اشغال عراق توسط سفيانى

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

بـه گـفـتـه روايات، اشغال عراق براى سفيانى هدفى استراتژيك و فورى است. ولى نـاگـزير مى شود كه به جنگ قرقيسيا بپردازد، آنگاه پس از آن نبرد اجراى نقشه خود را ادامه دهد.
و در حـمـله بـه عـراق، طرف مخالفى جهانى و يا از دولتهاى منطقه در برابر وى وجود نـدارد. حـتـى تـركـان كـه سـفـيانى در قرقيسيا با آنها وارد نبرد مى شود هدفشان بدست آوردن ثـروت و گـنـج قـرقـيـسـيـا اسـت و كـارى بـه مسائل عراق ندارند.
تـنـهـا نـيروى مخالف او يمنى ها و خراسانيان، يعنى ياران حضرت مهدى (عليه السلام) مـى بـاشـنـد، ايـن امر روشنگر اين است كه جنگ سفيانى در عراق، اساسا حركتى است بر ضد حضرت مهدى (عليه السلام) و طرفداران وى.
امـا مـردم عـراق، آنـطـور كـه روايـات مـى گـويـد بـه دو يا سه گروه تقسيم مى شوند، پـشـتـيـبانان زمينه سازان ظهور حضرت و طرفداران سفيانى و گروه سوم كه شيصبانى رهـبـرى آنـهـا را بـعـهده دارد. از جابر جعفى نقل شده است كه گفت: از ابوجعفر (امام باقر (عليه السلام)) درباره سفيانى سئوال كردم حضرت فرمود:
((سـفيانى خروج نمى كند مگر آنكه قبل از او شيصبانى در سرزمين عراق خروج كند او هـمـچـون جـوشـيـدن آب از زمـيـن مـى جـوشـد و فـرسـتـادگـان شـمـا را بـقـتـل مـى رسـانـد. بـعـد از آن در انـتـظـار خـروج سـفـيـانـى و ظـهـور قـائم باشيد.))(1)
مـراد از شـيـصبانى در روايات اهل بيت (عليه السلام) مردى از بنى عباس و يا مردى دشمن اهـل بـيـت (عليه السلام) است زيرا امامان (عليه السلام) بنى عباس را به بنى شيصبان تـعـبـيـر مى كردند و آن نام مردى بد كردار يا گمنامى است كه دشمن خود را بطور كنايه بـا ايـن كـلمـه بـكار برده اند و شيصبان در لغت نامى از نامهاى ابليس است. پس از آنكه قـدرت در دست زمينه سازان خراسانى و طرفداران آنهاست، شيصبانى در عراق خروج مى كـنـد بـا تـوجـه بـه ايـنـكـه روايـات ورود آنـهـا را بـه عـراق در مـرحـله اى قبل، بيان مى دارد.
بـه هـر حـال، وضـع داخـلى عـراق بـگونه اى است كه با ورود نيروهاى سفيانى همآهنگ و مـوافـق اسـت و بـا هـيـچ گـونـه مـقـاومـت مـهـمـى برخورد نمى كند. و يمنى ها و خراسانيان سـرگـرم حـوادث ظـهـور در حـجـاز هـسـتـنـد و قـواى سـفـيـانـى انـدكـى قبل از نيروهاى آنان وارد عراق مى شوند.
از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
((بـدون شـك خاندان فلان حكمرانى مى كنند و چون به فرمانروائى رسيدند اختلاف پيدا مى كنند و حكومتشان از هم مى پاشد و كارشان پراكنده مى شود، تا اينكه خراسانى و سـفـيـانـى بر آنها خروج مى كنند، يكى از مشرق و ديگرى از مغرب، همچون ستوران در مـسابقه به سوى كوفه مى شتابند. او از آنجا و ديگرى از اينجا، تا اينكه هلاكت خاندان فـلان بـدسـت ايـن دو خـواهـد بـود. و ايـن دو نـفـر يـكـى از آنـهـا را بـاقـى نـمـى گذارند.))(2)
و مـراد از فـرزنـدان فـلان در اينجا ممكن است خاندان شيصبانى حاكم عراق و يا فرزندان شيصبان ديگرى باشند.
