مرحله چهارم: آزاد شدن عراق به دست حضرت مهدى عليه السلام

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

در زمـيـنه ورود حضرت مهدى عليه السلام به عراق و آزاد ساختن آن از باقيمانده نيروهاى سـفـيـانى و گروهكهاى متعدد خوارج و پذيرفتن آن كشور به عنوان پايگاه دولت و مركز حكومت خويش، روايات فراوانى وجود دارد.
و در خـصوص زمان دقيق ورود حضرت به عراق مطلبى را نيافتم، اما در بحث حركت ظهور آن حـضـرت خـواهد آمد كه چند ماه بعد از ظهور و پس از آزادى سازى حجاز و درگيرى سخت يـاران او در مـنـطـقه بيضاء استخر (كوه سفيد) در نزديكى اهواز با نيروهاى مخالف، به شـكـسـت فـاحـش قواى سفيانى خواهد انجاميد، سپس آن حضرت از طريق هوا با يك اسكادران هـواپـيـمـا، وارد عـراق مـى شـود، چـه ايـنكه از كلام امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفه ((اى جماعت جنيان و انسانها اگر قادر به عبور هستيد، از اطراف و نواحى آسمان و زمـيـن پـس بـگـذريـد، كه نمى توانيد بگذريد مگر با قدرت و تسلط الهى))(1) چـنـيـن اسـتفاده مى شود كه فرمود: قائم در روز لرزش زمين با هفت كجاوه از نور فرود مى آيد به گونه اى كه هيچكس متوجه نمى شود كه حضرت در كدام يك از آنهاست، تا اينكه در شهر كوفه فرود مى آيد))
اگـر ايـن روايت صحيح باشد علاوه بر جنبه اعجاز، بر اين مطلب دلالت دارد كه شرائط امـنـيـتـى بـراى حـفظ وجود مبارك آن حضرت، اقتضاى چنين احتياطى را دارد و با وجودى كه اوضـاع كـيـنـه تـوزانـه جـهـانـى، عـليـه آن بـزرگـوار اسـت رد عـيـن حال صحنه داخلى كشور عراق آن طور كه بايد پاكسازى نشده است و از مفاد كلمه ((فرود مـى آيـد)) و جمله بعدى ((تا اينكه در كوفه فرود مى آيد)) چنين استفاده مى شود كه آن حـضرت مستقيما وارد كوفه و يا نجف نمى شود بلكه طبق دلالت برخى روايات ابتداء در مركز حكومت (پايتخت) و يا در پايگاه نظامى و يا در كربلا فرود خواهد آمد.
روايـات، بـخـش عظيمى از فعاليتها و معجزات آن حضرت را در عراق بيان مى كند كه در مـبـحـث حـركـت ظـهـور بـه بيان آن خواهيم پرداخت و در اينجا بعضى موارد را كه متعلق به اوضاع عمومى كشور عراق است ذكر مى كنيم كه مهم ترين آنها هموار نمودن اوضاع داخلى و مـتـلاشـى نمودن عده بسيارى از مخالفان است زيرا روايات، چنين مى گويد: زمانى كه حـضـرت وارد شـهـر كوفه يعنى عراق مى شود، درگير و كشمكش بين سه جناح وجود دارد كـه ظـاهـرا جـنـاح اول طـرفـداران آن حـضـرت و گـروه دوم پـيـروان سفيانى و دسته سوم وابـسـتـه بـه شـورشـيـان اسـت، عـمـروبـن شـمـر بـه نـقـل از امـام بـاقر عليه السلام مى گويد: امم عليه السلام حضرت مهدى عليه السلام را ياد كرد، آنگاه فرمود:
((وارد كوفه مى شود در حالى كه سه جناح داراى درفش ها، شهر را آشفته نموده اند و پـس از آن زمـينه براى ورود حضرت مهيا و شهر كاملا آمده پذيرش اوست آن حضرت وارد شـده و بـا قـرار گـرفـتـن بـر فـراز مـنـبر، آغاز سخن مى كند، بنحوى كه مردم از شدت گريه متوجه گفتار وى نمى شوند.))(2)
در ايـن حـديـث شـريـف و مشابه آن، كلمه كوفه تعبير از عراق است، بنابراين وجود سه گـروه پـرچـمـدار در عـراق، بـا روايـاتـى كـه بر تسلط نظامى ايرانيان بعد از شكست سفيانى در آن كشور دارد، منافاتى ندارد. مانند حديث بعدى كه اين روايت در منابع روائى شـيـعـه و سـنى به نحو مستفيض، از اميرمؤ منان عليه السلام و از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود
((درفش هاى سياهى كه از خراسان خارج مى شود در كوفه فرود مى آيد و زمانى كه مـهـدى عـليـه السـلام ظـاهـر شـد جـهـت بـيـعـت مـجـدد، حـضـور آن بـزرگـوار شـرفياب مى شود))(3)
بـنـابـرايـن بـرتـرى نـظـامـى در عـراق به دست نيروهاى ايرانى زمينه سازان ظهور مى بـاشد، لكن اوضاع داخلى و مردمى آن كشور چنانكه گفتيم دستخوش كشمكش هاى سه جناح موجود در آنجا خواهد بود.
