چه كساني در غيبت كوتاه به ديدار او مفتخر شده اند؟

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

پس از اينكه آغاز عيبت كوتاه آن حضرت را، از همان لحظات نخستين ولادت او شناختيم،اينك مـمكن است كسانى را به ديدار آن خورشيد جهان افروز مفتخر شده اند به دو گروه تقسيم كنيم و چگونگى ديدار برخى را بصورت فشرده و برخى را بصورت گسترده، ترسيم نماييم.
الف: كـسـانـى كـه در دوران حـيـات حـضـرت عـسـكـرى (ع) بـه ديـدار امـام مـهـدى (ع) نايل آمدند.
ب: كسانى كه پس از رحلت حضرت عسكرى (ع) به ديدار آن حضرت، مفتخر شدند.
گروه نخست
1- بـانـوى انـديـشـمـنـد و گـرانـقـدر اسـلام (حـكـيـمـه)، عـمـه حضرت عسكرى (ع) و دخت گـرانـمـايـه امـام جـواد خـواهـر حـضـرت امـام هـادى نـخـسـتـيـن كـسـى اسـت كـه جمال دل آراى حضرت مهدى (ع) را هنگام ولادت و پس از آن بارها زيارت كرد، چرا كه يكى از افتخارات او اين است كه: سخت مورد اعتماد بيت رفيع امامت بود و در ولادت حضرت مهدى (ع) حضور داشت.(1)
2ـ نسيم از كنيزان تربيت يافته بيت رفيع حضرت عسكرى (ع) است كه مى گويد:
يـك شـب پس از ولادت حضرت مهدى (ع) بر او وارد شدم و در كنار گاهواره اش عطسه بر من دست داد، آن كودك گرانمايه فرمود:
(يرحمك الله)
از اين موضوع سخت شادمان شدم كه فرمود:
(الا ابشرك بالعطاس؟)
يعنى: بگويم عطسه داراى چه فوايد و پيامى است؟
گفتم: آرى! سرورم!)
حضرت فرمودند:
(هو امان من الموت ثلاثة ايام)(2)
يعنى: عطسه تا سه روز، نويد بخش سلامتى و امان از مرگ كوتاه مدت است.
3ـ گـروهـى از يـاران حـضـرت عسكرى (ع) از (ابى غانم) كه يكى از خدمتگذاران بيت رفيع ولايت بود آورده اند كه:
بـراى حـضـرت عـسـكـرى (ع) پـسـرى به دنيا آمد كه او را محمد نام نهاد و در سومين روز ولادتش او را به گروهى از ياران خويش نشان داد و فرمود:
هـذا صـاحبكم من بعدى و خليفتى عليكم و هو القائم الذى تمتد اليه الاعناق بالانتظار، فاذا امتلات الارض جورا و ظلما، خرج فملاها قسطا و عدلا.(3)
يـعـنـى: ايـن امـام شـمـا پـس از مـن جـانـشـيـن مـن در مـيـان شـمـاسـت. و او هـمـان قـائم آل محمد(ص) است كه غيبت طولانى داشته و داراى مقام والايى است كه همگان انتظار ظهورش را مـى كـشـنـد و آنـگـاه كـه زمـيـن لبـريز از جور و ظلم و گرديد، ظهور مى كند و آن را از عدل و داد مالامال مى سازد.
4ـ گـروهـى از بـرجـسـتـگـان شـيـعـه كـه شـمـارشـان بـه چـهـل نـفـر مـى رسيد به محضر حضرت عسكرى (ع) شرفياب شدند. آن حضرت، فرزند گـرانـمـايـه اش مـهـدى (ع) را در آن مـجـلس بـه آنـان نـشـان داد و آنـان جمال دل آراى او را ديدند و امام عسكرى (ع) به آنان فرمود:
هذا امامكم من بعدى و خليفتى فيكم ...(4)
يعنى: اين امام و پيشواى شما پس از من و جانشين من در ميان شماست ....
