سيماى كلى دوران ظهور

(زمان خواندن: 13 - 26 دقیقه)

بـا آنـكـه قرآن كريم معجزه جاويد پيامبر اسلام (ص) است و در هر زمان و نسلى تازگى دارد....با اين وصف از جمله معجزه هاى هميشه تازه وى خبرهايى است كه توسط آن حضرت از آيـنـده زندگى انسانها و خط سير اسلام، تا فرا رسيدن زمان بازگشت اسلام (موعود) بيان شده است عصرى كه خداوند دين خود را بر تمام اديان و مكاتب جهان برخلاف خواست مشركان و كافران پيروز مى گرداند.
و ايـن عصر ظهور اسلام كه موضوع اين كتاب است همان عصر ظهور حضرت مهدى (ع) است و هـيـچ تـفاوتى بين اين دو، در صدها روايت بشارت دهنده پيامبر (ص) و رواياتى كه از طـريـق صـحابه و تابعين و نويسندگان صحاح و مجموعه هاى روايتى كه درباره اين دو عـصـر رسـيـده وجـود نـدارد، بـا آنـكـه اخـتـلاف روش داشـتـه انـد. و اگـر روايـات امـامـان اهل بيت (ع) را بر آنها بيفزائيم بيش از يكهزار روايت مى شود، اگر چه ائمه (ع) همواره احـاديـث خـود را بـه پـيامبر (ص) نسبت نداده اند، لكن بارها تاءكيد فرموده اند كه آنچه بيان نموده اند از پدران پاك و از جد بزرگوارشان پيامبر اكرم (ص) مى باشد.
سـيـمـائى را كـه ايـن روايـات از اوضـاع جـهان در زمان ظهور ترسيم مى كند به ويژه از مـنـطقه ظهور آن حضرت. مانند: يمن، حجاز، ايران، عراق، شام، فلسطين، مصر و مغرب (مـراكـش).... سـيمائى است كامل كه بسيارى از حوادث بزرگ و كوچك و نامهاى اشخاص و اماكن را در برمى گيرد.
كـوشـيـده ام ايـن روايـات را از مـيان احاديث فراوان، استخراج نموده و برگزينم و تا حد ممكن به شكلى واضح و پيوسته و دقيق در دسترس عموم مسلمانان قرار دهم.
در اين بخش، قبل از پرداختن به مشروح آن روايات، خلاصه اى از آنها را عرضه مى دارم تا سيمائى كلى از عصر ظهور باشد.
روايـات شـريـفـه حـاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگيهاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد...
و طبق بيان روايات، در سطح جهانى نبردى سخت بين روميان (غربيها) و بين تركان و يا هـواداران آنـهـا كه ظاهرا روسها باشند بوجود مى آيد، تا جائيكه به جنگ جهانى منجر مى گردد.
امـا در سـطـح مـنـطـقـه دو حـكـومـت هـوادار حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام در ايـران و يـمـن تـشـكـيـل خـواهـد شـد...كـه يـاران ايـرانـى آن حـضـرت مـدتـى قـبـل از ظـهـور، حـكـومـت خـويـش را تـاءسـيـس نـموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند.
و انـدك زمـانـى پـيـش از ظـهـور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت، با عنوان سيد خـراسـانـى، رهـبـر سـيـاسـى و شعيب بن صالح، رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن، نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفاء خواهند نمود.
امـا يـاران يـمنى وى، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سـامـان بـخـشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز بوجود مى آيد همكارى مى نمايند. علت بوجود آمدن اين خلاء سياسى حجاز اين است كه شاه نابخردى از خاندان فلان! كه آخرين پادشاه حجاز مى باشد كشته شده و بر سر جانشينى او اختلاف بوجود مى آيد به گونه اى كه اين اختلاف تا ظهور مهدى (ع) ادامه خواهد يافت.
آنگاه كه مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشينى او نسبت به هيچكس به توافق نمى رسـنـد و ايـن جـريـان تـا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى يابد، عمر سلطنت هاى چندين ساله بسر آمده، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندين روزه فرا مى رسد. ابوبصير مى گويد: پرسيدم: آيا اين وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.
و ايـن درگـيـرى بـعـد از كشته شدن اين پادشاه (عبدالله) منجر به كشمكش بين قبيله هاى حجاز مى شود.
از جمله نشانه هاى ظهور، حادثه اى است كه بين دو حرم (مكه و مدينه) رخ مى دهد.
عـرض كـردم: چـه حادثه اى اتفاق مى افتد؟ فرمود: تعصب قبيله اى ميان دو حرم به وجود آمده و شخصى از فرزندان فلان! پانزده تن از سران و شخصيتهاى قبيله مخالف و يا از فرزندان مخالفان خود را مى كشد.
در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى (ع) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداى آسمانى است، كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود.
سـيـف بـن عـمـيـره گـفـت: نزد ابوجعفر منصور بودم وى بدون مقدمه گفت: اين سيف بن عـمـيـره بـدون ترديد ندا كننده اى از آسمان نام مردى از فرزندان ابوطالب را مى خواند. گـفـتم: فدايت شوم اى اميرمؤ منان، اين سخن را روايت مى كنيد؟ گفت: آرى سوگند به آن كـس كه جانم در دست اوست آن را با گوش خود شنيدم. گفتم: اى امير مؤ منان، من تاكنون چـنـين حديثى از كسى نشنيده ام! گفت: اى سيف، اين سخن حق است، زمانيكه آن امر واقع مى شـود، نـخـسـتـيـن كـسـى كـه اجـابـت نـمـايـد مـا هستيم، مگر نه اين است كه آن ندا، مردى از عـمـوزادگان ما را مى خواند؟ گفتم: آيا آن مرد از فرزندان فاطمه (س) است؟ گفت: آرى اين سيف، چنانچه اين روايت را از ابوجعفر محمد بن على امام باقر نشنيده بودم، اگر تمام مـردم روى زمـيـن برايم مى گفتند نمى پذيرفتم، اما او محمد بن على (امام باقر (ع) است.
طـبـق روايـات پـس از ايـن نـداى آسـمانى، حضرت مهدى (ع) به طور سرى با برخى از ياران و هواداران خود ارتباط برقرار مى نمايد. درباره آن بزرگوار، در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده، و نام وى زبانزد همگان گشته، و محبتش در دلها جاى مى گيرد.
دشـمـنـان وى از ظـهـور آن حضرت سخت بيمناك شده، و از اين رو براى دست يافتن به او بـه تـلاش و كـوشـش ‍ مـى پردازند...در ميان مردم شايع مى شود كه آن حضرت در مدينه مـنـوره اقـامـت گـزيـده، و حـكـومـت حـجـاز يـا نـيـروهـاى خـارجـى جـهـت كـنـتـرل اوضـاع داخـلى حـجـاز، و پـايـان دادن بـه كـشـمـكـش قبائل با حكومت وقت لشكريان سفيانى را از سوريه به يارى مى طلبند.
ايـن سـپـاه وارد مـديـنـه گـشـته و به هر مرد هاشمى كه دست يابند او را دستگير مى كنند. بسيارى از آنان و شيعيان آنها را كشته و بقيه را بزندان مى افكنند.
