عالم عادل نبيل ((سيد حسين شوشترى )) رضوان الله تعالى عليه فرمود: روزى به همراه ((حاج سيد على شوشترى )) صاحب كرامات باهره و نيز خاتم المجتهدين ((شيخ مرتضى )) ((اعلى الله مقامهم )) براى زيارت بكربلا مشرف شديم .
من به منزل ميزبان سابق رفتم ، افراد منزل غذايشان را ميل كرده بودند و چيزى هم نداشتند، و چون از آمدن من بى خبر بودند غذايى را براى من نگه نداشته بودند، اتفاقاً پول هم نداشتم كه به وسيله آن از بازار غذايى تهيه كنم .
به آنها چيزى نگفتم و از منزلشان بيرون آمدم ولى گرسنگى مرا اذيت مى كرد، بحرم ((آقا حضرت ابوالفضل (ع ))) مشرف شدم ، بعد از نماز و زيارت جلوى ضريح مطهر رفتم و دستم را داخل شبكه هاى ضريح كردم و عرض حال كردم ، هنوز حرفم تمام نشده بود كه مشاهده كردم از شبكه ضريح مطهر چيزى حركت كرد و پيش من آمد، خوب كه نگاه كردم ديدم يك شامى است كه قيمت آن در آن وقت دو قران و نيم بود، آن را برداشتم و شكر خدا را كردم و از ((حضرت عباس (ع ))) تشكر نمودم .(1)
كيست همانند تو در روزگار؟
يافته اى تربيت اى نور عين
داده خدا روح عبوديّتت
بعد على آن ملكوتى عذار
بهر سقايت چو تو مُقْبِل شدى
------------------------------------------
1-كبريت الاحمر، 428.
2-نغمه هاى ولايت، 51.
----------------------------------
على مير خلف زاده