5ـ ابوالاديان از يـاران و كـارگـزاران امـور بـيـت رفـيـع حضرت عسكرى (ع) بود و از كسانى است كه حضرت مهدى (ع) را از جمله، در رحلت حضرت عسكرى (ع) ديده است.(5)
6ـ عـالم گـرانـقـدر جـناب (احمد بن اسحاق قمى) از بزرگانى است كه در دوران غيبت كـوتـاه مـدت و حـيـات حـضرت عسكرى (ع) به ديدار امام مهدى (ع) مفتخر شده است. او در داسـتـانـى از ديـدار خـويـش مـى گويد، به محضر حضرت عسكرى (ع) وارد شدم و در اين انديشه بودم كه از جانشين آن حضرت بپرسم، آن گرامى پيش از اينكه من چيزى بگويم فرمود:
يـا احـمـد بـن اسـحـاق! ان الله (تـبـارك و تـعـالى) لم يـخـل الارض ـ مـنـذ خـلق آدم (ع) و لا يخليها الى ان تقوم الساعة ـ من حجة لله على خلقه، به يدفع البلاء عن اهل الارض و به ينزل الغيث و به يخرج بركات الارض.
يعنى: احمد بن اسحاق! خداوند از روزى كه آدم را آفريد تا دامنه قيامت، هيچگاه زمين را از حجت خود بر بندگانش خالى نمى گذارد. به بركت اوست كه خداوند بلاها را از ساكنان زمـيـن دفـع مـى كـنـد و بـه بركت اوست كه باران فرو مى فرستد و به بركت اوست كه بركات زمين را مى روياند.
گفتم: (سالار من! امام و جانشين شما كيست؟)
بـا سـؤال مـن حـضـرت عسكرى (ع) به سرعت برخاست و بر اندرون خانه وارد گرديد، آنـگـاه در حـالى بـيـرون آمد كه پسرى بسان ماه شب چهارده كه گويى سه ساله بود در آغـوش داشت، رو به من كرد و فرمود: (احمد بن اسحاق! اگر در پيشگاه خدا و حجتهاى او داراى كرامت و احترام نبودى، اين پسرم را به تو نشان نمى دادم.
احـمـد! ايـن فـرزنـدم، هـمـنـام پـيـامـبـر خـدا و هـم كـنـيـه اوسـت و كـسـى اسـت كـه زمـيـن را مالامال از عدل و داد مى كند، همانگونه كه به هنگام ظهورش از ظلم و بيداد لبريز است.
احـمـد! ... مـثـل او در مـيـان ايـن امـت، مـثـل (خضر) و (ذوالقرنين) است.
بخداى سوگند! او غيبتى طولانى خواهد داشت كه در عصر غيبتش جز آنكه خداوند قلب او را به امامتش استوار سازد و به او توفيق دعا براى شتاب در ظهورش ارزانى دارد، كسى از گمراهى و هلاكت نجات نخواهد يافت.)
گـفـتـم: (سـرورم! آيـا عـلامـت و نـشـانه اى كه قلبم اطمينان بيشترى يابد هست؟) كه بناگاه آن پسر سه ساله به عربى رسا آغاز به سخن كرد و فرمود:
انـا بـقـيـة الله فـى ارضـه و المـنـتقم من اعدائه، فلا تطلب اثرا بعد عين يا احمد بن اسحاق!
مـن بـقـيـة الله در روى زمـيـن هـستم و انتقام گيرنده از دشمنان خدا هستم، از اين رو احمد بن اسحاق! پس از ديدن و يافتن امام خويش از نشانه ها و علامتهاى او مپرس
ايـنـجـا بـود كه شادمان و مسرور از محضر حضرت عسكرى (ع) و فرزندش، خارج شدم، فـرداى آن روز بـار ديـگـر بدانجا رفتم و به حضرت عسكرى گفتم: (پسر پيامبر! از نـعـمت گرانى كه بر من ارزانى داشتى و مرا به ديدار مهدى (ع) مفتخر ساختى، مرا غرق در شكوه و شادمانى نمودى. اينك! بفرماييد نشان و روش او از (خضر) و (ذوالقرنين) چيست؟)
فرمود: (غيبت طولانى است.)
