جهاد و شهادت حضرت على اكبر (عليه السلام)

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

جهاد و شهادت حضرت على اكبر (عليه السلام)
آن شبيه رسول ، قدم شجاعت در ميدان سعادت نهاد و با آن گروه بى باك به جنگ پرداخت و خاطره ها را اندوهناك گردانيد و نونهال بوستان امامت جنگى كرد به غايت سخت و جمعى كثير از آن اشقياء
ثم رجع الى اءبيه وقال : يا اءبت ، اءلعطش قد قتلنى ، وثقل الحديد قد اءجهدنى ، فهل الى شربة من الماء سبيل ؟
فبكى الحسين (عليه السلام) وقال : ((واغوثاه ، يا بنى قاتل قليلا، فما اءسرع ما تلقى جدك محمدا (عليه السلام)، فيسقيك بكاءسه الاءوفى شربة لا تظماء بعدها اءبدا)).
فرجع (عليه السلام) الى موقف النزال ، وقاتل اءعظم القتال ، فرماه منقذ بن مرة العبدى بسهم فصرعه ، فنادى : يا اءبتاه عليك منى السلام ، هذا جدى يقروك السلام و يقول لك : عجل القدوم علينا، ثم شهق شهقة فمات .
فجاء الحسين (عليه السلام) حتى وقف عليه ، ووضع خده على خده وقال :
((قتل الله قوما قتلوك ، ما اءجراءهم على الله و على انتهاك حرمة رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم)، على الدنيا بعدك العفاء.
نگونبخت را به خاك هلاك انداخت . سپس به خدمت پدربزرگوار آمد و گفت : اى پدر! تشنگى مرا كشت و سنگينى اسلحه آهنين مرا به تعب افكند، آيا راهى به سوى حصول شربتى از آب هست ؟ حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) هم به گريه افتاد و فرياد واغوثاه برآورد و فرمود: اى فرزند عزيزم ! اندكى ديگر به كار جنگ باش كه به زودى جدت حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را ملاقات خواهى نمود و ايشان از جام سرشار كوثر شربتى به تو خواهد داد كه پس از آن هرگز روى تشنگى نبينى و احساس عطش ننمايى .
حضرت على اكبر به سوى ميدان برگشت و جنگى عظيم نمود كه بالاتر از آن تصور نتوان كرد و داد شجاعت بداد در آن حال ((منقذ بن مره عبدى)) تيرى به جانب آن فرزند رشيد سيدالشهداء، افكند كه از صدمه آن تير بر روى زمين افتاد و فرياد برآورد: ((يا ابت -اه ! عليك ...))؛ يعنى پدر جان ، سلام من بر تو باد! اينك جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است كه به تو سلام مى رساند و مى فرمايد: زود به نزد ما بيا. على اكبر اين بگفت و فرياد زد و جان برجان آفرين تسليم نمود. چون آن جوان اين دنياى فانى را مشتاقانه وداع نمود، حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) بر بالين ايشان آمد و گونه صورت خود را برگونه صورت او گذارد و فرمود: خدا بكشد آن كسانى را كه تو را كشتند، چه بسيار جراءت و گستاخى نمودند برخداى عزوجل و بر شكستن حرمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، على الدنيا بعدك العفا؛ پس از تو، خاك بر سر اين دنيا!
قال الراوى : وخرجت زينب ابنة على تنادى : يا حبيباه يابن اءخاه ، وجاءت فاءكبت عليه .
فجاء الحسين (عليه السلام) فاءخذها وردها الى النساء.
ثم جعل اءهل بيته يخرج منهم الرجل بعد الرجل ، حتى قتل القوم منهم جماعة ، فصاح الحسين (عليه السلام) فى تلك الحال : صبرا يا بنى عمومتى ، صبرا يا اءهل بيتى صبرا، فوالله لا راءيتم هوانا بعد هذا اليوم اءبدا.
قال الراوى : وخرج غلام كاءن وجهه شقة قمر، فجعل يقاتل ، فضربه ابن فضيل الاءزدى على راءسه ، ففلقه ، فوقع الغلام لوجهه و صاح : يا عماه .
فجلى الحسين (عليه السلام) كما يجلى الصقر، وشد شدة ليث اءغضب ، فضرب ابن فضيل بالسيف ، فاتقاها بساعده فاءطنها من لدن المرفق ، فصاح صيحة سمعه اءهل العسكر، فحمل اءهل الكوفة ليستنقذوه ، فوطاءته الخيل حتى هلك .
