كسانى كه براى حسين دلسوزى مى‏كردند

(زمان خواندن: 6 - 11 دقیقه)

1 - رأى عمر اطرف:(1)
نخست عمر اطرف فرزند اميرالمؤمنين (عليه السلام) بردار سيد الشهداء (عليه السلام) عرض كرد:
برادر جان! من از ابى محمد امام مجتبى (عليه السلام) شنيدم كه از پدرش اميرالمؤمنين (عليه السلام) حديث مى‏كرد كه: تو كشته خواهى شد، بنابراين اگر با يزيد بيعت كنى به نظرم بهتر باشد.
حسين (عليه السلام) در پاسخ برادر فرمود: من خودم از پدرم شنيدم كه مى‏فرمود: رسول خدا به من فرمود: تو و حسين هر دو كشته خواهيد شد، و قبر او نزديكى‏هاى قبر من خواهد بود، تو فكر مى‏كنى آنچه را كه تو مى‏دانى من از آن ناآگاهم؟ من هرگز تسليم اين آدمهاى پست، نخواهم شد. فاطمه بايد به ديدار پدرش بشتابد و از دست امت كه اين همه به ذريه‏اش جسارت كردند شكايت كند، و كسانى كه فاطمه را به خاطر ذريه‏اش آزردند هرگز به بهشت نخواهند رفت.(2)
2 - ابن حنفيه‏(3)
محمد بن حنيفه گفت: برادر جان! تو نزد من از همه مردم محبوبتر و از همه كس عزيزترى، و من تاكنون درباره همه كس جز تو نصيحت كرده‏ام، و چون تو را بى نياز و همه كس را به نصيحت تو نيازمند مى‏دانستم چيزى نگفته‏ام (ولى هم اكنون آنچه را كه به صلاح شما تشخيص مى‏دهم لازم مى‏دانم بگويم) فكر مى‏كنم تا آنجا كه مى‏توانى از يزيد و بيعت او دور شو، و در بلاد دور دست از يزيد و دورتر از اين بلاد فعلى قرار گير، و از آنجا نمايندگان خود را به سوى مردم گسيل دار و به بيعت با خود دعوت فرما، اگر با تو بيعت كردند خدا را بر آن شكرگزار باش، و اگر هم با ديگرى لطمه‏اى به ديانت و سياست شما وارده نيامده است، و شخصيت و احترامتان محفوظ مانده است، ولى اگر به يكى از شهرهاى تحت نفوذ يزيد وارد شوى بيم آن دارم در ميان مردم اختلاف و چند دستگى به وجود بيايد، گروهى به طرفدارى تو و گروهى ديگر بر ضد تو بپاخيزند و كار به كشتار و خونريزى بيانجامد، و در اين ميان تو هدف تير بلا، قرارگيرى، و در نتيجه خون تو كه بهترين امت اسلامى مى‏باشى به هدر برود و خانوده‏ات به ذلت دچار گردند.
حسين (عليه السلام) فرمود: فاين أذهب؟ به عقيده تو به كدام يك از اين بلاد بروم؟
محمد حنيفه گفت: به نظر من اگر وارد شهر مكه بشوى خوب است، در نهايت اگر در آنجا در امان نبودى بايد از طريق دشت و بيابان پيوسته از اين شهر به آن شهر منتقل شوى و اوضاع و احوال مردم را در نظر بگيرى، البته نظر خود شما به صواب نزديكتر، و در مقام عمل از همه با احتياطتر هستى (اميد است با احتياطى كه رعايت مى‏فرمايى) هميشه امور به نفع شما پيش بيايد و به هيچ مشكلى برخورد نكنى و تمام مشكلات را يكى پس از ديگرى پشت سر هم بگذارى.(4)
حسين (عليه السلام) در پاسخ محمد حنفيه فرمود: برادر! اگر در تمام اين دنياى پهناور هيچ ملجاً و پناهگاهى هم نداشته باشم باز هم با يزيد بن معاويه، بيعت نخواهم كرد! يا اخى لو لم يكن فى الدنيا ملجاء و لا مأوى بايعت بن معاويه.
در اين هنگام محمد با گريه خود، سخن امام را قطع كرد، ولى حسين پس از لحظه‏اى به سخن خود ادامه داد و فرمود: برادر! خداوند به تو جزاى خير دهاد! تو وظيفه نصيحت گوئى و خيرخواهى خود را انجام دادى، ولى من وظيفه خودم را بهتر ميدانم و تصميم گرفته‏ام به سوى مكه حركت كنم، من و برادران، تمام جهات با من، هم عقيده هستند و از عقيده و رأى من بيرون نيستند.
اما وظيفه تو اين است اگر مى‏خواهى در مدينه بمانى بايد در غياب من تمام حركات ريز و درشت آنان را زير نظر بگيرى و به من گزارش كنى و لا تخف على شيئاً من امورهم.(5)
آنگاه از نزد محمد حنفيه برخاست وارد مسجد النبى شد و كنار قبر پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) شعرى را خواند كه مضمونش اين است من هرگز صبح صادق را نمى‏توانم تغيير دهم و همچنان نمى‏توانم يزيد را به عنوان خليفه بخوانم روزى كه از ترس مرگ خود را به پناهگاهى ببرم مرگ در انتظار من است كه مرا دستگير نمايد.