از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
((گويا من سفيانى يا (رفيق او را) مى بينم كه در سرزمينهاى سرسبز شما در كوفه اقامت گزيده و منادى او بانگ مى زند كه هر كس سر شيعه على را بياورد هزار درهم جايزه دارد. در ايـن هـنگام همسايه به همسايه حمله ور مى شود و مى گويد اين شخص از آنهاست. گـردش را مى زند و هزار درهم را مى گيرد. اما در چنان روزى بر شما فرمانروائى نمى كنند مگر فرزندان زنان بدكار... و گويا من شخص نقابدارى را مى بينم، پرسيدم: آن شـخـص نـقـابـدار كيست؟ امام فرمود: مردى از شماست كه مانند شما سخن مى گويد، نقاب بر چهره مى زند و بر شما احاطه پيدا مى كند شما را مى شناسد در حاليكه شما را نمى شـنـاسـيد او يكايك مردان شما را با عيب جوئى بدنام مى كند اما او جز فردى زنازاده نيست.))(3)
و نيز در نسخه خطى ابن حماد آمده است:
((سـواران سـفـيـانى همچون شب ظلمانى و سيل ويرانگر روى مى آورند به هر چيز كه بـرسـنـد آنـرا هـلاك و نـابـود مـى كـنـنـد تـا آنـكـه وارد كـوفـه مـى شـونـد و پـيـروان آل پـيـامـبر صلى الله عليه و آله وسلم را بقتل مى رسانند آنگاه از همه جانب به جستجوى اهـل خـراسـان مـى پـردازنـد در حـاليكه اهل خراسان به طلب مهدى برمى خيزند و او را مى خوانند و به يارى او مى شتابند.))(4)
ايـن روايـات فـجـايـعى را كه ارتش سفيانى در جنگ عراق بويژه در حق شيعيان مرتكب مى شود به تفصيل بيان مى كند، ابن حماد به نقل از ابن مسعود گويد:
((چون سفيانى از رود فرات بگذرد و به محلى بنام حاقرقوفا برسد، خداوند ايمان را از او مـحو گرداند، آنگاه با هفتاد هزار تن، در حاليكه شمشيرها را به خود آويخته اند بـه رودى كه به آن دجيل (دجله كوچك) گويند روى آورد افراد ديگرى بيش از اينها وجود دارنـد كـه بـرخـانـه زرين (قصر) غالب شوند. مبارزان را بكشند و شكم زنان باردار را بشكافند به گمان اينكه شايد آنها فرزند پسر داشته باشند، گروهى از زنان قريش در كـنـار نـهـر دجـله از عـابران و مسافران كشتى درخواست مى كنند كه آنها را با خودشان سوار نموده و نزد خويشان آنان برسانند اما آنها از كينه اى كه با بنى هاشم دارند آنها را با خود نمى برند.))(5)
مـعـنـاى جـمـله ((در حـاليـكـه شـمـشيرهايى بخود آويخته اند)) اين است كه آنها با ديگر سـربـازان در نـوع اسـلحه تفاوت دارند و ((خانه زرين)) ياد شده كه بر آن غالب مى شـونـد بـنـظـر مـى رسـد مـحـل گـنـج و يـا قـصـرى بـاشـد كـه در كـنـار رود دجـله يـا دجـيـل (دجـله كـوچـك) قـرار گـرفـتـه و مـنـظـور از زنـان قـريـش زنـهـاى عـلويـه از ذريه اهـل بـيـت (عـليـه السـلام) مـى بـاشـنـد. از اميرمؤ منان (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
((ارتـش سـفـيـانى وارد كوفه مى شود و كسى را رها نمى كند مگر آنكه او را مى كشد ((آنـچـنـان خـوى آدمـكـشـى دارنـد)) كـه وقـتـى مردى از آنها به گوهر گرانبها و عظيمى برخورد نمايد به آن توجهى نمى كند. ولى اگر كودك خردسالى را ببيند او را دستگير كرده و بقتل مى رساند.))(6)
روايـات نـام تعدادى از مكانها را بجز جاهايى كه گذشت مانند زوراء (يعنى بغداد) انبار، صـرات، فـاروق، و روحـا كـه ارتش سفيانى در آنها تمركز پيدا مى كنند. از امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
((او يـكـصـد و سـى هـزار تـن را بـه كـوفـه گـسـيـل مـى دارد و آنـهـا در روحـا و فـاروق فرود مى آيند و شصت هزار تن از آنان از آنجا حـركـت مـى كـنـنـد تـا در كـوفـه مـحـل قـبـر هـود (عـليـه السـلام) در نـخـليـه فـرود مـى آيند.))(7)
در كتاب ((لوائح الانوار البهيه)) اثر سفارينى حنبلى درباره سفيانى آمده است:
((او بـا تـركـان پـيـكار مى كند و بر آنها پيروز مى شود. آنگاه در زمين تبهكارى مى نمايد و وارد بغداد شده جمعى از آنان را از دم تيغ مى گذراند.))
