? اشاره
غيبت ، ياد كردن مؤمن ، به گونه اى كه اگر بشنود ، از آن گفته دل گير و ناراحت مى شود .
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايند :
اَلْغِيْبَةُ ذِكْرُكَ أَخاكَ بما يُكْرِهُهُ ؛ غيبت آن است كه برادر دينى ات را به آن چهخوش ندارد ، ياد كنى .
غيبت از شايع ترين و زشت ترين و خطرناك ترين مفاسد اخلاقى است ، و سبب هتك حيثيت افراد ، كشف اسرار ، اشاعه فحشا و جسور ساختن گنه كاران در گناهانشان و سرانجام موجب تزلزل پايه هاى اعتماد در زندگى اجتماعى است .
بى شك بسيارى از مردم نقطه ضعف هايى دارند كه غالباً پرده بر آن افتاده ، و اگر اين عيوب و نقطه ضعف ها آشكار شوند ، اعتماد عمومى سلب مى شود ، و مفاسد متعددى سطح جامعه را فرا خواهد گرفت . به همين دليل اسلام از آن شديداً نهى كرده .
غيبت ، از جمله گناهان كبيره است ، كه كبيره بودنش به واسطه عذاب هولناكى است كه قرآن مجيد و روايات به آن وعده داده اند ؛ خداوند مى فرمايد :
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَـحِشَةُ فِى الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِى الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ ؛ و كسانى كه دوست دارند درباره مؤمنان ، پليدى و پلشتى فاش شود ، براى ايشان عذابى است دردناك در دنيا و آخرت .
غيبت كردن منحصر به زبان نيست بلكه به هر شكل كه نقص و عيب ديگرى فهمانده شود ، غيبت است . خواه با گفتار باشد يا نوشتار و يا كردار و اشاره . كسى كه غيبت را مى شنود نيز حكم غيبت كننده را دارد و گناه آن دو به يك اندازه است مگر اين كه در مقام دفاع برآيد و سخن آن شخص را ببُرد يا از مجلس غيبت خارج شود . پس بر هر شخص مؤمن لازم و ضرورى است كه چنانچه غيبت مسلمانى را شنيد در مقام انكار و دفاع برآيد و آن را رد كند .
زبان كرد شخصى به غيبت دراز بدو گفت داننده سرفراز
مكن غيبت هيچ كس را عيان كه فردا شود برتو عيبت عيان
( سعدى )
? آيات و روايات
آيات قرآنى در مورد غيبت به صراحت سخن گفته و مى فرمايد:
وَلاَ يَغْتَبْ بَّعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ نبايد همديگر را غيبت كنيد ؛ آيا دوست داريد يكى از شما گوشت مرده برادرِ خود را بخورد ؟ البته اين كار را بد مى دانيد .
بود غيبت خلق مردار خوردن از اين لقمه كن پاك كام و دهان را
( صائب )
پيامر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايند :
مَنْ اِغْتَابَ مُسْلِماً اَوْ مُسْلِمَةً لَن الله صَلاتَهُ وَلا صِيامَهُ أَرْبَعينَ لَيْلَةً إِلاّ أَنْ يَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ ؛ كسى كه غيبت مرد يا زن مسلمانى را كند ، خداوند نماز و روزه او را چهل شبانه روز قبول نمى كند مگر اين كه غيبت شونده از او راضى گردد .
اميرمؤمنان على(عليه السلام)مى فرمايند :
إِيّاكَ وَالْغِيْبَةَ فَآن ها تُمْقِتُكَ إِلى اللهِ والنّاسِ ، و تَحْبُطُ أَجْرَكَ ؛ از غيبت بپرهيز كه تو را در پيشگاه خدا و مردم مبغوض مى كند ، و اجر و پاداش تو را ( در برابر كارهاى نيك ) بر باد مى دهد .
امام صادق(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايند :
اَلْغِيْبَةُ حرامٌ علَى كُلِّ مُسْلِم وآن ها لَتَاْكُلُ الْحَسَناتِ كَما تَأكُلُ النّارُ الْحَطَبَ ؛ غيبت بر هر مسلمانى حرام است و حسنات را از بين مى برد ، همانگونه كه آتش هيزم را مى سوزاند و نابود مى كند .
بارها از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت شده است كه :
الغيبَةُ أَشدُّ مِنَ الزِنَـا ، و إِنَّ الرَجُلَ يَزْنى فَيَتُوبُ وَ يَتُوبُ اللهُ عَلَيهِ ، وأِنَّ صَـاحِبُ الغَيْبةِ لا يُغْفَرْ لَه حتّى يَغْفِرَ لَهُ صَـاحِبُهُ ؛ گناه غيبت ، از زنا بدتر است . زيرا زناكار اگر توبه كند ، خداوند او را مى آمرزد ؛ اما غيبت كننده را نمى آمرزد ، مگر آنكه شخص غيبت شده از او درگذرد .