سـفـيـانـى، دسـتـه اى از نـيـروهاى خود را روانه مدينه مى كند و آنها مردى را در آنجا بـقـتـل مـى رسـانـند و مهدى و منصور از آنجا مى گريزند، و از اولاد پيامبر (ص) كوچك و بـزرگ آنـان دستگير شده به گونه اى كه هيچكس نمى ماند جز اينكه دستگير و زندانى مى گردد،
نـيـروهـاى سـفـيـانى در تعقيب آن دو مرد از شهر بيرون مى آيند و حضرت مهدى (ع) همانند حـضـرت مـوسـى عـليـه السـلام، بـيـمـنـاك و نـگـران از آنـجا خارج شده و رهسپار مكه مى گردد.
سـپس آن حضرت در شهر مكه با بعضى از ياران خود تماس مى گيرد.... تا اينكه قيام و حـركـت مـقـدس خـويـش را در شـب دهـم محرم بعد از نماز عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند آنـگـاه نخستين سخنرانى خود را براى مردم مكه ايراد مى فرمايد، كه دشمنان وى سعى در تـرور آن حـضرت دارند، اما ياران آن حضرت با در ميان گرفتن آن بزرگوار دشمنان را دور و متفرق ساخته، و نخست بر مسجد الحرام و سپس بر مكه تسلط مى يابند.
و در صـبـح روز دهم محرم حضرت مهدى عليه السلام پيام خود را به زبانهاى مختلف به تـمـام جـهـان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند، تا معجزه اى كه جد گرامى اش ‍ حضرت مصطفى (ص) وعده فرموده، و آن فـرو رفـتـن لشـكريان سفيانى بزمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند، به وقوع پيوندد.
امـا پـس از انـدك زمـانـى، مـعجزه وعده دادن شده در مورد سپاه سفيانى كه در مسير مكه به حركت در آمده اتفاق مى افتد.
چون (سپاه سفيانى) به بيابان مدينه مى رسد خداوند آنها را در زمين فرو مى برد، و ايـن مـصـداق فـرمـوده خـداى بـزرگ اسـت كـه فـرمـود: ((و اگـر تـو اى پـيامبر سختى حـال تـبـهـكـاران را مـشـاهـده كـنـى آنـگـاه كـه ترسان و هراسان گشته و هيچ از عذاب آنان فروگذار نشود و از مكانى نزديك گرفتار شوند.
((هـمـيـنـكه به بيابان مى رسند به زمين فرو مى روند و كسانى كه پيشاپيش رفته اند بـاز مـى گـردنـد تـا بـبـيـنـند آن قوم چه كردند كه خود نيز به سرنوشت آنان دچار مى شـونـد و عـقـب مـانـدگـان نـيـز از راه رسـيـده و بـه آنـهـا مـى پـيـونـدنـد كـه جـويـاى حال آنان شوند، به همين بلا گرفتار مى شوند.
آن حـضـرت پـس از ايـن مـعـجـزه فـرو رفـتـن دشـمـنـان در زمـيـن، بـا سـپـاه خـود كـه مـتـشـكـل از ده و انـدى هـزار تـن اسـت كه از مكه رهسپار مدينه مى گردد، و پس از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته، آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد.
بـرخـى از روايـات خـاطـر نشان مى سازد كه آن حضرت، پس از پيروزى بر حجاز راهى جـنـوب ايـران مـى شـود و در آنـجـا بـا سـپـاه ايـران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد آنان با وى بيعت كرده و با همرزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند.
سـپس امام (ع) وارد عراق گرديده و اوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى بـا بـقـايـاى نـيـروهـاى سـفـيـانـى و گـروهـكـهـاى متعدد شورشى آنها را شكست داده و به قتل مى رساند.
آنـگـاه عـراق را مـركـز حـكـومـت و كـوفه را پايتخت خود قرار مى دهد، و بدين سان، يمن، حـجـاز، ايران، عراق، و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروائى آن حضرت در مى آيد.
رويات يادآور اين معناست كه نخستين جنگى را كه حضرت مهدى (ع) پس از فتح عراق به آن اقدام خواهد نمود جنگ با تركان است:
اول لواء يعقده يبعثه الى الترك فيهزمهم
نـخـسـتـيـن سـپـاهـى كه حضرت مهدى (ع) تشكيل مى دهد لشكرى است كه به سوى تركها گسيل داشته و آنها را شكست مى دهد.
و ظـاهـرا مـقـصـود از تـركان، روس ها است كه بعد از جنگ جهانى با روميان يعنى غربيها ضعيف و ناتوان مى شوند.
و امـام (ع) پـس از تـجـهـيـز، سـپـاه بـزرگ قـومش را راهى قدس مى گرداند، در اين هنگام سفيانى در برابر آن حضرت عقب نشينى مى كند تا اينكه لشكريان حضرت مهدى (ع) در ((مـج عـذراء)) نـزديـك دمـشـق فـرود مـى آيـند، و گفتگو و مذاكراتى ميان آن بزرگوار و سـفـيـانـى انـجـام مـى پـذيـرد، امـا مـوضـع سـفـيـانـى در مقابل آن حضرت ضعيف است بخصوص كه موج گسترده مردمى به آن حضرت گرايش پيدا مـى كـنـنـد. بـه گـونـه اى كـه روايـات نـشـان مى دهد، سفيانى مى خواهد قدرت را به او واگذارد، اما حاميان يهودى و رومى وى و دستيارانش او را سرزنش مى كنند.
آنـهـا بـا بـسـيـج نـيـروهـاى خـود با امام (ع) و سپاه وى درگير نبردى بزرگ مى شوند، نـبـردى كـه مـحورهاى ساحلى آن، از عكا در فلسطين گرفته تا انطاكيه در تركيه و در داخل از طبريه (1) تا دمشق و قدس را فرا مى گيرد...
در ايـن هـنـگـام خـشـم الهـى بـر نـيـروهـاى سـفيانى و يهودى و رومى فرود آمده و به دست مـسـلمـانـان كشته مى شوند، به گونه اى كه اگر يكى از آنان در پشت صخره اى پنهان شود، آن صخره بانگ برآورد: اى مسلمان، در اينجا فردى يهودى مخفى شده او را هلاك كن.
در اين لحظه ظفر و يارى خداوند بر امام مهدى (ع) و مسلمانان به ارمغان آمده پيروزمندانه وارد قدس ‍ مى گردند.
غـربـيان مسيحى به طور ناگهانى مواجه با شكست يهوديان و نيروهاى پشتيبان آنها به دست با كفايت آن حضرت مى شوند، از اين رو آتش خشم آنان برافروخته شده و عليه امام (ع) اعلان جنگ مى دهند.
ولى نـاگـاه حـضرت مسيح عليه السلام از آسمان به قدس فرود آمده و با سخنان خويش جهانيان و بويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد.
فرود آمدن حضرت مسيح (ع) براى جهانيان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملتهاى مسيحى خواهد گرديد.
بـه نظر مى رسد كه حضرت مسيح (ع) ميان حضرت مهدى (ع) و غربى ها وساطت نموده، قرارداد صلحى به مدت هفت سال بين دو طرف بسته مى شود.
بين شما و روميان چهار پيمان صلح برقرار مى شود كه چهارمين آنها به دست مردى از (خـانـدان) هـرقـل، انـجـام مـى پـذيـرد و هـفـت سـال بـه طـول مـى انـجـامد. مردى از عبدالقيس به نام ((مستور بن غيلان)) پرسيد: اين پيامبر خدا پـيـشـواى مـردم در آن روز چـه كـسـى خـواهـد بـود؟ فـرمود: مهدى از فرزندانم، كه مردى چـهـل سـاله بـنـظـر مـى رسـد، چهره اش چون ستاره تابان مى درخشد، بر گونه راست او خـالى وجـود دارد، و در حـالى كـه دو قـباى قطوانى (2) به تن دارد همچون مردان بنى اسـرائيـل جـلوه مى كند، وى گنجينه هاى زمين را استخراج نموده و شهرى شرك آلود را آزاد مى سازد.
