فرستادن اسيران به شام

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

اما يزيد بن معاويه - عليهما الهاوية -، چون نامه ابن زياد بدنها به دست آن سر كرده اهل عناد رسيد بر مضمون نام مطلع گشت در جواب ابن زياد، نوشت كه سر مطهر فرزند ساقى كوثر را با سرهاى جوانان و ياران آن جناب كه در ركاب آن حضرت شهيد شده بودند با كالاها و حشم و زنان اهل بيت و عيالات آن جناب ، روانه شام نمايد.
ابن زياد پليد نيز به موجب طاعت امر يزيد، محفر بن ثعليه عائذى را طلب نمود و سرهاى مقدس و اسيران و زنان را به آن ملعون سپرد و روانه شام محنت انجام نمود. آن شقى ، اهل بيت عصمت طهارت را مانند اسيران كفار، ديار به ديار با ذلت و انكسار به قسمى كه مردم به تماشاى آنها مى آمدند، به شام خراب شده آورد.
روى ابن لهيعة و غيره حديثا اءخذنا منه موضع الحاجة ، قال :
كنت اءطوف بالبيت ، فاذا اءنا برجل يقول : اءللهم اغفر لى و ما اءراك فاعلا.
فقلت له : يا عبد الله ! اتق الله و لا تقل هذا، فان ذنوبك لو كانت مثل قطر الاءمصار و ورق الاءشجار فاستغفرت الله غفرها لك ، انه غفور رحيم .
قال : فقال لى :
اءدن منى حتى اءخبرك بقصتى ، فاءتيته ، فقال : اعلم اءننا كنا خمسين نفرا ممن سار مع راءس الحسين الى الشام ، فكنا اذا اءمسينا وضعنا الراءس فى تابوت و شربنا الخمر حول التابوت ، فشرب اءصحابى ليلة حتى سكروا، و لم اءشرب معهم . فلما جن الليل سمعت رعدا و راءيت برقا، فاذا اءبواب السماء قد فتحت ، و نزل آدم و نوح و ابراهيم و اسحاق و اسماعيل و نبينا محمد صلى الله عليه و آله و عليهم اءجمعين ، و معهم جبرئيل و خلق من الملائكة .
((ابن لهيعه)) و غير او روايت كرده اند كه خلاصه و محل حاجت از آن خبر آن است كه مى گويد: در بيت الله الحرام طواف مى كردم ناگاه مردى را ديدم كه گفت : خداوندا! مرا بيامرز؛ اگر چه گمان ندارم كه بيامرزى ! من به او گفتم :
اى بنده خدا! از خداى تعالى بپرهيز و چنين سخنان باطل نگو؛ زيرا اگر گناهانت به مثابه قطرات باران يا برگ درختان باشد و تو استغفار نمايى ، خداى عزوجل گناهانت را مى بخشد كه غفور و رحيم است .
آن مرد گفت : به نزد من بيا تا قصه خويش را به تو حكايت نمايم .
من به نزدش رفتم گفت :
بدان كه من با چهل و نه نفر ديگر همراه سر نازنين حضرت امام (عليه السلام) به شام رفتيم و برنامه ما اين بود كه چون شب مى شد آن سر مبارك را در ميان تابوت مى گذارديم و بر دور آن تابوت جمع مى شديم و به شرابخوارى مى پرداختيم . پس شبى از شبها رفيقان من به عادت شبهاى پيش به شرب خمر مشغول شدند و مستت گشتند و من آن شب لب به شراب نزدم و چون شب كاملا تاريك شد، آواز رعدى به گوشم رسيد و برقى را مشاهده كردم و ناگهان ديدم درهاى آسمان باز گرديد، حضرت آدم و حضرتت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل و حضرت اسحاق و پيغمبر ما حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) از آسمان نازل شدند و جبرئيل با گروهى از ملائكه در خدمت ايشان بودند.
فدنا جبرئيل من التابوت ، فاءخرج الراءس و ضمه الى نفسه و قبله ، ثم كذلك فعل الاءنبياء كلهم ، و بكى النبى (صلى الله عليه و آله و سلم) على راءس الحسين و عزاه الاءنبياء.
