آشوب گرى شرق و غرب عليه مسلمانان

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

واژه ((فتنه)) در قرآن كريم و سنت به دو معناى عام و خاص آمده، معنى عام عبارت است از هر امتحان و آزمايشى كه براى انسان پيش آيد، خواه از ناحيه خود انسان باشد يا از ناحيه شـيـطـان و يـا از سـوى مـردم و خـواه از امـتـحان، كامياب و روسفيد بيرون آيد و از فتنه و آشوب برهد و يا در آن سقوط نمايد.
و مـعـنـى خاص: عبارت از حوادث و پيشامدهايى است كه مسلمانان را در بوته امتحان قرار داده و از مـرز ديـانـت خـارج و مـنـحـرف مى سازد. و مقصود از آشوبهاى داخلى و خارجى كه پيامبر (ص) هشدار داده همين معناست.
البـتـه صـحـابـه و تـابـعـيـن بـا تـفـاوت آراءشـان روايـات مـتـعـددى را نقل نموده اند كه پيامبر اكرم (ص) مردم را از فتنه و آشوبهاى بعد از خود برحذر داشته است.
و در مـيـان صـحـابـه، حذيفة بن يمان در علم و آگاهى به روايات فتنه ها معروف بوده، زيـرا وى در پـرسـتـش نمودن از پيامبر (ص) درباره آشوبها و حفظ آن روايات اهتمام مى ورزيد.
از ايـن رو بسيارى از رويات مربوط به فتنه ها را در منابعى مى يابيم كه با ذكر سند و نـسـبـت بـه حـذيـفـه از پـيـامـبـر (ص) و يـا از امـيـرمـؤ مـنـان عـلى (ع) نقل شده، زيرا حذيفه از ياران خاص آن حضرت نيز بوده است.
چنانكه از او روايت كرده اند كه مى گفت:
((هـيـچ فتنه جوئى نيست كه تعدادشان به سيصد تن برسد مگر اينكه اگر بخواهم نـام او و پـدر و مـحـل سكونتش ‍ را تا روز قيامت يادآور شوم مى توانم، زيرا تمام آنها را رسول گرامى (ص) به من آموخته است))
و مى فرمود:
((اگـر تمام آنچه را كه مى دانم براى شما بازگو مى كردم، مرا تا شب مهلت نداده و فورى مى كشتيد.))(1)
توجه مسلمانان به روايات فتنه و آشوبها، به حدى بود كه در نزد بعضى از آنان به اخبار حضرت مهدى (ع) و ظهور آن بزرگوار غلبه پيدا نمود، از اين رو گرد آورندگان مجموعه هاى روايى، باب ها و فصلهايى را تحت عنوان ((فتن)) (آشوبها) يا ((ملاحم و فـتن)) (پيش آمدها و آشوبها) تدوين نموده اند. و كلمه ملاحم به معنى جنگها و رويدادهاى مهمى است كه پيامبر اكرم (ص) وقوع آنها را خبر داده است.
لذا عده اى از راويان و دانشمندان اسلامى كتابهاى خاصى به نام ((الفتن و الملاحم)) و مانند آن تاءليف نموده و روايات وارد شده در اين زمينه را در آن كتابها گرد آورده اند.
آنـچـه در ايـن جـا مهم است، بررسى عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاريخ مسلمانان نـيـسـت بـلكـه مـهم، شناخت آخرين فتنه اى است كه جملگى اتفاق نظر دارند كه با ظهور حـضـرت مـهـدى (ع) از بـيـن خـواهد رفت، همان فتنه اى كه ويژگيهاى آن منطبق بر فتنه غـرب اسـت كـه اثـر آن در طـليـعـه ايـن قـرن بـر مـلل مـسلمان آشكار گشته و دشواريهاى بـسـيـارى را بـه دنـبـال داشـتـه اسـت چـرا كـه غـربـيـان در داخل سرزمين مان با ما جنگيده و بر ثروتها و سرنوشت و امور ما مسلط مى گردند. در اين امر دشمنان شرقى ما با آنان همكارى نموده و بخشى از سرزمين ما را به تصرف درآورده و با محو موجوديت اسلام و آثار آن، آنجا را در قلمرو فرمانروايى خود در مى آورند.
و اينك نمونه هايى از روايات شريفه:
پيامبر اكرم (ص) فرمود:
((چـهـار فـتـنـه و آشـوب بـر امـت مـن وارد شـده كـه در فـتـنـه اول، خـون ريـزى و در دومـى، خـونـهـا و امـوال و در فـتـنـه سـوم، خـونـهـا و امـوال و زنـان حـلال شـمـرده مـى شـود. چهارمين فتنه و آشوب، كور و كر و همه گير و هم چـون حركت كشتى در درياى متلاطم خواهد بود، به گونه اى كه هيچ يك از مردم پناهگاهى نـمـى يابند. آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا مى گيرد (جزيره) را زير دست و پـاى خـود بـه شـدت كـوبـيـده، و بـلا و گـرفـتـارى، مـردم را مـانند پوست دباغ خانه گـوشـمـال مـى دهـد هـيـچ كـس قـادر نيست بگويد: بس كنيد و دست نگهداريد! اگر آن را از ناحيه اى برطرف سازند از ناحيه اى ديگر سربرآورده و ظاهر مى گردد.))(2)
و در روايتى آمده است:
((زمـانى كه فتنه فلسطين رخ دهد، وضع شام همچون بر هم خوردن آب در مشك آشفته مـى شود و چون وقت پايانش فرا رسد، پايان پذيرفته و گروه اندكى از شما پشيمان خواهيد شد.))(3)
و در روايتى:
((آن فـتـنه و آشوب، شام را احاطه كرده و عراق را مى پوشاند، و جزيره را درهم مى كوبد.))(4)
و در روايتى ديگر چنين آمده:
((آنـگاه فتنه اى پديد مى آيد هر زمان صحبت از پايان آن شود، همچنان ادامه يافته، به گونه اى كه خانه اى نيست كه آن فتنه داخل آن نشده، و مسلمانى نيست كه سيلى آن را بر صورت خود لمس نكرده باشد تا آنكه مردى از خاندان من ظهور نمايد.))(5)
در اين روايت و بسيارى از روايات مانند آن، پيرامون اين فتنه و آشوب، صفات فراوانى مـشـاهـده مـى كـنـيـم، كـه طـبـق ايـن روايـت، چـهـارمـيـن فـتـنـه و بـه گـفـتـه كل روايات، آخرين فتنه مى باشد.
و اين ويژگيها عبارتند از:
1 - روايـات آن در مـنـابـع شيعه و سنى در حد تواتر اجمالى است، يعنى هر چند از نظر الفـاظ مـتـفـاوتـنـد، امـا راويـان مـتـعـدد، آن را بـه يـك مـعـنـى نـقـل نـمـوده انـد، بـطـوريـكـه اگـر كـسـى دقـت كـنـد بـرايـش يـقـيـن حـاصـل مـى شـود كـه مـضـمـون ايـن اخـبـار از نـاحـيـه پـيـامـبـر (ص) و اهل بيت وى (ع) صادر شده است.