و نيز مى فرمايند :
مَنِ اغْتابَ مُؤمِنَاً بِما فِيهِ لَمْ يَجْمَعِ اللهُ بَينَهما فى الجَنَّةِ ومَنْ إِغتابَ مُؤمِنَاً بِما لَيسَ فِيهِ انْقَطَعَتِ العِصْمَةُ بَيْنَهُمَـا وَكَـانَ المُغْتَـابُ خَـالِداً فى النارِ وبئْسَ المَصِيْرُ ؛ كسى كه مؤمنى را غيبت كند به آن چهدر او است ، خداوند اين شخص و آن مؤمن را در بهشت جمع نخواهد كرد . كسى كه مؤمنى را غيبت كند آن هم به چيزى كه در او نيست ، عصمت دينى بين هر دو پاره مى شود . پس غيبت كننده از آن مؤمن جدا مى شود و در جهنم جاودان خواهد ماند و چه بد جايگاهى است !
و در روايت ديگر مى فرمايند :
مَنْ مَشَى فِى غَيْبَةِ أَخِيه وَ كَشْفِ عَوْرَتِهِ كَـانَتْ أَوَّلُ خُطْوَة خَطَأهَـا وَضَعَهَـا فِى جَهَنَّمَ ؛ كسى كه راه بيفتد تا از برادر دينى خود غيبت كند و عيب پنهان او را فاش سازد ، نخستين گامى كه بر مى دارد ، آن را در دوزخ مى گذارد .
و روايت شده است :
إِنَّ المُغْتَـابَ إِذا تَابَ فَهُوَ آخِرُ مَنْ يُدْخِلُ الجَنَّةَ وَ إِنْ لَمْ يَتُبْ فَهُو أَوَّلُ مَنْ يَدْخلُ النَّارَ ؛ كه غيبت كننده اگر توبه كند ، آخرين كسى است كه به بهشت وارد مى شود و اگر بدون توبه بميرد ، نخستين كسى است كه به دوزخ مى رود .
? تعريف غيبت
در تعريف غيبت ، ارباب لغت و فقيهان و عالمان اخلاق ، تفسير هاى مختلفى ذكر كرده اند كه در واقع همه آن ها به يك معنا باز مى گردد ، هر چند از نظر تعميم و تخصيص در ميان آن ها تفاوت هايى است .
صحاح اللّغه مى گويد : « غيبت آن است كه انسان پشت سر كسى كه عيب و عملش پوشيده است ، سخنى بگويد به گونه اى كه اگر به گوش او برسد ، ناراحت شود » .
مصباح المنير مى گويد : « غيبت آن است كه عيوب پنهانى كسى را كه از فاش شدن آن ناراحت مى شود در نبود او باز گويى كنى » .
مرحوم شيخ انصارى از بعضى از بزرگان علم نقل كرده است كه اجماع و اخبار معصومين(عليهم السلام)دلالت دارد بر اين كه حقيقت غيبت آن است كه پشت سر كسى چيزى بگويى ، كه اگر بشنود ، ناراحت مى شود .
اين مضمون در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)نقل شده است .
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم كه غيبت آن است كه درباره برادر مسلمانت چيزى بگويى كه خداوند آن را بر او پنهان داشته است .
? ارکان غيبت
از آن چه گفته شد ، استفاده مى شود كه غيبت اركانى دارد ، نخست اين كه سخنى را پشت سر كسى بگويد ، و اگر در حضورش گفته شود ، ناراضى مى شود . ديگر اين كه بايد عيب هاى او ذكر شود ، و آن هم عيب پنهان كه اگر آشكار باشد غيبت نيست ، هر چند ممكن است به عناوين ديگر حرام باشد .
? بهانه براى غيبت
از مطالب پيش گفته روشن مى شود كه بعضى از افراد هنگامى كه به آن ها گفته مى شود ، چرا پشت سر فلانى غيبت كردى ؟ مى گويند : اين سخنان را رو در روى آن ها هم مى گوييم .
اين گفته ، عذر بدتر از گناه است . چرا كه پيش روى آن ها گفتن هرگز مجوز غيبت نيست ، و آن هم گناه بزرگى است چرا كه هم آزار مؤمن است و هم اهانت به او .
