بيست و پنجم رجب شهادت حضرت موسى ابن جعفر عليه السلام

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

هر گه كه نسيم از ره بغداد آيد
ما را ز حديث عشق و خون ياد آيد
اى گل كه به گردن تو غل افكندند
از صبر تو زنجير به فرياد آيد
خورشيد در بند
ديگر بار پورى از خاندان رسالت و امامت، از زندگى سراسر رنج و مشقت، به سراى جاودان هجرت كرد، اما در اين كوچ درسها و تعهدات بسيار سنگين بر دوش امت شيعه گذارد، چنگال دد صفتى در چهره انسان، به خون ابر انسانى الهى اغشته شد، بدترين خلق خدا، بهترين بنده خدا را مسموم ساخت، پس از سالهاى متمادى حبس و زندان و شكنجه سر انجام، تلاش و كوششهاى حضرت را در مسير انسان سازى نتوانست تحمل كند و او را شهيد كرد، عبد صالحى، با چنگال انسان فاجرى چون هارون پست با بمبى بيصدا، ولى انسان كش كه بر قلب رئوفش وارد آمد به شهادت رسيد.
دشمن خون اشام خواست با عمل ننگينش به ايندگان بفهماند چون قدرت جاذبه ايشان قلوب را به خود متوجه ميساخت من هم قلب او را منفجر كردم تا جاذبه اى نداشته باشد.
ارى من قلبش را متلاشى ميسازم تا قلبها را از اطراف و افكار من متفرق نگرداند.
امام موسى ابن جعفر عليه السلام پس از اينكه در زندان فضل بن ربيع بود و بارها از سوى هارون فرمان مسموميت ان امام رسيده بود و فضل حاضر به ارتكاب اين جنايت نشده بود، عاقبت هارون جنايتكار او را به يك انسان يهودى و ضد خدا و پيغمبر يعنى سندى ابن شاهك سپرد و گفت: تا ميتوانى او را ازار شكنجه ده و از هيچ ظلمى در حق او دريغ مدار، ان ملعون هم به شكنجه هاى روحى و جسمى مشغول بود تا اينكه دستور شهادت حضرت از طرف هارون براى سندى ابن شاهك رسيد.
هارون در اين دستور محرمانه و ظالمانه اش بسيار هشدار داده بود تا سندى مواظب دوستان و طرفداران حضرت باشد، مبادا آنان از اين طرح مطلع گردند، زيرا قدرت و نفوذ در آنها زياد است و بيم شورش و بلوا ميباشد.
سندى ابن شاهك كه مكررا بندگى و اطاعت از هارون را به اثبات رسانيده بود و بعلاوه خود نيز فردى دشمن و تشنه خون اهلبيت عصمت عليها السلام بود با يك حيله شيطانى غذاى امام كاظم عليه السلام را مسموم كرد و امام را به شهادت رساند.
نقل است: هنگامى كه غذاى سمى را به حضور امام آوردند، امام امتناع ورزيد ولى سندى اصرار كرد كه بايد از اين غذا ميل كنيد، امام كه ميدانست با خوردن اين غذا به جهان ابدى عروج ميكند و از طرفى اصرار و فشار سندى هم انقدر زياد است كه امكان نخوردن برايش نيست فرمود: خداوند تو خود ميدانى مرا مجبور ساخته اند كه از اين غذا مسموم بخورم.
پس از مسموم كردن امام كاظم عليه السلام، ايشان را از زندان تنگ و تاريك و نمناك به خانه سندى ان شاهك منتقل كردند و در يك اطاق تميز و مرتب و مزينى جاى دادند و انگاه عده اى از علماء و دانشمندان پايتخت (بغداد) كشور را را به منزل دعوت كردند، پس از پذيرائى مفصل و گرم، ايشان را به اطاقى كه امام كاظم عليه السلام بود راهنمايى كردند، چون علماء وارد اطاق شدند، ديدند امام و ولى شان در بسترى تميز و مرتب ارميده، اما چهره مباركشان به زردى گرائيده، گويى آفتاب عمرشان بر لب بام است، و غروب آفتاب حيات پر بارشان نزديك. افكار و چهره هايشان مضطرب و نگران كه خدا يا چه شده است؟ چرا حال امام اينقدر نامناسب است؟ بايد در فكر طبيب و درمان ايشان برائيم و... در اين هنگام سنيد ابن شاهك با يك چهره خندان و نيكو وارد شد، پس از خير مقدم گرم گفت:
شما را خواسته ام تا... هنوز سخنش را بپايان نرسانده بود كه يكى از علماء از ميان برخاست و چنين گفت: اقا حالشان خوب نيست ما ميخواهيم ايشان را نزد طبيب ببريم.
