، امـور آفـريـنـش و روزى دادن بـه بـنـدگـان را، بـه امـامـان دوازده گـانـه عـليـهم السلام واگذاشته است يا خود تدبير مى كند؟)
بـرخـى آن را مـحـال و نـادرسـت دانـستند و گفتند: (آفرينش تنها از آن خداست و ديگرى را توان آن نيست.)
و گـروهـى ديـگـر گـفـتـنـد: (درسـت اسـت كه كسى توان آفرينش را ندارد، اما خداوند مى تـوانـد ايـن قدرت را به امامان نور عليهم السلام بدهد و آنگاه آفرينش و روزى رسانى خـلق را بـه آنان واگذارد، همانگونه كه به برخى از پيامبران پرتويى و جرقه اى از ايـن قـدرت را بـه عـنوان اعجاز و سند حقانيت در مواردى اعطا فرمود.)(1) و در اين مورد كار به اختلاف رسيد.
يـكـى از آگاهان و پرواپيشگان براى حل مشكل گفت: (چرا در اين مورد به جناب محمد بن عـثـمـان، مـراجـعـه نمى كنيد تا او پاسخ شايسته و بايسته را از سوى سالارتان براى شما بياورد و حق را روشن كند؟)
هر دو گروه راضى شدند و مساءله را نوشتند و به سوى سفير ويژه حضرت مهدى عليه السلام فرستادند كه پاسخ آن، بدين صورت از جانب آن حضرت صادر گرديد:
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الله تـعـالى هـو الذى خـلق الاءجـسـام و قـسـم الاءرزاق، لانـه ليـس بـجـسـم و لا حال فى جسم، ليس كمثله شى ء و هو السميع العليم.
و اءما الاءئمة عليهم السلام فانهم يساءلون الله تعالى فيخلق و يساءلونه فيرزق، ايجابا لمساءلتهم و اعظاما لحقهم.(2)
يعنى: خداى بزرگ است كه اجسام و پديده ها را آفريده و روزيها را تقسيم فرموده است، چرا كه او نه جسم است و نه در جسمى حلول كرده، چيزى مانند او نيست و او شنوا و بيناست.
و امـا امـامـان اهـل بيت عليهم السلام از خدا درخواست مى كنند و خداوند مى آفريند و از او مى خواهند و او به خاطر پذيرش تقاضاى آنان و بزرگداشت حقشان، روزى مى دهد.
2ـ جانشين حضرت عسكرى عليه السلام
در مـيـان شـيعيان، در مورد جانشين حضرت عسكرى عليه السلام اختلاف پيش آمد. يكى گفت: ( يـازدهـمـيـن امـام نـور، در حـالى از دنـيـا رفـت كـه جـانـشـيـنـى نـداشـت.) امـا ديگران گفتند: (هرگز چنين نيست! ... آن حضرت پيش از رحلت خويش، جانشين خود را معين و مشخص كـرد و آن فـرزند گرانمايه اش حضرت مهدى عليه السلام است كه او را به بسيارى هم نشان داد.)
پـس از ايـن اخـتـلاف ديـدگـاه، بـراى روشـن شـدن حـقـيـقت و قطع ريشه اختلاف، نامه اى پـيـرامـون همين موضوع نگاشتند و به سوى امام مهدى عليه السلام فرستادند. پاسخ آن با خط خود آن گرامى رسيد بدين شرح:
(بسم الله الرحمن الرحيم
عافانا الله و اياكم من الضلالة والفتن و وهب لنا ولكم روح اليقين و اءجارنا و اياكم من سوء المنقلب.
انـه اءنـهـى الى ارتـيـاب جـمـاعـة مـنكم فى الدين و ما دخلهم من الشك و الحيرة فى ولاة اءمـورهـم، فـغمنا ذلك لكم ... لا لنا و ساءنا فيكم..لا فينا، لاءن الله معنا و لا فاقة بنا الى غيره و الحق معنا، فلن يوحشنا من قعد عنا ....
يا هؤلاء! ما لكم فى الريب تترددون؟! و فى الحيرة تنعكسون؟!
اءوما سمعتم الله عزوجل يـقـول: (يـا اءيـهـا الذيـن آمـنـوا اءطـيـعـوا الله و اءطـيـعـوا الرسول و اءولى الاءمر منكم.)(3)
اءما علمتم ما جاءت به الآثار مما يكون و يحدث فى اءئمتكم عن الماضين و الباقين منهم عليهم السلام؟!