گفتم: (يعنى غيبت او بسيار به طول مى انجامد؟)
فرمود: اى وربى! حتى يرجع عن هذا الامر اكثر القائلين به، فلا يبقى الا من اخذ الله (عزوجل) عهده بولايتنا و كتب فى قلبه الايمان و ايده بروح منه.
يا احمد بن اسحاق! هذا امر من امر الله و سر من سر الله و غيب من غيب الله، فخذ ما اتيتك و كن من الشاكرين، تكن غدا معنا فى عليين.(6)
آرى بـه پروردگارم سوگند! آنقدر كه بيشتر معتقدان به امامت و غيبت و ظهور او، از عقيده خـويـش بـر مـى گـردنـد و كـسـى جـز آنـان كـه خـداونـد به ولايت و امامت ما از آنان پيمان گرفته و در قلبهاى آنان ايمان را نوشته و به عنايت خويش آنان را تاءييد فرموده است، كسى باقى نمى ماند.
احـمـد! ... ايـن كـارى از كـارهاى خدا و رازى از رازهاى او و نهانى از نهانهاى خداست. آنچه بـه تـو گـفـتـه شـد فـراگير و از سپاسگزاران باش تا فرداى رستاخيز در برترين درجات بهشت، با ما خاندان وحى و رسالت باشى.
7ـ از ديگر كسانى كه آن گرامى را در زمان پدرش (ع) ديد، (يعقوب بن منقوش) است. او مى گويد: به محضر حضرت عسكرى (ع) شرفياب شدم و در حاليكه در حجره اى در بـخـش انـدرون مـنـزل، نـشسته بود و سمت راست او اطاقى بود كه بر درگاه آن پرده اى زيبا و نظيف آويخته بود.
به آن حضرت گفتم: (سالار من! امام پس از شما و صاحب اين امر كيست؟)
فرمود: (يعقوب! آن پرده را كنار بزن!)
پـرده را كـنـار زدم، كـودك سـيـمـين رويى را نگريستم كه پيشانى باز و بلند، چهره اى سـپـيـد و نـورافـشـان، ديـدگـانى جذاب و درخشنده، دستهايى قوى و پرگوشت، قامتى دوست داشتنى و جالب و خالى بر گونه راست داشت و انبوه موهاى زيبايش بر قسمت جلوى سـرش تـنـظـيـم شـده بود. به نظرم هشت تا ده ساله آمد، هنگامى كه پرده را كنار زدم اين كودك پرشكوه پيش آمد و روى پاى پدرش حضرت عسكرى (ع) نشست.
امام عسكرى (ع) فرمود: (اين صاحب شماست.)
آگاه برخاست تا برود كه پدرش فرمود: (پسرم! تا هنگام مشخص، وارد خانه شو!) و در حاليكه من قامت دلارايش را مى نگريستم او به همان اطاقى كه از آنجا آمد، وارد شد.
سـپـس حـضـرت عسكرى (ع) رو به من كرد و فرمود: (يعقوب! به همان اطاقى كه پسرم رفت بنگر! ببين كسى هست؟)
من وارد اطاق شدم اما هيچ كس را در آنجا نديدم.(7)

پس از اينكه آغاز عيبت كوتاه آن حضرت را، از همان لحظات نخستين ولادت او شناختيم،اينك مـمكن است كسانى را به ديدار آن خورشيد جهان افروز مفتخر شده اند به دو گروه تقسيم كنيم و چگونگى ديدار برخى را بصورت فشرده و برخى را بصورت گسترده، ترسيم نماييم.
الف: كـسـانـى كـه در دوران حـيـات حـضـرت عـسـكـرى (ع) بـه ديـدار امـام مـهـدى (ع) نايل آمدند.
ب: كسانى كه پس از رحلت حضرت عسكرى (ع) به ديدار آن حضرت، مفتخر شدند.