راوى گويد: در اين هنگام زينب خاتون (عليها السلام) از خيمه بيرون دويد در حالتى كه ندا مى كرد: يا حبيباه يابن اءخاه ! پس آن مخدره آمد و خود را بر روى بدن پاره پاره على اكبر افكند، امام حسين (عليه السلام) تشريف آورد و خواهر را از روى جنازه على اكبر بلند كرد به نزد زنان برگردانيد.
پس از آن يكايك مردان اهل بيت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) يكى بعد از ديگرى روانه ميدان گرديدند تا آنكه جماعتى از ايشان به دست آن بدكيشان به درجه رفيع شهادت رسيدند. پس حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) آواز به صيحه و فرياد بلند نمود و فرمود: اى عموزادگان من ! و اى اهل بيت من ! صبورى و شكيبايى را شعار خود سازيد و متحمل بار محنت ، باشيد؛ به خدا سوگند كه پس از اين روز هرگز روى خوارى به خود نخواهيد ديد. راوى گويد: در اين هنگام جوانى بيرون خراميد كه در حسن صورت و درخشندگى منظر به مثابه پاره ماه بود، با آن گروه بدخواه و بى دين ، به كار جنگ پرداخت . ابن فضيل ازدى ميشوم ضربتى بر فرق آن مظلوم ، زد كه فرق او را شكافت و آن جوان از مركب به صورت ، روى زمين افتاد و فرياد يا عماه برآورد. پس ‍ امام (عليه السلام) مانند باز شكارى ، خود را به ميدان رسانيد و همچون شير خشمناك بر آن لعين بى باك ، حمله نمود و با شمشير، ضربتى بر آن ناپاك ، فرود آورد و آن ولدالزنا بازوى خود را سپر شمشير امام (عليه السلام) نموده و دست نحس اش از مرفق قطع گرديد و آن لعين فرياد بلندى برآورد كه همه لشكر فرياد او را شنيدند.
قال : وانجلت الغبرة ، فراءيت الحسين (عليه السلام) قائما على راءس ‍ الغلام و هو يفحص برجله ، والحسين (عليه السلام) يقول : ((بعدا لقوم قتلوك ، ومن خصمهم يوم القيامة فيك جدك)).
ثم قال : عز والله على عمك اءن تدعوه فلا يجيبك ، اءو يجيبك فلا ينفعك صوته ، هذا يوم و الله كثر واتره و قل ناصره)).
ثم حمل الغلام على صدره حتى اءلقاه بين القتلى من اءهل بيته .
قال الراوى :
ولما راءى الحسين (عليه السلام) مصارع فتيانه و اءحبته ، عزم على لقاء القوم بمهجته ، و نادى :
((هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله ؟
هل من موحد يخاف الله فينا؟
هل من مغيث يرجو الله باغاثتنا؟
هل من معين يرجو ما عند الله فى اعانتنا؟)).
فارتفعت اءصوات النساء بالعويل ، فتقدم الى
كوفيان بى دين بر امام مبين ، حمله آوردند تا آن لعين را از چنگال شير بيشه هيجا رها نمايند ولى آن ملعون پايمال سم اسبان گرديد و روح نحس اش به جانب نيران دويد. راوى گويد: چون غبار فرو نشست ديدم كه حسين (عليه السلام) بر بالاى سر آن جوان ايستاده و او پاهاى خود را بر زمين مى ماليد و امام مى فرمود: از رحمت خدا دور باشند آن گروهى كه تو را كشتند و آنان كه در روز قيامت جد و پدر تو با ايشان دشمنى خواهند نمود. سپس فرمود: به خدا قسم ! گران است بر عموى تو كه او را بخوانى و او نتواند تو را جواب دهد و هرگاه بخواهد جواب دهد ديگر دير شده و فايده اى نبخشد. به خدا قسم كه امروز آن روزى است كه خون ريزى در آن بسيار و فرياد رسى ، اندك است . سپس حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) جنازه آن جوان را بر سينه خود گرفت و در ميان شهداى بنى هاشم بر روى زمين قرار داد.
راوى گويد: چون امام مظلومان قتلگاه جوانان و دوستان خود را مشاهده فرمود كه همه بر روى خاك افتاده اند و جان به جان آفرين سپرده اند تصميم عزم فرمود كه با نفس نفيس با گروه بد نهاد، جهاد نمايد و نداى بى كسى در داد كه آيا كسى هست كه از حرم رسول پروردگار عالميان ، دفع شر ياغيان و ظالمان نمايد؟ آيا خداپرستى هست كه در يارى ما اهل بيت از خداى عزوجل بترسد و ما را تنها نگذارد؟
آيا فريادرسى هست ك به فريادرسى ما اميد لقاى پروردگار را داشته باشد؟ آيا اعانت كننده اى هست كه به واسطه يارى ما، به ما
باب الخيمة وقال لزينب : ((ناولينى ولدى الصغير حتى اءودعه)).