اءمـا راءيـتـم كـيـف جـعل الله معاقل تاءوون اليها، و اءعلاما تهتدون بها من لدن آدم عليه السـلام الى اءن ظـهـر المـاضـى عـليـه السـلام، كـلمـا غـاب عـلم بـدا عـلم، و اذا افل نجم طلع نجم؟!
فـلمـا قـبـضـه الله اليـه ظـنـنـتـم اءن الله تـعـالى اءبطل دينه و قطع السبب بينه و بين خلقه!؟
كلا! ...ما كان ذلك و لا يكون حتى تقوم الساعة و يظهر اءمرالله سبحانه و هم كارهون، و ان المـاضـى عـليـه السـلام مـضـى سـعـيـدا فقيدا على منهاج آبائه عليهم السلام و فينا وصيته و علمه و من هو خلفه و من هو يسد مسده، لاينازعنا موضعه الا ظالم آثم، و لا يدعيه دوننا الا جاحد كافر.
و لو لا اءن اءمرالله تعالى لايغلب و سره لايظهر و لايعلن، لظهر لكم من حقنا ما تبين مـنـه عـقـولكـم ويـزيـل شـكـوكـكـم؛ لكـنـه مـا شـاء الله كـان ولكل اءجل كتاب.
فـاتـقـوا الله و سـلمـوا لنـا وردوا الاءمر الينا، فعلينا الاصدار، كما كان منا الايراد و لاتـحـاولوا كـشـف مـا غـطـى عـنـكـم، و لا تـمـيـلوا عـن اليـمـيـن و تـعـدلوا الى الشـمـال، واجـعلوا قصدكم الينا بالمودة على السنة الواضحة، فقد نصحت لكم، والله شاهد على و عليكم.
و لولا مـا عـنـدنـا مـن مـحـبـة صـلاحـكـم و رحـمتكم والاشفاق عليكم، لكنا عن مخاطبتكم فى شغل فيما قد امتحنا به من منازعة الظالم العتل الضـال المـتتابع فى غيه المضاد لربه، الداعى ما ليس له، الجاحد حق من افترض الله طاعته، الظالم الغاصب.
و فـى ابـنـة رسـول صـلى الله عـليـه و آله لى اءسـوة حـسـنـة، و سـيـردى الجاهل راءة عمله وسيعلم الكافر لمن عقبى الدار.
عـصـمـنـا الله و ايـاكم من المهالك و الاءسواء و الآفات و العاهات كلها برحمته، فانه ولى ذلك و القـادر عـلى مـا يـشـاء و كـان لنـا ولكـم وليـا و حـافـظا، والسلام على جميع الاءوصـيـاء و الاءوليـاء و المؤمنين و رحمة الله و بركاته و صلى الله على محمد و آله و سلم تسليما.(4)
بنام خداوند بخشاينده بخشايشگر
خـداونـد، مـا و شـمـا را از گـمـراهيها و فتنه ها مصون محفوظ دارد! و به ما و شما روح يقين موهبت فرمايد! و ما و شما را از فرجام بد روزگاران پناه دهد!
حـقـيقت اين است كه: خبر شك و ترديد گروهى از شما در دين، به من رسيده و از ترديدى كـه در مـورد امـامـان و سـررشـتـه داران امـورشـان بـه دل آنـان راه يافته، باخبر شديم و از اين جهت بخاطر شما، نه بخاطر خودمان، اندوهگين گـرديـديـم و در مـورد شما، نه در مورد خودمان ناراحت گشتيم، چرا كه خدا با ماست و با اتـكـال بـه او، نـيـازى بـه ديـگـرى نـداريـم و حـق بـا مـاست و از اين رو اگر كسى از ما برگردد، هرگز ما دلهره و هراس نخواهيم داشت.
