ورود اهل بيت (عليهم السلام) به كربلا

(زمان خواندن: 4 - 7 دقیقه)

راوى گويد: چون زنان و اهل بيت و عيال امام حسين (عليه السلام) از شام محنت فر جام آهنگ سرزمين خود نمودند و به سرزمين عراق رسيدند، به راهنماى كاروان كه ملازم ركاب بود فرمودند: ما را از راه كربلا ببر. پس چون به جايگاه شهداء و ديار غريبان و قتلگاه شهيدان رسيدند، جابر بن عبدالله انصارى و جماعتى از بنى هاشم را ديدند كه با جمعى از آل رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) به زيارتت قبر امام حسين (عليه السلام) آمده اند و در يك زمان آن بى كسان با جابر و خويشان ، در آن رشك جنان ، ملاقات نمودند و به اتفاق هم به گريه و زارى و ناله و سوگوراى پرداختند؛ چنانكه زخم دلها را تازه نمودند و آتش دلهاى كباب را به اشك ديده هاى بى خواب ، سيراب كردند و سينه هاى تنگ را به ناخن و چنگ خراشيدند.
در اين هنگام زنان اهل آن وادى بر گرد ايشان فراهم آمدند و چند روزى را در ماتم خانه ، عزادارى نمودند.
از ابى حباب كلبى روايت شده كه گچكاران به من نقل كردند كه شبى به جانب صحرا مى رفتيم و از جلوى قتلگاه امام حسين (عليه السلام) عبور مى نموديم ، كه جنيان شعرى را مى خواندند كه معنى اش اين است ((خاتم انبياء در مصيبت شهيد كربلا خود را به خاك مى ماليد كه آثار فزع و حيرانى برگونه نازنين حضرتش ظاهر است پدر و مادر حسين (عليه السلام) بزرگان قريش اند و جد او نيز از بهترين اجداد است .))
قال الراوى : ثم انفصلوا من كربلاء طالبين المدينة .
قال بشير بن حذلم : فلما قربنا منها نزل على بن الحسين (عليه السلام)، فحط رحله و ضرب فسطاطه و اءنزل نساءه .
و قال : ((يا بشير، رحم الله اءباك لقد كان شاعرا، فهل تقدر على شى ء منه ؟)).
قلت : بلى يابن رسول الله انى لشاعر.
قال : ((فادخل المدينة وانع اءبا عبد الله)).
قال بشير، فركبت فرسى و ركضت حتى دخلت المدينة ، فلما بلغت مسجدالنبى (صلى الله عليه و آله و سلم) رفعت صوتى بالبكاء، و اءنشاءت اءقول :
يا اءهل يثرب لا مقام لكم بها         قتل الحسين فاءدمعى مدرار
اءلجسم منه بكربلاء مضرج         و الراءس منه على القناة يدار
قال : ثم قلت : هذا على بن الحسين مع عماته
راوى گويد: آل رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از اداى وظايف ماتمدارى و سوگوارى ، از زمين كربلا با هزاران حسرت و ابتلاء به سوى مدينه خاتم انبياء، رو آوردند. بشيربن حذلم گويد: چون به حوالى مدينه رسيدم ، امام سجاد (عليه السلام) از مركب فرود آمد و امر فرمود كه بارها را از شتران به زير انداختند و خيمه هاى حرم را بر پا نمودند و زنان آل عصمت و طهارت را از محمل ما فرود آوردند، آنگاه فرمود: اى بشير! خدا پدرت را رحمت كند كه مردى شاعر بود، آيا تو هم بر گفتن شعر توانا هستى ؟ بشير عرضه داشت : من نيز طبع شعرى ام گوياست .
امام سجاد (عليه السلام) فرمود: به سوى مدينه رو و به اهل مدينه خبر شهادت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام) را بازگو نما.