از روايـاتـى كـه در مـورد نـابـودى گـروهـكـهـاى معاند و دسته جات شورشى توسط آن حـضرت وارد شده است، استفاده مى شود كه حركتهاى مخالف آن حضرت، بسيار است خواه از جمعيت خوارج و يا طرفداران سفيانى و غير آنان.
آن بـزرگـوار، جـهـت اجـراى عـهـد و پـيـمـانـى كـه از جـدش رسـول خـدا (ص) دارد، سـيـاسـت شـدت عـمـل و كـشـتـن هـر كـس ‍ را كـه در مقابل وى مقاومت كند، اعمال مى نمايد، از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
((بـرخـورد و روش رسـول خدا (ص) در ميان امتش ملايم بوده و با مردم با الفت رفتار مى نمود، اما مشى قائم كشتار مـخـالفـيـن و بـدخـواهـان است، اين ماءموريت بوسيله نوشته اى كه از پيامبر اسلام (ص) بهمراه دارد به او سپرده شده است كه از اين طريق به پيش برود و از كسى طلب تو به ننمايد واى بر كسى كه مخالفت امر وى كند))(4)
نـوشـتـه اى كـه با آن حضرت است، عهدنامه اى است به املاء جدش پيامبر (ص) و بخط حضرت على عليه السلام كه در آن چنين آمده است:
((آنان را بقتل برسان و باز هم بكش و طلب توبه از كسى مكن))
از امام باقر عليه السلام منقول است كه فرمود:
((قـائم عـليـه السـلام بـا مـاءمـوريـت جـديـد و قـضاوت جديد، قيام مى كند، با اعراب بـشـدت بـرخـورد مـى نمايد و كارش چيزى جز شمشير نيست او از اءحدى طلب توبه نمى كند و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت گرى باك ندارد))(5)
امـر جـديـد، كـه در عـبـارت حـديـث آمـده اسـت مراد از آن اسلام است كه توسط ستمگران محو گـرديـده اسـت و مـسـلمـانان از آن فاصله گرفته اند، اسلام و قرآن بوسيله آن حضرت، ديگر بار حيات خود را باز مى يابد و اين مسئله براى اعرابى كه از حاكمان سركش خود اطاعت نموده اند، دشوار مى آيد، لذا با آن حضرت به دشمنى و ستيز بر مى خيزند.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:
((قـائم عـليـه السـلام در جـريـان نـبـرد خـود بـا مـسـائلى روبـرو خـواهـد شـد كـه رسـول خـدا (ص) بـا آن مـواجه نشده است چون زمانى كه پيامبر (ص) در بين مردم مبعوث گرديد، آنان سنگ و چوب تراشيده (بت) را مى پرستيدند اما در زمان حضرت قائم، مردم بـر او مـى شـورنـد و كـتـاب خـدا را بـراى آن حـضـرت تاءويل و تفسير مى كنند و به همين جهت با او مى جنگند))(6)
و ديـديـم كه چگونه فرمانروايان و علماء و دانشمندان سوء و دربارى آنان، آيات خدا را در رابـطـه بـا دشـمـنـى بـا حـكـومـت زمـيـنـه سـازان ظـهـور حـضـرت مـهـدى عـليـه السلام تاويل و تفسير نمودند و به مبارزه با آن برخاستند.
بـه گـفـتـه بـرخـى روايـات، حـله شـديـد حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام شـامـل منافقين، كسانى كه در پوشش اسلام خود را مخفى نگه مى دارند و چه بسا بعضى از آنان خود را در بين اطرافيان آن حضرت جازده باشند نيز، مى شود، زيرا آن بزرگوار با نور و حكمتى كه خداى سبحان در قلب او جايگزين كرده است آنان را شناسائى مى كند. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((زمـانـى كـه آن مـرد بـالاى سر قائم مى ايستد و او را امر و نهى مى كند، حضرت مى گـويـد او را بـرگردانيد پس او را بر مى گردانند، آنگاه حضرت امر به زدن گردن او مى نمايد و در شرق و غرب جهان چيزى باقى نمى ماند مگر اينكه از آن بزرگوار ترس و وحشت بدل دارد))(7)
بـرخـى از روايـات چـنـيـن دلالت دارد كه گاهى كار نابودى دشمنان بجائى مى رسد كه گـروه مـخـالف را، بـطـور كـامـل نـابـود مـى كـنـد. از امـام بـاقـر عـليـه السـلام نقل شده كه فرمود:
((زمـانـيـكـه قائم قيام مى كند به طرف كوفه حركت مى كند، جمعيتى حدود دوازده هزار نفر كه بتريه ناميده مى شوند از شهر خارج شده و سر راه را بر آن حضرت مى گيرند و بـدو مـى گـويـنـد از هـمـان راه كه آمده اى بر گرد، ما را نيازى به اولاد فاطمه نيست، سـپـس حـضـرت شـمشير در بين آنان گذاشته و يك نفر از آنان را زنده نمى گذارد، آنگاه وارد كـوفـه مـى شـد و هـمـه مـنافقين شكاك و جنگجويان آنجا را از دم تيغ مى گذراند تا موجبات رضايت حضرت حق را فراهم نمايد))(8)
در روايـت بـعـدى نـيـز آمـده اسـت: كه آن حضرت هفتاد نفر از علماء و دانشمندان سوء را كه عـامـل گـمـراهـى و فـتـنـه و آشـوب و اخـتـلاف در مـيـان شـيـعـه هـسـتـنـد بـه قتل مى رساند، از مالك بن ضمره نقل شده كه گفت. اميرمؤ منان عليه السلام فرمود:
((اى مـالك بـن ضـمـره، چـگـونه خواهى بود زمانى كه، شيعيان اين چنين با يكديگر اخـتـلاف داشـتـه بـاشـنـد؟ آنـگـاه حـضـرت انـگـشـتـان مـبـارك خـود را بـطـور مـشـبـك داخـل يـكـديـگـر نمود، عرض كردم: اى اميرمؤ منان در آن هنگام چه مسئله خيرى بوجود خواهد آمد؟ حضرت فرمود: تمام خير در آن هنگام است، اى مالك: در آن زمان قائم ما قيام مى كند و تـعـداد هـفـتـاد مـرد را، كـه بـه خـدا و رسـول خـدا دروغ گفته اند پيش كشيده و آنان را به قتل مى رساند، سپس ‍ خداوند همه را به يكپارچگى و وحدت مى رساند))(9)
چـنـانـكـه روايـت بـعدى، بر بقاى نيروهاى سفيانى در كشور عراق با وجود نشانه فرو رفـتـن لشـكـريـانـش در مـنـطقه حجاز و شكست او در عراق دلالت دارد، از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
((سپس حركت مى نمايد، (يعنى حضرت مهدى) تا اينكه به قادسيه مى رسد، در حالى كه مردم در كوفه اجتماع نموده و با سفيانى بيعت كرده اند))(10)
و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((سـپـس مـتـوجـه كـوفـه مـى شـود و در آنـجـا فـرود مـى آيـد، و خـون هـفـتـاد قـبـيـله از قبايل عرب را مباح مى شمارد))(11)
يـعـنـى خـون كـسـانـى را كـه از ايـن قـبـايـل بـه دشمنان و خروج كنندگان بر آن حضرت پيوسته اند هر مى داند.
ابن ابى يعفور از امام صادق عليه السلام نقل كرده، كه حضرت بدو فرمود:
((وى اوليـن قـائمـى اسـت از مـا اهـل بـيت كه قيام مى كند با شما سخنى مى گويد كه تحمل آن را نداريد و در رميله دسكره بر او خروج مى كنيد و با او مى جنگيد او نيز با شما مـى سـتـيـزد و هـمـه شـمـا را بـه قـتـل مـى رسـانـد و ايـن آخـريـن گـروه خـروج كـننده است))(12)
و از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
((وقتى كه صاحب اين امر، به بعضى از احكام و سنت حكم كند و سخن بگويد گروهى از مـسجد بيرون آمده و آهنگ خروج بر او را دارند، وى به يارانش دستور مى دهد حركت كنيد و آنـهـا بـه جـنبش در آمده و خود را در محله تمارين (خرما فروشان) در كوفه به آنان مى رسـانـنـد و آنها را به اسارت خويش در مى آورند آنگاه به امر آن حضرت آنان را سر مى بـرنـد و ايـن آخـريـن گـروهـى اسـت كـه بـر قـائم آل محمد صلى الله عليه و آله خروج مى نمايد))(13)
بـا جـمـع بـين اين دو روايت، به اين نتيجه مى رسيم كه خوارج رميله دسكره آخرين گروه مسلحى است كه خروج مى كند و خوارج مسجد كوفه آخرين دسته اى است كه سعى در خروج عـليـه آن حـضرت را دارد و روايات دلالت دارد كه خوارج رميله دسكره خطرناكترين گروه شـورشـى بـر حـضرت مهدى عليه السلام هستند كه فرمانده آنها بسان فرعون و ابليس است.

در زمـيـنه ورود حضرت مهدى عليه السلام به عراق و آزاد ساختن آن از باقيمانده نيروهاى سـفـيـانى و گروهكهاى متعدد خوارج و پذيرفتن آن كشور به عنوان پايگاه دولت و مركز حكومت خويش، روايات فراوانى وجود دارد.
