صف آرايى سپاه توحيد و كفر

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

حسين عـليه السلام طبق تشكيلات قشون آنروز نيروهايش را سازماندهى كرد: ميمنه (دست راست) سپـاه اندك خود را كه كلا 32 نفر سواره و 40 نفر پياده بودند به زهير بن قين سپـرد و حبيب بن مـظاهر را بر مـيسره (سمـت چـپ) گـمـاشت و خـود و اهل بيتـش در قـلب قـرار گـرفـتـند و پرچم بدست با كفايت برادر قمربنى هاشم ابى الفـضل العـباس داد و خـيام حرم را در پشت سر قرار داد و دستور فرمود هيزمها و نى هاى داخل خندق را آتش بزنند تا دشمن از پشت سر حمله نكند و متعرض زنان و كودكان نشود.
عمر بن سعد هم سپاه كفر را تنظيم نمود: ميمنه را به عمروبن حجاج زبيدى و ميسره را به شمر ملعون سپرد و عزرة بن قيس احمسى را بر سواران و شبث بن ربعى را بر پيادگان گـمـاشت و پرچم را بدست غلام خود دريد داد و عبدالله بن زهير ازدى را بر مردم مدينه و قـيس بن اشعـث را بر مردم ربيعه و كنده و عبدالرحمن جحفى را بر مذحج و اسد، و حر بن يزيد رياحى را بر تميم و همدان فرماندهى داد.(1)
حسين عليه السلام با دو سلاح مى جنگد
قرآن مجيد در شرح حال انبياء مسئله دعا را مطرح مى كند و در روايات اسلامى هم از دعا به عـنوان سلاح انبياء و اسلحه مـؤ مـن ياد مـى كند چـنانكه رسول خـدا صلى الله عـليه و آله و سلم فرمود: الدّعاء سلاح المؤ من و امام صادق عليه السلام هم از اميرالمؤ منين روايت نموده كه فرمود: الدّعاء ترس المؤ من. ((دعا سپر مؤ من است)).
و از امـام رضا عـليه السلام نيز روايت شده كه فـرمـود: عـليكم بسلاح الانبياء، فقيل و ما سلاح الانبياء؟ قال : الدّعاء.
((بر شما باد كه با اسلحه پيامبران مسلح شويد، به حضرت عرض شد اسلحه انبياء چه بود؟ امام رضا عليه السلام فرمود دعا.))
حسين عليه السلام نيز در صبح عاشورا از سلاح دعا استفاده نمود چنانكه حضرت على بن الحسين زين العـابدين عليه السلام فرمود صبح روز عاشورا همينكه سپاهيان عمر سعد بطرف خيام حسينى هجوم آوردند، امام حسين قبل از آنكه دست به قضيه شمشير ببرد دستها را بطرف آسمان بلند كرد و گفت : اءللّهمّ انت ثقتى فى كلّ شدّة و انت فى كلّ كرب و انت رجائى فى كلّ امر نزل بى ثقة وعدة كم من همّ يضعف فيه الفواد و تقلّ فيه الجيلة و يخـدل فـيه الصديق و يشمت فى العدوّ انزلته بك و شكوته اليك رغبة منّى اليك عمّن سواك فـفرّجته عنّى و كشفته فانت ولىّ كلّ نعمة و صاحب كلّ حسنه و منتهى كلّ حسنة و منتهى كلّ رغبة .
((خـداوندا در همـه مـحنتها به تو اتكا مى كنم ، و در همه سختيها اميدم توئى ، و در هر مشكلى كه به من روى آورد به نيروى تو تكيه مى كنم ، چه بسيار اندوهى كه در برابر آن دلها ضعيف مى گردد و چاره مسدود مى شود و دوستان مرا رها مى كنند و دشمنان شماتت مى كنند آنرا بر تو عرضه مى كنم و به تو شكوه مى نمايم زيرا از همه ماءيوس و به تـو امـيدوار بوده ام و تـو آنرا برايم حل كردى و گشايش دادى كه تو مالك هر نعمت و صاحب هر حسنه و نهايت هر اشتياقى .(2)