2 ـ ايـن فـتـنـه، آشـوبـى اسـت دامـنـه دار، و شـامـل هـمـه اوضـاع و احـوال امـنـيـتـى، فـرهـنگى و اقتصادى مسلمانان مى شود. مانند اينكه، تمام چيزهاى حرام، حـلال شمرده مى شود. و يا در روايت ديگر ((صماء)) كر و ((عمياء)) كور توصيف شده، يعنى: كر است و سخن نمى شنود تا بتوان با گفتگو او را دور كرد، و نابيناست و نمى بـيـند كه بين اين و آن فرق بگذارد. بلكه شامل همه شده، و بر آنها منطبق است، وارد هر خانه اى شده و بر شخصيت هر مسلمانى ضربه و آسيب وارد مى سازد، و جامعه مسلمانان را هـمـچـون حـركت و تكان كشتى، كه بر موج درياى خروشان قرار گيرد، دچار آشفتگى مى نمايد.
هيچ كسى در برابر خطر اين فتنه نسبت به دين خود و خانواده اش و از جور فرمانروايان سـتـم پيشه و دستياران شرقى و غربى آنان كه سرپرستى امور امت اسلامى را بر عهده مى گيرند، پناهى نمى يابد، چنانكه در اين روايت آمده است:
((در آن هنگام گروهى از شرق و غرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))
3 ـ شر و گرفتارى و نقطه شروع آن حركت از سرزمين شام خواهد بود ((تطير بالشام)) يعنى از شام آغاز مى گردد، به همين جهت دشمنان ما آنجا را سرزمين ((آفتاب تمدن)) مـى نـامـند، بنابراين اگر كاشتن اسرائيل را در كشور شام بر آن بيفزائيم چگونه خواهد بـود. و در روايـتـى جـمـله ((تـطـيـف بالشام)) آمده يعنى آن فتنه و آشوب شام را احاطه نـمـوده، و آنـگـاه از آنـجـا بـه ديـگـر سـرزمـيـنهاى عربى و مسلمان كشيده مى شود، بلكه روايـتـى نـام ((فتنه فلسطين)) را بر آن نهاده و دشواريهاى آن بر ساكنان كشور شام بيش از ديگران متمركز خواهد بود.
4 - راه حلها سودمند واقع نشده و اين آشوب مدت طولانى ادامه مى يابد زيرا فتنه تمدن، عـمـيـق تـر از آن است كه از طريق ترميم و اصلاح، چاره جوئى شود از طرفى ديگر موج مقاومت در امت و موج دشمنى در دشمنان باعث به ثمر نرسيدن راه حلها مى گردد.
چنانكه در روايت آمده:
((از نـاحـيـه اى در صـدد رفـع آن بـرنـمـى آئيـد مـگر اينكه از سوى ديگر آشكار مى شود.))
زيـرا راه حـل آن تـنـهـا بـا قـيام زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (ع) در بين امت، و سپس با ظهور آن حضرت ارواحنا فداه امكان پذير خواهد بود.
هـم چـنـيـن تـعـداد زيـادى از روايـات تـصـريـح مـى كـنـد كـه آن فـتـنـه آخـريـن آشـوب و متصل به ظهور آن بزرگوار مى باشد. و در برخى از روايات اگرچه به صورت مطلق آمده و بطور واضح آن را فتنه پيش از ظهور حضرت ذكر نكرده، اما آن را آخرين فتنه، و بـا هـمـان ويـژگـيها توصيف نموده است. و چون مقصود همان فتنه و آشوب است ناگزير بايد ((مطلق)) را بر ((مقيد)) حمل نمود.(6)
البته برخى از ويژگيهاى اصلى اين فتنه و ديگر خصوصيات آن را كه در احاديث ديگر آمده خواهيم آورد، چرا كه اين ويژگيها را نمى توان با هيچ فتنه داخلى يا خارجى كه بر امـت اسـلام از آغـاز تـا كـنـون رسـيده برابر دانست به جز فتنه و آشوب غرب. زيرا اين آشوب با فتنه هاى داخلى صدر اسلام و زمانهاى بعد از آن و حتى آشوب گرى و كشتار و غـارت مـغـول هـا و بـا جـنـگ هـاى صـليـبـى كـه مـراحـل حـمـله هـاى تـاريـخـى آن در 900 سال قبل آغاز شد، منطبق نيست و از جهات مختلفى با يكديگر متفاوتند.
آرى بر آخرين مرحله آن جنگ كه غربيها توانستند. با هجوم يك پارچه خود به امت اسلامى، و ورود ارتش آنها به كليه سرزمينهاى اسلامى و با به سقوط و نابودى كشاندن آنها، پـايـگـاه هـم پـيـمـانـان يـهـودى خـود را در قـلب كـشـورهـاى اسـلامـى بـكـارنـد قابل ((تطبيق)) مى باشد.
از پيامبر گرامى اسلام (ص) نقل شده كه فرمود:
((سـوگـنـد بـه آن كس كه جانم در دست اوست، بر امت من قومى فرمانروايى كنند كه اگـر دم بـرآورنـد آنـهـا را كـشـتـه و اگر سكوت نمايند همه چيز آنها را مباح مى شمرند، اموال آنان را از آن خود گردانده و با زير پا گذاشتن نواميس ‍ آنها، خون آنان را ريخته، و دلهـاشـان را مـالامال از كينه و وحشت مى گردانند، آنان را پيوسته هراسان و پريشان و بـيـمـنـاك مـى بـيـنـى در ايـن هـنـگـام گـروهـى از مـشـرق و جـمـعى از مغرب آمده و بر امت من فـرمـانـروائى كـنـنـد، پس واى به حال ضعيفان امت من از دست آن ستم پيشگان، و واى بر سـتمگران از عذاب الهى، چرا كه آنها نه به كوچك رحم نموده، و نه حرمت بزرگ و پير را نـگـاه مـى دارنـد، و از هيچ كارى روى گردان نيستند. اندامشان اندام آدميان، اما دلهايشان دلهاى شياطين است.))(7)
ايـن روايـت ارزشـمـنـد، از ارتـبـاط دو جـانـبـه بـيـن اسـتـبداد داخلى و استعمار خارجى پرده بـرداشـتـه و عـلت سـلطـه كفار شرق و غرب بر امت اسلامى را، فشار ستم و تجاوز حكام داخلى بر ملتهاى مسلمان در وجود جو اختناق و سلب آزاديهاى آنان مى داند.