آنـگـونـه كـه در بـعـضـى روايـات آمـده غـربـى هـا پـس از دو سـال پـيـمـان صلح را مى شكنند. شايد انگيزه اين پيمان شكنى، ترس و وحشتى است كه حـضـرت مسيح (ع) در اثر ايجاد موج همبستگى مردمى در بين ملتهاى آنان بوجود مى آورد. بـسـيـارى از غـربيها به آئين اسلام گرويده و حضرت مهدى (ع) را مورد حمايت و تاءييد خويش قرار مى دهند.
لذا رومـيـان در يـك هـجـوم نـاگـهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش ‍ مى آورند.
((آنـگـاه بـا شـمـا پـيـمـان شـكـنـى نـمـوده و بـا ارتـشـى مـتـشـكـل از هـشـتـاد لشـكـر و هـر لشـكـر دوازده هـزار سـربـاز بـه سـوى شـمـا گسيل مى شوند))
و نـيـروهـاى اسـلام رويـاروى آنـان قرار گرفته و حضرت مسيح موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى (ع) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گزارد.
نبرد با روميان (غربيها) در همان محورهاى نبرد آزادى قدس، از عكا تا انطاكيه، و از دمشق تـا قـدس و مـرج دابـق (3) روى خـواهـد داد كـه شـكـسـتى سخت متوجه روميان و پيروزى بزرگ و آشكارى نصيب مسلمانان مى گردد.
پـس از اين كارزار دروازه هاى پيروزى جهت فتح نمودن اروپا و غرب مسيحيت، به روى آن حـضـرت گشوده مى شود... و ظاهرا بسيارى از كشورها به وسيله انقلاب ملتهاى خودشان فـتـح مـى گـردد، چـرا كـه مـلتـهـا حـكـومـتـهـاى خـود را كـه مـخـالف حـضرت مهدى و مسيح عليهماالسلام است سرنگون ساخته و حكومتهاى طرفدار آن حضرت را برپا مى دارند.
بـعـد از فـتـح غـرب توسط امام (ع) و در آمدن آن تحت فرمانروائى آن حضرت، و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح عليه السلام رحلت نموده و حضرت مهدى (ع) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گزارند، و آنطور كه روايات مى گويد، امام عليه السلام مـراسـم دفن و نماز خواندن بر بدن وى را آشكارا در حضور مردم انجام مى دهد، تا همچون بار اول درباره او سخن ناروا نگويند، سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مـادرش مـريـم صـديقه عليهما سلام است كفن نموده و در جوار مزار شريف در قدس به خاك مى سپارد.

بـا آنـكـه قرآن كريم معجزه جاويد پيامبر اسلام (ص) است و در هر زمان و نسلى تازگى دارد....با اين وصف از جمله معجزه هاى هميشه تازه وى خبرهايى است كه توسط آن حضرت از آيـنـده زندگى انسانها و خط سير اسلام، تا فرا رسيدن زمان بازگشت اسلام (موعود) بيان شده است عصرى كه خداوند دين خود را بر تمام اديان و مكاتب جهان برخلاف خواست مشركان و كافران پيروز مى گرداند.
و ايـن عصر ظهور اسلام كه موضوع اين كتاب است همان عصر ظهور حضرت مهدى (ع) است و هـيـچ تـفاوتى بين اين دو، در صدها روايت بشارت دهنده پيامبر (ص) و رواياتى كه از طـريـق صـحابه و تابعين و نويسندگان صحاح و مجموعه هاى روايتى كه درباره اين دو عـصـر رسـيـده وجـود نـدارد، بـا آنـكـه اخـتـلاف روش داشـتـه انـد. و اگـر روايـات امـامـان اهل بيت (ع) را بر آنها بيفزائيم بيش از يكهزار روايت مى شود، اگر چه ائمه (ع) همواره احـاديـث خـود را بـه پـيامبر (ص) نسبت نداده اند، لكن بارها تاءكيد فرموده اند كه آنچه بيان نموده اند از پدران پاك و از جد بزرگوارشان پيامبر اكرم (ص) مى باشد.
سـيـمـائى را كـه ايـن روايـات از اوضـاع جـهان در زمان ظهور ترسيم مى كند به ويژه از مـنـطقه ظهور آن حضرت. مانند: يمن، حجاز، ايران، عراق، شام، فلسطين، مصر و مغرب (مـراكـش).... سـيمائى است كامل كه بسيارى از حوادث بزرگ و كوچك و نامهاى اشخاص و اماكن را در برمى گيرد.
كـوشـيـده ام ايـن روايـات را از مـيان احاديث فراوان، استخراج نموده و برگزينم و تا حد ممكن به شكلى واضح و پيوسته و دقيق در دسترس عموم مسلمانان قرار دهم.
در اين بخش، قبل از پرداختن به مشروح آن روايات، خلاصه اى از آنها را عرضه مى دارم تا سيمائى كلى از عصر ظهور باشد.
روايـات شـريـفـه حـاكى از اين است كه انقلاب و حركت ظهور حضرت مهدى (ارواحنا فداه) بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگيهاى منطقه اى و جهانى از مكه آغاز مى گردد...
و طبق بيان روايات، در سطح جهانى نبردى سخت بين روميان (غربيها) و بين تركان و يا هـواداران آنـهـا كه ظاهرا روسها باشند بوجود مى آيد، تا جائيكه به جنگ جهانى منجر مى گردد.
امـا در سـطـح مـنـطـقـه دو حـكـومـت هـوادار حـضـرت مـهـدى عـليـه السـلام در ايـران و يـمـن تـشـكـيـل خـواهـد شـد...كـه يـاران ايـرانـى آن حـضـرت مـدتـى قـبـل از ظـهـور، حـكـومـت خـويـش را تـاءسـيـس نـموده و درگير جنگى طولانى مى شوند كه سرانجام در آن پيروز مى گردند.
و انـدك زمـانـى پـيـش از ظـهـور آن بزرگوار در بين ايرانيان دو شخصيت، با عنوان سيد خـراسـانـى، رهـبـر سـيـاسـى و شعيب بن صالح، رهبر نظامى ظاهر شده و ايرانيان تحت رهبرى اين دو تن، نقش مهمى را در حركت ظهور آن حضرت ايفاء خواهند نمود.
امـا يـاران يـمنى وى، قيام و انقلاب آنان چند ماه پيش از ظهور حضرت بوده و ظاهرا ايشان در سـامـان بـخـشيدن به خلاء سياسى كه در حجاز بوجود مى آيد همكارى مى نمايند. علت بوجود آمدن اين خلاء سياسى حجاز اين است كه شاه نابخردى از خاندان فلان! كه آخرين پادشاه حجاز مى باشد كشته شده و بر سر جانشينى او اختلاف بوجود مى آيد به گونه اى كه اين اختلاف تا ظهور مهدى (ع) ادامه خواهد يافت.
آنگاه كه مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشينى او نسبت به هيچكس به توافق نمى رسـنـد و ايـن جـريـان تـا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى يابد، عمر سلطنت هاى چندين ساله بسر آمده، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندين روزه فرا مى رسد. ابوبصير مى گويد: پرسيدم: آيا اين وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.