هجوم لشكر كوفه
حسين عـليه السلام در حال تعقيب نماز صبح بود كه صداى شيپور سپاه عمر سعد بلند شد و لشكر كوفه سوار شدند و در اطراف خيام حرم حسينى به تاخت و تاز پرداختند و چـون با خـندق و آتـش درون آن مـواجه شدن ، شمر ملعون با صداى بلند گفت : يا حسين تعجّلت بالنّار. قبل از قيامت به سوى آتش شتاب نمودى .
امام حسين فرمود: گويا شمر است . گفتند آرى .
امـام در پـاسخ شمـر فـرمـود: انت تقول هذا يابن راعية المغرى، ((تو پسر زن بُز چران چنين مى گوئى تو سزاوارتر به آتشى.))
مـسلم بن عوسجه خواست تيرى به سوى شمر رها كند كه امام عليه السلام ممانعت فرمود مـسلم عـرض كرد: بگذار او را با تير بزنم كه او فاسق و از دشمنان خدا و از ستمكاران بزرگ است امام فرمود: من دوست ندارم كه ابتدا به جنگ كنم .(3)
استجابت دعاى حسين عليه السلام
عبدالله بن حوزه يكى از سپاهيان عمر سعد كه چشمش به خندق و آتش ‍ درون آن افتاد صدا زد: يا حسين مژده باد ترا به آتش جهنم .
امـام فرمود: انى اقدم على ربّ رحيم و شفيع مطاع . من بر پروردگار مهربان وارد مى شوم آنگاه از نام اين شخص پرسيد، گفتند: عبدالله بن حوزه است .
حضرت دست به دعا برداشت و گفت: ربّ حزّه الى النّار. خدايا او را به آتش گرفتار نمـا، تـير دعا به هدف اصابت نمود و اسلحه نيايش كار خود را كرد، اسب حوزه رم كرد و عبدالله به زمين افتاد و پايش در ركاب ماند و اسب او را به زمين مى كشيد و به هر سنگ و چـوب و درخـتـى مـى كوبيد تـا داخـل خـندق آتـش افـتـاد و به جهنم واصل شد.
حسين عـليه السلام كه استجابت سريع دعايش را مشاهده كرد سر به آسمان برداشت و گفت : اللّهمّ انا اهل بيت نبيك و ذرّيته فاقصم من ظلمنا و غصبنا حقّنا انّك سميع قريب .
((بارالها ما اهل بيت پيامبر تو و ذريه اوئيم هر كه به ما ستم روا داشته و حق ما را غصب نموده نابودش گردان كه تو شنواى نزديكى.))
مـسروق بن وائل يكى از سپاهيان عمر سعد كه سوداى كشتن حسين عليه السلام را براى گـرفـتن جايزه يزيد در سر مى پرورانيد از ديدن حادثه از خواب غفلت بيدار شد و به مـقـام خـاندان عـصمـت و طهارت واقف گرديد و از نيت خود پشيمان گشت و كربلا را ترك كرد.(4)
اتمام حجت
شيخ مـفـيد گـويد: سپـس امـام حسين عـليه السلام بر اسب رسول خـدا كه مـرتـجز نام داشت سوار شد و با صداى بلند كه همگى سپاه دشمن و يا اكثريت آنها مى شنيدند در مقام معرفى خود و اتمام حجت چنين فرمود:
ايّها النّاس اسمعوا قولى و لا تعجلوا حتّى اعظكم بما يحقّ لكم علىّ و حتّى اعتذر اليكم فـان اعـطيتـمـونى النّصف كنتم بذلك اسعد و ان لم تعطونى النّصف من انفسكم فاجمعوا امركم ثمّ لا يكن امركم عليكم غمّة ثم اقضوا الىّ و لا تنظرون .
((مـردم، به سخنم گوش فرا دهيد و شتاب نكنيد تا شما را به آنچه حق است پند دهم و مـوعـظه نمـايم و راه عذر را بر شما ببندم پس اگر انصاف و مروت را درباره ام رعايت نموديد به سعادت و نيكبختى شما منتهى مى شود و اگر انصاف را رعايت نكرديد پس در كار خـود فـكر كنيد تـا چـيزى بر شما پوشيده نماند آنگاه بكار من بپردازيد و منتظر نشويد.))
