سخنرانى امام (عليه السلام) در صبح عاشورا

(زمان خواندن: 7 - 13 دقیقه)

راوى گويد: لشكر عنيد عمر نحس پليد سوار شدند، پس حضرت امام (عليه السلام)، برير بن خضير را اشقيا را موعظه نمايد و آن مؤ من ناصح در مقابل آن گروه طالح شرط موعظه و نصيحت را به جا آورد ولى آنها گوش به نصايح او ندادند و ايشان را متذكر ساخت ولى نفعى نبردند؛ پس ‍ خود آن حضرت به نفس نفيس مقدس بر شتر خويش و به قولى بر اسب خود سوار گرديد و از ايشان بخواست كه ساكت شوند، پس ساكت شدند. آنگاه امام (عليه السلام) حمد و ثناى الهى نمود و ذكر خدا به آنچه كه ذات مقدس حق را سزاوار است به جا آورد و بر ملائكه و انبيا و مرسلين ، درود فرستاد و در گفتار و طلاقت لسان شرط بلاغت بيان را به نهايت رسانيد سپس اين كلمات را فرمود: اى مردم ! زيان و سختى بر شما باد! هر آينه آن هنگام كه سرگردان و حيرانيد از ما طلب فريادرسى كرديد (شايد مراد آن حضرت طغيان معاويه لعنه الله - باشد در زمان خلافت على (عليه السلام) كه اهل كوفه مبتلا به طغيان و فساد او بودند و محتمل است كه زمان كفر و جاهليت باشد كه در تيه ضلالت همه خلق ، حيران بودند و به شمشير على (عليه السلام) به شاهراه هدايت رسيدند). پس ‍ ما مركب هاى خود را رانديم و با شتاب به سويتان آمديم از براى آنكه به فريادتان برسيم (يعنى از مذلت كفر يا از قيد طغيان معاويه ، شما را خلاص نماييم) ولى شما بر روى ما شمشير
و حششتم علينا نارا اقتدحناها على عدونا وعدوكم .
فاءصبحتم اءلبا لاءعدائكم على اءوليائكم بغير عدل اءفشوه فيكم ولا اءمل اءصبح لكم فيهم .
مهلا - لكم الويلات - تركتمونا والسيف مشيم والجاءش طامن والراءى لما يستحصف ، ولكن اءسرعتم اليها كطيرة الذباب ، وتداعيتم اليها كتهافت الفراش .
فسحقا لكم يا عبيد الاءمة ، وشذاذ الاءحزاب ، ونبذة الكتاب ، ومحرفى الكلم ، وعصبة الآثام ، ونفثة الشيْطان ، ومطفى السنن .
اءهولاء تعضدون ، و عنا تتخاذلون ؟!
اءجل و الله غدر فيكم قديم .
و شجت اليه اءصولكم .
و تاءزرت عليه فروعكم .
مى كشيديد كه آن شمشير از خود ما در دست شما بود و شعله ور نموديد بر سوزانيدن ما آتشى را كه ما خود بر سوزانيدن دشمنان خود و دشمنان شما، افروخته بوديم . اى مردم ! شما جمع شده ايد براى يارى و نصرت آنانكه اعداى شمايند (بنى اميه) و همراه شديد بر ضرر و هلاكت آن كسانى كه فى الحقيقة دوستان و خير خواهان شما بودند (اهل بيت عليهم السلام) با آنكه بنى اميه هيچ عدل و دادى در ميان شما واقع نساختند و هيچ گونه آرزوى شما را بر نياوردند؛ آرام باشيد و پا از گليم خود بيرون نگذاريد. چندين واى بر شما باد! ما را فرو گذاشتيد و يارى ما را ترك نموديد در حالتى كه هنوز شمشيرها از غلاف بيرون نيامده و دلها آرام است و راءى ها بر شعله ور شدن اثر جنگ استوار نگرديده بود. همانا خود به سوى فتنه شتافتيد مانند مگسى كه پرواز كند و از هر كرانه بر فساد گرد آمديد و همديگر را خوانديد مانند پروانه كه بر آتش فرو ريزد. خدايتان از رحمت دور كناد، اى نا آزاد مردان اين امت و بى نام و ننگان طوائف و بى اعتنايان به كتاب خدا و تحريف كنندگان كلمات حق و خويشاوندان گناه و ريزهاى آب دهان شيطان و خاموش كنندگان چراغهاى سنت و هدايت ؛ آيا اين جماعت بنى اميه را مددكاريد و از نصرت چون ما اهل بيت دورى مى جوييد؟ همانا كار شما همين است . به خدا سوگند كه غدر و مكر شما قديمى است و بيخ درخت وجودتان بر غدارى بسته شده و بر مكارى شاخه برآورده است ؛ همانا آن درخت پليدى را مانيد كه چون باغبان و آن كس
فكنتم اءخبث شجر شجا للناظر واءكلة للغاصب .
