ظاهر شدن خراسانى و شعيب در ايران

(زمان خواندن: 8 - 16 دقیقه)

روايات، بيانگر اين است كه، اين دو شخصيت از ياران حضرت مهدى عليه السلام بوده و مقارن ظهور آن حضرت از ايران ظاهر مى شوند و در نهضت ظهورش شركت مى جويند.
بـه طـور خـلاصـه نـقـش آن دو، چـنـانـكـه از مـنـابـع حـديـث اهـل سـنت و برخى از روايات شيعه روشن مى شود اين است كه در آن زمان ايرانيان درگير جـنـگـى نابرابر با دشمنان خويش اند و در اثر طولانى شدن آن جنگ، سيد خراسانى را بـه عـنـوان سـرپرستى امورشان انتخاب مى نمايند، گر چه وى به اين امر چندان رغبتى نشان نمى دهد اما با اصرار زياد آنان مى پذيرد و زمانيكه رهبرى ايرانيان را پذيرفت، با ايجاد وحدت كلمه در صفوف نيروهاى مسلح ايرانى، سردار رشيد خود شعيب بن صالح را به فرماندهى كل نيروهاى مسلح، تعيين مى كند
بـديـن تـرتيب خراسانى و شعيب جنگ را در مرزهاى ايران ـ تركيه ـ عراق هدايت و اداره مى نـمـايند و نيروهاى مستقر در شام خود را به پيش رانده و در همان زمان، از دو جناح عراق و شام، آماده پيشروى بزرگ به سوى فلسطين و قدس عزيز مى شوند.
در ايـن گـيـر و دار سـيـد خـراسـانى با تغييرات و دگرگونيهائى در دو جبهه سياسى، نظامى روبرو مى گردد كه عبارتند از:
الف ـ جـبـهـه عـراق كـه زيـر تـسـلط و نـفـوذ سفيانى قرار گرفته و لشگريانش براى اشـغـال سـرزمـيـن عراق به حركت درمى آيند كه در بين راه و در منطقه اى بنام قرقيسيا با تركان (روس ها) درگير مى شود، چنانكه اين مطلب را در مبحث جنبش او يادآور شديم.
ب ـ جبهه حجاز، كه حضرت مهدى عليه السلام از مكه مكرمه ظاهر مى شوند و با آزادسازى شـهـر مـكـه در آن مـسـتـقـر مـى گـردند. در حاليكه حكومت حجاز در آن زمان توسط بقاياى خاندان فلان، و نيروهاى قبايل بومى اداره مى شود.
آنـچـه از روايـات استفاده مى شود، اينكه چگونگى اعزام نيروهاى ايرانى و حجاز در اخبار وارد نشده است زيرا كه از دو جهت عملى نيست:
1ـ به علت شرائط و جو سياسى جهانى و منطقه اى.
2ـ اينكه حضرت مهدى عليه السلام با اين مسئله موافق نيست، زيرا آن بزرگوار ماءموريت دارد كـه در مـكـه مـنـتظر بماند تا سفيانى آهنگ آن جا نمايد و معجزه فرو رفتن در زمين كه پيامبر صلى الله عليه و آله به آن خبر داده به وقوع بپيوندد و علامت و نشانه اى براى مسلمانان باشد.
البـتـه احـتـمـال دارد كـه سيد خراسانى، بخشى از نيروهاى خود را براى يارى امام زمان عـليـه السلام به مكه مكرمه گسيل دارد، چون در روايات دارد كه آن حضرت بعد از قضيه فـرو رفتن نيروهاى سفيانى در زمين، با لشكرى انبوه، قريب به دوازده هزار تن از مكه خـارج مـى شـونـد نـظـر بـهـتـر ايـن اسـت كـه ايـن نـيـروهـا مـتـشكل از ياران خاص حضرت و مؤ منينى است كه موفق شده اند خود را به مكه برسانند و نـيـز بخشى از نيروهاى يمنى و قسمتى از نيروهايى كه سيد خراسانى موفق شده آنها را به مكه برساند.
بـا مـلاحـظـه در روايات مربوط به خراسانى و شعيب بخوبى روشن است كه او در جبهه عـراق مـوفـق مـى شـود نـيـروهـاى خـود را از نـزديـكـى مـحـل درگـيـرى قـرقـيـسـيـا كـه سفيانى با تركان درگير است با اين قرار كه وى طرف درگير در آن نبرد نخواهد بود، عبور دهد.