و در خـصوص زمان دقيق ورود حضرت به عراق مطلبى را نيافتم، اما در بحث حركت ظهور آن حـضـرت خـواهد آمد كه چند ماه بعد از ظهور و پس از آزادى سازى حجاز و درگيرى سخت يـاران او در مـنـطـقه بيضاء استخر (كوه سفيد) در نزديكى اهواز با نيروهاى مخالف، به شـكـسـت فـاحـش قواى سفيانى خواهد انجاميد، سپس آن حضرت از طريق هوا با يك اسكادران هـواپـيـمـا، وارد عـراق مـى شـود، چـه ايـنكه از كلام امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفه ((اى جماعت جنيان و انسانها اگر قادر به عبور هستيد، از اطراف و نواحى آسمان و زمـيـن پـس بـگـذريـد، كه نمى توانيد بگذريد مگر با قدرت و تسلط الهى))(1) چـنـيـن اسـتفاده مى شود كه فرمود: قائم در روز لرزش زمين با هفت كجاوه از نور فرود مى آيد به گونه اى كه هيچكس متوجه نمى شود كه حضرت در كدام يك از آنهاست، تا اينكه در شهر كوفه فرود مى آيد))
اگـر ايـن روايت صحيح باشد علاوه بر جنبه اعجاز، بر اين مطلب دلالت دارد كه شرائط امـنـيـتـى بـراى حـفظ وجود مبارك آن حضرت، اقتضاى چنين احتياطى را دارد و با وجودى كه اوضـاع كـيـنـه تـوزانـه جـهـانـى، عـليـه آن بـزرگـوار اسـت رد عـيـن حال صحنه داخلى كشور عراق آن طور كه بايد پاكسازى نشده است و از مفاد كلمه ((فرود مـى آيـد)) و جمله بعدى ((تا اينكه در كوفه فرود مى آيد)) چنين استفاده مى شود كه آن حـضرت مستقيما وارد كوفه و يا نجف نمى شود بلكه طبق دلالت برخى روايات ابتداء در مركز حكومت (پايتخت) و يا در پايگاه نظامى و يا در كربلا فرود خواهد آمد.
روايـات، بـخـش عظيمى از فعاليتها و معجزات آن حضرت را در عراق بيان مى كند كه در مـبـحـث حـركـت ظـهـور بـه بيان آن خواهيم پرداخت و در اينجا بعضى موارد را كه متعلق به اوضاع عمومى كشور عراق است ذكر مى كنيم كه مهم ترين آنها هموار نمودن اوضاع داخلى و مـتـلاشـى نمودن عده بسيارى از مخالفان است زيرا روايات، چنين مى گويد: زمانى كه حـضـرت وارد شـهـر كوفه يعنى عراق مى شود، درگير و كشمكش بين سه جناح وجود دارد كـه ظـاهـرا جـنـاح اول طـرفـداران آن حـضـرت و گـروه دوم پـيـروان سفيانى و دسته سوم وابـسـتـه بـه شـورشـيـان اسـت، عـمـروبـن شـمـر بـه نـقـل از امـام بـاقر عليه السلام مى گويد: امم عليه السلام حضرت مهدى عليه السلام را ياد كرد، آنگاه فرمود:
((وارد كوفه مى شود در حالى كه سه جناح داراى درفش ها، شهر را آشفته نموده اند و پـس از آن زمـينه براى ورود حضرت مهيا و شهر كاملا آمده پذيرش اوست آن حضرت وارد شـده و بـا قـرار گـرفـتـن بـر فـراز مـنـبر، آغاز سخن مى كند، بنحوى كه مردم از شدت گريه متوجه گفتار وى نمى شوند.))(2)
در ايـن حـديـث شـريـف و مشابه آن، كلمه كوفه تعبير از عراق است، بنابراين وجود سه گـروه پـرچـمـدار در عـراق، بـا روايـاتـى كـه بر تسلط نظامى ايرانيان بعد از شكست سفيانى در آن كشور دارد، منافاتى ندارد. مانند حديث بعدى كه اين روايت در منابع روائى شـيـعـه و سـنى به نحو مستفيض، از اميرمؤ منان عليه السلام و از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود
((درفش هاى سياهى كه از خراسان خارج مى شود در كوفه فرود مى آيد و زمانى كه مـهـدى عـليـه السـلام ظـاهـر شـد جـهـت بـيـعـت مـجـدد، حـضـور آن بـزرگـوار شـرفياب مى شود))(3)
بـنـابـرايـن بـرتـرى نـظـامـى در عـراق به دست نيروهاى ايرانى زمينه سازان ظهور مى بـاشد، لكن اوضاع داخلى و مردمى آن كشور چنانكه گفتيم دستخوش كشمكش هاى سه جناح موجود در آنجا خواهد بود.
از روايـاتـى كـه در مـورد نـابـودى گـروهـكـهـاى معاند و دسته جات شورشى توسط آن حـضرت وارد شده است، استفاده مى شود كه حركتهاى مخالف آن حضرت، بسيار است خواه از جمعيت خوارج و يا طرفداران سفيانى و غير آنان.