كـوتـاه سـخـن ايـنـكـه هـجـوم سفيانى به عراق حمله اى خشم آلود و ويرانگر است و تا حد زيادى به هدف خود در كشتار شيعيان حضرت مهدى (عليه السلام) موفق مى شود. وى با نيروى مقاوم مهمى از سوى حكومت رو برو نمى گردد حتى مقاومتى از ناحيه شيعه نيز ذكر نشده است بجز آنكه درباره مردى از عجم (غير عرب) آمده است كه او با گروه اندك و غير مـسـلح خـود در بـرابـر ارتـش سـفـيـانـى مـى ايـسـتـد و آنـهـا وى را بقتل مى رسانند:
((آنـگـاه مردى از عجم و از اهل كوفه با گروهى ضعيف خروج مى كند و فرمانده ارتش سفيانى وى را بين حيره و كوفه به قتل مى رساند.))(8)
بـزودى روايت ابن حماد را كه بصراحت مى گويد آنها بجز اندكى، غير مسلح مى باشد، خـواهـيـم آورد ولى هـجـوم سـفـيانى نمى تواند هدف دوم او را كه تثبيت سلطه در عراق است تـحـقـق بـخشد. بلكه چند هفته اى بر نيروهاى او نمى گذرد كه خبر حركت نيروهاى زمينه سـازان خـراسـانـى و يـمنى كه به سوى عراق مى شتابند به آنها مى رسد دچار وحشت و هراس مى شوند و نيروهاى سفيانى در برابر آنها عقب نشينى نموده و با آنها درگير نمى شـونـد مـگـر در چـند نقطه كه درگير نبردهاى پراكنده اى مى گردند و در آنها شكست مى خورند.
بـه احـتـمال قوى تر، سفيانى از اين رو نيروهاى خود را از عراق به عقب مى راند كه به آنها يا بخش عظيمى از آنها براى ايفاى نقش جديد خود در حجاز سخت احتياج دارد تا بگمان خـود بـه نـهـضـت و قـيام حضرت مهدى (عليه السلام) در مكه پايان دهد. چه اينكه برخى روايـات خـاطـر نـشـان مى سازد لشكرى را كه سفيانى براى پايان دادن به نهضت مهدى (عليه السلام) به حجاز گسيل مى دارد، از عراق و بعضى مى گويند از شام اعزام مى كند البـتـه مـمـكن است بخشى از آن از شام و بخش ديگرى از عراق باشد. از امام باقر (عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:
((سـفـيـانـى، سـپـاهـى را كـه شـمـار آنـان بـه هفتاد هزار نفر مى رسد به كوفه مى فـرستد و اهل آن سامان را با كشتن و دار آويختن و اسارت گرفتن دچار مصيبت مى سازد. در ايـن حـال يـاوران درفـش هـاى سـيـاه از سـوى خـراسـان بـه حـركـت درآمـده و منازل را يكى پس از ديگرى بسرعت پشت سر مى گذارند و با آنها (در ميان آنها) تعدادى از ياران حضرت قائم (عليه السلام) وجود دارد))(9)
در نسخه خطى ابن حماد آمده است:
((سـفـيـانـى وارد كـوفه مى شود و سه روز در آنجا به غارت مى پردازد شصت هزار نـفـر از اهـالى آنـجـا را مـى كشد سپس هيجده شب در آنجا مى ماند... آنگاه ياوران درفش هاى سياه روى مى آورند تا در كنار آب منزل مى كنند. ياران سفيانى به محض اينكه خبر فرود آنـهـا را مـى شـنـونـد پـا بـه فرار مى گذارند گروهى از نخلستانهاى كوفه خروج مى كـنـنـد، در حـاليـكـه جـز تـعـداد كـمـى از آنـهـا مـسـلح نـمـى بـاشـنـد و بـرخـى از آنـان اهـل بـصـره اند.. به ياران سفيانى دست پيدا مى كنند و اسراى كوفه را از دست آنها آزاد مـى سـازند و ياران درفش هاى سياه افرادى را جهت بيعت نزد امام مهدى (عليه السلام) مى فرستند))(10)