گروه نخست
1- بـانـوى انـديـشـمـنـد و گـرانـقـدر اسـلام (حـكـيـمـه)، عـمـه حضرت عسكرى (ع) و دخت گـرانـمـايـه امـام جـواد خـواهـر حـضـرت امـام هـادى نـخـسـتـيـن كـسـى اسـت كـه جمال دل آراى حضرت مهدى (ع) را هنگام ولادت و پس از آن بارها زيارت كرد، چرا كه يكى از افتخارات او اين است كه: سخت مورد اعتماد بيت رفيع امامت بود و در ولادت حضرت مهدى (ع) حضور داشت.(1)
2ـ نسيم از كنيزان تربيت يافته بيت رفيع حضرت عسكرى (ع) است كه مى گويد:
يـك شـب پس از ولادت حضرت مهدى (ع) بر او وارد شدم و در كنار گاهواره اش عطسه بر من دست داد، آن كودك گرانمايه فرمود:
(يرحمك الله)
از اين موضوع سخت شادمان شدم كه فرمود:
(الا ابشرك بالعطاس؟)
يعنى: بگويم عطسه داراى چه فوايد و پيامى است؟
گفتم: آرى! سرورم!)
حضرت فرمودند:
(هو امان من الموت ثلاثة ايام)(2)
يعنى: عطسه تا سه روز، نويد بخش سلامتى و امان از مرگ كوتاه مدت است.
3ـ گـروهـى از يـاران حـضـرت عسكرى (ع) از (ابى غانم) كه يكى از خدمتگذاران بيت رفيع ولايت بود آورده اند كه:
بـراى حـضـرت عـسـكـرى (ع) پـسـرى به دنيا آمد كه او را محمد نام نهاد و در سومين روز ولادتش او را به گروهى از ياران خويش نشان داد و فرمود:
هـذا صـاحبكم من بعدى و خليفتى عليكم و هو القائم الذى تمتد اليه الاعناق بالانتظار، فاذا امتلات الارض جورا و ظلما، خرج فملاها قسطا و عدلا.(3)
يـعـنـى: ايـن امـام شـمـا پـس از مـن جـانـشـيـن مـن در مـيـان شـمـاسـت. و او هـمـان قـائم آل محمد(ص) است كه غيبت طولانى داشته و داراى مقام والايى است كه همگان انتظار ظهورش را مـى كـشـنـد و آنـگـاه كـه زمـيـن لبـريز از جور و ظلم و گرديد، ظهور مى كند و آن را از عدل و داد مالامال مى سازد.
4ـ گـروهـى از بـرجـسـتـگـان شـيـعـه كـه شـمـارشـان بـه چـهـل نـفـر مـى رسيد به محضر حضرت عسكرى (ع) شرفياب شدند. آن حضرت، فرزند گـرانـمـايـه اش مـهـدى (ع) را در آن مـجـلس بـه آنـان نـشـان داد و آنـان جمال دل آراى او را ديدند و امام عسكرى (ع) به آنان فرمود:
هذا امامكم من بعدى و خليفتى فيكم ...(4)
يعنى: اين امام و پيشواى شما پس از من و جانشين من در ميان شماست ....
5ـ ابوالاديان از يـاران و كـارگـزاران امـور بـيـت رفـيـع حضرت عسكرى (ع) بود و از كسانى است كه حضرت مهدى (ع) را از جمله، در رحلت حضرت عسكرى (ع) ديده است.(5)
6ـ عـالم گـرانـقـدر جـناب (احمد بن اسحاق قمى) از بزرگانى است كه در دوران غيبت كـوتـاه مـدت و حـيـات حـضرت عسكرى (ع) به ديدار امام مهدى (ع) مفتخر شده است. او در داسـتـانـى از ديـدار خـويـش مـى گويد، به محضر حضرت عسكرى (ع) وارد شدم و در اين انديشه بودم كه از جانشين آن حضرت بپرسم، آن گرامى پيش از اينكه من چيزى بگويم فرمود:
يـا احـمـد بـن اسـحـاق! ان الله (تـبـارك و تـعـالى) لم يـخـل الارض ـ مـنـذ خـلق آدم (ع) و لا يخليها الى ان تقوم الساعة ـ من حجة لله على خلقه، به يدفع البلاء عن اهل الارض و به ينزل الغيث و به يخرج بركات الارض.