آن بـزرگـوار، جـهـت اجـراى عـهـد و پـيـمـانـى كـه از جـدش رسـول خـدا (ص) دارد، سـيـاسـت شـدت عـمـل و كـشـتـن هـر كـس ‍ را كـه در مقابل وى مقاومت كند، اعمال مى نمايد، از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
((بـرخـورد و روش رسـول خدا (ص) در ميان امتش ملايم بوده و با مردم با الفت رفتار مى نمود، اما مشى قائم كشتار مـخـالفـيـن و بـدخـواهـان است، اين ماءموريت بوسيله نوشته اى كه از پيامبر اسلام (ص) بهمراه دارد به او سپرده شده است كه از اين طريق به پيش برود و از كسى طلب تو به ننمايد واى بر كسى كه مخالفت امر وى كند))(4)
نـوشـتـه اى كـه با آن حضرت است، عهدنامه اى است به املاء جدش پيامبر (ص) و بخط حضرت على عليه السلام كه در آن چنين آمده است:
((آنان را بقتل برسان و باز هم بكش و طلب توبه از كسى مكن))
از امام باقر عليه السلام منقول است كه فرمود:
((قـائم عـليـه السـلام بـا مـاءمـوريـت جـديـد و قـضاوت جديد، قيام مى كند، با اعراب بـشـدت بـرخـورد مـى نمايد و كارش چيزى جز شمشير نيست او از اءحدى طلب توبه نمى كند و در راه خدا از سرزنش هيچ ملامت گرى باك ندارد))(5)
امـر جـديـد، كـه در عـبـارت حـديـث آمـده اسـت مراد از آن اسلام است كه توسط ستمگران محو گـرديـده اسـت و مـسـلمـانان از آن فاصله گرفته اند، اسلام و قرآن بوسيله آن حضرت، ديگر بار حيات خود را باز مى يابد و اين مسئله براى اعرابى كه از حاكمان سركش خود اطاعت نموده اند، دشوار مى آيد، لذا با آن حضرت به دشمنى و ستيز بر مى خيزند.
از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:
((قـائم عـليـه السـلام در جـريـان نـبـرد خـود بـا مـسـائلى روبـرو خـواهـد شـد كـه رسـول خـدا (ص) بـا آن مـواجه نشده است چون زمانى كه پيامبر (ص) در بين مردم مبعوث گرديد، آنان سنگ و چوب تراشيده (بت) را مى پرستيدند اما در زمان حضرت قائم، مردم بـر او مـى شـورنـد و كـتـاب خـدا را بـراى آن حـضـرت تاءويل و تفسير مى كنند و به همين جهت با او مى جنگند))(6)
و ديـديـم كه چگونه فرمانروايان و علماء و دانشمندان سوء و دربارى آنان، آيات خدا را در رابـطـه بـا دشـمـنـى بـا حـكـومـت زمـيـنـه سـازان ظـهـور حـضـرت مـهـدى عـليـه السلام تاويل و تفسير نمودند و به مبارزه با آن برخاستند.
بـه گـفـتـه بـرخـى روايـات، حـله شـديـد حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام شـامـل منافقين، كسانى كه در پوشش اسلام خود را مخفى نگه مى دارند و چه بسا بعضى از آنان خود را در بين اطرافيان آن حضرت جازده باشند نيز، مى شود، زيرا آن بزرگوار با نور و حكمتى كه خداى سبحان در قلب او جايگزين كرده است آنان را شناسائى مى كند. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((زمـانـى كـه آن مـرد بـالاى سر قائم مى ايستد و او را امر و نهى مى كند، حضرت مى گـويـد او را بـرگردانيد پس او را بر مى گردانند، آنگاه حضرت امر به زدن گردن او مى نمايد و در شرق و غرب جهان چيزى باقى نمى ماند مگر اينكه از آن بزرگوار ترس و وحشت بدل دارد))(7)
بـرخـى از روايـات چـنـيـن دلالت دارد كه گاهى كار نابودى دشمنان بجائى مى رسد كه گـروه مـخـالف را، بـطـور كـامـل نـابـود مـى كـنـد. از امـام بـاقـر عـليـه السـلام نقل شده كه فرمود:
((زمـانـيـكـه قائم قيام مى كند به طرف كوفه حركت مى كند، جمعيتى حدود دوازده هزار نفر كه بتريه ناميده مى شوند از شهر خارج شده و سر راه را بر آن حضرت مى گيرند و بـدو مـى گـويـنـد از هـمـان راه كه آمده اى بر گرد، ما را نيازى به اولاد فاطمه نيست، سـپـس حـضـرت شـمشير در بين آنان گذاشته و يك نفر از آنان را زنده نمى گذارد، آنگاه وارد كـوفـه مـى شـد و هـمـه مـنافقين شكاك و جنگجويان آنجا را از دم تيغ مى گذراند تا موجبات رضايت حضرت حق را فراهم نمايد))(8)
در روايـت بـعـدى نـيـز آمـده اسـت: كه آن حضرت هفتاد نفر از علماء و دانشمندان سوء را كه عـامـل گـمـراهـى و فـتـنـه و آشـوب و اخـتـلاف در مـيـان شـيـعـه هـسـتـنـد بـه قتل مى رساند، از مالك بن ضمره نقل شده كه گفت. اميرمؤ منان عليه السلام فرمود:
((اى مـالك بـن ضـمـره، چـگـونه خواهى بود زمانى كه، شيعيان اين چنين با يكديگر اخـتـلاف داشـتـه بـاشـنـد؟ آنـگـاه حـضـرت انـگـشـتـان مـبـارك خـود را بـطـور مـشـبـك داخـل يـكـديـگـر نمود، عرض كردم: اى اميرمؤ منان در آن هنگام چه مسئله خيرى بوجود خواهد آمد؟ حضرت فرمود: تمام خير در آن هنگام است، اى مالك: در آن زمان قائم ما قيام مى كند و تـعـداد هـفـتـاد مـرد را، كـه بـه خـدا و رسـول خـدا دروغ گفته اند پيش كشيده و آنان را به قتل مى رساند، سپس ‍ خداوند همه را به يكپارچگى و وحدت مى رساند))(9)
چـنـانـكـه روايـت بـعدى، بر بقاى نيروهاى سفيانى در كشور عراق با وجود نشانه فرو رفـتـن لشـكـريـانـش در مـنـطقه حجاز و شكست او در عراق دلالت دارد، از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
((سپس حركت مى نمايد، (يعنى حضرت مهدى) تا اينكه به قادسيه مى رسد، در حالى كه مردم در كوفه اجتماع نموده و با سفيانى بيعت كرده اند))(10)
و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود:
((سـپـس مـتـوجـه كـوفـه مـى شـود و در آنـجـا فـرود مـى آيـد، و خـون هـفـتـاد قـبـيـله از قبايل عرب را مباح مى شمارد))(11)
يـعـنـى خـون كـسـانـى را كـه از ايـن قـبـايـل بـه دشمنان و خروج كنندگان بر آن حضرت پيوسته اند هر مى داند.