ابو سعيد مقبرى كه در آنجا بود و زمزمه امام را شنيد فهميد كه تصميم براى امر مهمى دارد.(6)
3 - ام سلمه‏
هنگامى كه ام سلمه از حركت امام حسين (عليه السلام) به سوى عراق آگاهى يافت نزد او آمد و گفت: (لا تحزنى بخروجك الى العراق...) پسرم! با رفتنت به سوى عراق مرا محزون و غمگين مكن، زيرا من از جدت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى‏فرمود: فرزندم حسين در سرزمين عراق در محلى بنام كربلاء كشته خواهد شد، و اينكه قسمتى از تربت تو را كه در شيشه است پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به من داده است.
امام (عليه السلام) در پاسخ وى فرمود: يا اماه! و انا أعلم اين مقتول مذبوح ظلماً و عدواناً.... مادر جان! و من نيز مى‏دانم كه با ظلم و ستم كشته خواهم شد و سرم را از تن جدا خواهند كرد، ولى از خداى عزيز و بزرگ، چنين خواسته‏ام كه: حرم و اهل بيت من آواره من آواره و در بدر و فرزندانم شهيد و به زنجير اسارت گرفتار شوند و فرياد استغاثه بلند كنند ولى كسى كه به فريادشان نرسد. ام سلحه گفت: شگفتا! با اينكه مى‏دانى كشته خواهى شد پس كجا مى‏خواهى بروى؟!
امام (عليه السلام) فرمود: مادرجان! اگر امروز نروم فردا بايد بروم، و اگر فردا هم نشد روز بعد بايد رفت، به خدا سوگند از مرگ چاره‏اى نيست و من از هم اكنون ميدانم چه روزى كشته خواهم شد، و در چه ساعتى سرم را از تن جدا خواهند كرد، حتى قبرى كه مرا در آن دفن مى‏كنند مى‏دانم، آنچنان همه چيز برايم روشن است كه وجود تو در برابر چشمم مجسم است، مادر! اگر دوست دارى الان قبر خود و جايگاه يارانم را به تو نشان دهم، سپس با درخواست ام سلمه امام (عليه السلام) تربت پاك خود و تربت يارانش را به او نشان داد.(7)
سپس اندكى از آن تربت پاك را به وى داد و فرمود: آن را در شيشه نگهدارى نمايد، هر وقت ديدى خون از آن مى‏جوشد يقين كند كه او شهيد شده است! در روز دهم محرم بعد از ظهر به آن دو شيشه نگاه كرد ديد از هر دو شيشه، خون مى‏جوشد.(8)
4 - زنان بنى هاشم:
حركت حضرت امام (عليه السلام) بر زنان بنى عبدالمطلب گران و ناگوار آمد، لذا با چشم گريان و با ضجه و نالان دور امام را گرفتند، و در خواست انصراف امام را داشتند، حضرت امام (عليه السلام) گامى در ميان آنان نهاد و ضمن دعوت به سكوت و آرامش، به آنان فرمود: شما را به خدا سوگند صدايتان را به ضجه و ناله بلند نكنيد، اين كار بر خلاف رضاى خدا و پيغمبر است.
زنان در پاسخ امام گفتند: چگونه مى‏توانيم جلو گريه و صداى خود را بگيريم، امروز براى ما مثل آن روزى است كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) و على و فاطمه و حسن و زينب و ام كلثوم از دنيا رفتند، جان ما فداى تو باد! اى دوست همه نياكان از گذشتگان! ترا به خدا سوگند از اين سفر مرگبار بپرهيز، و يكى از عمه هايش گفت: من شنيدم هاتفى از غيب مى‏گفت: قتيلى از صحراى طف از آل هاشم، گردنهائى از قريش را ذليل و خوار است و اين گردنها ذليل و خوار گشتند.
امام (عليه السلام) او را دستور شكيبائى داد و فرمود: اين امر، از مقدرات الهى است و حتماً بايد انجام شود.