يعنى: احمد بن اسحاق! خداوند از روزى كه آدم را آفريد تا دامنه قيامت، هيچگاه زمين را از حجت خود بر بندگانش خالى نمى گذارد. به بركت اوست كه خداوند بلاها را از ساكنان زمـيـن دفـع مـى كـنـد و بـه بركت اوست كه باران فرو مى فرستد و به بركت اوست كه بركات زمين را مى روياند.
گفتم: (سالار من! امام و جانشين شما كيست؟)
بـا سـؤال مـن حـضـرت عسكرى (ع) به سرعت برخاست و بر اندرون خانه وارد گرديد، آنـگـاه در حـالى بـيـرون آمد كه پسرى بسان ماه شب چهارده كه گويى سه ساله بود در آغـوش داشت، رو به من كرد و فرمود: (احمد بن اسحاق! اگر در پيشگاه خدا و حجتهاى او داراى كرامت و احترام نبودى، اين پسرم را به تو نشان نمى دادم.
احـمـد! ايـن فـرزنـدم، هـمـنـام پـيـامـبـر خـدا و هـم كـنـيـه اوسـت و كـسـى اسـت كـه زمـيـن را مالامال از عدل و داد مى كند، همانگونه كه به هنگام ظهورش از ظلم و بيداد لبريز است.
احـمـد! ... مـثـل او در مـيـان ايـن امـت، مـثـل (خضر) و (ذوالقرنين) است.
بخداى سوگند! او غيبتى طولانى خواهد داشت كه در عصر غيبتش جز آنكه خداوند قلب او را به امامتش استوار سازد و به او توفيق دعا براى شتاب در ظهورش ارزانى دارد، كسى از گمراهى و هلاكت نجات نخواهد يافت.)
گـفـتـم: (سـرورم! آيـا عـلامـت و نـشـانه اى كه قلبم اطمينان بيشترى يابد هست؟) كه بناگاه آن پسر سه ساله به عربى رسا آغاز به سخن كرد و فرمود:
انـا بـقـيـة الله فـى ارضـه و المـنـتقم من اعدائه، فلا تطلب اثرا بعد عين يا احمد بن اسحاق!
مـن بـقـيـة الله در روى زمـيـن هـستم و انتقام گيرنده از دشمنان خدا هستم، از اين رو احمد بن اسحاق! پس از ديدن و يافتن امام خويش از نشانه ها و علامتهاى او مپرس
ايـنـجـا بـود كه شادمان و مسرور از محضر حضرت عسكرى (ع) و فرزندش، خارج شدم، فـرداى آن روز بـار ديـگـر بدانجا رفتم و به حضرت عسكرى گفتم: (پسر پيامبر! از نـعـمت گرانى كه بر من ارزانى داشتى و مرا به ديدار مهدى (ع) مفتخر ساختى، مرا غرق در شكوه و شادمانى نمودى. اينك! بفرماييد نشان و روش او از (خضر) و (ذوالقرنين) چيست؟)
فرمود: (غيبت طولانى است.)
گفتم: (يعنى غيبت او بسيار به طول مى انجامد؟)
فرمود: اى وربى! حتى يرجع عن هذا الامر اكثر القائلين به، فلا يبقى الا من اخذ الله (عزوجل) عهده بولايتنا و كتب فى قلبه الايمان و ايده بروح منه.
يا احمد بن اسحاق! هذا امر من امر الله و سر من سر الله و غيب من غيب الله، فخذ ما اتيتك و كن من الشاكرين، تكن غدا معنا فى عليين.(6)
آرى بـه پروردگارم سوگند! آنقدر كه بيشتر معتقدان به امامت و غيبت و ظهور او، از عقيده خـويـش بـر مـى گـردنـد و كـسـى جـز آنـان كـه خـداونـد به ولايت و امامت ما از آنان پيمان گرفته و در قلبهاى آنان ايمان را نوشته و به عنايت خويش آنان را تاءييد فرموده است، كسى باقى نمى ماند.
