پيشروى لشكر سفيانى به سوى حجاز (لشكرى كه در زمين فرو مى رود)

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

به خواست خدا بزودى درباره نهضت ظهور مقدس حضرت مهدى (ع) سخن خواهيم گفت و نيز بـه بـررسـى كـشـمـكـش سـيـاسـى در حـجـاز مـى پـردازيـم كـه بـنـا بـه نـقـل روايـات، بـدنـبـال كشته شدن، عبد الله حاكم حجاز و اختلاف بر سر فرمانروائى بـعـد از او و درگـيـرى بـين قبايل حجازى بر سر حكومت، بوجود مى آيد.. و اين كشمكشها حكومت حجاز را چنان ضعيف مى گرداند كه حضرت مهدى (ع) نهضت خويش را به آسانى در مكه آغاز و شهر را از سلطه بيدادگران آزاد و حاكميت خود را بر آنجا تثبيت مى كند.
در ايـن بـرهـه وقـتـى حـكـومـت حـجاز، خود را از شكست دادن نهضت حضرت مهدى (ع) عاجز و ضـعيف مى بيند اين حكومت و يا دولتهاى بزرگ، سفيانى را وادار مى سازند كه دست به ايـن امـر مـهـم بـزنـد، وى نـيـروهـاى خـود را نـخـسـت به مدينه منوره و سپس به مكه مكرمه گسيل مى دارد.. در اين هنگام حضرت مهدى (ع) به مسلمانان و به جهان اعلام مى دارد كه در انـتـظـار وقـوع مـعـجزه ايست كه به زبان پيامبر، وعده داده شده است و آن فرو رفتن سپاه سـفـيـانـى در بـيـابان نزديك مكه است، پس از اين معجزه آن حضرت نهضت مقدس خويش را ادامه خواهد داد.
بـلكـه بـعـيـد نـيـسـت، تـرجـيـح ايـن مـطـلب كـه در بـرخـى روايـات آمده است. و آن اينكه فـراخـوانـدن نـيـروهـاى سـفـيـانـى بـه حـجـاز بـويـژه مـكـه و مـديـنـه قـبـل از شـروع نـهـضت ظهور مهدى (ع) اتفاق مى افتد و سپاه سفيانى در جستجوى حضرت مـهـدى (ع) و يـارانـش وارد مـديـنـه منوره گرديده و در آنجا به ارتكاب جناياتى دست مى زنـد. در ايـن زمـان حـضـرت در مـديـنـه بـسـر مـى بـرد، آنـگـاه مـانند روش موسى (ع) با اضـطـراب از مـديـنـه خـارج گـرديـده و رهـسـپـار مـكـه مـى شـود، سـپـس خـداونـد متعال، اجازه ظهور به آن حضرت مى دهد.
روايـات در مـنابع شيعه و سنى، ورود لشكر سفيانى را از ناحيه عراق و شام به مدينه مـنـوره هجومى سخت و ويرانگر توصيف مى كند، بطوريكه وى هيچ مقاومتى در برابر خود نـمـى يـابـد. و او بـا يـاران مـهـدى (ع) و شـيـعـيـان اهـل بـيـت (ع) در كـشـتـار و نـابـودى زن و مـرد بـزرگ و كـوچـك هـمـانـگـونه كه در عراق عـمل كرد عمل مى كند! بلكه از روايات استفاده مى شود كه حمله سفيانى در مدينه سخت تر خـواهـد بـود، در نـسـخـه خـطـى ابـن حـمـاد از ابـن شـهـاب نقل است كه:
((سفيانى خطاب به فرماندهى كه با سواران خود وارد كوفه مى شود، بعد از آنكه آنجا را سخت پايمال مى كند، مى نويسد و او را ماءمور به حركت بسوى حجاز مى سازد، او روانه آن سامان مى شود و دست به كشتار قريش مى زند، چهار صد مرد از آنان و از ياران مـهـدى را مـى كـشـد و شـكـمـهـاى زنـان را مـى درد و فـرزنـدان را بـقـتـل مى رساند و دو برادر از قريش را كشته و يك مرد و خواهرش بنام محمد و فاطمه را بر درگاه مسجد مدينه به دار مى آويزد.))(1)
روايات ديگرى مى گويند: اين مرد و خواهرش از عموزادگان نفس زكيه هستند كه امام مهدى (ع) وى را بـه مـكـه مـى فـرسـتـد كـه او را پـانـزده شـب قـبـل از ظـهـور آن حـضرت در مسجدالحرام بقتل مى رسانند. و اين دو برادر و خواهر از دست لشكريان سفيانى از عراق مى گريزند و جاسوسى كه از عراق با اين دو همراه بوده آن دو را به دشمنان معرفى مى كند.