روايـت بـعـدى كـه از امـيـرالمـؤ مـنـيـن اسـت گـوشـه اى از اشغال عراق توسط لشكر سفيانى و سپس ورود نيروهاى زمينه ساز خراسانى و يمنى را توصيف مى كند:
((او يـكـصـدو سـى هزار تن را به كوفه مى فرستد و آنها در روحاء و فاروق فرود مـى آيـنـد شـصـت هـزار تـن از آنـهـا راهـى كـوفـه مـى گـردنـد تـا ايـنـكـه در محل قبر هود در نخليه فرود مى آيند و روز عيد به آنها هجوم مى آورند و فرمانرواى مردم شخصى ستم گر و كينه توز است كه به او كاهن و ساحر مى گويند، شخصى به عنوان فـرمـانـده با پنج هزار كاهن از شهر بغداد به سوى آنها خروج مى كند، هفتاد هزار نفر را بر روى پل آن شهر بقتل مى رسانند به گونه اى كه مردم سه روز در اثر خون و تعفن اجـسـاد از نـزديـك شـدن بـه فـرات پـرهـيـز مـى كـنـنـد و هـفتاد هزار دوشيزه را كه دست و صورتشان ديده نشده به اسارت مى گيرند و آنان را در محملهايى سوار نموده به سوى جايگاهى در نجف مى برند آنگاه از كوفه صد هزار مشرك و منافق بيرون مى آيند تا وارد دمـشـق مـى شـوند و هيچ مانع جلوى آنها را نمى گيرد و آنجا همان ارم، داراى بناهاى رفيع مى باشد.
درفش هاى بى نشانى كه از پنبه و كتان و ابريشم نيست از مشرق روى مى آورد كه بالاى چـوب هـاى آنـهـا علامتى وجود دارد. مردى از اولاد آن حضرت آن درفش ها را به حركت در مى آورد، از مشرق ظاهر مى شود و بوى آن همچون مشك عنبر در مغرب استشمام مى شود ترس و وحـشـت يـكماه پيشاپيش آنها بدل دشمنان راه مى يابد تا اينكه به خونخواهى پدران خود وارد كوفه مى شوند.
در ايـن حـال سواران يمنى و خراسانى همچون ستوران پريشان مو و غبارآلود و تيزتك از نـژاد اسـبان ميان باريك بسوى كوفه مى شتابند وقتى يكى از آنان به پائين پاى خود مـى نـگرد مى گويد: پس از امروز خير و سعادتى در نشستن ما نيست، بار خدايا ما توبه كـنـنـده ايـم در حـاليـكـه آنـان بـهـتـريـن ديـن داران هـسـتـنـد و خـداونـد آنـان و امـثـال آنـان از اولاد پـيامبر را در كتاب گرانقدر خود چنين توصيف كرده است ((بدرستيكه خـداونـد تـوبـه كـنـنـدگـان و پـاك سـيـرتـان را دوسـت مـى دارد)) مـردى از اهـل نجران خروج مى كند و دعوت امام را لبيك مى گويد او نخستين نصرانى است كه اجابت مـى كـنـد و مـعـبد خود را ويران ساخته و صليبش را مى شكند و با بردگان و مردان ضعيف خـروج مـى كـنـد و بـا درفـش هـاى هـدايـت رهـسـپـار نـخـيـله مـى گـردنـد.. محل گرد آمدن كليه مردم در همه زمين در فاروق خواهد بود. و در آن روز بين مشرق و مغرب سـه مـيـليـون نـفـر كـشـتـه مـى شـونـد كـه بـعـضـى از آنـهـا بـرخـى ديـگـر را بـقـتـل مـى رسـانند در چنين روزى تاءويل اين آيه آشكار مى شود ((پيوسته آن ادعاى آنها بود تا اينكه آنها را (با شمشير) درو شده و خموش ‍ قرار داديم.))(11)
نسبت به اين روايت در نسخه ها خلل و اشتباهى وجود دارد، روايتى ديگر كه دقيق تر بنظر مى رسد در بحار از اميرمؤ منان (ع) نقل شده است كه فرمود:
((اى مـردم، از مـن سئوال كنيد پيش از آنكه فتنه و فساد سرزمين شما را پس از مرگ و حـيـاتش پايمال كند و سايه شوم خود را بر آن بگستراند و يا آتش از مغرب زمين در هيزم خشك و انبوه افتد و با فرياد بلند بانگ برآورد، واى بر او از انتقام جوئى و خونخواهى و مـانـند آن، وقتى گردنش چرخ و روزگار طولانى شود شما مى گوئيد او مرده است، يا هـلاك شـده (اگـر زنـده اسـت پس در كجا بسر مى برد) در اين هنگام معنى اين آيه، مصداق پـيـدا مـى كـنـد ((سـپـس پـيـروزى را بـراى شـمـا بـرگـردانـديم و شما را با دارائى و فـرزنـدان پـسـر يارى داديم و جمعيت شما را بيش از آنان قرار داديم)) ظهور آن حضرت نـشـانـه هـا و علامتهايى دارد: نخست محاصره كوفه با كمين كردن و پرتاب سنگ و ايجاد شكاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه، با كمين كردن و پرتاب سنگ و ايجاد شكاف و رخـنـه در زوايـاى كـوچـه هـاى كـوفـه، تـعـطـيـل مـسـاجـد بـمـدت چـهل شب، كشف معبد و به اهتزاز در آمدن درفشهايى گرداگرد مسجد بزرگ كه شباهت به درفـشـهـاى هـدايـت دارنـد، كـشنده و كشته شده هر دو در آتش خواهند بود، كشتار زياد، مرگ سـريـع، و كـشـتـه شـدن نفس زكيه در نجف همراه با هفتاد تن از خوبان كه بين ركن و مقام ذبـح مـى شـود و كـشـتـه شـدن ((اسـبـغ مظفر)) در بتخانه با تعداد زيادى از انسانهاى شـيـطـان صفت و خروج سفيانى با درفش سبز (سرخ) و صليبى زرين است، فرمانده آن مردى از قبيله كلب است و دوازده هزار سوار، سفيانى را بسوى مكه و مدينه همراهى مى كنند فـرمـانـده آن گـروه فـردى از بـنـى امـيـه اسـت كـه بـه او خـزيمه مى گويند چشم چپ او نـابـيـنـاسـت و در چـشـم ديـگـرش نـقـطـه اى خـون وجـود دارد، تمايل به دنيا دارد، هيچ پرچمدارى از او برنمى گردد تا اينكه در مدينه فرود مى آيد، مـردان و زنـانـى از آل پـيـامبر(ص) را گرد هم مى آورد و آنها را در خانه اى در مدينه كه بـه آن خانه ابوالحسن اموى مى گويند زندانى مى كند، او سوارانى را در جستجوى مردى از خـانـدان پـيـامـبر (ص) مى فرستد كه مردانى مستضعف در مكه گرد او جمع شده اند كه رئيـس آنـهـا مـردى از غـطفان است. تا اينكه در ميان سنگهاى پهن و سفيد در بيابان در مى آيـنـد و در زمـيـن فـرو مـى رونـد، هيچيك از آنها نجات پيدا نمى كند مگر يك مرد كه خداوند صـورت او را بـه پشت مى گرداند تا آنها را بترساند و نشانه عبرتى براى آيندگان بـاشـد در آن روز تـاءويـل ايـن آيـه ((و اگـر مى ديدى آن لحظه اى كه هراسان شدند و دسـتـگـيـر شـدنـد از جايگاهى نزديك)) آشكار مى شود، سفيانى صد و سى هزار تن به كوفه مى فرستد و آنها در روحاء و فاروق و جايگاه مريم و عيسى (ع) در قادسيه فرود مـى آيـنـد و هـشـتـاد هـزار تـن از ايـشـان رهـسـپـار كـوفـه شـده و در مـحـل قـبر هود (ع) در نخيله فرود مى آيند و در روز عيد و چراغانى به او هجوم مى آورند و رهـبـر مـردم جـبـارى سـتم پيشه است كه به او كاهن ساحر مى گويند از شهرى كه به آن زوراء (بـغـداد) گـويـنـد بـا پـنـج هـزار كـاهـن خـروج مـى كـنـد و بـر سـر پل آن شهر هفتاد هزار نفر را مى كشد بطورى كه مردم به جهت خونهاى ريخته شده و تعفن جسدها از نزديك شدن به فرات خوددارى مى كنند. دوشيزگانى را كه دست و صورت آنها بـى حـجـاب ديـده نـشـده از كـوفـه بـه اسـارت مـى گيرند و بر محملها سوار نموده به جايگاهى در نجف مى برند.