اءلا وان الدعى ابن الدعى قد ركز بين اثنتين : بين السلة والذلة .
وهيهات منا الذلة .
ياءبى الله لنا ذلك و رسوله و المؤ منون و حجور طابت و طهرت و اءنوف حمية و نفوس اءبية : من اءن توثر طاعة اللئام على مصارع الكرام .
اءلا وانى زاحف بهذه الاءسرة مع قلة العدد وخذلة الناصر)).
ثم اءوصل كلامه (عليه السلام) باءبيات فروة بن مسيك المرادى :
فان نهزم فهزامون قدما         وان نغلب فغير مغلبينا
وما ان طبنا جبن ولكن         منايانا ودولة آخرينا
كه آن را پرورش داده ، از آن تناول كند گلويش را سخت فرو گير و اگر ستمكار از آن غاصبانه خورد بر ايشان گوارا شود. اينك عبيد الله زنا زاده فرزند زنا زاده پا استوار نموده كه من يكى از دو مطلب را اختيار نمايم : يكى كشته شدن و ديگرى ذليل او بودن ؛ اختيار ذلت و خوارى از سجيه ما بسيار دور است نه آن را خدا و رسولش بر ما مى پسندد و نه مؤ منان پاك دين و نه آن دامن ها كه از لوث دنائت پاكيزه است و نه صاحبان همت عاليه و نه آن نفوس كه دريغ دارند و ترجيح نمى دهند فرمانبردارى نانجيبان را بر آنكه چون جوانمردان بزرگ همت در ميدان جنگ به مردانگى كشته گردند. آگاه باشيد كه من با اين عشيره خويش با وجود ياران كم ، براى جنگ با شما آماده ام ؛ پس آن سرور مردان روزگار و فرزند حيدر كرار وصل نمود كلام خود را به ابيات فروة بن مسيك مرادى : ((فان نهزم ...))؛ يعنى هرگاه ما را غلبه و نصرت نصيب گردد و دشمن را شكست دهيم ، شيوه ما از قديم ظفر يافتن بر خصم بوده و اگر مغلوب و مقتول شويم ، شكست خوردن از جانب ما نخواهد بود؛ زيرا عادت ما بر جبن و بد دلى نيست بلكه مرگ ما رسيده و نوبه ظفر يافتن به مقتضاى گردش روزگار، دشمنان ما را بوده است و شيوه روزگار بر آن است كه اگر شتر مرگ سينه خويش را از در خانه مردمانى بلند نمود و از آنجا جابرخاست ناچار بر در خانه ديگرى خواهد نشست و زانو بر زمين خواهد زد. بزرگان قوم من از دست شما دچار مرگ نشدند، چنانكه در قرنهاى ديرين نيز مردم
اذا ما الموت رفع عن اءناس         كلاكله اءناخ بآخرينا
فاءفنى ذلكم سروات قومى         كما اءفنى القرون الاءولينا
فلو خلد الملوك اذا خلدنا         ولو بقى الكرام اذا بقينا
فقل للشامتين بنا: اءفيقوا         سيلقى الشامتون كما لقينا
ثم قال :
((اءيم والله لا تلبثون بعدها الا كريث ما يركب الفرس حتى يدور بكم دور الرحى و تقلق بكم قلق المحور، عهد عهده الى اءبى عن جدى ، فاءجمعوا اءمركم و شركاءكم ، ثم لا يكن اءمركم عليكم غمة ، ثم اقضو الى و لا تنظرون .
انى توكلت على الله ربى وربكم ، ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها، ان ربى على صراط مستقيم .