فاءخذه و اءوماء اليه ليقبله ، فرماه حرملة بن الكاهل بسهم ، فوقع فى نحره فذبحه . فقال لزينب : ((خذيه)).
ثم تلقى الدم بكفيه حتى امتلاءتا، ورمى بالدم نحو السماء و قال :
((هون على ما نزل بى ، انه بعين الله)).
قال الباقر (عليه السلام): ((فلم يسقط من ذلك الدم قطرة الى الاءرض !)).
قال الراوى : واشتد العطش بالحسين (عليه السلام)، فركب المسناة يريد الفرات ، و العباس اءخوه بين يديه ، فاعترضتهما خيل ابن سعد.
فرمى رجل من بنى دارم الحسين (عليه السلام) بسهم فاءثبته فى حنكه الشريف . فانتزع صلوات الله عليه السهم وبسط يديه تحت حنكه حتى امتلاءت راحتاه من الدم ، ثم رمى به و قال :
اميدوار شود به ثوابها و اجرى كه در نزد خداى تعالى موجود است ؟
شهادت حضرت على اصغر
پس زنان حرم و دختران محترم رسول اكرم صداها به ناله و گريه بلند نمودند. آن حضرت با دل پر از حسرت ، به سوى خيمه رجعت نمود و زينب خاتون عليهاالسلام را فرمود كه فرزند دلبند صغير مرا بياور تا با او وداع نمايم و چون او را آورد، امام مظلوم طفل معصوم را گرفت و همين كه خواست از راه راءفت و كمال مرحمت خم شده او را ببوسد، حرمله بن كاهل اسدى پليد لعنه الله از خدا حيا ننمود تيرى به جانب آن نوگل بوستان احمدى انداخت كه تير به گلوى نازك آن طفل معصوم اصابت نمود به طورى كه گويا گلو را ذبح نمايند، گوش تا گوش پاره نمود. پس آن حضرت با كمال غم و حسرت ، به زينب خاتون ، فرمود: اين طفل را بگير؛ پس امام (عليه السلام) هر دو دست را در زير گلوى طفل گرفت چون پر از خون شد به سوى آسمان پاشيد، آنگاه فرمود: آنچه كه بر من اين مصائب را آسان مى نمايد آن است كه اين مصيبت بزرگ در حضور پروردگار عادل نازل مى گردد. امام باقر (عليه السلام) فرمود: از آن خون طفل معصوم كه امام (عليه السلام) به آسمان پاشيد، حتى يك قطره هم روى زمين نيفتاد! راوى گويد: تشنگى بر امام شهيد به غايت شديد گرديد، آنحضرت خود را به بلندى مشرف بر فرات رساند تا داخل فرات گردد، در آن حال برادر آن امام ناس جناب ابوالفضل العباس ، در پيش ‍ روى آنحضرت حركت مى كرد. در اين هنگام لشكر ابن سعد تبهكار سر راه بر فرزند احمد مختار، گرفتند
اءللهم انى اءشكو اليك ما يفعل بابن بنت نبيك)).
ثم اقتطعوا العباس عنه ، واءحاطوا به من كل جانب و مكان ، حتى قتلوه قدس الله روحه ، فبكى الحسين (عليه السلام) بكاء شديدا، وفى ذلك يقول الشاعر:
اءحق الناس اءن يبكى عليه         فتى اءبكى الحسين بكربلاء
اءخوه وابن والده على         اءبو الفضل المضرج بالدماء
ومن واساه لا يثنيه شى ء         وجادله على عطش بماء
قال الراوى :
ثم اءن الحسين (عليه السلام) دعا الناس الى البراز، فلم يزل يقتل كل من برز اليه ، حتى قتل مقتلة عظيمة ، و هو فى ذلك يقول :
اءلقتل اءولى من ركوب العار         والعار اءولى من دخول النار
مردى از قبيله ((بنى دارم)) تيرى به جانب جناب سيدالشهداء (عليه السلام) انداخت كه آن تير در زير چانه شريف آن شهيد راه دين حنيف محكم بنشست . پس تير رابيرون كشيد و هر دو دست مبارك را در زير چانه مجروح نگاه داشت و چون پر از خون شد، به سوى آسمان انداخت و اين مناجات را به درگاه قاضى الحاجات ، مرهم دل مجروح ساخت كه الها! به سوى تو شكايت مى آورم از آنچه از ظلم و ستم نسبت به فرزند دختر پيغمبرت به جا مى آورند.
--------------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page