زيـرا ايـن گـونـه رفـتـار ظـالمـانـه، مـردم را در صدد انتقامجوئى از حاكمان خود برمى انـگيزد و همين درگيرى داخلى آنها را از دفع دشمن خارجى بازداشته، و در نتيجه دشمن، بـا اسـتـثـمـار آنـان و بـه بهانه رهايى آنان از چنگ فرمانروايان جور پيشه، به جنگ و غارت كشورهاى اسلامى اقدام مى كند. همانگونه كه ناپلئون به مصر حمله ور گرديد، او وقـتـى كـشـتـى هـايـش بـه ساحل مصر نزديك شد نامه اى براى مصريان فرستاد و در آن اسـلام را سـتـوده و نـسـبـت بـه آن اظهار علاقه و دوستى كرد و انگيزه آمدن خود را نجات و خلاصى مصريان از ستم بردگان! قلمداد نمود.
اين سياست حيله گرانه را بعد از اشغال مصر نيز همچنان ادامه داد، تا جائيكه با پوشيدن لباس اهل مصر، خود را مسلمان جلوه داده و عيد ميلاد پيامبر (ص) را جشن گرفت!
آنگاه، انگليس، فرانسه، آمريكا و روسيه نيز شيوه هاى مشابهى را بكار گرفته و ادعا كـردنـد كـه تـنها به منظور آزاد كردن ملتهاى مسلمان به سرزمين آنان آمده اند و پيوسته جـهـت ادامـه سلطه خود در سرزمينهاى اسلامى و دخالت در امور مسلمانها اين ترفند را بكار مى برند.
قـابـل تـوجـه است كه خصوصياتى را كه حديث شريف بيان داشته دقيقا بر دسته اى از فـرمـانـروايـان مـنطبق است كه زمينه را براى سلطه شرق و غرب آماده ساخته اند، چنانكه بـر زمـامـداران امـروز كـه زمـيـنـه سـاز ادامـه چـنـيـن سـلطـه اى هـسـتـنـد نـيـز قابل انطباق است. و اين خصوصيات عبارتند از:
1 ـ جو اختناق در برابر آزادى انديشه، و كشته شدن به جهت يك سخن گفتن.
2 ـ اگر سكوت كنند همه چيز آنان را مباح مى شمرند، زيرا سياست آنها بر اين محور است كـه اگـر چـيـزى هـم دربـاره آنان نگويند و ساكت باشند، باز هم دست از تجاوز و تعدى نسبت به مردم بر نخواهند داشت.
3 ـ غـارت و چـپـاول ثـروتـهـاى سـرزمينهاى اسلامى از پايه هاى سياست زمامداران متجاوز بوده و به نحوى كه گويى اموال مسلمانان ملك موروثى آنها و خانواده هاى خود و منافقان متملق و دربارى آنان است.
4 ـ پـايمال نمودن حرمت مسلمانان كه شامل تجاوز به خونها و ارزشهاى انسانى و آزاديها و اموال و هتك آبرو و حيثيت و نواميس آنها مى گردد.
5 ـ ريـخـتـن خـون كـسـانـى كـه عـليـه آنان سخن مى گويند و غير آنان را، كه مى گويند ((پروردگار ما الله است.))
6 ـ دلهاى مسلمانان را آكنده از كينه و وحشت نموده، يعنى كينه ورزى نسبت به زمامدار ستم پـيـشـه و يـا ايـنـكـه جور و ستم، چنين كينه توزى را در جان مسلمانان نسبت به برخى از خودشان مى پرورانند.
اما آن شرقى و غربى هايى كه پيامبر (ص) درباره آنها فرمود:
((در آن هـنـگـام گـروهـى از مـشـرق و جـمـعى از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))
جـز بـر روسـها و غربى ها كه با فرصت طلبى از ستم فرمانروايان جور، سرزمينهاى مـسـلمـانـان را مـورد تاخت و تاز قرار داده، و زمام امور آنها را همچنان به دست مى گيرند، منطبق نمى گردد.
گـاهـى گـفـتـه مـى شـود، مـمـكـن اسـت مـراد از گروهى كه از مشرق و مغرب مى آيند، حركت عـباسيان باشد كه از شرق دولت اسلامى آمدند و حركت فاطمى ها كه از غرب آن آمدند، و اين در پى ستم فرمانروايان اموى بوده است.

واژه ((فتنه)) در قرآن كريم و سنت به دو معناى عام و خاص آمده، معنى عام عبارت است از هر امتحان و آزمايشى كه براى انسان پيش آيد، خواه از ناحيه خود انسان باشد يا از ناحيه شـيـطـان و يـا از سـوى مـردم و خـواه از امـتـحان، كامياب و روسفيد بيرون آيد و از فتنه و آشوب برهد و يا در آن سقوط نمايد.
و مـعـنـى خاص: عبارت از حوادث و پيشامدهايى است كه مسلمانان را در بوته امتحان قرار داده و از مـرز ديـانـت خـارج و مـنـحـرف مى سازد. و مقصود از آشوبهاى داخلى و خارجى كه پيامبر (ص) هشدار داده همين معناست.
البـتـه صـحـابـه و تـابـعـيـن بـا تـفـاوت آراءشـان روايـات مـتـعـددى را نقل نموده اند كه پيامبر اكرم (ص) مردم را از فتنه و آشوبهاى بعد از خود برحذر داشته است.
و در مـيـان صـحـابـه، حذيفة بن يمان در علم و آگاهى به روايات فتنه ها معروف بوده، زيـرا وى در پـرسـتـش نمودن از پيامبر (ص) درباره آشوبها و حفظ آن روايات اهتمام مى ورزيد.
از ايـن رو بسيارى از رويات مربوط به فتنه ها را در منابعى مى يابيم كه با ذكر سند و نـسـبـت بـه حـذيـفـه از پـيـامـبـر (ص) و يـا از امـيـرمـؤ مـنـان عـلى (ع) نقل شده، زيرا حذيفه از ياران خاص آن حضرت نيز بوده است.
چنانكه از او روايت كرده اند كه مى گفت:
((هـيـچ فتنه جوئى نيست كه تعدادشان به سيصد تن برسد مگر اينكه اگر بخواهم نـام او و پـدر و مـحـل سكونتش ‍ را تا روز قيامت يادآور شوم مى توانم، زيرا تمام آنها را رسول گرامى (ص) به من آموخته است))
و مى فرمود:
((اگـر تمام آنچه را كه مى دانم براى شما بازگو مى كردم، مرا تا شب مهلت نداده و فورى مى كشتيد.))(1)
توجه مسلمانان به روايات فتنه و آشوبها، به حدى بود كه در نزد بعضى از آنان به اخبار حضرت مهدى (ع) و ظهور آن بزرگوار غلبه پيدا نمود، از اين رو گرد آورندگان مجموعه هاى روايى، باب ها و فصلهايى را تحت عنوان ((فتن)) (آشوبها) يا ((ملاحم و فـتن)) (پيش آمدها و آشوبها) تدوين نموده اند. و كلمه ملاحم به معنى جنگها و رويدادهاى مهمى است كه پيامبر اكرم (ص) وقوع آنها را خبر داده است.