چـنـانـكـه مـلاحـظه مى شود، نيروهاى خراسانى با اينكه در نزديكى عراق مى باشد و در جـريـان حـركـت نـيروهاى سفيانى جهت اشغال سرزمين عراق نيز مى باشند. اما از وارد شدن بـه ايـن كـشـور خـوددارى مـى كـنـنـد، از ايـن رو لشـكـريـان سـفـيـانـى هـيـجـده روز قـبـل از آنـان وارد عـراق شـده و در آنـجـا دسـت بـه فـسـاد و قتل و جنايت مى زنند، در نسخه خطى ابن حماد ص 84 آمده است كه:
((سـفـيـانـى وارد كوفه مى گردد آن شهر را سه روز بر همه مباح مى گرداند شصت هـزار نـفـر از مردم اين شهر را كشته و هيجده شب در آنجا اقامت مى كند... و ياران درفش هاى سـيـاه نـيـز بـدآنـجـا روى آورده تـا در نـزديـكـى آب منزل مى گزينند خبر رسيدن آنها در شهر كوفه پيچيده و به گوش نيروهاى سفيانى مى رسد، آنان با شنيدن اين خبر فرار را برقرار ترجيح مى دهند))
البـتـه احـتـمـال دارد كـه علت تاءخير ورود اين نيروها به كشور عراق، درگيرى آنها با دشـمـنـان ديـگـر در خـليـج و يـا جـاى ديـگـر و يـا جـهـت سـركـوبـى نـاآرامـى هـاى داخل ايران باشد، چنانكه برخى روايات به اين معنى اشاره دارد.
و يـا ايـنـكـه عـلت و سـبب آن، مسئله سياسى است كه آنان منتظر جو سياسى مناسبى براى ورود به كشور عراق مى باشند اما روايت بعدى از امام باقر عليه السلام دلالت دارد بر اين كه علت تاءخير، جنبه نظامى دارد، كه فرمود:
((تـا اينكه خراسانى و سفيانى بر آنان (اهل عراق) خروج نموده و هر دو مانند دو اسب مسابقه، يكى از اينجا و ديگرى از آنجا به سوى كوفه در حركتند))(1)
از سياق عبارت كه تشبيه به مسابقه شده معلوم مى شود كه تابع شرائط مناسب نظامى و بسيج نيرو است.
اما اينكه ايرانيان نيروهاى خود را جهت آزادى مدينه منوره و يا ساير شهرهاى حجاز بيارى حـضـرت مـهـدى عليه السلام اعزام مى دارند در روايات نيامده است، ظاهرا نيازى به اعزام ايـن نـيروها نيست، از اين رو اين نيروها (ايرانيان) كه وارد عراق شده به اعلان دوستى و محبت و تجديد بيعت با آن حضرت اكتفا مى كنند چنانكه در روايت آمده است:
((درفـش هـاى سياهى كه از خراسان خروج مى كنند، به سوى كوفه فرود مى آيند و با ظاهر شدن آن حضرت براى تجديد بيعت حضور ايشان مى رسند))(2)
از طرف ديگر، روايات از حركت ايرانيان و تراكم جمعيت آنان در جنوب ايران، كه احتمالا پيشروى عمومى به سوى حجاز، و به طرف حضرت مهدى عليه السلام است خبر مى دهد.