ابن ابى يعفور از امام صادق عليه السلام نقل كرده، كه حضرت بدو فرمود:
((وى اوليـن قـائمـى اسـت از مـا اهـل بـيت كه قيام مى كند با شما سخنى مى گويد كه تحمل آن را نداريد و در رميله دسكره بر او خروج مى كنيد و با او مى جنگيد او نيز با شما مـى سـتـيـزد و هـمـه شـمـا را بـه قـتـل مـى رسـانـد و ايـن آخـريـن گـروه خـروج كـننده است))(12)
و از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
((وقتى كه صاحب اين امر، به بعضى از احكام و سنت حكم كند و سخن بگويد گروهى از مـسجد بيرون آمده و آهنگ خروج بر او را دارند، وى به يارانش دستور مى دهد حركت كنيد و آنـهـا بـه جـنبش در آمده و خود را در محله تمارين (خرما فروشان) در كوفه به آنان مى رسـانـنـد و آنها را به اسارت خويش در مى آورند آنگاه به امر آن حضرت آنان را سر مى بـرنـد و ايـن آخـريـن گـروهـى اسـت كـه بـر قـائم آل محمد صلى الله عليه و آله خروج مى نمايد))(13)
بـا جـمـع بـين اين دو روايت، به اين نتيجه مى رسيم كه خوارج رميله دسكره آخرين گروه مسلحى است كه خروج مى كند و خوارج مسجد كوفه آخرين دسته اى است كه سعى در خروج عـليـه آن حـضرت را دارد و روايات دلالت دارد كه خوارج رميله دسكره خطرناكترين گروه شـورشـى بـر حـضرت مهدى عليه السلام هستند كه فرمانده آنها بسان فرعون و ابليس است.

ادامه مطلب

از ابوبصير نقل شده كه گفت:
((سـپـس تـوقـف كوتاهى مى نمايد، تا اينكه در رميله دسكره شورشيانى از غير عرب بـر او خـروج مـى كـنـنـد كـه تعداد آنها ده هزار نفر و شعارشان، اى عثمان اى عثمان است. آگـاه حـضـرت مردى از عجم را فرا خوانده و شمشيرش را بدو مى سپارد و او آهنگ آن جماعت نـمـوده و هـمـه آنـهـا را بـه قـتـل مـى رسـانـد بـه گـونـه اى كـه يـك تـن هـم باقى نمى گذارد))(14)
روايـت قـبـلى، رمـيـله دسـكـره را بـه عـنـوان دسـكـره پـادشـاه (كـاخ مـحـل عـيـش و نـوش پـادشاهان) مشخص نموده است و در كتاب معجم البلدان، آمده است كه آن قريه است نزديك شهر ابان از روستاهاى به عقوبه در استان ديالى در عراق.
اما اينكه اين افراد، در روايت، بنام خوارج غير عرب ذكر شده شده اند، بدين جهت است كه آنان عرب نيستند و يا اينكه فرمانده آنان از غير عرب خواهد بود.
بـرخـى ديـگر از روايات، نوع ديگرى از عمليات پاكسازى بزرگ را چنين بيان مى كند كـه آن حـضـرت دوازده هزار نفر از سپاهيان عرب و غير عرب خود را طلبيده، به همه آنان كـه نوع لباس ويژه مى پوشاند و سپس آنان را امر به ورود به شهر مى كند تا اينكه هـر كـس را كـه داراى آن نـوع لبـاس نـبـاشـد بـه قتل برسانند، و آنان امرى وى را اطاعت مى كنند.
به نظر مى رسد كه چنين شهرى بايد پر از كافران و منافقان مخالف آن حضرت باشد كـه چـنـين امر به كشتار مردان آن مى نمايد و يا اينكه به گونه اى ديگر، قبلا افراد مؤ مـنـى را كـه در شـهر وجود دارند مطلع مى سازد كه به هنگام هجوم و حمله از خانه هاى خود خـارج نشوند و يا اينكه براى مصون ماندن آنان، از همان نوع لباس ويژه سپاهيان خود، برايشان مى فرستد.