احـمـد! ... ايـن كـارى از كـارهاى خدا و رازى از رازهاى او و نهانى از نهانهاى خداست. آنچه بـه تـو گـفـتـه شـد فـراگير و از سپاسگزاران باش تا فرداى رستاخيز در برترين درجات بهشت، با ما خاندان وحى و رسالت باشى.
7ـ از ديگر كسانى كه آن گرامى را در زمان پدرش (ع) ديد، (يعقوب بن منقوش) است. او مى گويد: به محضر حضرت عسكرى (ع) شرفياب شدم و در حاليكه در حجره اى در بـخـش انـدرون مـنـزل، نـشسته بود و سمت راست او اطاقى بود كه بر درگاه آن پرده اى زيبا و نظيف آويخته بود.
به آن حضرت گفتم: (سالار من! امام پس از شما و صاحب اين امر كيست؟)
فرمود: (يعقوب! آن پرده را كنار بزن!)
پـرده را كـنـار زدم، كـودك سـيـمـين رويى را نگريستم كه پيشانى باز و بلند، چهره اى سـپـيـد و نـورافـشـان، ديـدگـانى جذاب و درخشنده، دستهايى قوى و پرگوشت، قامتى دوست داشتنى و جالب و خالى بر گونه راست داشت و انبوه موهاى زيبايش بر قسمت جلوى سـرش تـنـظـيـم شـده بود. به نظرم هشت تا ده ساله آمد، هنگامى كه پرده را كنار زدم اين كودك پرشكوه پيش آمد و روى پاى پدرش حضرت عسكرى (ع) نشست.
امام عسكرى (ع) فرمود: (اين صاحب شماست.)
آگاه برخاست تا برود كه پدرش فرمود: (پسرم! تا هنگام مشخص، وارد خانه شو!) و در حاليكه من قامت دلارايش را مى نگريستم او به همان اطاقى كه از آنجا آمد، وارد شد.
سـپـس حـضـرت عسكرى (ع) رو به من كرد و فرمود: (يعقوب! به همان اطاقى كه پسرم رفت بنگر! ببين كسى هست؟)
من وارد اطاق شدم اما هيچ كس را در آنجا نديدم.(7)

گروه دوم

گروه دوم
گـروه دوم كسانى هستند كه پس از رحلت حضرت عسكرى (ع) و در دوران غيبت صغرى به ديـدرا دوازدهـمـين امام نور، حضرت مهدى (ع) مفتخر شده اند. شمار اين گروه بسيار است و بر شمردن نام همگى آنان مشكل كه در اينجا به نام برخى از آنان اشاره مى رود:
1ـ ابوالاديان از نخستين كسانى است كه در نخستين ساعات رحلت حضرت عسكرى (ع) و آغاز ولايت و امامت امام مهدى (ع) به ديدار آن گرامى مفتخر گرديد و تجلى شكوهبار او را در نماز بر پيكر پـاك پدر دريافت پاسخ نامه ها و حل مشكل كاروان قم را به چشم خود نگريست (8) كه داستان او را در بخش هشتم آورديم.
2ـ از ديـگـر افـرادى كـه بـه ديـدار آن خـورشـيد جهان افروز، مفتخر گرديد (حاجز بن يـزيـد و شاء) مى باشد. او شاهد تجلى قدرتمندانه حضرت مهدى (ع) به هنگام رحلت پـدر و نـمـاز بـر پـيـكـر پـاك او بـود و بـعـدهـا هـم بـه وكـالت آن حـضرت برگزيده شد.(9)
3ـ از كـسـانـى كـه آن حـضرت را پس از رحلت پدر گرانقدرش حضرت عسكرى (ع) ديد، عمويش (جعفر) بود. جعفر سه بار حضرت مهدى (ع) را ديد:
1ـ يـك بـار، هـنـگامى بود كه مى خواست بر پيكر پاك امام عسكرى (ع) نماز آغاز كند كه بناگاه حضرت مهدى (ع) تجلى كرد و رداى او را گرفت و كشيد و فرمود:
تنح يا عم! انا اولى بالصلاء على ابى.(10)
يعنى: عمو! برو عقب كه من بر نماز خواندن بر پيكر پاك پدرم از همگان سزاوارترم.