((زمـانـيـكـه سـواران سـفـيـانـى بـه سـوى كـوفـه خـروج مى كنند آن حضرت در پى اهـل خـراسـان مـى فـرسـتـد و خـراسـانـيـان در طـلب مـهـدى عـليـه السـلام بـرمـى آيند))(3)
برخى از روايات بيان مى كند كه تجمع انبوه مردم ايران در جنوب كشور، در منطقه (كوه سفيد) نزديك شهر اهواز و تحت رهبرى سيد خراسانى است، كه امام زمان عليه السلام بعد از فـراغـت از آزادسـازى كشور حجاز متوجه اين منطقه مى شود و با ياران خراسانى خود و لشكريان خويش ملاقات مى نمايد و در همان جا بين اين نيروها به رهبرى آن حضرت و بين نـيـروهـاى سـفيانى جنگ سختى در مى گيرد. احتمال دارد اين درگيرى كه گفته شد نبرد و رويـاروئى بـا نيروى دريائى روميان كه از سفيانى حمايت مى كنند باشد چنانكه در مبحث نـهـضـت ظـهـور بـيـان خـواهـيم كرد، مؤ يد اين مطلب اين است كه نبرد بين سفيانى و ياران حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام جـنگى است سرنوشت ساز كه راهگشاى موج مردمى، براى يـارى آن حـضـرت اسـت ((در ايـن لحـظـات مـردم آرزوى ديدار آن حضرت داشته و او را مى جويند))(4)
از آن زمان، خراسانى و شعيب در زمره ياران خاص آن حضرت قرار مى گيرند و شعيب به فـرمـانـدهـى كـل نـيـروهـاى حـضـرت مـنـصـوب مـى گـردد نـيـروهـاى خـراسـانـيـان مـركـز ثـقـل و يـا هـسـته مركزى لشكريان حضرت را تشكيل مى دهند كه وى براى تصفيه وضع داخلى كشور عراق و مخالفان و شورشيان و سپس در درگيرى با تركان و در نهايت، در پيشروى بزرگ، جهت آزادسازى قدس، بر آنها تكيه مى كند.
ايـن خـلاصـه اى بود از نقش اين دو شخصيت موعود از ايران، طبق استفاده اى كه از روايات زيـاد مـربوط به اين دو نفر، در منابع اهل سنت و اندكى در منابع شيعه، مى توان داشت، ايـن پـديـده مـرا بر اين داشت كه مجددا در روايات مربوط به خراسانى و شعيب در منابع شـيـعـه، بـررسـى بـيـشـتـرى نـمـايـم چـون بـه نـظـرم رسـيـد كـه احـتـمـال دارد اين موضوع از بافته هاى بنى عباس در خصوص ابومسلم خراسانى باشد.. اما بعد از بررسى در اين منابع، رواياتى را با سندهاى صحيح يافتم كه از خراسانى يـاد كـرده بـود مـانـنـد روايـت ابوبصير از امام صادق عليه السلام و غير آن كه پيرامون يـمـنـى سـخـن مـى گـويـد و رواياتى را ديدم كه دلالت داشت به اينكه قضيه خراسانى مـوعـود، نـزد اصـحـاب و يـاران امـامـان عـليـه السـلام پـيـش از خـروج ابـومـسـلم و قـبل از ادعاى دروغين عباسيان نسبت به روايات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله درباره ابومسلم و خود آنها، معروف و مشهور بوده است.
بنابراين، جريان خراسانى در منابع شيعه نيز ثابت و مسلم است و نقشى را كه روايات شيعه، براى آنان نقل كرده در منابع اهل سنت نيز وجود دارد.
و هـمـچـنين به طور خلاصه چگونگى قضيه رفيق او شعيب بن صالح در منابع ما آمده است گـر چـه روايـات مـربـوط بـه سـيـد خـراسـانـى از جنب هاى زيادى، قوى تر از روايات مربوط اوست.
پـيـرامـون شـخـصـيـت خـراسـانـى و شـعـيب سئوالهاى زيادى مطرح است، از مهم ترين آنها شـخـصـيـت ايـن اسـت كـه آيا مراد از خراسانى در اين روايات فرد معين و مشخصى است و يا ايـنـكـه تـعبير از رهبر ايران است كه در زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام وجود خواهد داشت؟
امـام روايـات مـربـوط بـه خـراسـانـى كـه از طـريـق اهـل سنت و همچنين در منابع متاءخر شيعه وارد شده است به روشنى دلالت دارد بر اينكه آن شخصيت از ذريه امام مجتبى عليه السلام و يا امام حسين عليه السلام است و از او به عنوان هـاشـمـى خـراسـانـى يـاد شـده اسـت و صـفات جسمى وى را كه داراى صورتى نورانى و خال بر گونه راست و يا دست راست دارد، بيان كرده است.. تا آخر
اما رواياتى كه در منابع حديث درجه اول شيعه، مانند غيبت نعمانى و طوسى، در خصوص ايـن شـخـص وارد شـده اسـت احـتـمـال دارد، ايـشـان را بـه ياور خراسانيان و يا رهبر اهالى خـراسـان و يـا فـرمـانـده لشـكـر خـراسـان تـفـسـيـر كـرد، زيـرا ايـن روايـات تعبير به ((خـراسـانـى)) تـنـهـا نـمـوده نه هاشمى خراسانى، اما مجموعه قرائن موجود، پيرامون شخصيت او دلالت دارد كه مشخص است وى همزمان با خروج سفيانى و يمنى ظاهر مى شود و نيروهاى خود را به سوى عراق اعزام مى دارد كه سپاهيان سفيانى را شكست مى دهند.