بدرستيكه ولى و سرپرست من خدائى است كه كتاب را فرو فرستاده و او ولى نيكوكاران است .
ثـمّ قـال : امـّا بعـد فـانسبونى فـانظروا من اءنا ثمّ ارجعوا الى اءنفسكم و عاتبوها فـانظروا هل يصلح و يحلّ لكم قتلى و انتهاك حرمتى ، الست ابن بنت نبيّكم و ابن وصيّه و ابن عمّه و اوّل المؤ منين باللّه و المصدّق برسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم و بما جاء به مـن عـند ربّه اوليس حمـزة سيّد الشّهداء عمّى ، اوليس جعفر الطّيّر فى الجنّة بجناحين عمّى ، اولم يبلغكم ما قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله و سلم لى و لاءخى هذا ان سيّد اشباب اهل الجنّة ، فـان صدّقـتـمـونى بمـا اقـول و هوالحقّ واللّه مـا تعمّدت كذبا مذ علمت انّ اللّه يمقت عليه اهله و ان كذّبتمونى فانّ فـيكم مـن اذا سئلتموه ساءلتمه عن ذلك اخبركم ، سلوا جابربن عبدالله الانصارى و ابا سعيد الخذرى و سهل بن سعد السّعدى و زيدبن ارقم و انس بن مالك يخبروكم انّهم سمعوا هذه المـقاله من رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم لى و لاءخى اما فى هذا حاجز لكم عن سفك دمى .
((پـس در نسب مـن بنگريد كيستم و نسبم چيست آنگاه به نفس خود مراجعه كنيد و وجدان و شعـور باطن خود را به قضاوت بخوانيد و خود را در محضر وجدان و شعور باطن محاكمه نمـائيد كه آيا براى شمـا شايستـه حلال است كه خـونم را بريزند؟ و بر شما حلال است كه حرمتم را بشكنيد؟ آيا من پسر دختر پيغمبر شما و پسر وصى او و عموزاده او و اول مـؤ مـن و گـرونده بخـدا و تـصديق كننده رسول او و آنچه را كه او از جانب خدا آورده نيستم؟
آيا حمـزه سيدالشهدا عـمـوى مـن نيست ؟ آيا جعـفـر كه با دو بال در بهشت پـرواز مـى كند عـمـوى مـن نيست؟ آيا فـرمـايش رسول خـدا صلى الله عـليه و آله و سلم درباره مـن و برادرم به شما نرسيده است كه فرمود: اين دو سيد آقاى جوانان بهشتند، اگر تصديق گفته هاى مرا نموديد كه آنچه مى گويم راست است و بخدا از وقتيكه دانستم خدا دروغگويان را دشمن مى دارد دروغ نگفته ام ، و اگر گفتار مرا باور نداريد از آنچه شما را باخبر ساختم از كسانيكه در بين شما هستند بپـرسيد، از جابربن عـبدالله انصارى و ابو سعـيد خـدرى و سهل بن سعـدى ساعـدى و زيدبن ارقـم و انس ابن مـالك سئوال كنيد آنها به شما خواهند گفت كه پيامبر درباره من و برادرم چنين فرمود پس چرا آماده ريختن خون من شده ايد.(5)
در اين موقع شمربن ذى الجوشن گفت: بخدا نمى فهمم چه مى گوئى .
حبيب بن مـظاهر در پـاسخ گـفـت: راست گفتى زيرا خدا قلبت را مهر كرده و حق را نمى فـهمـى ثـم قال لهم الحسين عليه السلام: فان كنتم فى شك من هذا افتشكون فى انى ابن بنت نبيكم فوالله ما بين المشرق و المغرب ابن بنت نبى غيرى فيكم و لا فى غيركم، و يحكم اتطلبونى بقتيل منكم قتلته او مال لكم استهلكته او بقصاص من جراحة .