اءللهم احبس عنهم قطر السماء، وابعث عليهم
دچار مرگ گرديده اند. اگر پايندگى در دنيا مر پادشاهان را ميسر بودى ، البته ما نيز پايدار بوديم و چنانكه اگر بقاء مردمان كريم را ممكن باشد، ما نيز در دنيا باقى بوديم ؛ پس به شماتت كنندگان بگو كه از مستى غرور به خود آيند و از شماتت ما خوددارى نمايند؛ زيرا مرگى كه ما را در بر گرفته ، آنها را نيز در بر خواهد گرفت . امام حسين (عليه السلام) پس از خواندن اين اشعار، فرمود: به خدا سوگند! پس از اين فتنه كه انگيزيد و خون مرا به ناحق بريزيد، كامران نخواهيد بود الا به اندازه آن مقدار كه كسى بر اسب نشيند، كه دور زمانه بر شما دگرگون شود و روزگار مانند سنگ آسيا، شما را به گردش آورد و چنان در اضطراب افكند كه در سرگردانى مانند چرخى باشيد كه گرد محور خود بگردد و اينكه خبر دادم ، عهد و پيمان پدر بزرگوارم اميرمؤ منان (عليه السلام) است كه از جدم رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) فراگرفته بود خطابات حضرت نوح (عليه السلام) را كه به قوم خود مى گفته ، آن گروه را به همان كلمات مخاطب فرمود كه اكنون شما آراى خود را مصمم باشيد و شركاى خود را كه از براى خداى تعالى قرار داده ايد، فراهم آوريد. پس از اين ، بدى و شئامت كارتان بر خودتان مخفى نخواهد ماند.
سپس حكم خويش بر من جارى نماييد و مرا چنانكه نمى خواهيد مهلت دهيد، ندهيد كه من توكل بر خدايى نموده ام كه پروردگار من و شماست و هيچ چرنده اى نيست مگر اينكه زمام امرش در دست پروردگار است . خداوندا، باران رحمت را از ايشان بازگير و سالهاى
سنين كسنى يوسف .
وسلط عليهم غلام ثقيف يسومهم كاءسا مصبرة .
فانهم كذبونا و خذلونا.
واءنت ربنا عليك توكلنا واليك اءنبنا و اليك المصير)).
ثم نزل (عليه السلام) ودعا بفرس رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) اءلمرتجز، فركبه و عبى اءصحابه للقتال .
فروى عن الباقر (عليه السلام): ((اءنهم كانوا خمسة و اءربعين فارسا وماءة راجل)). وروى غير ذلك .
قال الراوى : فتقدم عمر بن سعد ورمى نحو عسكر الحسين (عليه السلام) بسهم و قال :
اشهدوا لى عند الاءمير: اءنى اءول من رمى ، واءقبلت السهام من القوم كاءنها القطر.
فقال (عليه السلام) لاءصحابه : ((قوموا رحمكم الله الى الموت ، الى الموت الذى لا بد منه ، فان هذه السهام رسل القوم اليكم .
قحط و خشكسالى را مانند سالهاى خشكسالى عصر حضرت يوسف (عليه السلام) بر اين مردم بگمار و جوان بنى ثقيفى را بر آنها مسلط كن (مراد ((مختار)) يا ((حجاج)) است) كه شرب ناگوار مرگ را به آنها بچشاند؛ زيرا اين مردم به ما دورغ گفتند و ترك يارى ما نمودند و تويى پروردگار ما و بر تو توكل كرديم و به تو رو آورده ايم و بازگشت هر بنده اى به سوى تو خواهد بود. امام حسين (عليه السلام) پس اداى اين كلمات از مركب پياده شد و اسب خاص رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) را كه مسمى به ((مرتجز)) بود طلب فرمود و بر آن اسب سوار شد و به قصد جدال و عزم قتال قليل ، لشكر خود را بياراست . و از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) منقول است كه اصحاب آن جناب ، چهل و پنج نفر سواره بودند و يك صد نفر پياده و بجز اين خبر، روايات ديگر هم وارد است . راوى گويد: عمر سعد لعنة الله - عليه در پيشاپيش لشكر بى دين آمده و تيرى به جانب اصحاب فرزند خير المرسلين ، رها كرد و به اهل كوفه خطاب نمود كه شما در نزد ابن زياد، گواهى دهيد كه اول كسى كه تيرانداخت به سوى حسين ، من بودم . در آن هنگام تيرها از آن ناكسان ، مانند قطرات باران به سوى لشكر امام حسين (عليه السلام) باريدن گرفت . حضرت امام (عليه السلام) به ياران خود فرمود: خدا شما را رحمت كناد، برخيزيد به سوى مرگى كه چاره اى از آن نيست ؛ زيرا اين تيرها پيام آوران اين گروه بى دين است به سوى شما.
پس نائره قتال مشتعل گرديد و ساعتى از روز با هم در آويختند
فاقتتلوا ساعة من النهار حملة و حملة ، حتى قتل من اءصحاب الحسين (عليه السلام) جماعة .