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)مى خوانيم كه شخصى را نزد پيامبر بردند؛ بعضى از حاضران گفتند او آدم عاجز و بسيار ناتوانى است ، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود : شما غيبتش كرديد ؟ عرض كردند : اى رسول خدا ، صفتش را گفتيم ، فرمود : «إِنْ قُلْتُمْ ما لَيْسَ فِيِه فَقَدْ بهِتْتُمُوهُ ؛ هرگاه چيزى را مى گفتيد كه در او نبود ، به او تهمت زده بوديد ، نه غيبت » .
عذر ديگر عوامانه اى كه بعضى از افراد به آن متوسل مى شوند اين است كه در برابر نهى از غيبت مى گويند : مگر دروغ مى گوييم ؟ فلان كس اين عيب را دارد » .
اين نيز دست كمى از عذر ناموجه پيشين ندارد ؛ چرا كه اگر عيبى در كسى نباشد و بگويند تهمت است نه غيبت ، غيبت آن است كه عيب پنهانى اى كه در او هست ، پشت سر او بگويند .
? غيبت مجاز
ذكر اين نكته نيز مهم است كه از بعضى از كلمات بزرگان گاه چنين استفاده مى شود كه غيبت در مورد همه مؤمنان نيست ، بلكه تنها در مورد كسانى است كه از گناه خود پشيمانند ، و يا توبه كرده اند و در سر حد عدالتند . اما افراد فاسقى كه آشكارا گناه مى كنند ، غيبتشان جايز است ، و گاه به مفهوم روايت امام صادق(عليه السلام) نيز استناد جسته اند كه فرمودند :
« مَنْ عامَلَ النّاسَ فَلَمْ يَظْلِمْهُمْ ، وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ يَكْذِبْهُمْ ، وَ وَاعَدَهُمْ فَلَمْ يُخْلِفْهُمْ كَانَ مِمَّنْ حُرِّمَ غَيْبَتُهُ وَكَمُلَتْ مُرُوَّتَهُ ، وَظَهَرَ عِدالَتُهُ ،وَوَجَبَتْ اُخُوَّتُهُ ؛ كسى كه در روابطش با مردم ستم نكند ، و در سخنانى كه مى گويد به مردم دروغ نگويد و در وعده هايش تخلف نجويد ، چنين كسى غيبتش حرام و شخصيتش كامل ، و عدالت او ظاهر ، و اخوتش واجب است .»
به اين ترتيب غيبت كسى را حرام مى شمرند كه عادل باشد و با مردم خوش رفتار و خوشوعده باشد و راستگويى را در سخنان خود رعايت كند .
دوست آن است كو معايب دوست همچو آيينه روبه رو گويد
نه كه چون شانه با هزار زبان پشت سر رفته موبه مو گويد
( نشانى هلوى )
? پيامد هاى زيانبار غيبت
1 ـ غيبت « اعتماد » را از بين مى برد.
زيرا معمولاً تمام مردم داراى نقاط ضعفى هستند كه سعى در پنهان كردن آن ها دارند و اگر پوشيده بمانند ، اعتماد مردم نسبت به يكديگر باقى و بر قرار خواهد بود ، ولى كشف آن ها بى اعتمادى فراوانى ايجاد مى كند . مى دانيم كه اساس تعاون و همكارى اجتماعى ، اعتماد متقابل افراد جامعه نسبت به يكديگر است ، و بدون آن جامعه بشرى از هم مى پاشد .
2 ـ غيبت سرچشمه بدگمانى است؛
زيرا هنگامى كه كاستى هاى پنهان مردم از طريق غيبت آشكار شود ، انسان نسبت به همه پاكان هم بدبين مى شود ، و مى گويد : لابد آن ها نيز در خلوت هاى خود چنين كارهايى دارند كه ما نمى دانيم ، و بر هر كه بنگرى به همين درد مبتلا است .
3 ـ غيبت يكى از اسباب اشاعه فحشاست؛
چرا كه هنگامى كه گناهان مخفى افراد از طريق غيبت آشكار شود ، ديگران نيز به گناه تشويق مى شوند ، و اصولاً ابّهت گناه از بين مى رود ، و عذر و بهانه اى براى آلودگان مى شود كه اگر ما چنين مى كنيم فلان كس كه از ما بهتر و آگاهتر است نيز مرتكب اين عمل مى شود .
در حديثى از امام صادق(عليه السلام)مى خوانيم كه فرمودند :
مَنْ قالَ فى مُؤْمِن ما رأتْهُ عَيْناهُ وَسَمِعَتْهُ اُذُناهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قالَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ : إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيْعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيْمٌ ؛ كسى كه درباره مؤمنى آن چه را چشمش ( از بدى ها ) مى بيند ، و گوشش مى شنود ، بگويد ، از كسانى است كه خداوند متعال در حق آنان فرموده : كسانى كه دوست دارند ، كارهاى زشت در ميان مؤمنان شايع شود ، عذاب دردناكى دارند .