از جـمـله سـؤ الاتـى كه پيرامون اين دو شخصيت مطرح است، اين است كه آيا امكان دارد نام خـراسانى و شعيب، دو نام سمبليك و غيرحقيقى باشند؟ در پاسخ بايد گفت: اما نسبت به خـراسانى، روايات نام او را ذكر نكرده بنابراين دليلى ندارد كه رمز باشد، بلى ممكن اسـت بـگـوئيـم نـسـبـت ايـشـان بـه خـراسـان بـه ايـن مـعـنـى نـيـسـت كـه حـتـمـا اهـل اسـتـان خراسان فعلى باشند، چون در صدر اسلام، نسبت دادن به خراسان به مشرق زمـيـن اطـلاق مـى شـده اسـت كـه شـامـل ايـران و سـايـر مـنـاطـق اسـلامـى مـتـصـل بـه آن كـه امـروز تحت اشغال شوروى است، مى شود. بنابراين شخص خراسانى اهل هر منطقه اى كه از اين محدوده باشد، نسبت او به خراسان صحيح است، چنانكه از منابع درجـه اول حـديثى شيعه استفاده نمى شود كه او سيد حسنى و يا حسينى است، آنگونه كه در منابع روائى برادران اهل سنت به آن تصريح شده است.
امـا نـسـبـت بـه شعيب بن صالح و يا صالح بن شعيب بايد گفت كه روايات، ويژگيها و اوصـاف وى را ذكـر نـمـوده اسـت، كـه جوانى است گندم گونه و لاغر، داراى محاسنى كم پـشـت، صـاحـب بـصـيـرت و يـقـين، و اراده اى خلل ناپذير و از جنگاوران بنام و ممتاز مى بـاشـد. او مـردى اسـت شـكـسـت ناپذير كه اگر كوه در مقابلش بايستد آن را منهدم كرده و عـبـور مـى كـند... تا آخر. البته احتمال دارد كه جهت حفظ و ايمنى، نام او مستعار باشد تا وعـده الهـى مـحقق شود، همچنين امكان دارد كه نام او و نام پدرش مشابه شعيب و صالح و يا بـه مـعـنـاى ايـن دو بـاشـد. بـرخـى از روايـات وى را اهل سمرقند كه هم اكنون در اشغال شوروى است مى داند اما بيشتر روايات مى گويد كه او اهـل رى مـى بـاشـد و بـا قبيله بنى تميم نسبتى دارد و يا اينكه از يكى از بخش هاى بنى تـمـيـم بـنـام (مـحـروم) بـاشـنـد و يـا ايـنـكـه وى غـلامـى از بـنـى تـمـيـم اسـت بـه هـر حـال اگـر ايـن مـطـلب صـحـيـح بـاشـد احـتـمـال دارد وى در اصل اهل جنوب ايران باشد زيرا در آنجا هنوز عشايرى از قبيله هاى بنى تميم وجود دارد و يـا ايـنـكه از قبايل بنى تميم كه در صدر اسلام در استان خراسان ساكن شده اند باشد، كـه امـروزه بـيـشتر آنان در مردم ايران هضم شده و فقط چند روستاى كوچك نزديك مشهد از آنـان بـاقـى اسـت كـه بـا زبان عربى هم صحبت مى كنند و يا اينكه رابطه خويشاوندى (نسبى) با آنها دارد.