لذا عده اى از راويان و دانشمندان اسلامى كتابهاى خاصى به نام ((الفتن و الملاحم)) و مانند آن تاءليف نموده و روايات وارد شده در اين زمينه را در آن كتابها گرد آورده اند.
آنـچـه در ايـن جـا مهم است، بررسى عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاريخ مسلمانان نـيـسـت بـلكـه مـهم، شناخت آخرين فتنه اى است كه جملگى اتفاق نظر دارند كه با ظهور حـضـرت مـهـدى (ع) از بـيـن خـواهد رفت، همان فتنه اى كه ويژگيهاى آن منطبق بر فتنه غـرب اسـت كـه اثـر آن در طـليـعـه ايـن قـرن بـر مـلل مـسلمان آشكار گشته و دشواريهاى بـسـيـارى را بـه دنـبـال داشـتـه اسـت چـرا كـه غـربـيـان در داخل سرزمين مان با ما جنگيده و بر ثروتها و سرنوشت و امور ما مسلط مى گردند. در اين امر دشمنان شرقى ما با آنان همكارى نموده و بخشى از سرزمين ما را به تصرف درآورده و با محو موجوديت اسلام و آثار آن، آنجا را در قلمرو فرمانروايى خود در مى آورند.
و اينك نمونه هايى از روايات شريفه:
پيامبر اكرم (ص) فرمود:
((چـهـار فـتـنـه و آشـوب بـر امـت مـن وارد شـده كـه در فـتـنـه اول، خـون ريـزى و در دومـى، خـونـهـا و امـوال و در فـتـنـه سـوم، خـونـهـا و امـوال و زنـان حـلال شـمـرده مـى شـود. چهارمين فتنه و آشوب، كور و كر و همه گير و هم چـون حركت كشتى در درياى متلاطم خواهد بود، به گونه اى كه هيچ يك از مردم پناهگاهى نـمـى يابند. آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا مى گيرد (جزيره) را زير دست و پـاى خـود بـه شـدت كـوبـيـده، و بـلا و گـرفـتـارى، مـردم را مـانند پوست دباغ خانه گـوشـمـال مـى دهـد هـيـچ كـس قـادر نيست بگويد: بس كنيد و دست نگهداريد! اگر آن را از ناحيه اى برطرف سازند از ناحيه اى ديگر سربرآورده و ظاهر مى گردد.))(2)
و در روايتى آمده است:
((زمـانى كه فتنه فلسطين رخ دهد، وضع شام همچون بر هم خوردن آب در مشك آشفته مـى شود و چون وقت پايانش فرا رسد، پايان پذيرفته و گروه اندكى از شما پشيمان خواهيد شد.))(3)
و در روايتى:
((آن فـتـنه و آشوب، شام را احاطه كرده و عراق را مى پوشاند، و جزيره را درهم مى كوبد.))(4)
و در روايتى ديگر چنين آمده:
((آنـگاه فتنه اى پديد مى آيد هر زمان صحبت از پايان آن شود، همچنان ادامه يافته، به گونه اى كه خانه اى نيست كه آن فتنه داخل آن نشده، و مسلمانى نيست كه سيلى آن را بر صورت خود لمس نكرده باشد تا آنكه مردى از خاندان من ظهور نمايد.))(5)
در اين روايت و بسيارى از روايات مانند آن، پيرامون اين فتنه و آشوب، صفات فراوانى مـشـاهـده مـى كـنـيـم، كـه طـبـق ايـن روايـت، چـهـارمـيـن فـتـنـه و بـه گـفـتـه كل روايات، آخرين فتنه مى باشد.
و اين ويژگيها عبارتند از:
1 - روايـات آن در مـنـابـع شيعه و سنى در حد تواتر اجمالى است، يعنى هر چند از نظر الفـاظ مـتـفـاوتـنـد، امـا راويـان مـتـعـدد، آن را بـه يـك مـعـنـى نـقـل نـمـوده انـد، بـطـوريـكـه اگـر كـسـى دقـت كـنـد بـرايـش يـقـيـن حـاصـل مـى شـود كـه مـضـمـون ايـن اخـبـار از نـاحـيـه پـيـامـبـر (ص) و اهل بيت وى (ع) صادر شده است.
2 ـ ايـن فـتـنـه، آشـوبـى اسـت دامـنـه دار، و شـامـل هـمـه اوضـاع و احـوال امـنـيـتـى، فـرهـنگى و اقتصادى مسلمانان مى شود. مانند اينكه، تمام چيزهاى حرام، حـلال شمرده مى شود. و يا در روايت ديگر ((صماء)) كر و ((عمياء)) كور توصيف شده، يعنى: كر است و سخن نمى شنود تا بتوان با گفتگو او را دور كرد، و نابيناست و نمى بـيـند كه بين اين و آن فرق بگذارد. بلكه شامل همه شده، و بر آنها منطبق است، وارد هر خانه اى شده و بر شخصيت هر مسلمانى ضربه و آسيب وارد مى سازد، و جامعه مسلمانان را هـمـچـون حـركت و تكان كشتى، كه بر موج درياى خروشان قرار گيرد، دچار آشفتگى مى نمايد.
هيچ كسى در برابر خطر اين فتنه نسبت به دين خود و خانواده اش و از جور فرمانروايان سـتـم پيشه و دستياران شرقى و غربى آنان كه سرپرستى امور امت اسلامى را بر عهده مى گيرند، پناهى نمى يابد، چنانكه در اين روايت آمده است:
((در آن هنگام گروهى از شرق و غرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))
3 ـ شر و گرفتارى و نقطه شروع آن حركت از سرزمين شام خواهد بود ((تطير بالشام)) يعنى از شام آغاز مى گردد، به همين جهت دشمنان ما آنجا را سرزمين ((آفتاب تمدن)) مـى نـامـند، بنابراين اگر كاشتن اسرائيل را در كشور شام بر آن بيفزائيم چگونه خواهد بـود. و در روايـتـى جـمـله ((تـطـيـف بالشام)) آمده يعنى آن فتنه و آشوب شام را احاطه نـمـوده، و آنـگـاه از آنـجـا بـه ديـگـر سـرزمـيـنهاى عربى و مسلمان كشيده مى شود، بلكه روايـتـى نـام ((فتنه فلسطين)) را بر آن نهاده و دشواريهاى آن بر ساكنان كشور شام بيش از ديگران متمركز خواهد بود.
4 - راه حلها سودمند واقع نشده و اين آشوب مدت طولانى ادامه مى يابد زيرا فتنه تمدن، عـمـيـق تـر از آن است كه از طريق ترميم و اصلاح، چاره جوئى شود از طرفى ديگر موج مقاومت در امت و موج دشمنى در دشمنان باعث به ثمر نرسيدن راه حلها مى گردد.