5 - عبدالله بن عمر:
عبدالله بن عمر بن خطاب نيز وقتى كه از تصميم امام (عليه السلام) با خبر شد نزد آن حضرت آمد و درخواست كرد حسين در مدينه بماند، حسين (عليه السلام) درخواست وى را نپذيرفت و در پاسخش فرمود:
اى عبدالله! از پستى و بى ارزشى دنيا نزد خدا اين است كه سر يحيى بن زكريا پيغمبر خدا را از تن جدا مى‏كنند و آنرا نزد يكى از ستمگران و زناكاران بنى اسرائيل، هديه مى‏برند، سر مرا نيز نزد زنازاده‏اى از بنى اميه هديه خواهند برد! مگر نميدانى بنى اسرائيل، از سپيده سر آفتاب، هفتاد پيغمبر را مى‏كشتند و سپس به خريد و فروش و كار خود مشغول مى‏گشتند كه گويى اصلاً اتفاقى نيفتاده است! در عين حال خداوند آنها را مهلت داد و چون به خود نيامدند با قدرت و شدت از آنان انتقام گرفت.(9)
چون عبدالله پسر عمر فهميد امام (عليه السلام) تصميم دارد مدينه را ترك نمايد و براى قلع و قمع كردن منكرات و زدودن خارهاى موذى از سر راه شريعت مقدس اسلام در برابر گمراهان قيام كند عرض كرد: يا اباعبدالله! دوست دارم در اين هنگام مفارقت آن موضعى از بدنت را كه پيوسته پيغمبر خدا مى‏بوسيد من نيز ببوسم. امام (عليه السلام) سينه خود را به او نماياند، عبدالله در حالى كه مى‏گريست و اشك مى‏ريخت سه مرتبه ناف حسين (عليه السلام) را بوسه زد(10) و گفت (استودعك يا ابا عبدلله) تو را به خدا مى‏سپارم. و بدين وسيله با حسين خداحافظى كرد!
امام (عليه السلام) در آخرين سخن خود به او فرمود: أى ابا عبدالرحمن! از خدا بترس و دست از يارى من برمدار.(11)
------------------------------------------------
1-جناب عمر أطرف فرزند اميرامؤمنين على (عليه السلام) است، وى با حضرت رقيه دخت اميرالمؤمنين دو قلو بدنيا آمدند، مادرشان ام حبيبه دختر ربيعه بود. وجه نامگزارى آن حضرت به اطراف به خاطر اين بود كه در برابر عمر اشرف فرزند على بن الحسين قرار داشت، و چون برترى عمر پسر اميرالمؤمنين فقط از پدر بود و از صديقه طاهره (سلام الله عليها) نبود، ولى عصر پسر على بن الحسين (عليه السلام) هم از نسل اميرالمؤمنين بود و هم از نسل فاطمه زهرا لذا او را اطرف خواندند در برابر ديگرى كه او را اشرف مى‏گفتند. عمر اطرف هشتاد و پنج سال عمر كرد، و با اسماء دختر عقيل بن ابيطالب دختر عموى خود ازدواج نمود و داراى چند فرزند شد، ولى از همه پسران اميرالمؤمنين كوچكتر بود، و بعد از تمام برادران رفت، شخص فاضل و مستقيم العقيده‏اى بود. سرانجام در سن 85 سالگى در ينبع نزديك مدينه از دنيا رفت. خواهرش رقيه همسر بن عقيل شد و داراى فرزندانى بود از آنجمله عبدالله بن مسلم كه در كربلا شهيد شد.
2-لهوف سيد بن طاووس رحمه الله عليه ص 15.
3-ما در كتاب قمر بنى هاشم ذكر نموديم كه او در جنگ بصره 20 ساله بود او ده بزرگتر از عباس بود، پرچم على (عليه السلام) در جمل و نهروان در اختيار او بود و در كتاب زين العابدين ص 316 برخى از احوال او را ذكر نموديم و در مقتل خوارزمى ج 2 ص 79 نامه يزيد را به او بعد از قتل امام حسين (عليه السلام) و حضور وى را در نزد يزيد آورده است، و اين قرائن چيزهايى است كه شأن و اعتبار او را پائين مى‏آورد و من (مؤلف) گمان مى‏برم اين نامه ساختگى است چون صدور چنين اعمالى از مرد غيورى امكان ندارد.
4-تاريخ طبرى ج 6 ص 191 و كامل ابن اثير ج 4 ص 7.
5-تاريخ طبرى ج 6 ص 191 و كامل ابن اثير ج 4 ص 7.
6-ابو سعيد كيان مقبرى مولى بنى ليث از صحابه رسول خدا است، و پدر ابو سعيد مقبرى است، وى در خلافت وليد بن عبد الملك در گذشت. (تاريخ طبرى ج 6 ص 191 و كتاب الاغانى ج 17 ص 68، و مقتل خوارزمى ج 1 ص 186 فصل 9 و تهذيب تاريخ ابن عساكر ج 4 ص 329).
7-مدينه المعاجر بحرانى ص 244 به نقل از كتاب ثاقب المناقب نوشته مؤلف جليل القدر ابو جعفر محمد بن على بن مشهدى طوسى، و دار السلام محدث نورى ج 1 ص 102، و آورده است كه روايت از جعفر بن محمد و روايتى را از مفيد در سال 401 پس از اعلام قرن پنجم مى‏گردد و اثبات الوصيه ص 162 و بحار الانوار مرحوم مجلسى ج 44 ص 331.
8-خرائج راوندى در باب معجزات امام حسين (عليه السلام)، و مقتل العوام ص 47.
9-ابن نما در مثير الأحزان و سيد بن طاووس در لهوف.
10-امالى صدوق مجلس 30 ص 93.
11-لهوف ص 17.
--------------------------------------
استاد سيد عبدالرزاق مقرم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page