سـؤ ال ديـگـر از زمـان ظـاهـر شـدن آن دو شـخـصـيـت اسـت، در اول فصل ياد آور شديم كه آنچه بهتر به نظر مى رسد اين است كه ظاهر شدن آن دو تن، در سـال ظـهـور حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام و همزمان با خروج سفيانى و يمنى است، البته احتمال دارد، روايتى را كه مى گويد ((فاصله بين خروج شعيب و بين سپردن زمام امـور را بـه مـهدى عليه السلام هفتاد و دو ماه مى باشد)) مى توان حكم به صحت آن نمود كـه در ايـن صـورت ظـاهـر شـدن خـراسـانـى و شـعـيـب شـش سال قبل از ظهور حضرت مهدى عليه السلام خواهد بود.
امـا فـاصـله بـيـن آغـاز حـكومت زمينه سازان ايرانى بدست تواناى مردى از قم و بين ظاهر شـدن خـراسـانـى و شعيب، به طوريكه گفتيم در روايات مشخص نشده است. مگر اشاره و قرينه هايى كه مى تواند به طور اجمال آن را معين نمايد، از جمله آن قرينه ها، رواياتى اسـت كه درباره شهر قم و حوادث آن مانند موقعيت جهانى، دينى و فكرى آن شهر و اينكه هـمـه ايـنـهـا ((نـزديك ظهور قائم عليه السلام است)) وارد شده است كه آن را از جلد 60 بحار ص 213 نقل كرديم..
روايـتـى كـه از امـام بـاقـر عـليـه السـلام در بحار ج 52 ص 243 وارد شده كه فرمود: ((اگـر مـن آن هـنـگـام را درك مـى كـردم خـويـشتن را براى صاحب اين امر نگاه مى داشتم)) دلالت دارد كـه فـاصـله بـيـن ظـهـور قـائم عـليـه السـلام و بـيـن بـوجـود آمـدن حـكـومـت اهل مشرق و وارد شدن در جنگى با دشمنانشان، از عمر معمولى يك انسان فراتر نمى رود.
و از جـمـله روايـات در ايـن زمـيـنـه، حـديـثـى اسـت كـه قـبـلا، از بـحـار ج 52 ص 269 نقل شد:
((خـداونـد آن را بـه مـردى از اهـل بـيـت ارزانى مى دارد كه روش او بر اساس تقوى و عـمـل وى هـدايـت گـر مـردم اسـت، در مـقـام قـضـاوت و حـكـم بـر مـردم، اهـل رشوه نيست، به خدا سوگند من او و نام او و پدرش را مى دانم، آنگاه آن مرد تنومند و كـوتاه اندام... كه داراى خال بر صورت و دو نشانه ديگر بر پوست بدن دارد مى آيد، او حـافـظ و نـگـاهـبـان امـانـتـى اسـت كـه نـزد او نـهـاده شـده اسـت و دنـيـا را پـر از عدل و داد مى گرداند.))
ايـن روايت دلالت دارد كه آغاز حكومت ياران حضرت مهدى عليه السلام ابتدا توسط سيدى بـزرگـوار از سـلاله اهـل بـيـت عـليـه السـلام خـواهـد بـود. كـه بـه احـتـمـال ايـن مـعـنـا بـر امـام خـمـيـنـى مـنـطـبـق اسـت و يـا ايـنـكـه بـعـد از عصر امام خمينى و قـبـل از ظـهـور حضرت، يك نفر و يا بيشتر مى باشند زيرا چنانكه گفتيم روايت، ناقص اسـت... بـنـابـرايـن سـيـد خراسانى، آخرين شخصى است كه پيش از ظهور حضرت مهدى عـليـه السـلام بـر ايـران حـكـومت كرده و يا معاصر با آخرين فردى است كه فرمانرواى ايران خواهد بود.
و آخـريـن سـؤ الى كـه پـيرامون سيد خراسانى مطرح است اينكه، آيا او داراى مقام مرجعيت تـقليد و يا ولايت امر است و يا رهبرى سياسى در كنار مرجع خواهد بود مانند رئيس جمهور مثلا و يا يكى از برجسته ترين ياران و مشاورين مرجعى كه رهبرى مردم را به عهده دارد؟
آنـچـه از روايات مربوط به وى بدست مى آيد، اين است كه او رهبرى بزرگ حكومت مشرق زمـيـن را بـه عـهـده دارد، تـنـهـا ايـن احـتمال باقى مى ماند كه وى به فرمان مرجع و رهبر بـزرگ، به عنوان رهبرى سياسى زمام امور را بدست بگيرد. كه احتمالا اينگونه باشد، و الله العالم.