چنانكه در روايت آمده:
((از نـاحـيـه اى در صـدد رفـع آن بـرنـمـى آئيـد مـگر اينكه از سوى ديگر آشكار مى شود.))
زيـرا راه حـل آن تـنـهـا بـا قـيام زمينه ساز حكومت حضرت مهدى (ع) در بين امت، و سپس با ظهور آن حضرت ارواحنا فداه امكان پذير خواهد بود.
هـم چـنـيـن تـعـداد زيـادى از روايـات تـصـريـح مـى كـنـد كـه آن فـتـنـه آخـريـن آشـوب و متصل به ظهور آن بزرگوار مى باشد. و در برخى از روايات اگرچه به صورت مطلق آمده و بطور واضح آن را فتنه پيش از ظهور حضرت ذكر نكرده، اما آن را آخرين فتنه، و بـا هـمـان ويـژگـيها توصيف نموده است. و چون مقصود همان فتنه و آشوب است ناگزير بايد ((مطلق)) را بر ((مقيد)) حمل نمود.(6)
البته برخى از ويژگيهاى اصلى اين فتنه و ديگر خصوصيات آن را كه در احاديث ديگر آمده خواهيم آورد، چرا كه اين ويژگيها را نمى توان با هيچ فتنه داخلى يا خارجى كه بر امـت اسـلام از آغـاز تـا كـنـون رسـيده برابر دانست به جز فتنه و آشوب غرب. زيرا اين آشوب با فتنه هاى داخلى صدر اسلام و زمانهاى بعد از آن و حتى آشوب گرى و كشتار و غـارت مـغـول هـا و بـا جـنـگ هـاى صـليـبـى كـه مـراحـل حـمـله هـاى تـاريـخـى آن در 900 سال قبل آغاز شد، منطبق نيست و از جهات مختلفى با يكديگر متفاوتند.
آرى بر آخرين مرحله آن جنگ كه غربيها توانستند. با هجوم يك پارچه خود به امت اسلامى، و ورود ارتش آنها به كليه سرزمينهاى اسلامى و با به سقوط و نابودى كشاندن آنها، پـايـگـاه هـم پـيـمـانـان يـهـودى خـود را در قـلب كـشـورهـاى اسـلامـى بـكـارنـد قابل ((تطبيق)) مى باشد.
از پيامبر گرامى اسلام (ص) نقل شده كه فرمود:
((سـوگـنـد بـه آن كس كه جانم در دست اوست، بر امت من قومى فرمانروايى كنند كه اگـر دم بـرآورنـد آنـهـا را كـشـتـه و اگر سكوت نمايند همه چيز آنها را مباح مى شمرند، اموال آنان را از آن خود گردانده و با زير پا گذاشتن نواميس ‍ آنها، خون آنان را ريخته، و دلهـاشـان را مـالامال از كينه و وحشت مى گردانند، آنان را پيوسته هراسان و پريشان و بـيـمـنـاك مـى بـيـنـى در ايـن هـنـگـام گـروهـى از مـشـرق و جـمـعى از مغرب آمده و بر امت من فـرمـانـروائى كـنـنـد، پس واى به حال ضعيفان امت من از دست آن ستم پيشگان، و واى بر سـتمگران از عذاب الهى، چرا كه آنها نه به كوچك رحم نموده، و نه حرمت بزرگ و پير را نـگـاه مـى دارنـد، و از هيچ كارى روى گردان نيستند. اندامشان اندام آدميان، اما دلهايشان دلهاى شياطين است.))(7)
ايـن روايـت ارزشـمـنـد، از ارتـبـاط دو جـانـبـه بـيـن اسـتـبداد داخلى و استعمار خارجى پرده بـرداشـتـه و عـلت سـلطـه كفار شرق و غرب بر امت اسلامى را، فشار ستم و تجاوز حكام داخلى بر ملتهاى مسلمان در وجود جو اختناق و سلب آزاديهاى آنان مى داند.
زيـرا ايـن گـونـه رفـتـار ظـالمـانـه، مـردم را در صدد انتقامجوئى از حاكمان خود برمى انـگيزد و همين درگيرى داخلى آنها را از دفع دشمن خارجى بازداشته، و در نتيجه دشمن، بـا اسـتـثـمـار آنـان و بـه بهانه رهايى آنان از چنگ فرمانروايان جور پيشه، به جنگ و غارت كشورهاى اسلامى اقدام مى كند. همانگونه كه ناپلئون به مصر حمله ور گرديد، او وقـتـى كـشـتـى هـايـش بـه ساحل مصر نزديك شد نامه اى براى مصريان فرستاد و در آن اسـلام را سـتـوده و نـسـبـت بـه آن اظهار علاقه و دوستى كرد و انگيزه آمدن خود را نجات و خلاصى مصريان از ستم بردگان! قلمداد نمود.
اين سياست حيله گرانه را بعد از اشغال مصر نيز همچنان ادامه داد، تا جائيكه با پوشيدن لباس اهل مصر، خود را مسلمان جلوه داده و عيد ميلاد پيامبر (ص) را جشن گرفت!
آنگاه، انگليس، فرانسه، آمريكا و روسيه نيز شيوه هاى مشابهى را بكار گرفته و ادعا كـردنـد كـه تـنها به منظور آزاد كردن ملتهاى مسلمان به سرزمين آنان آمده اند و پيوسته جـهـت ادامـه سلطه خود در سرزمينهاى اسلامى و دخالت در امور مسلمانها اين ترفند را بكار مى برند.
قـابـل تـوجـه است كه خصوصياتى را كه حديث شريف بيان داشته دقيقا بر دسته اى از فـرمـانـروايـان مـنطبق است كه زمينه را براى سلطه شرق و غرب آماده ساخته اند، چنانكه بـر زمـامـداران امـروز كـه زمـيـنـه سـاز ادامـه چـنـيـن سـلطـه اى هـسـتـنـد نـيـز قابل انطباق است. و اين خصوصيات عبارتند از:
1 ـ جو اختناق در برابر آزادى انديشه، و كشته شدن به جهت يك سخن گفتن.
2 ـ اگر سكوت كنند همه چيز آنان را مباح مى شمرند، زيرا سياست آنها بر اين محور است كـه اگـر چـيـزى هـم دربـاره آنان نگويند و ساكت باشند، باز هم دست از تجاوز و تعدى نسبت به مردم بر نخواهند داشت.
3 ـ غـارت و چـپـاول ثـروتـهـاى سـرزمينهاى اسلامى از پايه هاى سياست زمامداران متجاوز بوده و به نحوى كه گويى اموال مسلمانان ملك موروثى آنها و خانواده هاى خود و منافقان متملق و دربارى آنان است.
