5 - اينجا كجاست كه حسين عليه السلام دستور توقف داده است؟!

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

اينجا كجاست كه حسين عليه السلام دستور توقف داده است؟!
زنان در كجاوه مى مانند اما مردان يكى يكى از اسب فرود مى آيند و كنجكاو و متحير اما متين و مؤ دب به كاروانسالار نزديك مى شوند.
امام فرمان مى دهد كه پرچمها را بياورند؛ او مى خواهد سپاه كوچك خويش ‍ را پيش از رسيدن به كربلا سازماندهى كند.
دوازده علم براى دوازده علمدار.
پرچمها، بى درنگ از پشت و پهلوى اسب باز مى شوند و در زمين پيش روى امام قرار مى گيرند.
امام آرام خم مى شود، يكى يكى پرچمها را بر مى دارد، مى گشايد و به دست سرداران مى سپارد.
يازده پرچم از دست امام به دست يازده سردار منتقل مى شود و يك پرچم همچنان روى زمين مى ماند.
امام تاءمل مى كند. سكوت بر سر سپاه كوچك امام سايه مى افكند. از هيچ جاى كاروان صدايى بر نمى خيزد. حتى اسبها تنديس وار بر جاى خود ميخكوب مى شوند.
اما در درون ياران غوغا و ولوله اى برپاست.
اين پرچم آخرى از آن كيست؟
حتى نفسها ايستاده اند، اما نگاهها ميان صفاى چشم و مروه دست امام، سعى مى كنند.
چرا امام ايستاده است؟ چرا دست امام حركت نمى كند؟ چرا اين علم آخر را به دست اهلش نمى سپارد؟
به چه مى انديشد امام؟ چه بايد بكنند ديگران!
آيا امام منتظر داوطلبى است؟
يكى دل را به دريا مى زند، پيش مى آيد
و مى گويد:
امام بر من منت بگذاريد و اين پرچم آخر را به دست من بسپاريد.
امام مهربان نگاهش مى كند و مى گويد:
صاحب اين پرچم خواهد آمد، صبر كنيد.
حيرت بر دل مردان كاروان، چنگ مى زند. كيست صاحب اين پرچم كه خواهد آمد؟ از كجا خواهد آمد؟ از بيرون يا از ميان همين جمع؟ از بيرون كه در اين بيابان برهوت كسى نخواهد آمد. پس شايد داوطلبى ديگر بايد قدم پيش بگذارد. شايد تقاضايى ديگر به اجابت بنشيند.
فرزند رسول الله! اين افتخار را به من عطا كنيد.
اى عزيز پيامبر! بر من منت بگذاريد.
آقاى من! مرا انتخاب كنيد.
مولا!رخصت دهيد...
امام با نگاه، دست محبتى بر سر همه داوطلبان مى كشد و همچنان آرام پاسخ مى دهد:
صبر كنيد عزيزان! صاحب اين پرچم خواهد آمد.
و اشاره مى كند به سوى كوفه، به همان سمت كه غبارى از دور به چشم مى خورد و سوارى در ميان غبار پيش مى تازد. غبار لحظه به لحظه، نزديك و نزديكتر مى شود.
يك اسب و دو سوار! دو سوار بر يك اسب!
امام پرچم را فرا دست مى گيرد و به سمت غبار و سوار پيش ‍ مى رود.
كاروانيان همه از حيرت بر جاى مى مانند و كيست اين سوار كه امام به پيشواز او مى رود؟!
چه رابطه اى است ميان او و امام كه امام، نيامده از آمدنش سخن مى گويد؟ رايتى را پيشاپيش براى او مى افرازد و اكنون به استقبالش ‍ مى شتابد؟!
كاروانيان درنگ بر زمين حيرت را بيش از اين جايز نمى شمرند، يكباره از جا مى كنند و به دنبال امام و پرچم، خود را جلو مى كشند.
دشت خشك است و بى آب و علف و حتى يكدست؛ بى فراز و نشيب.