((سپـس امـام حسين عليه السلام به آنها فرمود: اگر در آنچه كه گفتم شك داريد آيا در اينكه من پسر دختر پيغمبر شما هستم نيز ترديد داريد؟ به خدا سوگند در مشرق و مغرب (يعـنى در تمام كره زمين) نوه پيامبرى غير از من وجود ندارد نه در ميان شما و نه در بين ساير ملل جهان .
واى بر شمـا آيا كسى از شما را كشته ام كه خونش را از من طلب مى كنيد يا مالى از شما برده ام يا كسى را مجروح ساخته ام كه در مقام تقاص و قصاص بر آمده ايد.))
آنگاه امام فرياد بر آورد: اى شبث بن ربعى و اى حجاربن ابجر و اى قيس ‍ بن اشعث و اى يزيد بن حارث مـگـر شمـا براى مـن نامه نفرستاديد كه ميوه هاى ما به ثمر رسيده و باغهايمان سرسبز و شاداب است اگر بيائى سپاه آماده در اختيار تو است .
جمـعـيت كه در برابر سخنان امام جوابى نداشتند زيرا از اينكه او نوه پيغمبر است و هيچ تـقصير و گناهى ندارد شك و ترديد نداشتند لذا سكوت نمودند و فقط قيس بن اشعث كه به مـكر و خـدعـه و خـيانت معروف است گفت : چرا تسليم حكم پسر عمويت نمى شوى كه آنچه دوست دارى به آن خواهى رسيد.
فـقـال له الحسين عـليه السلام : لا والله لا اعـطيكم بيدى اعـطاء الذليل و لا افر فرار العبيد.
امـام عـليه السلام در جوابش فـرمـود: ((نه بخـدا مـانند اشخـاص خـوار و ذليل دست در دست شما نمى گذارم و مانند برده هم فرار نمى كنم))
(بلكه با شهادت و شجاعت با قامتى برافراشته در برابر ظلم و ستم و بيدادگرى ايستادگى مى كنم و شهادت را بر ذلت تسليم و خفت فرار، ترجيح مى دهم .(6)
خطبه ديگر امام عليه السلام
امـام حسين عـليه السلام در روز عـاشورا خـطبه ديگـرى هم ايراد فـرمـود كه بسيار مفصل است و در آخر خطبه چنين فرموده است :
الا و ان الدعـى بن الدعـى قـد ركزبين اثـنتين ، بين السلة و الذلة ، و هيهات منّا الذلة يابى الله ذلك لنا و رسوله و المـؤ منون و حجور طابت و طهرت و انوف حمية و نفوس ابية مـن ان تـؤ ثـر طاعة الئام على مصارع الكرام ، الا قد اعذرت و انذرت الا و انى زاحف بهذه الاسرة على قلة العدد و كثرة العدو و خذلان النّاصِر.
((آگـاه باشيد كه زنازاده پـسر زنازاده مـرا بين دو چيز ميخكوب كرده است: تن به شهادت دهم و يا ذلت و خـوارى را بپـذيرم (يعنى با يزيد بن معاويه بيعت كنم) از ما خـوارى و ذلت بدور است و هرگـز تـن به ذلت نمى دهم كه خدا و پيامبرش و مؤمنين و زنان پاك و پاكيزه اى كه ما را پرورش داده و تربيت نموده اند و مردان با غيرت و حميت و انسانهاى آزاده هرگز اجازه نمى دهند كه اطاعت و فرمانبردارى از مردان پست و فرومايه را بر شهادت افتخار آفرين مقدم بداريم بدانيد كه آنچه به شما مى گويم براى انذار شمـا و اتـمـام حجت است كه عذرى براى شما باقى نماند والا من با خانواده ام وعده اندك يارانم با دشمـن زياد مـى جنگم و هدفم را دنبال مى كنم هر چند اميد به پيروزى وجود نداشته باشد، آنگاه امام به اشعار فروة بن مسيك مرادى تمسك جست:
فان نهزم فهز آمون قِدْما