4 ـ پـايمال نمودن حرمت مسلمانان كه شامل تجاوز به خونها و ارزشهاى انسانى و آزاديها و اموال و هتك آبرو و حيثيت و نواميس آنها مى گردد.
5 ـ ريـخـتـن خـون كـسـانـى كـه عـليـه آنان سخن مى گويند و غير آنان را، كه مى گويند ((پروردگار ما الله است.))
6 ـ دلهاى مسلمانان را آكنده از كينه و وحشت نموده، يعنى كينه ورزى نسبت به زمامدار ستم پـيـشـه و يـا ايـنـكـه جور و ستم، چنين كينه توزى را در جان مسلمانان نسبت به برخى از خودشان مى پرورانند.
اما آن شرقى و غربى هايى كه پيامبر (ص) درباره آنها فرمود:
((در آن هـنـگـام گـروهـى از مـشـرق و جـمـعى از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائى مى كنند.))
جـز بـر روسـها و غربى ها كه با فرصت طلبى از ستم فرمانروايان جور، سرزمينهاى مـسـلمـانـان را مـورد تاخت و تاز قرار داده، و زمام امور آنها را همچنان به دست مى گيرند، منطبق نمى گردد.
گـاهـى گـفـتـه مـى شـود، مـمـكـن اسـت مـراد از گروهى كه از مشرق و مغرب مى آيند، حركت عـباسيان باشد كه از شرق دولت اسلامى آمدند و حركت فاطمى ها كه از غرب آن آمدند، و اين در پى ستم فرمانروايان اموى بوده است.

ادامه مطلب

و يـا ايـنـكـه گـفـتـه مـى شود احتمال دارد مقصود از آنان، هجوم مغولان باشد كه از ناحيه شـرق بـه وقـوع پـيـوسـتـه و يـا جنگ صليبى كه در نتيجه جور و ستم عباسيان از غرب بوجود آمده است.
امـا از ظـاهر روايت چنين بر مى آيد كه آنها گروهى غيرمسلمانند كه بر امور مسلمانان مسلط مـى شـونـد از ايـن رو بـر عباسيان و فاطميان منطبق نمى گردد، چنانكه بر حمله مغولان و جـنـگهاى صليبى گذشته نيز قابل انطباق نيست. زيرا تسلط غربى ها بر مسلمانان به سـبـب ايـن تـهـاجـمـات نـبـوده بـلكـه آنـهـا حـكـومـتـهـاى كـوچـكـى را در سواحل سرزمين شام تاءسيس نموده و در آنجا بسر مى برند.
و اقوام مغول مدتى كوتاه بر مسلمانان حكمرانى نموده، سپس باقيمانده آنان در سرزمين ما اسلام آورده و در امت اسلامى هضم و ذوب گرديدند.
و مـهم تر از آن اينكه استيلاى مغول، و جنگ هاى تاريخى صليبى به ظهور حضرت مهدى عـليـه السـلام منتهى نگرديد، در حاليكه چيرگى و تسلط غربى ها و فتنه و آشوب آنها طبق ديگر روايات با ظهور آن حضرت پايان مى پذيرد.
بـنـابـرايـن انـطباق كار آنان منحصرا بر شرقى ها و غربى هاى امروز است كه عبارت از روسـهـا و اروپـائيـهـا و آمريكائيان اند، خصوصا با توجه به ويژگيهاى دقيقى كه در پايان حديث از شخصيتها و سياستهاى آنان ذكر گرديده است.
بـه هـر حـال آنـان وارثـان شـرقـى مـغـولان، و صـليـبـى هـاى غـربـى اند، زيرا بنابر قول پسنديده تر، در روايات، از روسها تعبير به تركها شده و غربيان همان روميان مى باشند كه به زودى با آن آشنا خواهيم شد.
از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمودند:
((جـريـان امـر شـمـا هـمچنان ادامه مى يابد تا اينكه فرزندانى در دوران فتنه و ستم مـتـولد شـوند كه جز آشوب چيزى نشناسند، و زمين چنان آكنده از ستم و بيداد شود كه هيچ كـس جـراءت ندارد خدا را بخواند، آنگاه خداوند مردى را از ذريه و عترت من برمى انگيزد، تا زمين را از عدل و داد پر سازد، آنگونه كه از ظلم و ستم پر شده است))(8)
ايـن حـديـث شـريـف نـشـانـگر اين است كه فتنه و آشوب اءخير در نسلها ادامه مى يابد، تا نـسـلى از فـرزنـدان مـسلمانان متولد گردد كه هيچ انديشه اى جز انديشه منحرف از دين و هـيـچ سـيـاسـتـى جـز سـياست جور و ستم ندارند. و اين تعبير دقيقى است از فضاى فرهنگ غـربـى و سـياست حكومت هاى سلطه گر آنها بر سرزمينهاى ما، كه كودك مسلمان در سايه شوم آن فرهنگ نشو و نما كرده، و از فضاى اسلامى و فرهنگ و عدالت آن بى اطلاع است. مگر كسى را كه خداوند وسيله هدايت و نگهدارى او از انحراف را فراهم سازد.
و معنى سخن پيامبر (ص) كه فرمود:
((زمـيـن آن چـنـان از سـتـم و جـور آكـنـده شـود كـه كـسـى قـادر بـر گـفـتـن ((الله)) نباشد.))
ايـن اسـت كـه قـوانين ظالمانه و سياستهاى ستمگران و جورپيشگان، تمام نقاط و زواياى زندگى را در بر مى گيرد. و اين ماجرايى است كه بعد از هجوم و سلطه غربيان بوجود آمده، زيرا قبل از استيلاى آنان در برخى از مقاطع زمانى و در بعضى مناطق، جور و بيداد در زندگى مسلمانان وجود نداشت، اما بعد از حمله و چيره شدن آشوب غرب و سلطه گرى فـرمـانـروايـان ستم پيشه تازه به دوران رسيده، رفته رفته سياست ظالمانه آنها بر تـمـام سـرزمـيـنـها و مراكز سايه افكند. به گونه اى صداى مسلمانان را در سينه ها خفه كردند كه كسى نمى توانست مسلمانى خود را ابراز نموده و بگويد: پروردگار ما خداست و يا اينكه ما خواستار پياده نمودن احكام اسلام هستيم، و خداوند به ما دستور مى دهد كه از سـتـم و بيداد پرهيز نموده و عليه آن قيام نمائيم، و يا اينكه بگويد حكم خداوند درباره اين فرمانروا اينگونه است كه بايد كشته شود و يا از كار بر كنار گردد، و يا بگويد حكم خدا درباره اين قانون اين است كه بايد در برابر آن ايستاد و آنرا دگرگون ساخت.