سندى سخن عالم را قطع كرد و گفت: ايشان تحت نظارت و مراقبت كامل طبيب هستند و نيازى به زحمت شما نيست ولى ان چيز كه ميخواست بگويم اين است:
كه دعوت امروز ما از شما بخاطر گواه بودن و شهادت بر اين مطلب كه ايشان در يك جاى مرتب و تميز و روشن قرار دارند برخلاف انچه شنيده شده، ايشان سختى و ناراحتى نيست، اينك ايشان حاضر و شما هم حضور داريد كه او هيچگونه زخم و جراحتى و ناراحتى كه ناشى از شكنجه و زندان باشد وجود ندارد، فقط اندكى كسالت دارند كه انهم بزودى خوب خواهد شد.
سندى ابن شاهك با اين لحن مودبانه و بظاهر مخلصانه خواست طرحى را كه هارون سفاك مبنى بر مخفى ماندن اين جنايت، داده بود، به انجام رساند. لكن امام كاظم عليه السلام در اينجا بيانى افشاگرانه فرمود و در نتيجه طرح هارون و سندى را بر ملا ساخت. امام عليه السلام چنين سخن فرمود: اگاه باشيد كه اين مرد بنا به دستور هارون مرا زهر خورانيد و اين چهره رنگ پريده ام از اثار مسموميت است و چند روز ديگر به لقاء الله خواهم پيوست.
سندى ابن شاهك لرزيد و غضبناك شد، بر آشفت وفقهاء و علماء همه بسان باران بر مقدم مباركش اشك مظلوميت و غربت نثار كردند و از خانه بيرون آمدند.
ديرى نگذشت كه جنازه مبارك انحضرت را از خانه سندى بر دوش چهار شخص عادى بسوى خانه ابديشان حمل كردند.
انروز ظهر روز جمعه بيست و پنجم ماه رجب سال يكصد و هشتاد و سه هجرى بود و ان وجود مبارك در حاليكه 55 سال از عمر شريفش ميگذشت و به خيل اباء و اجداد گرامش ملحق گرديد.
ارى شهادت در راه احياء افكار و انديشه هاى انسانى، شهادت بخاطر عدالتخواهى و حق طلبى، شهادت براى ستم نپذيرى و طرفدارى از خلق محروم فوزى است عظيمى سعادتى است والا و امام عليه السلام شهادت را پذيرفت تا ستم، سازش، انقياد، حق كشى و ظالم پرورى كه در خورشان هيچ پيشواى روحانى و الهى نيست، نپذيرد. او پيوسته ظلمت و تاريكى زندان را پذيرفت تا نور فشان و راهنماى گمراهان باشد.
بخش مهمى از عمر گران مايه اش را در زندان و تبعيد و تحت شكنجه و كنترل گذارند. قيد و بند ظالمانه هارون را برگزيد تا به جهانيان عصر خود و ايندگان بياموزد كه ستم است و رضايت دادن به حيات ستمگر برخلاف روند تكاملى انسانيت است.
ارى او يك تز مبارزاتى داشت راه ستيز به شمشير و سلاح و رزم منحصر نيست بلكه گاهى هم بايد بيلان كار را با تسبيح و دعا و زندان و تبعيد و شكنجه ارائه داد. و امام كاظم عليه السلام براى مبارزه با ستمگران زمان خود اين راه را انتخاب كرد، 14 سال زندان و محدوديت و شكنجه، درسى براى پيروان مكتب تشيع گرديد. و بحق بايد گفت: سلام بر او و راهش، سلام بر او و حياتش، سلام بر او و پيروانش، سلام بر او و اموزگارش، سلام بر او و درس و كلاسش و سلام بر لحظات حيات پر بارش كه قرآن كريم نزد در عظمت اين سالكان و رهبران حق ميفرمايد:
سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا.
سلام بر لحظه ولادت و روز عروجش و سلام بر روز بعثتش در قيامت و روز حشر.
پيروى كردن
من در اين كنج غوغاى محشر ميكنم
پيروى از مادرم زهرا اطهر ميكنم
كاخ استبداد را بر فرق هارون دغا
واژگون با نعره الله اكبر ميكنم
تا زند سيلى به رويم سندى از راه ستم
ياد سيلى خوردن زهراى اطهر ميكنم
گر چه در قيد غل و زنجير مى باشم ولى
استقامت در بر دشمن چو حيدر ميكنم
گر زپا و گردن رنجور من خون مى چكد
ياد ميخ و سينه مجروح مادر ميكنم مرثيه گروهى، در شهادت حضرت موسى ابن جعفر عليه السلام
راحتم كن دگر اى حبيبم، من غريبم، غريبم، غريبم
من كه بى جرم و گناهم
گشته زندان قتلگاهم
موسى جعفرم،: غريبم
هفتمين رهبرم، من غريبم
من غريبم، غريبم، غريبم (2)
خورده ام بس تازيانه
گشته ام سير از زمانه
رخ نهادم چون غريبانه
روز و شب بر خاك زندان
زين جهان ميروم سوى داور
در جنان ميروم نزد مادر
من غريبم، غريبم، غريبم (2)
من به هجران مبتلايم
راحتم كن از بلايم
خواهم هر دم از خدايم
ديدن روى رضايم
اى رضا جان من اى رضا جان
نور چشمان من اى رضا جان
من غريبم، غريبم، غريبم (2)
-------------------
محمد عسكرى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page