و ايـن درگـيـرى بـعـد از كشته شدن اين پادشاه (عبدالله) منجر به كشمكش بين قبيله هاى حجاز مى شود.
از جمله نشانه هاى ظهور، حادثه اى است كه بين دو حرم (مكه و مدينه) رخ مى دهد.
عـرض كـردم: چـه حادثه اى اتفاق مى افتد؟ فرمود: تعصب قبيله اى ميان دو حرم به وجود آمده و شخصى از فرزندان فلان! پانزده تن از سران و شخصيتهاى قبيله مخالف و يا از فرزندان مخالفان خود را مى كشد.
در اين هنگام نشانه هاى ظهور حضرت مهدى (ع) آشكار شده و شايد بزرگترين نشانه آن، نداى آسمانى است، كه به نام او در 23 ماه رمضان شنيده مى شود.
سـيـف بـن عـمـيـره گـفـت: نزد ابوجعفر منصور بودم وى بدون مقدمه گفت: اين سيف بن عـمـيـره بـدون ترديد ندا كننده اى از آسمان نام مردى از فرزندان ابوطالب را مى خواند. گـفـتم: فدايت شوم اى اميرمؤ منان، اين سخن را روايت مى كنيد؟ گفت: آرى سوگند به آن كـس كه جانم در دست اوست آن را با گوش خود شنيدم. گفتم: اى امير مؤ منان، من تاكنون چـنـين حديثى از كسى نشنيده ام! گفت: اى سيف، اين سخن حق است، زمانيكه آن امر واقع مى شـود، نـخـسـتـيـن كـسـى كـه اجـابـت نـمـايـد مـا هستيم، مگر نه اين است كه آن ندا، مردى از عـمـوزادگان ما را مى خواند؟ گفتم: آيا آن مرد از فرزندان فاطمه (س) است؟ گفت: آرى اين سيف، چنانچه اين روايت را از ابوجعفر محمد بن على امام باقر نشنيده بودم، اگر تمام مـردم روى زمـيـن برايم مى گفتند نمى پذيرفتم، اما او محمد بن على (امام باقر (ع) است.
طـبـق روايـات پـس از ايـن نـداى آسـمانى، حضرت مهدى (ع) به طور سرى با برخى از ياران و هواداران خود ارتباط برقرار مى نمايد. درباره آن بزرگوار، در سراسر گيتى سخن بسيار به ميان آمده، و نام وى زبانزد همگان گشته، و محبتش در دلها جاى مى گيرد.
دشـمـنـان وى از ظـهـور آن حضرت سخت بيمناك شده، و از اين رو براى دست يافتن به او بـه تـلاش و كـوشـش ‍ مـى پردازند...در ميان مردم شايع مى شود كه آن حضرت در مدينه مـنـوره اقـامـت گـزيـده، و حـكـومـت حـجـاز يـا نـيـروهـاى خـارجـى جـهـت كـنـتـرل اوضـاع داخـلى حـجـاز، و پـايـان دادن بـه كـشـمـكـش قبائل با حكومت وقت لشكريان سفيانى را از سوريه به يارى مى طلبند.
ايـن سـپـاه وارد مـديـنـه گـشـته و به هر مرد هاشمى كه دست يابند او را دستگير مى كنند. بسيارى از آنان و شيعيان آنها را كشته و بقيه را بزندان مى افكنند.
سـفـيـانـى، دسـتـه اى از نـيـروهاى خود را روانه مدينه مى كند و آنها مردى را در آنجا بـقـتـل مـى رسـانـند و مهدى و منصور از آنجا مى گريزند، و از اولاد پيامبر (ص) كوچك و بـزرگ آنـان دستگير شده به گونه اى كه هيچكس نمى ماند جز اينكه دستگير و زندانى مى گردد،
نـيـروهـاى سـفـيـانى در تعقيب آن دو مرد از شهر بيرون مى آيند و حضرت مهدى (ع) همانند حـضـرت مـوسـى عـليـه السـلام، بـيـمـنـاك و نـگـران از آنـجا خارج شده و رهسپار مكه مى گردد.
سـپس آن حضرت در شهر مكه با بعضى از ياران خود تماس مى گيرد.... تا اينكه قيام و حـركـت مـقـدس خـويـش را در شـب دهـم محرم بعد از نماز عشاء از حرم شريف مكى آغاز مى كند آنـگـاه نخستين سخنرانى خود را براى مردم مكه ايراد مى فرمايد، كه دشمنان وى سعى در تـرور آن حـضرت دارند، اما ياران آن حضرت با در ميان گرفتن آن بزرگوار دشمنان را دور و متفرق ساخته، و نخست بر مسجد الحرام و سپس بر مكه تسلط مى يابند.
و در صـبـح روز دهم محرم حضرت مهدى عليه السلام پيام خود را به زبانهاى مختلف به تـمـام جـهـان ابلاغ مى كند و ملل دنيا را به يارى خويش دعوت كرده، اعلام مى دارد كه در مكه باقى خواهد ماند، تا معجزه اى كه جد گرامى اش ‍ حضرت مصطفى (ص) وعده فرموده، و آن فـرو رفـتـن لشـكريان سفيانى بزمين است كه براى درهم شكستن حركت آن حضرت راهى مكه مى شوند، به وقوع پيوندد.
امـا پـس از انـدك زمـانـى، مـعجزه وعده دادن شده در مورد سپاه سفيانى كه در مسير مكه به حركت در آمده اتفاق مى افتد.
چون (سپاه سفيانى) به بيابان مدينه مى رسد خداوند آنها را در زمين فرو مى برد، و ايـن مـصـداق فـرمـوده خـداى بـزرگ اسـت كـه فـرمـود: ((و اگـر تـو اى پـيامبر سختى حـال تـبـهـكـاران را مـشـاهـده كـنـى آنـگـاه كـه ترسان و هراسان گشته و هيچ از عذاب آنان فروگذار نشود و از مكانى نزديك گرفتار شوند.
((هـمـيـنـكه به بيابان مى رسند به زمين فرو مى روند و كسانى كه پيشاپيش رفته اند بـاز مـى گـردنـد تـا بـبـيـنـند آن قوم چه كردند كه خود نيز به سرنوشت آنان دچار مى شـونـد و عـقـب مـانـدگـان نـيـز از راه رسـيـده و بـه آنـهـا مـى پـيـونـدنـد كـه جـويـاى حال آنان شوند، به همين بلا گرفتار مى شوند.
آن حـضـرت پـس از ايـن مـعـجـزه فـرو رفـتـن دشـمـنـان در زمـيـن، بـا سـپـاه خـود كـه مـتـشـكـل از ده و انـدى هـزار تـن اسـت كه از مكه رهسپار مدينه مى گردد، و پس از نبردى با نيروهاى دشمن مستقر در آنجا، مدينه را آزاد ساخته، آنگاه با آزادسازى دو حرم مكه و مدينه فتح حجاز و تسلط بر منطقه خاتمه مى يابد.
بـرخـى از روايـات خـاطـر نشان مى سازد كه آن حضرت، پس از پيروزى بر حجاز راهى جـنـوب ايـران مـى شـود و در آنـجـا بـا سـپـاه ايـران و توده هاى مردم آن سامان به رهبرى خراسانى و شعيب بن صالح برمى خورد آنان با وى بيعت كرده و با همرزمى يكديگر با قواى دشمن در بصره به پيكار مى پردازند كه سرانجام به پيروزى بزرگ و آشكارى دست مى يابند.