مـعـنـى ايـن گـفـتـه اين نيست كه كسى نمى تواند به طور كلى نام خدا را بر زبان آورد، چنانكه برخى چنين تصور نموده اند، زيرا چيزى كه كفار و ستمگران و جباران و حتى بى دين ها را برانگيخته و به خشم مى آورد همانا ياد و نام خداوند است هنگاميكه با كفر و ستم پيشگى و سلطه آنان اصطكاك پيدا نمايد.
و در روايتى آمده است:
((به طورى كه كسى نمى تواند لااله الا الله بگويد.))
پر واضح است كه مراد از اين گفته اين است كه كسى نمى تواند يكتائى و فرمانروائى خـدا را اعـلان نـمـوده و حـكـومـت كـردن كـافـران و سـتـمـگـران را كـه بـه قـانـون خـداى عزوجل فرمانروائى نمى كنند، رد نمايد.
از اميرمؤ منان (ع) نقل شده كه فرمود:
((حكومت اهل بيت پيامبر شما كه داراى علامات و نشانه هايى است در آخرالزمان پديد مى آيـد... از جـمله زمانيكه روميان و تركان، ديگران را عليه شما بشورانند، و نيروها بسيج گـردنـد... و تـركـهـا بـا رومـيـان بـه مخالفت برخاسته، و جنگ و درگيرى در روى زمين افزايش يابد.))(9)
روشن است كه سخن امام (ع) درباره فتنه و آشوب روميان و تركها و حركت آنان در يورش عليه سرزمينهاى اسلامى ما از نشانه هاى حضرت مهدى (ع) مى باشد.
و عـبـارت ((اسـتـئثـارت)) در مـتـن روايـت تعبيرى است دقيق، يعنى آنان به منظور سلطه يـافـتـن و اسـتثمار سرزمين هاى اسلامى ما، دست به تحركاتى مى زنند كه خوى آنهاست. همچنين عبادت ((يتخاف الترك والروم)) ((تركها و روميان با هم اختلاف پيدا مى كنند)) اين كشمكش و اختلاف آنها، با آنكه با يكديگر هم پيمان بوده اند، بر سر تقسيم و سلطه يافتن در قلمرو نفوذشان مى باشد.
امـا در همان حال، در دشمنى با ما متحد گشته و در شوراندن مردم عليه ما و تجهيز نيروها چنانكه واقعيت امر نشان مى دهد، با يكديگر همكارى مى نمايند.
((و تـكـثـر الحروب فى الارض))((جنگ و درگيرى در زمين فزونى مى يابد)) چنانكه مـى بـيـنـيم قاره اى خالى از جنگ و ستيزها نيست، و هيچ جنگى آرامش نمى يابد، مگر اينكه جنگ ديگرى آغاز مى گردد، همه اينها به سبب انتقام جوئى هاى روميان و تركان و مخالفت آنـان بـا يـكـديـگر است، و پشتيبانان يهودى آنان كه هر زمان و هر كجا كه بتوانند آتش افروز جنگ ها مى باشند. و به زودى مراد از روم و ترك بيان خواهد شد.
از حضرت على (ع) نقل شده كه فرمود:
((اى مردم آنچه مى خواهيد از من بپرسيد، پيش از آنكه مرا از دست بدهيد زيرا كه دانش فـراونـى در سينه دارم، و سؤ ال نمائيد از من پيش از آنكه فتنه و فساد مانند شترى كه در اثـر رم كـردن مهارش زير سم او قرار گيرد و بر ترس ‍ و اضطرابش افزوده شود، سرزمين شما را بعد از مرگ و حياتش پايمال نموده و سايه شوم خود را بر آن بگستراند و يـا آتشى از غربى كه در هيزمى خشك و انبوه افتد، با فرياد بلند بانگ برآورد. واى بر او از خونخواهى و انتقامجوئى. وقتى گردش چرخ روزگار طولانى شود، مى گوئيد مرده و يا به هلاكت رسيده، (و اگر زنده است)، پس به كجا رفته، در اين هنگام است كه مـعـنـى حـقـيـقـى ايـن آيـه هـا مصداق پيدا مى كند. ثم ردد نالكم الكرة عليهم و امد دناكم بـاءمـوال و بـنـيـن و جـعـلنـاكـم اكـثـر نـفـيـرا. ((سـپـس پـيـروزى بر آنان را به شما بـرگـردانـيـم و بـا مـال و فـرزندان شما را يارى نموده و تعداد شما را از آنان فزونى بخشيديم.)) و اين داراى علائم و نشانه هايى مى باشد.))(10)
حـضـرت امير (ع) در اين روايت از هلاكت و نابودى گسترده غرب با عبارت (در هيزم خشك و فراوان) و بسيار قابل اشتعال سخن به ميان آورده اند، سبب اين نبرد فتنه اى است كه در مـنـطـقـه شـرق پـديـد مى آيد، و يا به علت جنگ افروزى تركان شرقى، يعنى روسها، عـليـه رومـيـان اسـت بـه زودى بـيـان روايت مربوط به آن در زمره روايات جنگ جهانى كه وقوع آن طبقه گفته احاديث و نظر ما در سال ظهور حضرت مهدى (ع) مى باشد، خواهد آمد.
و نيز از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود:
((در آخـرالزمـان بـر امـت مـن بلاى سختى از ناحيه سلطان آنان برسد كه از آن بلا و گـرفـتـارى سـخـت تـر شنيده نشده، بگونه اى كه زمين پهناور بر آنان تنگ آيد، و به انـدازه اى زمـيـن آكـنده از ستم و جور شود كه مؤ من جهت پناه بردن از ظلم و ستم، جايگاهى نـمـى يـابـد. تـا ايـنـكـه خـداونـد مـردى از خـانـدان مـرا بـر انـگـيـزد و زمـين را از قسط و عـدل، آنـگـونـه كـه از ظلم و ستم پر گرديده بوده، سرشار گرداند. ساكنان آسمان و زمـين از وى خشنود گرديده و زمين ذخائر خود را برمى آورد و آسمان از ريزش باران رحمت دريغ نمى ورزد))(11)
به نقل از حذيفة بن يمان، پيامبر (ص) مى گويد:
((واى بـر ايـن امت از دست پادشاهان ستم گر كه مسلمانها را كشته و آنها را از خانه و ديـارشـان آواره مـى گـردانـنـد مـگر كسى كه به اطاعت آنها تن در دهد در آن زمان مؤ من با تـقـوى بـه زبـان بـا آنـان سـازگـار و بـه دل از آنـان گـريـزان اسـت. و چـون خداوند متعال اراده فرمايد عزت اسلام را بازگرداند، پشت هر ستم گر ستيزه جو را مى شكند، و او بر هر كارى كه بخواهد تواناست، هم اوست كه وضع امت اسلامى را پس از تباهى سر و سـامـان بـخـشـيـده و اصـلاح مى كند، اى حذيفه: اگر از عمر دنيا بيش از يك روز باقى نـمـانـده بـاشـد، خداوند آن روز را آن قدر طولانى گرداند كه مردى از خاندان من بيايد و بـر جـهان فرمانروايى كند و اسلام را آشكار سازد، و خدا خلف وعده نمى كند و او بر هر چيزى تواناست))(12)
و از آن بزرگوار است كه فرمود:
((نـزديـك اسـت امـتها عليه شما يكديگر را فرا خوانند، بسان فراخواندن خورندگان بـر سـر سـفـره. هـر چـنـد شـمـا از نـظـر عـدد بـسـيـاريـد، امـا هـمـچـون خـاشـاك بر روى سـيـل مـى بـاشـيـد، خـداونـد هـيـبـت و شـكـوه شـمـا را از دل دشمنانتان برداشته، و در اثر علاقه مندى به دنيا و بيزارى از مرگ، ضعف و سستى را به دل شما مى افكند.))(13)
ايـنـهـا روايـاتـى روشـن و رسـا بـود كه نور نبوت بر آنها تابيده و نشانگر اوضاع و احـوال امـت اسـلامـى بـا زمـامـداران ستمگر و با دشمنان سلطه گر آنان است و فرج ظهور حضرت مهدى عليه السلام را مژده مى دهند.
