يكى از همسران عالى مقام حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام شهربانو دختر يزد جرد (يزد گـرد سوم) آخـرين پادشاه ساسانيان است كه مادر حضرت امام زين العابدين عـليه السلام مـى باشد و اين مـوضوع را عـده اى از مـورخـين نقل كرده اند:
1 ـ زمـخشرى متوفاى 538 در كتاب ربيع الابرار آورده است : هنگامى كه اسراى فارس را به مدينه نزد عمر بن الخطاب بردند در ميان ايشان سه نفر از دختران يزد جرد بودند، خليفه تصميم گرفت كه آنها را همانند ساير اسراء بفروشد، حضرت على بن ابيطالب عـليه السلام فـرمـود: با دخـتـران سلاطين مانند ساير اسيران نبايد رفتار كرد، عمر پرسيد: پس چه بايد كرد؟ على عليه السلام فرمود: بايد آنان را به قيمت رسانيد و در انتـخـاب همـسر آزاد گـذاشت هر كه را اختيار كردند آن شخص قيمت را مى پردازد، پس از تـقـويم على قيمت هر سه را پرداخت و آنان را در اختيار گرفت ، يكى از بعقد عبدالله بن عمر در آورد و سالم از او متولد گرديد دومى را به عقد محمد بن ابى بكر در آورد و قاسم از او مـتـولد شد، شهربانو را كه نام اصليش شاه زنان است با حسين عليه السلام كابين بست و از او حضرت امـام زين العـابدين متولد گرديد حضرت زين العابدين نسبت به مـادرش زياد احتـرام مـى كرد، حتى گفته شده با مادرش در يك ظرف غذا نمى خورد و مى فـرمـود: مـى تـرسم دستم به لقمه اى دراز شود كه مادرم آنرا بخواهد.(1) ليكن عـلمـاى تاريخ اتفاق دارند كه شهربانو هنگام زايمان وفات كرد و امام زين العابدين در دامـن خـاله اش پـرورش يافت ، ظاهرا نحوه رفتار حضرت با خاله اش بوده است كه او را بجاى مادر به حساب مى آورد.
2 ـ در اصول كافـى اين داستـان بدين تـرتـيب نقـل شده است : چـون دختر يزد جرد را به نزد عمر آوردند، مسجد مدينه از پرتو جمالش درخـشان شد، عـمـر خـواست صورت او را ببيند او صورت خود را پوشانيد و گفت : اف بيروج بادا هرمز، عمر گفت مرا دشنام مى دهيد؟ و در مقام تصميم گيرى براى فروش وى بر آمـد، امـيرالمـؤ مـنين فـرمـود: اين كار درباره بزرگان درست نيست بلكه او را آزاد بگذاريد يك نفر از مسلمانان را به همسرى انتخاب كند و قيمتش را از سهم او بحساب آور، عـمـر او را در انتـخـاب همسر مختار گردانيد، او دست بر سر حسين عليه السلام گذاشت ، سپس على عليه السلام فرمود: نامت چيست؟
گـفـت : شاه زنان ، فـرمـود: نه شهربانويه است ، سپس به حسين فرمود: خدا از اين زن فـرزندى به تـو كرامـت خـواهد كرد كه بهتـرين اهل زمـين باشد حضرت عـلى بن الحسين متولد گرديد از اينرو على بن الحسين را ابن الخـيرتين مى گفتند كه چون رسول خدا فرموده است :ان للّه عباده خيرتين فخيرته منه العرب قريش و من العجم فارس.
((خدا در ميان بندگانش دو گزيده دارد گزيده اش از عرب قريشى است و از عجم فارس.))
روايت شده كه ابوالاسود دئلى درباره امام زين العابدين گفته است:
و ان غلاما بين كسرى و هاشم
((پـسرى كه از كسرى و هاشم متولد شده گرامى ترين انسانى است كه آويزه چشم زخم بر او آويخته اند.))(2)
3 ـ حافظ ابونعيم متوفاى 430 در كتاب مواليدالائمه گفته است مادرش (امام سجاد) خوله دختر يزد جرد پادشاه فارس كه امير مؤمنان او را شاه زنان ناميد.(3)
4 ـ و نيز از كتـاب يواقيت ابو عمر زاهد نقل شده كه گفته است : مادرش دختر كسرى است،(4) و در بحث اولاد حضرت از ارشاد مـفـيد نقل شد كه مادر حضرت زين العابدين عليه السلام شاه زنان دختر يزدجرد بوده است .
5 ـ ابن شهر آشوب مـتـوفـاى 588 همـانند ربيع الابرار نقـل كرده مـنتـهى با اين تـفـاوت كه عـلى عـليه السلام از رسول خدا روايت نمود:اكرموا كريم قوم و ان خالفوكم .
((يعـنى بزرگ هر قومى را احترام كنيد هر چند در عقيده مخالف شما باشند.))
و سپس فرمود: من سهم خود و بنى هاشم را از اسرا آزاد ساختم .
مـهاجر و انصار نيز به تبعيت از على عليه السلام از سهم خود گذشتند. آنگاه على عليه السلام پـيشنهاد پاسخ به خواستگاران فرمود، شهربانو حسين عليه السلام را انتخاب نمود.(5)
6 ـ مـرحوم شيخ مفيد متوفاى 413 در ارشاد آورده است: امام بعد از امام حسين فرزندش زين العـابدين عـليهمـاالسلام است، مادرش شاه زنان يا شهربانو دختر يزد جرد فرزندش شهريار فرزند كسرى است، سپس مى گويد:
امير مؤ منان حريث بن جابر حنفى را حكومت بخشى از مشرق زمين داد او دو نفر از دختران يزد جرد را براى حضرت فـرستاد، على عليه السلام شاه زنان را به حسين بخشيد كه امام زين العـابدين از او مـتـولد شد و ديگرى را به محمد بن ابى بكر بخشيد و قاسم از او مـتـولد گـرديد(6) اينها مداركى بود كه در دسترس نويسنده قرار داشت والا مدرك زياد است بنابراين در اينكه شهربانو دختر يزد جرد، همسر حضرت ابا عبدالله الحسين عليه السلام بوده است ترديدى وجود ندارد.
---------------------------------------------
1-وفيات الاعيان ج 2 ص 429.
2-اصول كافى باب مولد على بن الحسين .
3-كشف الغمه ج 2 ص 317.
4-كشف الغمه ج 2 ص 319.
5-بحار ج 45 / ص 330.
6-ارشاد ص 253.
--------------------------------------
آيت الله محمد على عالمى