2ـ دومـيـن بـار هـنـگـامـى بـود كـه جـعـفـر، ادعـا كـرد كـه وارث امـام عـسـكـرى (ع) اسـت و اموال او را بايد به ارث ببرد كه حضرت مهدى (ع) از نقطه اى كه جعفر نمى دانست ظاهر شد و خطاب به او فرمود:
يا جعفر! مالك تتعرض فى حقوقى؟
يعنى: جعفر! تو را چه رسد كه به حقوق من متعرض گردى؟
و آنـگـاه در حـاليـكه بهت و هراس، سراپاى جعفر را گرفته بود، آن حضرت از برابر ديدگانش نهان شد.(11)
3ـ سـومـيـن ديـدار جـعـفـر، هـنـگـامى بود كه بر اساس وصيت حضرت عسكرى (ع) تصميم گرفتند پيكر پاك او را در همان خانهاى كه امام هادى (ع) مدفون است، به خاك بسپارند كـه جـعـفـر پيش آمد و بخاطر كارشكنى گفت: (اين خانه، خانه من است و نبايد اينجا به خاك سپرده شود.)
در اين هنگام حضرت مهدى (ع) ظاهر شد و فرمود:
(يا جعفر! ... ادراك هى؟!)
يعنى: جعفر! آيا براستى اين خانه خانه توست؟
و آنگاه از برابر ديدگان او غائب گرديد و جعفر ديگر او را نديد(12)
4ـ از كسانى كه پس از حيات پدر و در دوران غيبت كوتاه مدت امام عصر(ع) آن گرانمايه را ديـده انـد، انـبـوه مـردمـى بـودنـد كه براى نماز بر پيكر حضرت عسكرى (ع) در بيت رفـيـع ولايت گرد آمده بودند. آنان همگى ديدند كه حضرت مهدى (ع) چگونه پرشكوه و پـرصـلابـت تـجـلى كـرد و پـيـش آمد و جعفر را كنار زد و خود بر پيكر پاك پدرش نماز گزارد.
5ـ گـروه ديـگـرى كـه در غيبت صغرى به ديدار آن حضرت مفتخر گرديدند، كاروانيانى بـودنـد كـه در روزهاى نخستين هفته رحلت حضرت عسكرى (ع) به سامرا آمده بودند و در همانجا توفيق ديدار نصيب آنان گريد.
داستان آنان بطور مشروح در بخش از رحلت حضرت عسكرى آمده است.
6ـ (سيما) از غلامان (جعفر) يا از ماءموران خليفه خودكامه (عباسى) است. او به دسـتـور آنـان، درب خـانـه حضرت عسكرى (ع) را شكست و وارد خانه گرديد كه بناگاه حـضـرت مهدى (ع) در حاليكه سلاح سردى به دست داشت بر او ظاهر شد و خطاب به او فرمود:
(ما تصنع فى دارى؟)
يعنى: تو در خانه من چه مى كنى؟
(سـيـمـا) وحـشـت زده گـفـت: (سـرورم! مـرا گسيل داشته است او بر اين گمان است كه پـدرت حـضـرت عـسكرى (ع) كه از دنيا رفته است، پسرى ندارد و خانه او به جعفر مى رسـد، ايـنـكـه كـه خـانـه شـمـاسـت و شـمـا فـرزند او هستيد من مى روم) و از خانه خارج شد.(13)
7ـ (ابـراهـيـم بـن ادريـس) كـه از ياران حضرت هادى عليه السلام بود، به ديدار امام عصر عليه السلام مفتخر گرديد و درباره ديدارش گفت:
(من پس از رحلت يازدهمين امام نور، فرزند گرانمايه اش حضرت مهدى عليه السلام را كـه گـويـا جوانى 20 ساله بود، زيارت كردم پيشانى و دست مبارك او را بوسه باران ساختم.)(14)