آنـگـاه صـد هـزار مـشـرك و منافق از كوفه خروج مى كنند و بى آنكه كسى مانع آنها شود وارد دمشق مى شوند و آن ارم داراى بناهاى رفيع مى باشد.
درفش هايى از مشرق زمين كه از پنبه و كتان و حرير نيست روى مى آورد در حاليكه بالاى چوبهاى آنها علامتهايى دارد و مردى از آل پيامبر(ص) آنها را به پيش مى راند، روزى كه در مـشرق ظاهر مى شود بوى خوش او همچون مشك عنبر در مغرب به مشام مى رسد، ترس و هراس يك ماه پيشاپيش آنها به دل دشمنان راه مى يابد.
پـسران سعد، در كوفه به خونخواهى پدران خود برمى خيزند و آنها فرزندان فاسقان هستند تا اين كه سواران حسين بسان اسبان مسابقه ژوليده مو و غبار آلود و پيشانى هايى سـفـيـد و ديـدگانى اشكبار دارند بر آنان هجوم مى آورند ناگاه يكى از آنها در حالى كه اشك مى ريزند پاى خود را بزمين مى زند و مى گويد بعد از امروز ديگر خير و سعادتى در نشستن نيست، پروردگارا ما توبه كنندگان و دلشكستگانيم و در پيشگاه ربوبى تو سـر فـرود مـى آوريـم و پـيـشـانى بر خاك مى سائيم. آنها بزرگانى هستند كه خداوند بـزرگ در قـرآن مجيد آنها را چنين توصيف نموده است ((خداوند توبه كنندگان و پاكيزه گـان را دوسـت مـى دارد)) و ديـگـر پـاك سـيـرتـان كـه از آل پيامبرند.
مردى از نجران خروج مى كند و دعوت امام را اجابت مى نمايد و او نخستين نصرانى است كه پـاسـخ مـثـبـت مـى دهـد، معبد خود را ويران مى كند و صليب آن را مى شكند و با بردگان و مـردمـان ضـعـيـف و سـواران خـروج مـى كـنـد و بـا درفش هاى هدايت رهسپار نخيله مى گردد. مـحـل گـرد آمـدن تمام مردم زمين، در فاروق است و آن جايگاه مسير حج رفتن اميرمؤ منان است كـه بـيـن بـرس و فـرات قـرار دارد، پس در آن روز بين مشرق و مغرب سه هزار يهودى و نـصـرانـى كـشـتـه مـى شـونـد و بـرخـى بـعـض ديـگـر را مـى كـشـنـد. در آن روز تـاءويـل ايـن آيـه مـصـداق پـيـدا مـى كـند ((پيوسته آن، ادعاى آنها بود تا اينكه آنها را همچون در ديدگان خموش قرار داديم)) بوسيله شمشير و زير سايه شمشير.))
قسمت اول و آخر اين روايت، يك جنگ جهانگير را خاطرنشان مى سازد كه نابودى و ويرانى آن گريبانگير غرب مى شود و در آن سه هزار هزار يعنى سه ميليون نفر كشته مى شوند و ما آن را در جاى خود بيان خواهيم كرد.