سـپس امام (ع) وارد عراق گرديده و اوضاع داخلى آنجا را پاكسازى مى كند و با درگيرى بـا بـقـايـاى نـيـروهـاى سـفـيـانـى و گـروهـكـهـاى متعدد شورشى آنها را شكست داده و به قتل مى رساند.
آنـگـاه عـراق را مـركـز حـكـومـت و كـوفه را پايتخت خود قرار مى دهد، و بدين سان، يمن، حـجـاز، ايران، عراق، و كشورهاى خليج فارس يكپارچه تحت فرمانروائى آن حضرت در مى آيد.
رويات يادآور اين معناست كه نخستين جنگى را كه حضرت مهدى (ع) پس از فتح عراق به آن اقدام خواهد نمود جنگ با تركان است:
اول لواء يعقده يبعثه الى الترك فيهزمهم
نـخـسـتـيـن سـپـاهـى كه حضرت مهدى (ع) تشكيل مى دهد لشكرى است كه به سوى تركها گسيل داشته و آنها را شكست مى دهد.
و ظـاهـرا مـقـصـود از تـركان، روس ها است كه بعد از جنگ جهانى با روميان يعنى غربيها ضعيف و ناتوان مى شوند.
و امـام (ع) پـس از تـجـهـيـز، سـپـاه بـزرگ قـومش را راهى قدس مى گرداند، در اين هنگام سفيانى در برابر آن حضرت عقب نشينى مى كند تا اينكه لشكريان حضرت مهدى (ع) در ((مـج عـذراء)) نـزديـك دمـشـق فـرود مـى آيـند، و گفتگو و مذاكراتى ميان آن بزرگوار و سـفـيـانـى انـجـام مـى پـذيـرد، امـا مـوضـع سـفـيـانـى در مقابل آن حضرت ضعيف است بخصوص كه موج گسترده مردمى به آن حضرت گرايش پيدا مـى كـنـنـد. بـه گـونـه اى كـه روايـات نـشـان مى دهد، سفيانى مى خواهد قدرت را به او واگذارد، اما حاميان يهودى و رومى وى و دستيارانش او را سرزنش مى كنند.
آنـهـا بـا بـسـيـج نـيـروهـاى خـود با امام (ع) و سپاه وى درگير نبردى بزرگ مى شوند، نـبـردى كـه مـحورهاى ساحلى آن، از عكا در فلسطين گرفته تا انطاكيه در تركيه و در داخل از طبريه (1) تا دمشق و قدس را فرا مى گيرد...
در ايـن هـنـگـام خـشـم الهـى بـر نـيـروهـاى سـفيانى و يهودى و رومى فرود آمده و به دست مـسـلمـانـان كشته مى شوند، به گونه اى كه اگر يكى از آنان در پشت صخره اى پنهان شود، آن صخره بانگ برآورد: اى مسلمان، در اينجا فردى يهودى مخفى شده او را هلاك كن.
در اين لحظه ظفر و يارى خداوند بر امام مهدى (ع) و مسلمانان به ارمغان آمده پيروزمندانه وارد قدس ‍ مى گردند.
غـربـيان مسيحى به طور ناگهانى مواجه با شكست يهوديان و نيروهاى پشتيبان آنها به دست با كفايت آن حضرت مى شوند، از اين رو آتش خشم آنان برافروخته شده و عليه امام (ع) اعلان جنگ مى دهند.
ولى نـاگـاه حـضرت مسيح عليه السلام از آسمان به قدس فرود آمده و با سخنان خويش جهانيان و بويژه مسيحيان را مورد خطاب قرار مى دهد.
فرود آمدن حضرت مسيح (ع) براى جهانيان علامت و نشانه اى است كه موجب شادى مسلمانان و ملتهاى مسيحى خواهد گرديد.
بـه نظر مى رسد كه حضرت مسيح (ع) ميان حضرت مهدى (ع) و غربى ها وساطت نموده، قرارداد صلحى به مدت هفت سال بين دو طرف بسته مى شود.
بين شما و روميان چهار پيمان صلح برقرار مى شود كه چهارمين آنها به دست مردى از (خـانـدان) هـرقـل، انـجـام مـى پـذيـرد و هـفـت سـال بـه طـول مـى انـجـامد. مردى از عبدالقيس به نام ((مستور بن غيلان)) پرسيد: اين پيامبر خدا پـيـشـواى مـردم در آن روز چـه كـسـى خـواهـد بـود؟ فـرمود: مهدى از فرزندانم، كه مردى چـهـل سـاله بـنـظـر مـى رسـد، چهره اش چون ستاره تابان مى درخشد، بر گونه راست او خـالى وجـود دارد، و در حـالى كـه دو قـباى قطوانى (2) به تن دارد همچون مردان بنى اسـرائيـل جـلوه مى كند، وى گنجينه هاى زمين را استخراج نموده و شهرى شرك آلود را آزاد مى سازد.
آنـگـونـه كـه در بـعـضـى روايـات آمـده غـربـى هـا پـس از دو سـال پـيـمـان صلح را مى شكنند. شايد انگيزه اين پيمان شكنى، ترس و وحشتى است كه حـضـرت مسيح (ع) در اثر ايجاد موج همبستگى مردمى در بين ملتهاى آنان بوجود مى آورد. بـسـيـارى از غـربيها به آئين اسلام گرويده و حضرت مهدى (ع) را مورد حمايت و تاءييد خويش قرار مى دهند.
لذا رومـيـان در يـك هـجـوم نـاگـهانى با نزديك به يك ميليون سرباز به سرزمين شام و فلسطين يورش ‍ مى آورند.
((آنـگـاه بـا شـمـا پـيـمـان شـكـنـى نـمـوده و بـا ارتـشـى مـتـشـكـل از هـشـتـاد لشـكـر و هـر لشـكـر دوازده هـزار سـربـاز بـه سـوى شـمـا گسيل مى شوند))
و نـيـروهـاى اسـلام رويـاروى آنـان قرار گرفته و حضرت مسيح موضع خود را هماهنگ با حضرت مهدى (ع) اعلام داشته و پشت سر وى در قدس نماز مى گزارد.
نبرد با روميان (غربيها) در همان محورهاى نبرد آزادى قدس، از عكا تا انطاكيه، و از دمشق تـا قـدس و مـرج دابـق (3) روى خـواهـد داد كـه شـكـسـتى سخت متوجه روميان و پيروزى بزرگ و آشكارى نصيب مسلمانان مى گردد.
پـس از اين كارزار دروازه هاى پيروزى جهت فتح نمودن اروپا و غرب مسيحيت، به روى آن حـضـرت گشوده مى شود... و ظاهرا بسيارى از كشورها به وسيله انقلاب ملتهاى خودشان فـتـح مـى گـردد، چـرا كـه مـلتـهـا حـكـومـتـهـاى خـود را كـه مـخـالف حـضرت مهدى و مسيح عليهماالسلام است سرنگون ساخته و حكومتهاى طرفدار آن حضرت را برپا مى دارند.
بـعـد از فـتـح غـرب توسط امام (ع) و در آمدن آن تحت فرمانروائى آن حضرت، و اسلام آوردن بيشتر مردم آن سامان، حضرت مسيح عليه السلام رحلت نموده و حضرت مهدى (ع) و مسلمانان بر پيكر او نماز مى گزارند، و آنطور كه روايات مى گويد، امام عليه السلام مـراسـم دفن و نماز خواندن بر بدن وى را آشكارا در حضور مردم انجام مى دهد، تا همچون بار اول درباره او سخن ناروا نگويند، سپس پيكر پاك او را با پارچه اى كه دست بافت مـادرش مـريـم صـديقه عليهما سلام است كفن نموده و در جوار مزار شريف در قدس به خاك مى سپارد.