البـتـه چنين پاكسازيهاى وسيع، موجى از وحشت و رعب و ترديد را در عراق و ساير جهان ايجاد مى كند، زيرا در بعضى از روايات آمده است كه برخى زا مردم زمانى كه اين كشتار و خونريزى زياد آن حضرت را نسبت به دشمنانش مى بينند با خود مى گويند اين شخص از ذريـه فـاطـمـه (س) نـيـسـت، اگر بود بر مردم ترحم مى كرد بلكه در حديث است كه بـعـضـى از اصـحـاب خـاص آن حـضـرت در اثـر مـشـاهده كشتار وسيع مخالفين توسط آن حضرت، دچار شك و تردى مى شوند تا جائى كه يكى از آنان كه مشاعر و اعصاب خود را از دسـت داده اسـت، نـسـبـت بـه آن حـضـرت زبـان اعـتراض مى گشايد. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود:
((قائم عليه السلام روى مى آورد تا به بازار مى رسد، مردى از ذريه پدرش به او مـى گـويـد: شـمـا مـردم را مـانـنـد رمـه گـوسـفـنـدان مـى تـرسـانـيـد. آيـا عـهـدنامه اى از رسول خدا صلى الله عليه و آله دارى و يا چيز ديگر؟ فرمود: در ميان مردم كسى از آن مرد نـيـرومـندتر وجود ندارد، در اين لحظه مردى از عجم بر آن شخص بانگ مى زند كه ساكت شو والا گردنت را مى زنم كه در اين هنگام قائم عليه السلام پيمان نامه اى را از حضرت رسول (ص) بيرون مى آورد))(15)
و مـعناى جمله از ذريه پدر بزرگوار اوست يعنى آن مرد معترض، نسبش علوى است و معناى جـمـله تا اينكه به بازار مى رسد اين است كه به محله اى مى رسد كه نام آن ((سوق)) (بازار) است و احتمال دارد كه مراد اين باشد كه آن حضرت با كشتار مخالفين به بعضى از اهـل بازار نيز خواهد رسيد. در روايت ديگرى آمده است كه مردى آن شخص ‍ معترض را امر بـه سـكـوت مى كند ايرانى مى باشد و هم اوست كه مسئوليت بيعت گرفتن از مردم براى حـضـرت مـهـدى (ع) را بـه عـهـده دارد. از امـام بـاقـر (ع) نقل شده كه فرمود:
((زمـانـيـكـه او بـه ثـعـلبـيه (16) مى رسد، شخصى از ذريه پدرش كه از همه نـيـرومـنـدتـر و شـجـاعـتـر اسـت، غـيـر از صـاحـب ايـن امـر، وى در مـقـابـل حـضـرت ايـستاده و مى گويد فلان: اين چه كارى است كه تو انجام مى دهى؟ مرد ايرانى كه مسئول بيعت گرفتن است، فرياد مى زند بخدا قسم ساكت شو و الا گردنت را مى زنم! آنگاه حضرت قائم (ع) بدو مى گويد فلانى ساكت باش: آرى بخدا سوگند، عـهـد و پـيـمـان از رسـول خـدا (ص) همراه دارم، سپس دستور به آوردن عيبة و يا زنفليجه (17) مـى دهد و عهدنامه رسول خدا را براى وى مى خواند، در آن هنگام شخص اعتراض كـنـنـده عرضه مى دارد جانم بقربانت: سر مباركت را بياور تا ببوسم حضرت اجابت مى كـند و او بين دو چشم آن بزرگوار را مى بوسد و سپس عرضه مى كند فدايت شوم: از ما بيعت جديد بگير و حضرت با آنان تجديد بيعت مى كند))(18)
بـا ايـن بـيـان كـوتـاه، در مـورد كـسـانـى كـه حـضـرت مـهـدى (ع) آنـان را بـه قـتـل مـى رساند ظاهر مى شود كه آنها گروههاى بسيارى از شيعه و سنى و از طرفداران سـيـفـانـى و مـخـالفين وى از قبيل علماء سوء و گروهكها و احزاب و بعضى اقشار مردم مى باشند و طبيعى است كه در بين آنان گروههاى مزدور غربى و شرقى نيز وجود دارد.
امـا بـعـد از ايـن هـمه ماجراها، كشور عراق در سايه حكومت حضرت مهدى (ع) نفس راحتى مى كشد و در مركز جهانى اش بعنوان پايتخت فرمانروائى آن حضرت، وارد حيات جديدى مى شود و قبله گاه دل و ديده مسلمانان جهان و مقصد فرستادگان برجسته آنان خواهد بود.