روايـت ذيـل، گوياى اين است كه سفيانى قتل عام خود را مورد بنى هاشم و شيعيان آنها در مدينه به اينگونه توجيه مى كند كه وى به انتقام كشته شدن سپاهيان او در عراق بدست نيروهاى خراسانى دست به اين عمل مى زند.
در نسخه خطى ابن حماد، از ابى قبيل نقل شده است كه گفت:
((سـفـيانى، سپاه خود را به مدينه مى فرستد و به آنها دستور مى دهد هر كس كه از بـنـى هـاشـم در آنـجـاسـت، حـتـى زنـان بـاردار را بكشند! و اين كشتار در برابر عملكرد شخصى هاشمى است كه با ياران خود از مشرق خروج كرده است، سفيانى مى گويد: تمام اين بلاها و كشته شدن ياران من فقط از ناحيه بنى هاشم است. پس فرمان به كشتار آنان مى دهد بطوريكه ديگر كسى از آنها در مدينه شناخته نمى شود، آنان و حتى زنانشان سر بـه بـيـابـانـهـا و كـوهـها مى گذراند و به سوى مكه مى گريزند.. چند روزى دست به كـشـتـار آنـهـا مى زند سپس دست نگه مى دارد و هر كس از آنان يافت شود وحشت زده است تا ايـنـكـه نـهـضت مهدى در مكه آشكار شود و هر كس كه به آنجا آمده گرد آن حضرت جمع مى شود))(2)
از امام باقر (ع) روايت شده است كه فرمود:
((سـفـيـانـى و هـمـراهـان وى ظـاهـر مـى شـونـد و او هـيچ غم و انديشه اى جز غلبه بر آل پـيـامـبر (ص) و پيروان آنها ندارد از اين رو دسته اى را به كوفه مى فرستد و آنها با گروهى از شيعيان آل پيامبر (ص) برخورد مى كنند كه كشته و يا به دار آويخته مى شـونـد و سـپاهى از خراسان روى مى آورد تا آن وارد حوزه دجله مى گردد و مردى ضعيف از عـجـم بـا پـيـروان خـود خـروج مـى كـنـد كه گرفتار درگيرى در نجف مى شود و سفيانى گـروهـى را رهـسـپـار مـديـنـه مـى كـنـد و آنـهـا مـردى را در آنـجـا بـقـتـل مـى رسـانـنـد و مـهـدى و مـنـصـور از آنـجـا مـى گـريـزنـد و آل پـيـامـبـر (ص) از كـوچك و بزرگ دستگير مى شوند. كسى باقى نمى ماند مگر اينكه دسـتـگـيـر و زندانى مى شود، سپاه وى به جستجوى آن دو مرد مى پردازد و مهدى (ع) بنا بـه روش مـوسـى (ع) نـگـران و بـا اضـطـراب بـيـرون مـى آيـد تـا آنـكـه وارد مـكـه مى شود))(3)
در صفحه 252 بحار درباره سفيانى چنين آمده است ((سفيانى با سپاهى انبوه وارد مدينه مـى شـود)) و در مـسـتـدرك حـاكـم ج 4 ص 442 آمـده اسـت ((كـه اهل مدينه پيشاپيش حمله سفيانى از شهر خارج مى شوند))
چنين بنظر مى رسد كه منصور ياد شده در روايت، كه با حضرت مهدى (ع) از مدينه خارج مـى شـود هـمـان محمد نفس زكيه باشد كه از ياوران حضرت مهدى (ع) است و حضرت او را به مسجدالحرام مى فرستد تا پيام آن بزرگوار را به گوش جهانيان برساند اما او را بقتل مى رسانند و احتمال دارد يكى ديگر از ياران مهدى غير از نفس زكيه باشد.