ادامه مطلب

پـس از فـتـح جـهـان تـوسـط آن حضرت و يكپارچگى تمام دولتهاى جهان به صورت يك حكومت اسلامى... امام (ع) جهت تحقق بخشيدن به اهداف الهى در ابعاد گوناگون و در ميان مـلتـهـاى جـهـان اقدام مى كند، و براى تعالى بخشيدن و شكوفائى زندگى مادى و تحقق تـوانـگـرى و رفـاه هـمـگان قيام نموده و جهت گسترش فرهنگ و دانش، و بالا بردن سطح آگاهى دينى و دنيايى مردم مى كوشد...
طـبـق بـرخـى روايـات، مـيزان افزايش دانشى را كه آن حضرت بر دانش مردم اضافه مى كـند، به نسبت 25 به 2 است، يعنى اضافه بر 2 جزء از علم را كه قبلا" دارا بوده اند 25 جزء ديگر را بر آن افزوده و به طور كلى دانش بشر 27 جزء خواهد شد.
هـم چـنـانكه در زمان آن حضرت پاى ساكنان زمين به سوى ساكنان كرات گشوده مى شود بـلكـه مـرحـله گـشـوده شـدن درهاى عالم غيبت به روى اين جهان مادى ما آغاز مى گردد، كه انسانهائى از بهشت به زمين مى آيند كه براى مردم اعجاز آور و خارق العاده خواهد بود.
و در روزگـار آن حـضـرت و بـعد از آن شمارى از پيامبران و امامان عليهم السلام به زمين بـاز خواهند گشت و تا هر زمان كه اراده حق تعالى باشد فرمانروايى خواهند نمود. و اين امر از نشانه هاى رستاخيز و مقدمات آن مى باشد.
به نظر مى رسد كه جنبش دجال ملعون و فتنه و آشوب او يك حركت انحرافى بهره گيرى از پـيـشرفت علوم و حالت رفاهى باشد كه در زمان امام (ع) جامعه بشرى به آن دست مى يابد تا، دجال از روشهاى پيشرفته چشمبندى، براى فريب جوانان پسر و دختر و زنان كه بيشتر پيروان او را تشكيل مى دهند، استفاده مى كند.
از ايـن رو در جـهـان موجى از فتنه و آشوب بوجود مى آورد كه فريبكارى هاى او را باور مـى كـنـنـد، امـا حـضـرت مـهـدى (ع) نـيـرنـگ هـاى وى را آشـكـار ساخته و به زندگى او و هوادارانش خاتمه مى بخشد.
ايـن بـود دورنمائى كلى از حركت و انقلاب جهانى حضرت مهدى موعود(ع)... اما روزگارى كـه ايـن حـوادث در آن رخ مـى دهـد، آشـكارترين نشانه ها و رويدادهاى آن از زبان روايات چنين است:
نـخـسـت فتنه اى است كه بر امت اسلامى پيش مى آيد و روايات، آن را آخرين و سخت ترين فتنه ها توصيف مى كند كه بر آنان وارد شده، و با ظهور امام (ع) برطرف مى گردد.
نكته قابل توجه اين است كه تمام ويژگيهاى كلى و مشروح اين آشوب با فتنه و سلطه غـربـى هـا و نـيـز كـشـورهـاى شرقى هم پيمان با آن در آغاز اين قرن، تطبيق مى كند چه اينكه اين آشوب سراسر ممالك اسلامى و تمام خانواده هاى آنان را دربر مى گيرد.
خـانـه اى وجـود نـدارد، مـگـر ايـن كـه آن فـتـنـه داخل آن شده و هيچ مسلمانى نمى ماند مگر اينكه مورد آسيب آن واقع مى شود.
مـلت هـاى كـافـر بـركـشـورهاى مسلمانان هجوم مى آورند، آنگونه كه گرسنگان آزمند بر سفره چرب و رنگين حمله مى كنند.
بـه هـنـگـام آن فـتـنـه و آشـوب گـروهـى از غـرب و گروهى از شرق آمده و بر امت من حكمرانى كنند.
ايـن فـتنه از سرزمين شام، سرزمينى كه دشمنان ما سلطه گرى استعمارى سياه خويش را از آنـجـا آغـاز نـموده، و آن را كانون پرتو افكن تمدن مى نامند شروع مى شود در نتيجه آشـوبـى بـه پـا مـى شود كه در زبان روايات به ((فتنه فلسطين)) از آن ياد شده، آشوبى كه كشور شام در اثر آن، هم چون آب درون مشك به هم مى خورد.
((چون فتنه فلسطين برپا شود منطقه شام دچار آشفتگى و نابسامانى گردد، مانند بهم خـوردن آب در مـشـك، و آنـگـاه كـه زمـان پايانش فرا رسد پايان يافته و اندكى از شما پشيمان مى شويد.))
روايـات، نـسـل هـا و فرزندان مسلمان را بدين گونه توصيف مى كند: كه آنان با فرهنگ ايـن فـتـنه و آشوب نشو و نما مى كنند به گونه اى كه از ديگر فرهنگ ها بى اطلاع مى مـانـنـد... و فـرمـانـروايان ستمگرى كه با احكام كفر و هوا و هوس ‍ بر مسلمانان حكمرانى نموده و آنان را با بدترين وضعى شكنجه مى دهند.
احاديث شريف، به وجود آورندگان اين آشوب را روميان (غربيها) و تركان كه ظاهرا مراد از آنـان (روسـهـا) بـاشـنـد، نـام بـرده، و آنـگـاه كـه حـوادث بـزرگـى در سـال ظـهـور حـضـرت مـهـدى (ع) رخ مـى دهـد، آنـان نـيروهاى خود را در رمله فلسطين و در انطاكيه در ساحل تركيه ـ سوريه و در جزيزه، واقع در مرزهاى سوريه ـ عراق ـ تركيه، مستقر مى سازند.
زمانيكه روم و ترك (روسيه و غرب) عليه شما شورش... و با يكديگر نيز مخالفت و كشمكش مى نمايند و جنگ و درگيرى ها در جهان رو به افزايش مى رود، هواداران تركان، جـهـت اسـتـقـرار در جزيره و خوارج روم به انگيزه فرود آمدن در رمله به حركت در مى آيند
هم چنين در روايات آمده كه آغاز ظهور آن بزرگوار از ايران خواهد بود.
نـقـطـه آغـاز ظـهور او از سوى مشرق است و چون آن هنگام فرا رسد، سفيانى خروج مى كند.
يـعـنـى، آغـاز مـقـدمـات و زمـينه ظهور آن حضرت بدست طرفداران سلمان فارسى، ياران درفش هاى سياه انجام پذيرفته و نهضت آنان به دست مردى از قم به وجود مى آيد.
مـردى از قـم قيام نموده و مردم را به حق دعوت مى نمايد. گروهى كه گرد او جمع مى شوند، دلهاشان چون پاره اى آهن محكم و استوار است و آنچنان نستوه اند كه از تند بادها و طـوفـانـهـاى كـارزار نـمـى هـراسـنـد، و از نـبـرد خـسـتـه و افـسـرده نـشـده و وحـشـتى به دل راه نـمـى دهـنـد، و هـمـواره تـوكـل و اتـكـاء آنـهـا بـه خـداونـد اسـت و فرجام نيكو از آن تقواپيشگان خواهد بود.