در آن زمـان، كـوفـه و سـهـله و حـيـره و نـجـف و كـربـلا مـحـله هـاى يـك شـهـر را تشكيل مى دهند كه نام آن در دل و بر زبان ملت هاى جهان قرار دارد، مردم از دورترين نقاط جـهـان در شـب جـمـعـه آهـنـگ آن ديار مى كنند تا هر چه زودتر جهت اقامه نماز جمعه به امامت حـضـرت مـهـدى (ع) در مـسـجـد جـهانى وى كه داراى يك هزار در مى باشد خود را به آنجا بـرسـانـند و با اين همه در بين ميليون ها نفر كه آهنگ آنجا نموده اند، پيدا نمودن جاى يك نـفـر در صـف جـمـاعـت مـيـسـر نـخـواهـد بـود... از امـام صـادق (ع) منقول است كه فرمود:
((مـحـل زمـامـدارى او كـوفـه، و مـجـلس قـضـاوت او مـسـجـد جـامـع آن شـهـر و بـيـت المـال و مـحـل تـقـسـيم غنيمت هاى مسلمانان، مسجد سهله و جايگاه استراحت و خلوت گاه او با خالق خويش در تپه هاى سفيد غريين (19) مى باشد، بخدا سوگند هيچ مؤ منى باقى نـمـى مـانـد مـگـر ايـنـكه در آنجا و اطراف آنجا بسر مى برد و در روايتى ديگر (و يا به آنسوى مى آيند و در روايت بعدى، بسوى آن مى شتابند) كه همين عبارت صحيح تر است. مـسـاحـت شـهـر كـوفـه بـه چهل و پنج ميل مى رسد و آسمانخراشهاى آن شهر از عمارتهاى كـربـلا برتر مى شود و خداوند سبحان، كربلا را پناهگاه و جايگاه رفت و آمد ملائكه و مؤ منان قرار مى دهد كه موقعيتى بس مهم خواهد داشت.))(20)
((مجلس قضاوت او)) يعنى محل مراجعات مردم و قضاوت بين آنان در مسجد فعلى كوفه. و يـا مـسـجد جمعه بزرگى كه آن حضرت بنا مى نمايد ((و خلوتگاه او تپه هاى سفيد)) يـعـنـى مـحل اعتكاف وى براى عبادت در مجاورت تپه هاى سفيدى كه نزديك نجف قرار دارد، مـى بـاشـد و مـسـاحـت چـهـل و پـنـج مـيـلى كـوفـه، يـعـنـى مـسـاحـت كـوفـه و يـا طول آن به حدود يكصد كيلومتر مى رسد.
از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود:
((در پـشت كوفه (نجف) مسجدى بنا مى نهد با هزار در، آن مسجد به خانه هاى كوفه در كـنار دو نهر كربلا و حيره متصل مى گردد، بگونه ايكه اگر مردى بر اءستر تندرو خود سوار شده و آهنگ نماز جمعه نمايد، آن را درك نخواهد كرد))(21)
يـعـنـى هـر چند با آن مركب تندرو و بسرعت حركت نمايد نماز جمعه را درك نمى كند، زيرا جاى خالى و محلى براى اقامه نماز نمى يابد البته روايات در مورد پيشرفت هاى معنوى و مـادى در عـراق، مـركـز حـكـومـت آن بـزرگـوار، فـراوان اسـت كـه در ايـنـجـا مجال ذكر آنها نيست.
بـهـر حـال آن حـضـرت بـا پـاكـسـازى عـراق ضـمـيمه نمودن آن به قلمرو حكومت خويش و مـركـزيـت بـخـشـيـدن بـه آن، دامـنـه فـرمـانـروائى و حـكـومـت وى شـامـل يـمـن، حـجـاز، ايران و عراق به اضافه كشورهاى خليج خواهد شد و بدين ترتيب حـضـرت مهدى (ع) با خاطرى آسوده از اوضاع داخلى، به جنگ با دشمنان خارجى خود مى پـردازد. كـه ابـتـدا بـا تـركـان (روس هـا) درگـيـر شـده و لشـكـرى را بـه آنـجـا گـسـيـل مـى دارد و آنـها را شكست مى دهد، سپس خود آن حضرت در راءس سپاهى آهنگ شام مى شود و در منطقه اى به نام (مرج عذراء)(22) نزديك دمشق فرود مى آيد و مهياى نبردى بـزرگ بـا سـفـيـانـى و يـهـود و رومـيان براى آزادسازى قدس مى گردد، چنانكه در مبحث حوادث و پيشامدهاى نهضت ظهور آن حضرت به آن اشاره خواهيم كرد.
-----------------------
1-رحمن ـ 32
2-ارشاد مفيد ص 362.
3-بحارج 52 ص 217.
4-بحارج 52 ص 353.
5-بحارج 52 ص 354.
6-بحارج 52 ص 363
7-بحارج 52 ص 355
8-بحارج 52ص 338
9-بحارج 52 ص 115.
10-بحارج 52 ص 387
11-غيبت طوسى ص 284.
12-بحارج 52 ص 375
13-بحارج 52 ص 345.
14-بحارج 52 ص 333
15-و معناى جمله از ذريه پدر بزرگوار اوست يعنى آن مرد معترض نسبش علوى است و مـعـنـاى جـمـله تـا ايـنـكـه بـه بـازار مـى رسـد اين است كه به محله اى مى رسد كه نام آن ((سوق))
16-مكانى است در عراق از سمت حجاز.
17-نام صندوقچه مخصوصى است.
18-بحار ج 52 ص 343.
19-معناى آن قبلا گذشت.
20-بحار ج 53 ص 11 ـ 12.
21-غيبت طوسى ص 280.
22-مـنـطـقـه اى اسـت در 35 كـيـلومـتـرى دمـشـق كـه مـدفـن صـحـابـى جليل القدر حضرت على (ع) حجر بن عدى مى باشد.
------------------
على كورانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page