هـان اى بـنـدگـان خـدا! چـرا به آفت شك و ترديد گرفتار آمده و در وادى سرگردانى و حيرت مى چرخيد؟ آيا نشنيده ايد كه خداوند مى فرمايد:
(اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا فرمانبردارى كنيد و از پيامبر خدا و صاحبان امر، اطاعت نماييد؟)
و آيـا آنـچـه را كـه در روايـات، در مورد رخدادهايى كه در زندگى امامان گذشته و آينده شما مى باشد، نمى دانيد؟
آيـا نـديـديـد كـه چـگـونـه از عـصـر آدم تـا زمـان حضرت عسكرى عليه السلام سنگرها و پـنـاهـگاههايى براى شما قرار داده تا بدانها پناه بريد. و نشانه ها و پرچمهايى قرار داده است كه بوسيله آنها راه حق را بيابيد تا آنجايى كه هرگاه نشانه و پرچمى ناپديد گـشـت، پـرچـم ديـگـرى پـديـدار مـى گـردد و هـنـگـامـى كـه سـتـاره اى افول نمايد، ستاره ديگرى درخشيدن آغاز مى كند؟
پس، هنگامى كه خداوند، يازدهمين امام نور حضرت عسكرى عليه السلام را از اين جهان به جـهـان ديـگـر بـرد، شـمـا پـنـداشـتـيـد كـه خـدا ديـن خـويـش را باطل ساخت و وسيله ارتباط و پيوند ميان خود و مخلوق خود را برداشت و قطع كرد.
نه! هرگز چنين نبوده و نخواهد شد تا روز رستاخيز فرا رسد و فرمان خدا نمايان گردد در حالى كه دشمنان حق را خوش نيايد.
امـام پـيـشـيـن، حـضرت عسكرى عليه السلام كه درگذشت، به نيكبختى و بر راه و رسم پـدران گرانقدر خويش از دنيا رفت و وصيت و دانش او نزد ماست و جانشين او و آنكه بجاى او قرار مى گيرد از اوست.
جـز بـيـدادگـر و گناهكار كسى در جانشينى او با ما به كشمكش و مخالفت برنمى خيزد و جز انكارگر حق و كافر، هيچ كس جز ما كه پيشواى پس از او هستيم، كسى ادعاى جانشينى او نمى نمايد.
و اگر نه اين بود كه امر خدا، مغلوب و راز الهى، آشكار مى گرديد كه نبايد چنين شود، به گونه اى حق و حقيقت و موقعيت درست ما، بر شما روشن مى شد كه خردهايتان دچار بهت و حيرت گردد و ترديدتان از ميان برود، اما آنچه را كه خدا خواسته است، انجام مى شود و براى هر سرآمدى نوشته اى است.
بـنـابـراين، پرواى خدا را پيشه سازيد و تسليم ما شويد و كار دين و معنويت و تدبير امـور و تـنـظـيم شئون جامعه را به ما واگذاريد، بر ماست كه شما را از سرچشمه وحى و مـعـنـويت، سيراب بيرون آوريم، همانگونه كه راهنمايى و وارد ساختن شما به سرچشمه نور و هدايت از سوى ما بود.
در پـى كـشـف آنـچـه از شـمـا پـوشـيـده شـده است نرويد و از راه راست به راه چپ انحراف نـجوييد(5) و با دوستى ما، حركت درست و بى انحراف خويش را بر آيين روشنى، استوار سازيد! من شما را نصيحت و خيرخواهى كردم و خداوند بر من و شما گواه است.
و اگـر مـحـبـت و عـشـق بـه اصـلاح و نجات شما و مهر و دلسوزى نسبت به شما نبود، هيچ سـخـنـى بـا شـمـا نـداشـتـم و به آزمايش خود كه درگيرى با يك عنصر ظالم و سركش و گـمـراهـى اسـت كـه در وادى گـمـراهـى خـود فرو رفته و با پروردگارش به ضديت و دشمنى برخاسته و مقام والايى را ادعا نموده است كه از او نيست و انكارگر حق كسى گشته اسـت كه خداوندى، پيروى و فرمانبردارى از او را بر وى واجب ساخته است (6) مى پرداختم.
و دخـت گـرانـمـايـه پـيـامـبر صلى الله عليه و آله براى من الگويى شايسته و نيكوست (7) و آن عـنـصـر نـادان، بـزودى لبـاس نـتـيـجـه كـارش را خواهد پوشيد و كافر بزودى خواهد دانست كه فرجام كار از آن كيست.
نمونه هايى از سؤالات شيعيان و جواب حضرت مهدى
- بازدید: 4651