آنان پس از بپاخاستن و به وجود آوردن انقلابشان از دشمنان خود (ابرقدرتها) مى خواهند كـه آنـها را به حال خود رها نموده و در امور آنها دخالت نكنند، اما آنان بر اين امر اصرار دارند.
حـق را مـى جـويـنـد، به آنان سپرده نمى شود، بار ديگر خواستار آن مى شوند ديگر بـار نـيـز سـپرده نمى گردد. با مشاهده اين وضع سلاح بر دوش گرفته، و به مبارزه ادامـه مـى دهـنـد تـا خـواسـته آنها را عملى مى نمايند ولى اين بار اينان نمى پذيرند، تا ايـنـكـه قـيـام نموده.... و پرچم نهضت را به دست صاحب شما يعنى (حضرت مهدى (ع) مى سپارند، و كشته هاى آنان شهيدان راه حق هستند
و بـه گـفـتـه روايات آنها سرانجام در جنگ طولانى خود پيروز گشته و دو شخصيتى كه وعـده داده شـده در بـيـن آنان ظاهر مى شوند. كه يكى خراسانى بعنوان فقيه و مرجع، يا رهـبـر سـيـاسـى، و ديگرى شعيب بن صالح كه جوانى گندم گون، با ريش كم پشت از اهالى رى، مى باشد به عنوان فرمانده نظامى مى باشد.
بـا سـپـردن ايـن دو شـخـصـيـت پـرچم اسلام را به حضرت مهدى (ع)، با نيروهاى خود در نـهـضـت آن حـضـرت شـركـت مـى نـمـايـنـد. و شـعـيـب بـن صـالح بـه سـمـت فـرمـانـدهـى كل قواى حضرت مهدى (ع) نائل مى گردد.
هـم چـنـيـن روايات از حركتى ياد مى كند كه در سوريه توسط ((عثمان سفيانى)) كه از هواداران روميان و هم پيمان با يهود است برپا شده و وى سوريه و اردن را يك پارچه در قلمرو حكومت خويش در مى آورد.
خـروج سـفـيـانـى امـرى حـتـمـى اسـت كـه از آغـاز تـا انـجـام آن پـانـزده مـاه بـه طـول مـى انـجـامد. شش ماه آن را به جنگ و كشتار پرداخته و با به تصرف در آوردن پنج منطقه، نه ماه كامل بر آن مناطق فرمانروائى مى كند.
طـبـق گـفـته روايات آن مناطق پنجگانه علاوه بر سوريه و اردن، احتمالا لبنان را نيز در بر مى گيرد.
ايـن وحـدت نـامـيـمـونى است كه توسط سفيانى در كشور شام به وجود مى آيد، زيرا كه هـدف آن ايـجـاد يـك خـط دفـاعـى (عـربـى) از اسرائيل، و پايگاهى براى روياروئى با ايرانيان و زمينه سازان حكومت حضرت مهدى (ع) مى باشد.
از ايـن رو سـفـيـانـى اقـدام بـه اشغال و تصرف عراق نموده و نيروهاى وى وارد عراق مى گردند.
او تـعـداد يـكـصـد و سـى هزار نيرو را به كوفه اعزام مى نمايد و آنها در محلى بنام ((روحاء)) و ((فاروق)) فرود مى آيند، آنگاه شصت هزار تن از آنان روانه كوفه شده و در محل مقبره حضرت هود (ع) در نخيله منزل مى كنند، و گويا من سفيانى (و يا همراه و يار او) را مـى بـيـنـم كـه در كـوفـه و در زمـيـنـهـاى پـهـنـاور و سـرسـبـز شـمـا رحـل اقـامـت افكند و منادى او بانگ برمى آورد كه هر فردى سر شيعه على را بياورد هزار درهـم بـه او داده مـى شـود، در اين هنگام است كه همسايه به همسايه اش حمله ور شده و مى گويد اين شخص از زمره آنان است.
آنـگـاه سـفـيـانـى را بـه پـركردن خلاء سياسى كه در حجاز بوجود آمد وادار مى نمايند و براى مبارزه و نابودى حكومت حضرت مهدى (ع) كه زبانزد مردم بوده و انتظار آغاز آن را از مكه دارند، حكومت سفيانى را تقويت مى نمايند.
از اين رو سفيانى سپاه خود را به حجاز گسيل داشته و نيروهايش با ورود به شهر مدينه در آنـجـا دسـت به فساد زده و سپس آهنگ مكه مى نمايند، جائى كه حضرت مهدى (ع) نهضت خـويـش را از آن مـكـان آغـاز نـمـوده است. پس از آن معجزه اى كه پيامبر (ص) در مورد سپاه سفيانى قبل از رسيدن به مكه وعده داده است، يعنى فرو رفتن به زمين، رخ خواهد داد.
پـنـاهـنـده اى به خانه خدا پناه مى برد، آنگاه سپاهى به سوى او فرستاده مى شود، همين كه به بيابان مدينه مى رسند در زمين فرو مى روند.
پـس از آن سـفـيـانـى بعد از شكست از ايرانيان و يمنى ها در عراق، و شكستى كه در حجاز بـه دسـت حـضـرت مهدى (ع) به واسطه معجزه فرو رفتن در زمين نصيب او مى گردد، عقب نشينى مى كند و جهت روياروئى با پيشروى امام (ع) كه با سپاه خويش راهى دمشق و قدس مـى بـاشـد، بـه جـمـع آورى و بـازسـازى نـيـروهـاى خـود در داخل كشور شام مى پردازد.
روايـات ايـن نـبـرد را حـمـاسـه اى بـزرگ دانـسـتـه كـه از عـكـا تـا صـور و انـطـاكيه در ساحل دريا، و در داخل منطقه، از دمشق تا طبريه و قدس امتداد مى يابد.
در اين گيرودار خشم خداوند بر سفيانى و همدستان يهودى و رومى (غربى) وى فرود آمده و پـس از شـكـسـتـى سـخـت و كـوبـنده، سفيانى به اسارت در آمده و كشته مى شود، آنگاه حضرت مهدى (ع) به همراهى مسلمانان وارد قدس مى گردد.
هـم چـنـانكه روايات نهضت ديگرى را كه زمينه ساز حكومت آن حضرت بوده و در يمن پديد مى آيد، ياد نموده و رهبر آن نهضت ((يمنى)) را ستوده و يارى نمودن وى را بر مسلمانها واجب مى شمارد:
در بـيـن پـرچـمها هيچ پرچمى از درفش يمنى هدايت كننده تر نيست پس از خروج يمنى فـروش سـلاح به مردم حرام است و چون خروج كند و به يارى او بشتاب زيرا كه درفش او درفـش هـدايـت اسـت. جـايـز نـيـسـت هيچ مسلمانى از آن سرپيچى نمايد كه اگر چنين كند اهل آتش خواهد بود، چرا كه يمنى مردم را به حق و راه راست فرا مى خواند.
چنانكه روايات، از ورود نيروهاى يمنى به عراق جهت يارى ايرانيان در برابر نيروهاى سفيانى خبر مى دهد و ظاهرا وى و سپاهيانش در يارى نمودن حضرت مهدى (ع) در حجاز نقش مهمى را ايفا مى كنند.