و ان نغلب فغير فغير مغلبينا

و ما ان طبنا جبن ولكن

منايانا و دولة آخرينا

فافنى ذلكم سروات قومى

كما افنى القرون الاولينا

فلو خلد الملوك اذن خلدنا

ولو بقى الكرام اذن بقينا

فقل للشمتين بنا افيقوا

سيلقى التسامتون كما لقينا

1 ـ ((اگـر دشمـن را شكست دهيم امرى بى سابقه نيست كه گذشتگان ما پيروز بودند و اگر مغلوب شويم باز هم شكست نخورده ايم.))
2 ـ ((ترس و جين در ما راه ندارد لكن اكنون قسمت ما گرفتارى و مصيبت است و حكومت از آن ديگران.))
3 ـ ((همـين برنامه بزرگان ما را نابود ساخت چنانكه همه مردم قرون و اعصار گذشته نابود شدند.))
4 ـ ((اگـر پـادشاهان زندگى جاويد مى داشتند ما هم داشتيم و اگر بزرگان باقى مى ماندند ما هم باقى مى مانديم.))
5 ـ ((پـس به شمـاتـت كنندگـان ما بگو به خود آئيد كه سرانجام شما هم به ما ملحق خواهيد شد.))
سپـس فرمود: بخدا سوگند بعد از اين زندگى درازى نخواهيد داشت و بيش از زمانى كه پياده سوار اسب شود زنده نخواهيد ماند تا روزگار آسياى مرگ را بر سر شما بگردش در آورد و شما مانند ميله وسط سنگ آسيا پيوسته در اضطراب و نگرانى بسر بريد و اين سخـنى است كه پدرم از جدم رسولخدا صلى الله عليه و آله و سلم برآيم گفته است ، پـس ابتداء با همفكران خود مشورت كنيد و تصميم خود را بگيريد تا امر بر شما مشتبه و پـوشيده نمـاند آنگـاه قـصد (كشتن) من كنيد و مرا مهلت ندهيد، بدرستيكه من به خدا كه پروردگار من و شما است توكل جسته ام و هيچ جاندار و جنبنده اى از حيطه و قبضه قدرت و اقتدار او خارج نيست و به تحقيق پروردگار من بر صراط و راه مستقيم عدالت است.(7)
يورش سپاه كفر بر لشكر توحيد
چـون بر خـلاف انتظار سپاهيان كوفه اولين فرمانده شان حربن يزيد رياحى به حسين پـيوست حالت تـزلزلى در سپاه كفر حاصل شد كه عمر سعد ترسيد اگر بيش از اين تـاءمل نمايد ممكن است سپاهش متلاشى گردد لذا غلام خود دريد را صدا زد و پرچم را از او گـرفـت و سپـس تـيرى در كمـان نهاد و به سوى سپاه امام حسين عليه السلام رها كرد و سپاهيان را گفت : نزد امير گواهى دهيد من اول كسى بودم كه بسوى حسين تيراندازى نمودم .
با اين اقدام و عمل ناجوانمردانه پسر سعد، سپاهيان كفر، نيز از او تبعيت و پيروى نموده شروع به تـيراندازى كردند و تيرها مانند باران بر سر و پيكر سپاه حسينى باريدن گرفت و كسى از ياران امام باقى نماند مگر آنكه تيرى به او اصابت نمود!
حسين عـليه السلام به اصحابش فرمود: قوموا رحمكم الله الى الموت الذى لا بدمنه فان هذه السهام رسل القوم اليكم .
((خـدا شمـا را رحمـت كند مـهياى مـرگ شويد كه گـريزى از آن نيست چه اين تيرها فرستادگان گروه ستمكار و سفيران مرگ اند بسوى شما.))
پس از آن حمله دستجمعى سپاه كفر توحيد شروع شد و نبرد ساعتى ادامه يافت و ياران امام با شجاعت و شهامت هر چه بيشتر به دفع حملات دشمن پرداخته و كارزار سختى نمودند ابن شهراشوب شهداء حمله دستجمعى را چهل و يك نفر ذكر نموده و اسامى آنان را هم بيان كرده كه جهت اختصار از نام آنها صرفنظر مى كنيم . و اين كشته شدگان نسبت به سپاه امام به حدى زياد بود كه نقصان در سپاه حسين آشكار شد.(8)
---------------------------------------------
1-اعـيان الشيعـه ج 1/ص 601 و 602 - كامـل ج 4/ص 60 - ابصارالعين ص 9 - ارشاد مفيد ص 233 - حياة الحسين ج 3/ص 182 - طبرى ج 7/ص 326.
2-ارشاد مفيد ص 233 - طبرى ج 7/ص 327 - بحار ج 45 / ص 4.
3-اعـيان الشيعـه ج 1/ص 602 - كامل ج 4/ص 61 - ارشاد ص 234 - بحار ج 45/ص 5 - طبرى ج 7/ص 328.
4-حياة الحسين ج 3/ص 182- كامل ج 4/ص 166- طبرى ج 7/ص 337- اثبات الوصية ص 164- الصواعق المعرفة ص 95 - روضة ص 159.
5-اعـيان الشيعـه ج 1/ص 602 - ارشادمـفـيد ص 234 - كامل ج 4/ص 61 - نفس المهموم ص 236 - طبرى ج 7/ص 328.
6-اعـيان الشيعـه ج 1/ص 602 - ابصارالعـين ص 11- كامل ج 4/ص 62- ارشاد مفيد ص 235- بلاغة الحسين ص 43.
7-اعـيان الشيعه ج 1/ص 603- بحارج 45 ص 9- ابصار العين ص 11 و 12- حياة الحسين ص ‍ 192- اثبات الوصية ص 163- بلاغة الحسين ص 49.
8-اعـيان الشيعـه ج 1/ص 603- بحارج 45/ص 10 و 12- حياه الامام الحسين ج 3/ص 199و 204- نفس المهموم ص 256.
--------------------------------------
آيت الله محمد على عالمى

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page