مـردم كوفـه به خـاطر تـقـرب نزد ابن زياد و يزيد بن معاويه از هيچ نوع هتك حرمت خـوددارى نكردند، و از ارتـكاب هيچ گـناهى كوتـاهى ننمـودند، عـمر سعد به جهت امـتـثـال دستـور ابن زياد كه فرمان داده بود بدن حسين را پس از كشتن زير سم ستوران قرار دهد صدا زد:
من ينتدب للحسين فيوطى الخيل صدره و ظهره؟
((كيست كه دواطلب باشد بر پيكر حسين اسب بتازد تا زير سم اسبان سينه و پشت حسين خورد گردد؟))
شمـر خـبيث پـيشقـدم شد و مـنتـظر كسى نماند و اسب بر بدن حضرت تاخت و ده نفر از فرزندان زنان ناپاك از او تبعيت كردند كه آنها 1 ـ اسحاق بن يحيى حضرمى 2 ـ هانى بن ثـبيت حضرمـى 3 ـ ادلم بن ناعـم 4 ـ اسد بن مـالك 5 ـ حكيم بن طفيل طائى 6 ـ اخنس بن مرئد 7 ـ عمرو بن صبيح مذحجى 8 ـ رجاء بن منقذ عبدى 9 ـ صالح بن وهب يزنى 10 ـ سالم بن خـيثـمـه الجحفـى ، بودند اينها بدن فرزند پيغمبر را با اسبانشان آنقـدر لگـدمـال نمـودند كه پـيكر مـقدس ابى عبدالله به زمين چسبيد، اين ارازل نه تـنها از اين عمل شرمنده نشدند بلكه افتخار هم مى كردند چنانكه اسد بن مالك در برابر ابن زياد چنين مى گويد:
نحن رضضنا الصدر بعد الظّهر
((ما با اسبان قـوى هيكل سينه حسين را شكستـيم و خـورد كرديم بعـد از آنكه پشت او را لگدمال نموديم.))
ابن زياد پرسيد شما كيستيد و چه كرديد؟ گفتند ما كسانى هستيم كه با اسبانمان آنچنان بر بدن حسين تاختيم كه استخوانهاى او را آرد كرديم، ابن زياد جايزه بى ارزش به آنها داد.
ابوعـمـرو زاهد گـويد: چون از نسب اين افراد تحقيق كرديم همه آنها را زنازاده يافتيم ، مـخـتـار اين افـراد را دستـگـير كرد و دست و پاى آنها را بر زمين ميخكوب نمود و اسب بر بدنشان تاختند تا به جهنم واصل شدند الحمد لله .(1)
---------------------------------------------
1-طبرى 7/368- بحار 45/59 - حياة الامام الحسين 3/303.
--------------------------------------
آيت الله محمد على عالمى