و قال له جبرئيل : يا محمد، ان الله تعالى اءمرنى اءن اءطيعك فى اءمتك ، فان اءمرتنى زلزلت الاءرض بهم ، و جعلت عاليها سافلها كما فعلت بقوم لوط.
فقال النبى : لا يا جبرئيل ، فان لهم معى موقفا بين يدى الله يوم القيامة .
ثم جاء الملائكة نحونا ليقتلونا.
فقلت : اءلاءمان ، اءلاءمان يا رسول الله .
فقال : اذهب ، فلا غفر الله لك .
و راءيت فى ((تذييل)) محمد بن النجار شيخ المحدثين ببغداد فى ترجمة على بن نصر الشبوكى باسناده زيادة فى هذا الحديث ما هذا لفظه :
قال : لما قتل الحسين بن على و حملوا براءسه جلسوا يشربون و يجيى ء بعضهم بعضا بالراءس فخرجت يد و كتبت بقلم حديد على الحائط:
جبرئيل به نزديك آن تابوت كه سر مطهر در آن بود رفته و آن را بيرون آورد و بر سينه خود چسبانيد و بوسيد. ساير انبياء (عليهم السلام) هم مانند جبرئيل ، آن سر مبارك را زيارت مى كردند و حضرت رسول به محض ديدن سر نازنين ، گريه مى نمود و انبياء (عليهم السلام) به او تعزيت مى گفتند.
جبرئيل به خدمتش عرضه داشت : يا محمد! به درستى كه خداوند عزوجل مرا امر فرموده كه مطيع فرمانت باشم به آنچه كه در حق امت خود بفرمايى به جا آورم ؛ اگر مى فرمايى زمين را به زلزله در آورم تا سطح زمين از زير ايشان برگردانم چنانكه بر قوم لوط چنين كردم . رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: چنين منما؛ زيرا مرا با امت و عده گاهى است در روز قيامت در حضور پروردگار عالميان . پس ملائكه به سوى ما آمدند تا ما را به قتل رسانند، من فرياد الامان به سوى پيامبر عالميان ، بر آوردم . رسول الله (صلى ا لله عليه و آله و سلم) فرمودند: برو خدا تو را نيامرزد! در كتاب ((تذييل)) محمد بن نجار شيخ المحدثين بغداد ديدم كه در ذكر حالات على بن نصر شبوكى ، به اسناد خود همين روايت را ذكر نموده بود زيادتى اين الفاظ كه مذكور مى گردد كه گفت : چون حضرت امام حسين به درجه شهادت نائل آمد، سر مطهر آن جناب را به سوى شام خراب ، مى بردند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند، حمل كنندگان آن سر مقدس ، مى نشستند و شراب زهر مار مى كردند و بعضى از ايشان آن سر انور را به نزد بعضى ديگر مى آورد، پس ‍ در آن حين دستى از غيب بيرون آمد و با قلم آهنى اين شعر را بر ديوار نوشت :
اءترجو اءمة قتلت حسينا         شفاعة جده يوم الحساب
قال فلما سمعوا بذلك تركوا الراءس و هزموا.
قال الراوى : و سار القوم براءس الحسين (عليه السلام) و نسائه والاءسرى من رجاله ، فلما قربوا من دمشق دنت اءم كلثوم من الشمر - و كان من جملتهم - فقالت :
لى اليك حاجة .
فقال : و ما حاجتك ؟
قالت : اذا دخلت بنا البلد فاحملنا فى درب قليل النظارة ، و تقدم اليهم اءن يخرجوا هذه الرؤ وس من بين المحامل و ينحونا عنها، فقد خزينا من كثرة النظرالينا و نحن فى هذه الحال .
فاءمر فى جواب سؤ الها: اءن تجعل الرؤ وس على الرماح فى اءوساط المحامل - بغيا منه و كفرا - و سلك بهم النظارة على تلك الصفة ، حتى اءتى بهم الى باب دمشق ، فوقفوا على درج باب المسجد الجامع حيث يقام السبى .
اءتر جو اءمة ....؛ يعنى آيا امتى كه حسين (عليه السلام) را كشتند چون در روز قيامت اميد شفاعت جد او را دارند؟!