ايـنـهـا نـمـونـه هـايـى از روايـات نبرد سفيانى در مدينه و تبهكاريهاى وى در آنجا بود، روايـات، در مورد جاهاى ديگر حجاز كه نيروهاى سفيانى در آن وارد شوند غير از مدينه و سـپـس تـلاش بـراى ورود بـه مـكـه سـخـنـى بـمـيـان نـمـى آورد.. و پـيـداسـت كـه مـدت اشـغـال شهر مدينه چندان طول نمى كشد تا آنكه تمام سپاه يا بخش عمده آنرا به مكه مى فـرسـتـد كـه مـعجزه وعده داده شده رخ مى دهد و تمام آنها در نزديكى مكه در زمين فرو مى رونـد. و در برخى از روايات، باقى ماندن لشكريان سفيانى در مدينه را تنها چند روز ذكـر مى كند، ولى ظاهرا مراد از آن مدت ورود سفيانى به مدينه و كارهاى ناشايست وى در آنجاست نه زمان اقامت نيروهاى سفيانى در مدينه يا نزديك آن.
روايـات در مـورد بـزمـين فرو رفتن سپاهيان سفيانى در منابع مسلمانان، بسيار و متواتر اسـت و شـايد مشهورترين آنها در منابع اهل سنت، روايتى باشد كه از ام سلمه روايت شده كه گفت:
((پـيـامـبـر خدا (ص) فرمود: پناهنده اى به خانه خدا پناه مى برد آنگاه لشكرى به سـوى او فـرسـتـاده مـى شود تا آنكه به بيابان مدينه مى رسند و آنجا در زمين فرو مى روند))(4)
صـاحـب كـشـاف در تـفـسير اين آيه ((و اگر مى ديدى آن لحظه اى را كه هراسان شدند و دسـتـگير شدند از جايگاهى نزديك))(5) آورده است كه: ((از ابن عباس روايت شده كـه آيـه فـوق در مـورد فـرو رفـتـن در بـيـابـان بـيـداء نازل شده است.))
و صاحب مجمع البيان مى گويد:
((ابـوحـمـزه گـفت: از على بن حسين و حسن بن على (ع) شنيدم كه آن دو بزرگوار مى فـرمـودنـد: مـراد از آيـه يـاد شـده، لشـكر بيابان است كه از زير پايشان گرفتار مى شوند (زمين آنها را در كام خود فرو مى برد.))(6)
و از حذيفه يمانى روايت شده است:
((پـيـامـبر (ص) از فتنه اى كه بين مشرق و مغرب واقع خواهد شد ياد نموده و فرمود در حاليكه آنها گرفتار چنان فتنه اى هستند، سفيانى از وادى يا بس (بيابان خشك) بر آنها خروج مى كند، تا آنكه به دمشق فرود مى آيد آنگاه دو لشكر، يكى به سوى مشرق و يـكـى بـه سـوى مـديـنـه روانـه مـى كـنـد تـا ايـنـكـه بـه زمـيـن بابل و شهر نفرين شده (بغداد) فرود مى آيند و بيش از سه هزار تن را مى كشند و بالغ بـر يكصد زن را به زور تصاحب مى كنند، سپس از آنجا بيرون آمده به سوى شام رو مى آورنـد، در ايـن هـنگام لشكر هدايت خروج كرده و به آن لشكر مى رسد و آنها را از دم تيغ مـى گذراند كه يك نفر هم كه خبر مرگ بقيه را ببرد باقى نمى ماند. و آنچه از اسيران و غـنيمتها كه در دست آنهاست از آنان باز پس مى گيرند و اما لشكر دوم وارد مدينه شده و سـه شـبـانـه روز بـه غـارت و چـپـاول آنـجا مى پردازد آنگاه بيرون آمده و به سوى مكه روانـه مـى گـردنـد تـا ايـنـكـه بـه بـيـابـان مـى رسـنـد و خـداونـد در ايـن هـنـگـام جـبـرئيـل را بـر مـى انـگـيـزد و مـى فـرمايد: جبرئيل برو و ايشان را نابود گردان، پس جـبـرئيـل بـا پـاى خود ضربتى به آن زمين مى زند و زمين آنها را در خود فرو مى برد، و هيچ كس از آنها نجات نمى يابد مگر دو مرد از جهينه.))(7)
از امير مؤ منان (ع) نقل شده است كه فرمود:
((مهدى روى آورنده است با موهايى پيچيده و خالى كه بر گونه خود دارد، آغاز نهضت او از جـانـب مـشـرق مـى بـاشـد و چـون آن امـر تـحـقـق يافت سفيانى خروج مى كند و بمدت بـاردارى يـك زن يـعـنـى نـه مـاه فـرمـانـروائى مـى كـنـد، وى در شـام خـروج مـى كـنـد و اهل شام مطيع او شوند بجز قبيله هاى حق طلب موجود در آنجا كه خداوند آنها را از خروج با سفيانى حفظ مى كند.