و شـايـد مـعـنـاى ((ايـجـاد شـكـاف و رخنه در زواياى كوچه هاى كوفه)) ساختن سنگر و پـنـاهـگـاه جـنـگ خـيـابانى در برابر حمله سفيانى باشد و بزودى درباره درفشهاى سه گـانـه پـيـرامـون مـسـجـدالحـرام در مـكـه و حـجاز در نهضت ظهور، با توجه به كشمكش و درگـيـرى بـراى بـدسـت گـرفـتـن قـدرت انـدكـى قبل از ظهور حضرت مهدى (ع) بيان خواهد شد ((و كشته شدن انسانى پاك سرشت در نجف بـا هـفـتـاد تـن و در روايـتـى هـفـتـاد نـفـر از شـايـسـتـگـان)) بـعـيـد نـيـسـت قـابـل انـطـبـاق با شهيد بزرگوار آقاى صدر ـ قدس سره ـ باشد زيرا او باتفاق هفتاد نفر از صالحان به شهادت رسيد. و پشت كوفه همان نجف اشرف است.
و وجـود مـطـهـر و پـاكـيزه اى كه اندكى قبل از ظهور حضرت مهدى (ع) بين ركن و مقام به شهادت مى رسد، فرستاده آن حضرت به سوى مردم مكه است.
در اين روايت چند نام و واژه وجود دارد كه معنى و مقصود آن مشخص نيست مانند اسبغ مظفر كه در بـتخانه بقتل مى رسد با بسيارى از انسانهاى شيطان صفت و مانند پسران سعد سقا و غير آن.
بـرخـى روايـات وجـود دارد كـه اشاره دارند، حضرت مريم و عيسى عليهماالسلام از عراق ديـدن نـمـوده و در قـادسـيـه مـنـزل كـرده انـد و مـدتـى در محل مسجد براثا نزديك بغداد باقى مانده اند. والله العالم.
امـا جـايـگـاه قـبر هود (ع) در نخيله معروف است در نزديكى نجف اشرف در وادى السلام مى بـاشـد و فـرمـانـده مـردم شـخص كاهن و ساحرى است، شايد همان شيصبانى باشد كه در روايت آمده و قبل از سفيانى در عراق خروج مى كند و درفش هاى مشرق زمين، همان درفش هاى زمـيـنـه سـازان خـراسـانـى اسـت و منظور از مهر و علامت بر فراز درفش ها ممكن است شعار (الله) بـاشـد كـه آرم جـمـهـورى اسـلامـى اسـت كـه امـام خـمـيـنـى رهـبـر كبير انقلاب آن را بـرگـزيـده اسـت و فاروق در روايت دوم بايد حاشيه و تفسيرى از يكى از راويان باشد كه در متن روايت وارده شده است و ممكن نيست كه از سخنان اميرمؤ منان (ع) باشد و ممكن است مـحـل تـجـمـع مـردم در آنـجـا بـه ايـن مـعنا باشد كه نيروهاى حضرت مهدى (ع) در آن مكان گردهم مى آيند و آنگاه جنگ جهانى ياد شده ميان غير مسلمانان بوجود مى آيد.
تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد كـه ايـن روايـات امـيـرمـؤ مـنـان و امـثال آن نياز به تحقيق در سند و الفاظ آن دارد و ظاهرا بسيارى از اين خطبه ها و روايات طولانى از نشانه هاى ظهور و نهضت آن حضرت خطبه ها و مقالاتى از راويان و علمائى است كـه تـعـدادى از روايـات رسـيده از اميرمؤ منان و امامان عليهم السلام را در ميان آنها تنظيم نـمـوده اند آنگاه آنها را به امامان (ع) نسبت داده اند. بنابراين ارزش علمى آن در حدى است كـه سـخـن از راويـان و عـلمـائى است كه آگاهى و شناخت آنها از روايات بيش از ما بوده و آنـان بـه زمـان صـدور روايـات نـزديـكـتـر بـوده انـد.. و در ايـنـجـا مجال شرح آن نيست.
-----------------------
1-بحار ج 52 ص 250.
2-بحار ج 52 ص 231 ـ 232.
3-بحار ج 52 ص 215.
4-نسخه خطى ابن حماد، ص 83.
5-نسخه خطى ابن حماد ص 83.
6-بحار ج 52 ص 219.
7-بحار ج 52 ص 273.
8-بحار ج 52 ص 238.
9-بحار ج 52 ص 238.
10-نسخه خطى ابن حماد ص 84.
11-بحار ج 52 ص 273 و 274.
------------------
على كورانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page