8ـ از چـهـره هـاى بـنـام كـه در غـيـبت كوتاه مدت امام عصر عليه السلام و پس از رحلت امام عسكرى عليه السلام به افتخار ديدار نايل آمد، جناب (على بن مهزيار) است. او علاوه بر ديدار امام عصر عليه السلام در منطقه طايف، روزهايى نيز افتخار ميهمانى و ضيافت داشته كه داستان او بسيار گسترده است.(15)
9ـ از ديـگـر شـخـصـيـتـهـاى بـلنـد آوازه اى كـه در ايـن دوره بـه افـتـخـار ديـدار نـايـل گـرديـده، دومـيـن سفير آن حضرت (محمد بن عثمان) است. از او پرسيدند: (آيا صاحب الاءمر را ديده اى؟)
پـاسخ داد: (آرى! ... آخرين ديدارم با او كنار خانه خدا بود كه آن گرامى دست به دعا و نيايش برداشته و مى گفت:
اللهم اءنجزلى ما وعدتنى.(16)
10ـ و نـيـز از (عـبـدالله بـن جـعـفر حميرى) آورده اند كه مى گفت: از جناب (محمد بن عثمان) شنيدم كه مى گفت: خودم وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام را ديدم كه پرده كعبه را گرفته بود و نيايشگرانه مى گفت:
اللهم انتقم لى من اءعدائى (17)
يعنى: بار خدايا! انتقام مرا از دشمنانم بگير.
شـمـار كـسـانـى كـه در غـيـبـت كوتاه مدت آن حضرت و پس از رحلت پدر گرانقدرش، آن حضرت را زيارت نموده اند، بسيار است اگر بخواهيم نام و داستان همه آنان را بياوريم، سخن بسيار گسترده مى شود به همين جهت به همين شمار بسنده مى كنيم.
------------------------------------------
1-اكمال الدين، ج 2، ص 433 ـ 424 و بحارالانوار، ج 51، ص 28 ـ 13.
2-اكـمـال الديـن شيخ صدوق، ج 2، ص 430. كتاب غيبت شيخ طوسى، ص 139 و بحارالانوار، ج 51، ص 5 و 52 ص 30.
3-اكمال الدين، ج 2، ص 431 و بحارالانوار، ج 51، ص 5.
4-اكمال الدين، ص 435.
5-اكـمـال الديـن، ج 2، ص 457 و بـحـارالانـوار، ج 51، ص 346.
6-اكمال الدين، ج 2، ص 383 و بحارالانوار، ج 52، ص 24.
7-اكمال الدين، ج 3، ص 437 و بحارالانوار، ج 52، ص 25.
8-اكمال الدين، ج 2، ص 475 و بحارالانوار، ج 52، ص 67.
9-به بخش 8 كتاب رجوع شود.
10-اكـمـال الديـن، ص 475 و بـحـارالانـوار، ج 52، ص 67. در مـصـادر يـاد شـده (تاءخر يا عم! فانا احق بالصلاة على ابى.) ذكر شده است.
11-اكمال الدين، ج 3، ص 424 و بحارالانوار، ج 52، ص 42.
12-اكمال الدين، ج 3، ص 442 و بحارالانوار، ج 52، ص 13.
13-غيبت شيخ طوسى، ص 163 و بحارالانوار، ج 52، ص 13.
14-غيبت شيخ طوسى، ص 163 و بحارالانوار، ج 52، ص 14.
15-اكمال الدين، ج 3، ص 465، غيبت شيخ طوسى، ص 159 و بحارالانوار، ج 52، ص 42.
16-اكمال الدين، ج 2، ص 440، غيبت شيخ طوسى، ص 221 و بحارالانوار، ج 51، ص 351.
17-اكمال الدين، ج 3، ص 440، غيبت شيخ طوسى، ص 222 و بحارالانوار، ج 52، ص 30.
--------------------------------------
آيت الله سيد محمد كاظم قزوينى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page