و نيز از او نقل شده كه فرمود:
((واى بـر عـرب از شـرى كه به آنها نزديك است، بالها، چيست آن بالها؟، بادى كه وزش آن نـابـودكـنـنـده اسـت و بـادى كـه وزش آن بـرانـگيزاننده است و بادى كه وزش آن سـستى آور است، واى بر آنها از كشتار سريع و مرگ آنى، و گرسنگى دردناك، بلا و گرفتارى بر سر آنان فرو ريزد فرو ريختنى))(14)
مـمـكـن است مراد از (بالها) هواپيما باشد كه همچون باد سريع و آرام مى آيد و سبب كشتار زيـاد، و بـاعـث مـرگ و مير آنى مى گردد و يا اينكه بادى است كه از موج بمب هاى قوى و ضـعـيـف نـاشـى مـى گـردد. هم چنانكه احتمال دارد كه اين (بالها) همان است كه بيان آن در روايـت مـربـوط بـه كـارزار حـضـرت مـهـدى (ع) با سفيانى و اعراب طرفدار يهوديان و روميان در معركه آزادى قدس آمده، چه اينكه در نسخه خطى ابن حماد چنين آمده:
((آنـگـاه خـداونـد، بـاد و پرندگانى را بر روميان مسلط مى گرداند، كه با بالهاى خـود بـر گـونـه هـاى آنـان آنـچـنان ضربه مى زنند كه چشمهايشان نابينا گشته و زمين شكافته شده و آنها را در خود فرو مى برد.))(15)
و نـيـز مـمـكـن اسـت بـالهـاى پـرنـدگـان حـقـيـقـى هـمـچـون ابـابـيـل (پـرستو) باشد و يا جنگ افزارهايى مانند هواپيما كه حضرت مهدى (ع) آنها را بـكـار مـى بـرد، و بـه رودى بيان آن در بحث رزمگاه بزرگ قدس و در بخش حركت ظهور خواهد آمد.
از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرمود:
((مـشـركـان، مـسـلمـانـان را به خدمت خويش گمارده و آنان را در شهرها به فروش مى رسانند، و هيچ نيكوكار و بدكارى از اين عمل پروائى ندارد. اين بلا و گرفتارى آن چنان گريبان گير مردم آن روزگار شود كه همه نااميد و ماءيوس و بدبين شده و تصور كنند كـه گشايشى بر آنان نيست، كه در اين هنگام خداوند مردى از پاكان عترت من و از نياكان ذريـه ام بـرانـگـيـزد، مـردى عـادل، خـجـسـته و پاكيزه كه ذره اى (از دستورات اسلام) را فـروگـذار نـمـى كـنـد و خـداونـد ديـن و قـرآن، اسـلام و مـسـلمـانـان را بوسيله او عزت و سـربلندى بخشيده و شرك و مشركين را ذليل و زبون مى گرداند، وى پيوسته در حالت پـروا از خداست و در اجراى حكم خداوند فريب خويشاوند را نمى خورد، سنگ بر روى سنگ نـگـذاشـتـه، و عـمـارتـى براى خويش بنا نمى كند، در زمان فرمانروايى خود بر كسى تـازيـانـه نـزنـد مـگـر جـهـت اجـراى حـد شـرعـى، خـداونـد مـتـعال تمام بدعت ها را بوسيله او محو و نابود ساخته و تمام فتنه ها را از بين مى برد و در هـر حـقـى بـه وسـيـله او گـشـوده مـى شـود و درهـاى بـاطـل را مـى بـنـدد و خـداونـد مـسـلمـانـان دربـند را هر كجا كه بسر برند توسط او به ديارشان باز مى گرداند))(16)
ايـن روايـتـى اسـت كـه حـالت دردنـاك به ضعف كشيدن مسلمانان، و خريد و فروش آنان و اسـارتـشـان را در ديـگـر سـرزمـيـن هـا تـرسـيم مى نمايد، و اين حالت تنها به زمان ما و مـسـلمـانـانـى كـه بـا حقارت كاركنان و خدمتگزاران مشركان اند منحصر نمى گردد، بلكه شـامـل مـعـامـله بر سر ملتهاى مسلمان و بيرون راندن آنها از سرزمين هايشان و به اسارت درآمدن آنان توسط مشركان نيز مى شود.
سـپـس اين روايت خاطر نشان مى سازد كه در حالت ياءس و درماندگى، ناگاه منجى عالم بشريت حضرت مهدى ارواحنا فداه ظهور مى كند.
---------------------------
1-نسخه خطى ابن حماد ـ ص 1 ـ 2.
2-الملاحم والفتن ـ ص 17 و غير آن.
3-ابن حماد ص 63.
4-ابن حماد ـ ص 9.
5-ابن حماد ـ ص 10.
6-((مـطلق)) يعنى جايى كه قيد قبل از ظهور را نداشته ، و ((مقيد)) يعنى جايى كه داراى آن قـيـد بـاشـد، لذا بـا حـمـل مـطـلق بـر مـقـيـد آن فـتـنـه را هـمـان فـتـنـه قبل از ظهور مى دانيم .
7-بشارة الاسلام ص 25، بنقل از روضة الواعظين.
8-بحار ج 51 ص 68.
9-بحار ج 52 ص 208.
10-بحار ج 52 ص 272 ـ 273.
11-بشارة الاسلام ص 28، از عقدرالدرر سلمى.
12-بشارة الاسلام ص 29 به نقل از ينابيع المودة.
13-الملاحم و الفتن ص 129.
14-نسخه خطى ابن حماد ص 53.
15-نسخه خطى ابن حماد ص 124.
16-الملاحم و الفتن ص 108.
--------------------
على كورانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page