بشير گويد: من بر اسب خودم سوار شدم و به سوى مدينه شتافتم و چون به نزديك مسجد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيدم فرياد گريه و ناله من بلند شد و اين ابيات را انشاء نمودم : ((يااهل ....))؛ يعنى اى اهل يثرب شما را مجال اقامت در مدينه نمانده ؛ زيرا امام حسين (عليه السلام) را كشتند و اينكه سيلاب اشك از ديدگان روان دارد. چگونه توانيد در مدينه آسوده باشيد درحالى كه جسم نازنين فرزند رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) بر خاك كربلا افتاده و سر مطهرش بر بالاى نيزه رفته است و دشمنان ، شهر به شهر آن سر انور را مى گردانند)). بعد از آنكه خبر مصيبت جانگداز شهداى كربلا را به اهل مدينه بازگو كردم گفتم : اينك على بن الحسين (عليه السلام) رحل
و اءخواته قد حلوا بساحتكم و نزلوا بفنائكم ، و اءنا رسوله اليكم اءعرفكم مكانه . قال : فما بقيت فى المدينة مخدرة و لا محجبة الا برزن من خدورهن ، مكشوفة شعورهن مخمشة وجوههن ، ضاربات خدودهن ، يدعون بالويل والثبور، فلم اءر باكيا و لا باكية اءكثر من ذلك اليوم ، و لا يوما اءمر على المسلمين منه بعد وفاة رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم). و سمعت جارية تنوح على الحسين (عليه السلام) و تقول :
نعى سيدى ناع نعاه فاءوجعا         فاءمرضنى ناع نعاه فاءفجعا
و عينى جودا بالدموع و اسكبا         وجودا بدمع بعد دمعكما معا
على من دهى عرش الجليل فزعزعا         و اءصبح اءنف الدين والمجد اءجدعا
على ابن نبى الله و ابن وصيه         و ان كان عنا شاحط الدار اءشسعا
ثم قالت : اءيها الناعى جددت حزننا
اقامت به ساحت شما انداخته و به حوالى شهرتان منزل ساخته و منم فرستاده آن حضرت به سوى شما كه محل اقامت آن حضرت را به شما نشان دهم ، اينك به خدمتش بشتابيد! بشير گفت : وقتى مردم مدينه اين خبر جانگداز را شنيدند، كسى از زنان پرده نشين و مخدره اهل يثرب نماند مگر آنكه ، كه همه باموى پريشان و صورت خراشان از درون پرده و حجاب بيرون مى خراميدند و در آن حالى سيلى بر صورت خود مى زدند و فرياد افغان و واويلا و ناله و اثبورا به چرخ اطلس مى رسانيدند و هيچ گريه و ناله و سوگوارى را مانند آن روز را در عالم سراغ ندارم و همچنين نديدم روزى را بر جماعت مسلمانان از آن تلخ ‌تر باشد و در آن حال شنيدم كه بانويى اظهار افسوس و ناله مى نمود و اين ابيات را مى سرود: نعى سيدى ناع نعاه فاءوجعا؛ يعنى خبر دهنده ، خبر مرگ سيد و مولاى مرا به من داد و آن خبر مرا به درد و رنجورى افكند؛ اى دو چشم من ، از ريختن اشك چشم بخل منماييد و بخشش كنيد به اشك روان همواره اشك را جارى سازيد؛ بر آن كس گريه نماييد كه مصيبتش به عرش عظيم اثر نمود و عرش را به تزلزل آورد و از صدمه اين مصيبت كه بر دين رسيده چنان است كه پاره اى اعضاى دين قطع شده باشد؛ گريه نما بر فرزند رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و نور ديده على مرتضى (عليه السلام) كه از شهر و ديار ما به دور افتاده است .
سپس آن بانو خطاب بر آورد كه اى خبر مرگ آورنده ! غم ما را بر امام حسين (عليه السلام) تازه نمودى و زخم دل ما را خراشيدى ، آن جراحتى
باءبى عبد الله (عليه السلام)، و خدشت منا قروحا لما تندمل ، فمن اءنت يرحمك الله ؟
قلت : اءنا بشير بن حذلم وجهنى مولاى على بن الحسين ، و هو نازل فى موضع كذا و كذا مع عيال اءبى عبد الله الحسين (عليه السلام) و نسائه .
قال : فتركونى مكانى و بادروا، فضربت فرسى حتى رجعت اليهم ، فوجدت الناس قد اءخذوا الطرق و المواضع ، فنزلت عن فرسى و تخطيت رقاب الناس ، حتى قربت من باب الفسطاط، و كان على بن الحسين (عليه السلام) داخلا فخرج و معه خرقة يمسح بها دموعه ، و خلفه خادم معه كرسى ، فوضعه له و جلس عليه و هو لا يتمالك من العبرة ، فارتفعت اءصوات الناس بالبكاء و حنين الجوارى و النساء، و الناس من كل ناحية يعزونه ، فضجت تلك البقعة ضجة شديدة .
فاءوماء بيده اءن اسكتوا، فسكنت فورتهم .
فقال (عليه السلام): ((اءلحمد لله رب العالمين ، الرحمن الرحيم ، مالك يوم الدين ، بارى ء الخلائق اءجمعين ،
كه بهبوديش نبود؛ تو كيستى ، خدا بر تو رحمت كناد؟ گفتم : من بشير حذلم هستم كه مولاى من زين العابدين فرستاد و اينك در فلان مكان ، خود و اهل حرم ابى عبدالله (عليه السلام) و زنان ، فرود آمده اند.
بشير گويد: اهل مدينه مرا تنها گذاردند و به سرعت تمام به خدمت امام سجاد (عليه السلام) شتافتند؛ من نيز تازيانه به اسبم زدم تا به خدمت آن جناب مراجعت نمايم ، وقتى به آنجا رسيدم ديدم ازدحام مردم همه راهها و مكانها را پر نموده ؛ لذا مجبور گشتم از اسب پياده شدم و پا بر گردنهاى مردم گذاردم تا اينكه به نزديك در خيمه ها رسيدم و آن حضرت در سرا پرده جلال تشريف داشت ، در اين هنگام امام سجاد (عليه السلام) از خيمه بيرون آمد در حالى كه دستمالى در دست داشت كه اشك خود را با آن پاك مى كرد و خادم از عقب سر آن جناب كرسى در دست بيامد و آن كرسى را بر روى زمين نهاد و امام سجاد بر بالاى آن قرار گرفت و از شدت گريه ، اشك خود را نتوانست نگاه دارد و صداى مرد و زن به گريه و ناله بلند گرديد و مردم از هر جانب آن جناب را تعزيت و تسليت مى گفتند و قسمى بود كه تمام آن سرزمين يك پارچه صيحه و فرياد گرديد!
---------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page