كاروانى از زنان و پردگيان بر جاى مانده است و مردانى به پيشدارى امام به سمت غبار و سوار پيش مى روند. نسيمى گرم و خشك به زير بال پرچم مى زند و آن را بر فراز سر مردان مى رقصاند.
سوار، بسيار پيش از آنكه به امام برسد، ناگهان دهنه اسب را مى كشد. اسب را در جا ميخكوب مى كند و بى اختيار خود را فرو مى افكند. همراه سوار نيز خود را با چابكى از اسب به زير مى كشد.
چهره گلگون و گيسوان بلند سوار از دور داد مى زند كه حبيب است.
عطش حيرت مردان فروكش مى كند؛ خوشا به حال حبيب! ادب حبيب به او اجازه نداده است كه سواره به محضر امام نزديك شود. خود را از اسب فرو افكنده است و اكنون نيز عشق و ارادت او اجازه نمى دهد كه ايستاده به امام نزديك شود.
امام همچنان مشتاق و مهربان پيش مى آيد و حبيب نمى داند چه كند.
مى ايستد، زانو مى زند، گريه مى كند، اشك مى ريزد، زمين زير پاى امام را مى بوسد، مى بويد، برمى خيزد، فرو مى افتد، به يارى دست و زانو، خود را به سوى امام مى كشاند، لباس بلندش در ميان زانوها مى پيچد، باز به سجده مى افتد، برمى خيزد، چشم به نگاه امام مى دوزد، تاب نمى آورد، ضجه مى زند، سلام مى كند و روى پاهاى امام آرام مى گيرد.
امام زانو مى زند، دست به زير بال مى گيرد و او را از جا بلند مى كند و در آغوش خود ماءوايش مى دهد.
جز اشك، هيچ زبانى به كار حبيب نمى آيد.
امام بال ديگر خود را براى همراه حبيب مى گشايد. واى! چه كند همراه حبيب؟ چه كند غلام حبيب در مقابل اين رحمت واسعه؟ در مقابل اين بال گسترده محبت؟!
زبان به چه كار مى آيد؟ اشك چه مى تواند بكند؟ قلب چگونه در سينه بماند؟ نفس چگونه بيرون بيايد؟ حبيب يارى كن! اينجا جاى سخن گفتن توست. تو چيزى بگو. مرا دست بگير در اين اقيانوس بيكران محبت!
من نديده ام! نچشيده ام. كسى تا به حال اين همه محبت يكجا و يك بغل به من هديه نكرده است. كارى بكن حبيب! چيزى بگو!
مولاى من! اميد من! اين برادر، غلام من بوده است كه در راه شما آزاد شده، اما خودش...
اما خودم حلقه بندگى شما را در گوش كرده ام. اگر بپذيريد، اگر راهم دهيد، اگر منت بگذاريد.
امام، غلام را در آغوش مى فشارد و شانه مهربانش را بستر اشكهاى بى امان او مى كند.
از آن سو زينب (س)، سر از كجاوه بيرون مى آورد و مى پرسد: كيست اين سوار از راه رسيده؟
و پاسخ مى شنود:
حبيب بن مظاهر.
تبسمى مهربان و شيرين بر چهره زينب مى نشيند و مى گويد:
سلام مرا به او برسانيد.
هنوز تمام پهناى صورت و محاسن حبيب، از اشك خيس است كه مى شنود:
بانويمان زينب به شما سلام مى رسانند.
اين را ديگر حبيب، تاب نمى آورد. حتى تصور هم نمى كرده است كه روزى دختر اميرالمومنين به او سلام برساند. بى اختيار دست بلند مى كند و بر صورت خويش مى كوبد، زانوهايش سست مى شود و بر زمين مى نشيند. خاك از زمين برمى دارد و بر سر مى ريزد و چون زنان روى مى خراشد و مويه مى كند.
خاك بر سر من! من كى ام كه زينب، بانوى بانوان به من سلام برساند
خدايا! تابى! توانى! لياقتى! كه من پذيراى اين همه عظمت باشم.
--------------------------
سيد مهدى شجاعى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page