4 ـ غيبت ، گنهكاران را در گناهشان جسور مى كند؛
زيرا مادام كه پرده از اعمال انسان برداشته نشده است شرم و حيا مانع از انجام دادن گناهان بيشتر و علنى تر است اما هنگامى كه كوس رسوايى كسى را بر سر بازار زدند از ارتكاب گناه پروايى نخواهد داشت .
5 ـ غيبت سبب ايجاد كينه و عداوت است؛
چرا كه مهم ترين سرمايه انسان آبرو و شخصيت اجتماعى او است ، در حالى كه غيبت كننده اين سرمايه گرانبها را از بين مى برد و به همين دليل كينه و عداوت شديدى را در دل غيبت شونده بر مى انگيزد .
6 ـ غيبت ، غيبت كننده را از چشم مردم مى اندازد؛
چرا كه فكر مى كنند ، هنگامى كه عيوب ديگران را نزد آن ها مى گويد ، لابد عيوب آن ها را نيز پيش ديگران خواهد گفت .
لذا در حديثى ، اميرمؤمنان على(عليه السلام)مى فرمايند :
مَنْ نَقَلَ اِلَيْكَ نَقَلَ عَنْكَ ؛ هركس عيب هاى مردم را پيش تو نقل كند عيب هاى تو را هم براى ديگران خواهد برد .
غيبت عذر و بهانه اى براى توجيه گناهان غيبت كننده مى شود ، او براى اين كه از حملات و اعتراضات مردم در امان بماند ، به سراغ غيبت مى رود .
? حکايت
1- مرده خوارى
شيخ بهايى (عليه الرحمه) مى فرمايد : روزى در مجلس بزرگى از من يادى شد . شنيدم يكى از حاضران كه به دروغ با من ادعاى دوستى مى كرد شروع به غيبت نموده و نسبت ناروايى به من داده بود و به تعبير قرآن گوشت برادر مرده خود را خورد .
آن گاه كه فهميد من از غيبت كردن او اطلاع پيدا كرده ام . نامه بلند بالايى برايم نوشت و در آن اظهار پشيمانى و طلب حلاليت كرد .
در جوابش نوشتم : خدا خيرت دهد ، چون هديه اى كه براى من فرستادى رسيد و كفه حسناتم را در قيامت سنگين كرد . ! از حضرت رسول(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت شده كه فرمودند : در روز رستاخيز، گاه بنده اى را در جايگاه حساب مى آورند و كارهاى نيكش در يك كفه و كارهاى زشتش را در كفه ديگر مى گذارند . كفه گناه سنگين تر مى شود . در اين هنگام ورقه اى را بر روى حسنات مى گذارند و كارهاى نيكش به خاطر آن ورقه زيادتر از گناهانش مى شود . آن گاهآن بنده به خداوند عرض مى كندكه خداوندا آنچه كار خوب داشتم در كفه حسنات وجود داشت . اين ورقه چه بود ؟ من كه چنين عملى نداشتم ؟ خطاب مى رسد : اين در مقابل سخن ناروايى است كه درباره تو گفته اند و تو از آن نسبت ناروا پاك و بى گناه بودى .
اين حديث مرا وامى دارد كه سپاسگذار تو باشم . اين سپاس به خاطر چيزى است كه به من رسانده اى . با اينكه اگر اين سخن ناشايست را رو در روى من مى گفتى با تو مقابله به مثل نمى كردم و جز گذشت و دوستى و وفا از من نمى ديدى ; اين باقى مانده عمر ، گرامى تر از آن است كه به مجازات اشخاص صرف شود . بايد به فكر عمر از دست رفته بود و گذشته را جبران كرد .
2- نماز باران
سالى در بنى اسراييل خشكسالى وقحطى شد . حضرت موسى(عليه السلام)چند بار نماز باران خواند ، اما خبرى از بارش نشد . خداوند به حضرت موسى(عليه السلام)وحى كرد : « من به خاطر آن كه سخن چينى در ميان شما است و بر سخن چينى خود اصرار دارد ، دعاى شما را مستجاب نمى كنم » .
عرض كرد : « خدايا آن شخص كيست » ؟
فرمود : « اى موسى(عليه السلام)من شما را از غيبت نهى مى كنم ، حال ، من كه ستّار العيوب هستم . راز بندگان را افشا كنم ؟ . بگو همه توبه كنند تا دعايتان مستجاب شود » .
همه توبه كردند و بارش باران آغاز شد .