((پسرم به بيمارى شديد و بى علاجى مبتلا شد))، كليه معالجات بى نتيجه ماند و دكترها او را جواب كردند.
جگر گوشه ام داشت از دستم مى رفت از همه جا مايوس شده و اميدم قطع بود. به ((سقّا خانه رفتم و گيسويم را به پنجره سقاخانه بستم )) و عرض كردم : ((يا حضرت عباس يك چشمم را بگير و پسرم را به من برگردان )).
با دل شكسته اشكها ريختم تا عاقبت با توسل به ((حضرت عباس (ع ))) خداوند متعال فرزندم را شفا داد.
صدهزار بار شكر.
وقتى حرفهايش تمام شد دوباره اظهار داشت آرى ، يك چشمم را دادم و پسرم را گرفتم .
راست هم مى گفت : يك چشمش را از دست داده
گر دهى عاشق خود را تو پناهى گاهى
تو ابوالفضلى و كار تو بود فضل و كرم
لطف پيش آر و جفا كم كن و خارى بردار
خسروان را بجهان رسم چنين بوده و هست
چه شود گر ز عطوفت ، نظرى بنمايى
------------------------------------------
1-ايق خونين كربلا 83
----------------------------------
على مير خلف زاده