او بـا لشـكرى انبوه وارد مدينه مى شود تا اينكه سرانجام به بيابان مدينه مى رسد و خداوند او را در آنجا به زمين فرو مى برد. و اين است معناى فرموده خداوند بزرگ:
((و اگـر مـى ديدى آن لحظه اى را كه هراسان شدند و دستگير شدند از جايگاهى نزديك.))(8)
مـعـنـاى فـرمـوده امـيـر مـؤ مـنـان (ع) كـه ((روى آورنـده)) يـعـنـى وقـتـى راه مـى رود مثل اينكه با تمام اندام و وجود روى مى آورد. و معناى اينكه ((آغاز نهضت او از خاور است)) يـعـنـى آغاز امر او با دولت زمينه سازان ايرانى است و معناى ((وقتيكه آن امر تحقق يافت)) يعنى وقتى امر او آغاز يا آشكار مى شود و دولت آنها بر پا مى گردد سفيانى خروج مـى كـنـد. در ايـن روايـت زمـان خروج سفيانى تعيين نشده كه آيا بدون فاصله بعد از قيام دولت زمينه سازان حضرت مهدى (ع) خواهد بود و يا اينكه پس از سالهاى طولانى.. ولى سـياق عبارت دلالت بر نوعى ترتيب و ارتباط بين دولت ايرانيان و خروج سفيانى دارد و خـروج وى عـمـلى حـسـاب شـده بـر ضـد ايـرانـيـان اسـت، چـنـانـكـه در اوائل روايت مربوط به جنبش او صحبت كرديم.
از حنان بن سدير نقل شده است كه گفت:
((از ابـوعـبـدالله (امـام صـادق) (ع) دربـاره فـرو رفـتـن بـيـابـان سـئوال كـردم فـرمـود: ((اءمـا صـهـرا)) بـر سـر راه بـريـد كـه در دوازده مـيـلى آن در محل (ذات الجيش) واقع است.))
ذات الجيش منطقه اى است ميان مكه و مدينه و اءما صهرا محلى است در همان منطقه.