ماءموران ابن زياد چون اين صحنه را ديدند، همگى بگريختند.(1)
راوى گويد: گماشتگان ابن زياد، اسيران و اهل بيت عصمت (عليهم السلام) و سر مبارك امام (عليه السلام) را به سمت شام شوم حركت دادند همين كه به نزديك دمشق رسيدند، ام كلثوم (عليها السلام) به شمر بن ذى الجوشن ، فرمود: مرا به تو حاجتى است .
شمر گفت : حاجتت چيست ؟
ام كلثوم فرمود: چون ما را داخل شهر مى نماييد از دروازه اى ببريد كه تماشاچيان و تردد كنندگان در آن كم باشند؛ و به لشكريان خود بسپار كه سرها را از ميان محمل ها و كجاوه ها بيرون آورند و اندكى از ما دور ببرند؛ تا خوارى و خفت ما مقدارى كم شود.
آن نانجيب از راه بغى و عدوان و كفر و طغيان بر ضد خواهش آن مكرمه دوران ، امر نمود كه سرها را بر بالاى نيزه زدند و در وسط محمل ها نگاه داشتند و آل رسول را بر همين حال از راهى وارد دمشق نمودند كه ازدحام خلق در آن بسيار بود.
سپس ايشان را بر در مسجد جامع نگاه داشتند، در آن مكانى كه اسيران كفار را نگاه مى داشتند!
و روى اءن بعض التابعين لما شاهد راءس الحسين (عليه السلام) بالشام اءخفى نفسه شهرا من جميع اءصحابه ، فلما وجدوه بعد اذ فقدوه ساءلوه عن سبب ذلك ، فقال : اءلا ترون ما نزل بنا، ثم اءنشاء يقول :
جاؤ ا براءسك يابن بنت محمد         مترملا بدمائه ترميلا
و كاءنما بك يابن بنت محمد         قتلوا جهارا عامدين رسولا
قتلوك عطشانا و لما يترقبوا         فى قتلك التنزيل و التاءويلا
و يكبرون باءن قتلت و اءنما         قتلوا بك التكبير والتهليلا
قال الراوى : جاء شيخ ، فدنا من نساء الحسين (عليه السلام) و عياله - و هم فى ذلك الموضع - و قال : اءلحمد لله الذى قتلكم و اءهلككم و اءراح البلاد من رجالكم و اءمكن اءمير المؤ منين منكم !!!
فقال له على بن الحسين (عليه السلام): ((يا شيخ ! هل
روايت شده است كه يكى از فضلاى تابعين اصحاب رسول (صلى الله عليه و آله و سلم) چون سر مطهر حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) را در ميان آن جمع مشاهده كرد، مدت يك ماه از اهل و اولاد و اصحاب خود متوارى گشته و پنهان شد؛ چون او را يافتند و علت اختفايش را پرسيدند، گفت : آيا نمى بينيد كه چه خاك بر سر ما ريخته شد و چه مصيبت بزرگى بر ما نازل گرديد! بعد از آن اشعارى را انشاء نمود كه معنى اش چنين است : اى دختر زاده رسول خدا! مردم سر نازنين به خون آغشته ات را آوردند و اين عمل چنان است كه آشكارا و از روى عمد، رسول خدا را كشته باشند؛ تو را با لب تشنه شهيد نمودند كه نه ظاهر قرآن را در حق تو رعايت كردند و نه باطن آن را.(2)
اينك مردم براى اظهار شادى در كشتن تو، الله اكبر مى گويند در حالى كه با كشتن تو، قول الله اكبر والا اله الا الله را كشته اند و اثرى از آن باقى نگذاشته اند.
--------------------------------------------------------------
1- مترجم مى گويد: از اين خبر معلوم مى شود كه خواننده از غيب اين شعر را خوانده و الا لفظ ((سمعوا)) مناسبت نخواهد داشت .
2- مترجم مى گويد: آياتى كه به حسب طاهر، نص است بر فضائل حضرتت ابى عبدالله (عليه السلام)، قابل انكار نيست و بسيار است از جمله آيات ، آيه ((ذوى القربى))، آيه ((مباهله)) و تاويل هم در حق آن حضرت ، جميع قرآن است ؛ زيرا امام باطن و حقيقت قرآن است .
---------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page