و ما بزودى به امدادهاى غيبى و كرامات و معجزاتى كه خداوند بدست آن حضرت آشكار مى سـازد اشـاره نـمـود و نـيـز تـحـول و تـكـامـل علوم در عصر امام عليه السلام را از ديدگاه روايات بررسى خواهيم نمود.
از جـمـله ايـنـكـه، حـضـرت، سـهـله را كـه از سـمـت كـربلا نزديك كوفه است، به عنوان مـحـل سـكـونـت خود و خانواده اش ‍ انتخاب مى كند كه در اين زمينه تعدادى روايات وارد شده است.
از ديـگـر اعـمـال حـضـرت، ايـنـكـه آن بـزرگـوار قبل از رفتن به قدس مدتى طولانى در عراق مى ماند:
((آنـگـاه بـه سـوى كـوفـه مـى آيد و تا هر زمان كه خدا بخواهد در آنجا ماندگار مى شود))
بـه نـظـر مـى رسـد سـبـب مـاندن وى، علاوه بر تثبيت وضع داخلى عراق و انتخاب آن به عـنـوان مـركز حكومت، آنست كه معاونان و ياران برگزيده و نخبه خود را از سراسر جهان در عـراق گردآورى كرده و با سازماندهى نيروهاى نظامى خود، آنها را از عراق به ساير سـرزمـيـن هـا اعـزام مى دارد، آنگاه با سپاه خويش، متوجه آزادسازى قدس مى گردد. از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
((چـون قـائم داخـل كـوفـه مى شود هيچ مؤ منى نيست مگر اينكه در آنجا خواهد بود و يا آهـنـگ آنـجـا نـمـوده اسـت. و ايـن سـخـن امـيرمؤ منان عليه السلام است كه به ياران خود مى گويد: براى سركوبى اين طاغوت (سفيانى) با ما حركت كنيد))(5)
و نيز از آن حضرت است كه فرمود:
((ايـنـك قـائم را در نجف مى بينم كه در ميان پنج هزار فرشته از مكه بدآنجا آمده است در حـاليـكـه جـبـرئيـل عـليـه السـلام در سـمـت راسـت و مـيـكـائيـل سـمـت چـپ و مـؤ منان پيشاپيش وى در حركتند و او نيروها را در شهرها پراكنده مى سازد.))(6)
و در روايتى آمده است كه:
((شعيب بن صالح طلايه دار اوست))
وى فرمانده سپاه حضرت قائم عليه السلام مى باشد.
بـنـا بـه گـفـتـه بـرخـى از روايـات، نـخستين لشكرى كه امام عليه السلام آن را روانه كـارزار مـى كـنـد بـه جـنـگ تـركـان مـى فـرسـتـد، ابـن حـمـاد در ايـن بـاره از ارطـاة نقل كرده است كه:
((سـفـيـانـى با تركان وارد پيكار مى شود اما نابودى آنها بدست مهدى عليه السلام خـواهـد بـود و آن نـخـسـتـيـن لشـكـرى اسـت كـه حـضـرت بـه سـوى تـركـان گسيل مى دارد.))(7)
قـريـب بـه هـمـيـن مـضـمـون در كـتاب ملاحم و فتن ابن طاووس ص 52 آمده است كه وى هفتاد صـفـحـه يـا بـيـشـتـر از كـتـاب ابـن حـمـاد را در كـتـاب خـود نقل نموده است... و ما در بخش مربوط به تركان گفتيم كه مراد از تركها در اين روايات كـفـار تـرك است نه مسلمانان ترك چنانكه قرينه هاى زيادى در روايات، نشانگر اين امر اسـت و در بـرخـى از آنها به برادران ترك و يا گروهى از جانب تركان تعبير شده است كه به احتمال قوى منظور از تركان، روسها مى باشد.
-----------------------
1-بحار ج 52 ص 232.
2-بحار ج 52 ص 217.
3-ابن حماد ص 86.
4-ابن حماد ص 86.
5-بحار ج 52 ص 330.
6-بحار ج 52 ص 337.
7-نسخه خطى ابن حماد ص 58.
------------------
على كورانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page