در نسخه خطى ابن حماد از محمدبن على (امام باقر) (ع) روايت شده است كه فرمود:
((بزودى پناهنده اى به مكه خواهد آمد، هفتاد هزار سرباز تحت فرمان مردى از قيس به آنـجـا فـرسـتـاده مـى شود همينكه آنها به محل ثنيه مى رسند، آخرين فرد آنها وارد شده و اوليـن نـفـر آنـان را آنـجـا خـارج نـمـى شـود، آنـگـاه جـبـرئيـل نـدا سـر مـى دهـد بـگـونـه اى كـه ايـن صدا به شرق و غرب جهان مى رسد (اى بـيـابـان) (اى بـيـابـان) بگير آنها را كه خيرى در آنها نيست هيچكس بر هلاكت آنها آگاه نمى شود مگر چوپانى در كوهستان كه آنها را در حين هلاكت نظاره مى كند و از ماجراى آنها خـبـر مـى دهـد. پـس وقـتـى پـنـاهـنـده بـه كـعـبـه داسـتـان آنـهـا را مـى شـنـود بـيـرون مـى رود.))(9)
و در همين كتاب از ابى قبيل نقل شده است كه گفت:
((از آنـهـا يكى باقى نمى ماند مگر يك بشارت دهنده و بيم دهنده اى، اما بشارت دهنده نزد مهدى عليه السلام و يارانش مى آيد و از آنچه اتفاق افتاده خبر مى دهد و گواه صحنه، در چهره اش پيداست، يعنى خداوند صورت او را به پشت سر او برمى گرداند و بدين تـرتـيـب با مشاهده برگشتن چهره او به پشت سر، سخن او را تصديق مى كنند و آگاه مى شـوند كه آن قوم در زمين فرو رفته اند و دومى همانند اولى، خداوند چهره اش را به عقب بـرمـى گـرداند، نزد سفيانى مى آيد و آنچه بر سر ياران او آمده براى وى بازگو مى كند سفيانى نيز به جهت علامتى كه در او مى بيند گفته وى را باور مى كند و آن را مطابق با واقع مى داند. و اين دو مردانى از قبيله كلب هستند.))(10)
در همين نسخه از حفصه نقل شده است كه گفت:
((از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود: لشكرى از جانب مغرب مى آيد و اين خانه (كعبه) را مـى خـواهـد، تـا آنـكـه بـه بـيابان مى رسد و زمين آن را در خود فرو مى برد كسانى كه پـيـشـاپيش آن هستند باز مى گردند تا ببينند چه بر سر آن قوم آمده است كه آنها هم به هـمـان مـصـيـبـت گـرفـتـار مـى شـونـد آنـگـاه خـداونـد هـر كـس را بـر طـبـق نـيـت او بـر مى انگيزد.))(11)
يـعـنـى كـسى كه مجبور به شركت در لشكر سفيانى بوده اگر چه در آخرت مانند شخص داوطلب و كسى كه با ميل و اراده خود شركت كرده نيست اما او نيز بزمين فرو مى رود.
روايتى ديگر از پيامبر (ص) روايت شده است كه فرمود:
((در شگفتم از قومى كه در يك جا مى ميرند يا كشته مى شوند اما جايگاه آنها متفاوت و گـوناگون است، پرسيدند: اى رسول خدا اين چگونه است؟ فرمود: براى اينكه در ميان آنـهـا افـراد مـجـبـور و نـاچـار و بـى مـيـل و غـير موافق وجود دارد ـ يعنى كسانى كه در يك مـحـل و در يـك زمان از دنيا مى روند خداوند به تناسب نيت ها و انگيزه هايشان در روز قيامت آنها را حساب رسى و مؤ اخذه مى كند زيرا برخى از آنها از روى كراهت و بى ميلى و ترس بجهت زن و فرزندان و مانند آن و بعضى ديگر به اجبار و پاره اى ديگر داوطلبانه و با رغبت در آن شركت مى كنند.
و در روايتى آمده است كه شمار نفرات لشكر سفيانى كه بزمين فرو مى روند دوازده هزار نـفـر اسـت نـه هفتاد هزار تن. و در روايتى ديگر مى گويد يك سوم آنها به زمين فرو مى روند و يك سوم ديگر چهره هايشان به پشت سر بر مى گردد و يك سوم باقيمانده سالم مى مانند.))(12)
-----------------------
1-نسخه خطى ابن حماد ص 88.
2-نسخه خطى ابن حماد ص 89.
3-بحار ج 52 ص 222.
4-مستدرك حاكم ج 4 ص 429 و غير آن و بحار ج 52 ص 186.
5-سباءـ 51.
6-بحار ج 52 ص 186.
7-بحار ج 52 ص 186.
8-غيبت نعمانى ص 163 و محجه بحرانى ص 177.
9-نسخه خطى ابن حماد ص 90.
10-نسخه خطى ابن حماد ص 91.
11-نسخه خطى ابن حمادص 90.
12-نسخه خطى ابن حماد ص 90ـ 91.
------------------
على كورانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page