هم چنين از نهضت مردى مصرى قبل از خروج يمانى و سفيانى به ميان آمده و جنبشى ديگر را بـه فـرمـانـده ارتـش ‍ مصر، و حركتى را به قبطيان اطراف مصر نسبت مى دهد. آنگاه ورود نـيـروهـاى غـربـى يـا مـغـربـى را بـه مـصـر، و بـه دنبال آن خروج سفيانى را در كشور شام خاطرنشان مى سازد.
و نيز از روايات چنين بر مى آيد كه حضرت مهدى (ع) براى مصر موقعيت تبليغى خاصى در سطح جهان قرار مى دهد و آنجا را به عنوان منبر سخنرانى خويش انتخاب مى فرمايد و سپس كيفيت ورود آن حضرت و يارانشان را به مصريان مى نمايد:
آنگاه آنان (مهدى (ع) و يارانشان) وارد مصر شده و حضرت بر فراز منبر آن قرار مى گـيـرد و بـا مـردم سـخـن مـى گـويـد: زمـيـن بـر اثـر عـدل و داد رونـق و نـشـاط تازه اى به خود گرفته، و آسمان باران رحمت خود را فرو مى بـارد، درخـتـان بـارور شده و زمين گياهان خود را مى روياند و زينت بخش ساكنان خود مى گـردد، حيوانات وحشى به گونه اى در آرامش و امنيت بسر مى بردند كه همچون حيوانات اهـلى مـى تـوانـنـد در هـمـه جـا آسـوده بـچـرنـد. دانـش در دل مـؤ مـنـان آن چنان جاى گزين مى شود كه هيچ مؤ منى از لحاظ علمى به برادر دينى اش نياز پيدا نمى كند. آن روز، مصداق اين آيه شريفه يغنى الله كلا من سعته (خداوند همگان را از غناى بى كران خويش توانگر مى سازد) آشكار مى گردد.
امـا در مـورد كـشـورهـاى اسـلامـى مـغـرب، بـنا به گفته روايات، نيروهايى از آنجا وارد سـرزمـيـن شـام و چـه بـسـا مـصـر گـرديـده، و بـرخـى از آنـهـا داخـل عـراق مى شوند.... و ماءموريتهاى آنان همچون ماءموريت نيروهاى بازدارنده عرب و يا بين المللى است كه به نفع اسلام و مسلمانان نخواهد بود. اين نيروها در شام با نيروهاى ايـرانـى و زمـيـنـه سـازان دولت حـضرت مهدى (ع) روياروى شده و با يكديگر به زد و خـورد مـى پـردازنـد. پـس از آن بـه سـوى اردن عقب نشينى نموده، و باقيمانده آن بعد از خروج سفيانى عقب نشسته و يا به او مى پيوندند. و سپس به كمك دولت مصر كه با قيام مـردم خـود روبـرو شـده، و يـا بـه يـارى نـيـروهـاى غـربـى كـه انـدكـى قبل از خروج و حركت سفيانى در شام وارد سرزمين مصر شده اند مى شتابند.
روايـت مـربـوط بـه عـصـر و زمان ظهور حضرت (ع) خاطرنشان مى سازد كه يهوديان در آخـرالزمـان در روى زمـيـن ايـجاد فساد و فتنه نموده و گرفتار تكبر ورزى و خود بزرگ بـيـنـى مـى گـردنـد. آنـگونه كه خداوند در قرآن آنان را وصف نموده، اين خوى برترى جوئى به دست پرچمدارانى كه از خراسان خروج مى نمايند نابود مى گردد.
چرا كه هيچ چيز نمى تواند آنان را از تصميم خود برگرداند تا آنكه درفش هاى خود را در قدس به اهتزاز در آورند.
و ايرانيان قومى هستند كه به زودى خداوند متعال آنان را عليه يهوديان برخواهد انگيخت.
ما بندگان نيرومندى از خود را عليه شما بر مى شورانيم
روايـات، هلاكت موعود يهوديان را كه در يك وهله و يا چندين وهله پيش از ظهور حضرت (ع) و بـعـد از آن اتـفاق مى افتد، مشخص ننموده، اما آخرين مرحله آن را وصف مى نمايد كه به دسـت تـوانـاى حـضرت مهدى (ع) و سپاهيان وى كه بيشتر آنها ايرانى هستند به هلاكت مى رسند.
و ايـن رويـداد بـه صـورت كـارزارى بزرگ است كه در آن عثمانى سفيانى حاكم سرزمين شام در كنار يهوديان و روميها و در خط مقدم دفاعى آنان قرار داد.
بنا به نقل روايات، امام مهدى (ع) نسخه هاى اصلى تورات را از درون غارى در انطاكيه و كوهى در فلسطين و از درياچه طبريه بيرون آورده و با استناد به آن يهوديان را محكوم نموده و نشانه و علامتها و معجزات را براى آنان آشكار مى سازد.
بـرخـى از يـهـوديـان كـه بـعـد از نـبـرد آزادى قـدس جـان سالم بدر برده اند تسليم آن بزرگوار شده و كسانى كه تسليم نمى شوند از كشورهاى عربى اخراج مى گردند.
آنـطـور كـه از روايـات اسـتـفـاده مـى شـود، انـدكـى قبل از ظهور حضرت، جنگى جهانى بين روميان و تركان يعنى غربيها و روسيه رخ مى دهد كـه سـبب آغاز آن از ناحيه مشرق است و از پاره اى ديگر از روايات چنين برمى آيد كه جنگ مزبور به صورت جنگهاى منطقه اى خواهد بود.
در سـال ظـهـور آن حضرت (ع) جنگهاى زيادى در روى زمين به وقوع مى پيوندند كه خسارتهاى آن متوجه آمريكا و اروپا مى گردد.
(( آتـش جـنـگ در مـغـرب زمـيـن هـمـچـون شعله ور شدن آتش هيزم بسيار برافروخته مى گـردد، بين مردم شرق و غرب و حتى مسلمانان ايجاد اختلاف مى شود، و مردم در اثر هراس و وحشتى كه دارند با رنج و گرفتارى سختى روبرو خواهند شد))
هم چنين روايات خبر مى دهد كه زيانهاى جانى و تلفات اين جنگ بعلاوه بيمارى طاعون كه پـيـش از جـنـگ و پـس از آن شـيـوع پـيـدا مـى كند، به دو سوم ساكنان زمين مى رسد، و اين خسارتها به مسلمانان وارد نمى گردد مگر به صورت غير مستقيم.
((ايـن حـادثـه رخ نـمـى دهـد مـگر اينكه دو سوم مردم جهان از بين مى روند، پرسيدم: وقتى دو سوم مردم از بين بروند چه كسى باقى خواهد ماند؟ فرمود: آيا شما نمى خواهيد جزء يك سوم باقى مانده باشيد؟))
پـاره اى روايـات، اشـاره دارد بـه اينكه اين نبرد در چند مرحله انجام مى پذيرد، و آخرين مـرحـله آن بـعد از ظهور حضرت مهدى (ع) و آزاد سازى حجاز توسط آن بزرگوار و ورود او به عراق خواهد بود.
البته آزاد نمودن حجاز مربوط به نابسامانى و خلاء سياسى و بحران حكومت در آن جاست كه مشروح آن در فصلهاى بعدى خواهد آمد.
---------------------------
1-شهر طبريه و درياچه معروف آن در فلسطين قرار دارد.
2-قطوان نام منطقه اى در كوفه .
3-نام منطقه اى در فلسطين اشغالى
--------------------
على كورانى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page