قال : فعندها ضرب الحسين (عليه السلام) يده على لحيته و جعل يقول : ((اشتد غضب الله على اليهود اذ جعلوا له ولدا، واشتد غضبه على النصارى اذ جعلوه ثالث ثلاثة ، و اشتد غضبه على المجوس اذ عبدوا الشمس والقمر دونه ، واشتد غضبه على قوم اتفقت كلمتهم على قتل ابن بنت نبيهم . اءما والله لا اءجيبهم الى شى ء مما يريدون حتى اءلقى الله تعالى واءنا مخضب بدمى)).
وروى عن مولانا الصادق (عليه السلام) اءنه قال : ((سمعت اءبى يقول : لما التقى الحسين (عليه السلام) و عمر بن سعد لعنه الله - وقامت الحرب على ساق ، اءنزل الله النصر حتى ترفرف على راءس الحسين (عليه السلام)، ثم خير بين النصر على اءعدائه و بين لقاء الله ، فاختار لقاء الله)).
رواها اءبو طاهر محمد بن حسين الترسى فى كتاب ((معالم الدين)).
قال الراوى : ثم صاح الحسين (عليه السلام):
و به قتال و جدال مشغول گرديدند و حمله پس از حمله مى نمودند تا آنكه جماعتى از اصحاب سعادت انتساب آن جناب به درجه رفيعه شهادت فائز گشتند. راوى گويد: در آن هنگام امام انام (عليه السلام) دست برده محاسن شريف را گرفت و فرمود: غضب خدا بر جماعت يهود شديد شد آن هنگام كه فرزند از براى خدا قرار دادند كه گفتند عزير پسر خداست و شديد گرديد غضب خدا بر گروه نصرانيان آن زمان كه قائل شدند بر آنكه خدا ((ثالث ثلاثه)) است و همچنين غضب خدا سخت شد بر طائفه مجوسان كه آفتاب و ماه را پرستش كردند بدون آنكه خدا را به وحدانيت پرستش نمايند و غضب الهى شدت خواهد گرفت برگروهى كه قول ايشان متفق گرديده بر كشتن پسر دختر پيغمبر. آگاه باشيد كه اجابت اين مردم نخواهم نمود در آنچه اراده كرده اند كه با يزيد عنيد بيعت نمايم تا آنكه خدا را ملاقات نمايم در حالتى كه به خون خود آغشته باشم . ابوطاهر محمدبن حسين برسى در كتاب ((معالم الدين)) روايت نموده كه حضرت امام به حق ناطق امام صادق (عليه السلام) فرمود كه از پدر بزرگوار خود امام باقر شنيدم كه فرمود: در آن هنگام كه حضرت امام با عمر سعد لعين ملاقات نمود و نائره قتال مشتعل گرديد خداى عزوجل نصرت از آسمان نازل فرمود تا آنكه مانند مرغ بر بالاى سر امام مظلوم (عليه السلام) پرباز نمود و آن جناب مخير گرديد ميان آنكه بر لشكر دشمنان ، مظفر و منصور باشد و يا آنكه ملاقات پروردگار نمايد و به درجه رفيعه شهادت نائل شود.
اءما من مغيث يغيثنا لوجه الله ، اءما من ذاب يذب عن حرم رسول الله)).
قال : فاذا الحر بن يزيد الرياحى قد اءقبل على عمر بن سعد، فقال له : اءمقاتل اءنت هذا الرجل ؟
فقال : اى والله قتالا اءيسره اءن تطير الرؤ وس وتطيح الاءيدى .
قال : فمضى الحر ووقف موقفا من اءصحابه واءخذه مثل الافكل .
فقال له المهاجر بن اءوس : والله ان اءمرك لمريب ، ولو قيل : من اءشجع اءهل الكوفة لما عدوتك ، فما هذا الذى اءراه منك ؟
فقال : انى والله اءخير نفسى بين الجنة والنار، فوالله لا اءختار على الجنة شيئا ولو قطعت و اءحرقت .
ثم ضرب فرسه قاصدا الى الحسين (عليه السلام) ويده على راءسه و هو يقول :
اءللهم انى تبت اليك فتب على ، فقد اءرعبت قلوب اءوليائك و اءولاد بنت نبيك .
پس آن حضرت لقاى خدا را اختيار نمود و نصرت آسمان و كمك فرشتگان الهى را نپذيرفت . راوى گويد: پس از آن ، امام حسين (عليه السلام) در مقابل لشكر كوفيان ، فرياد برآورد كه آيا فريادرسى هست كه از براى رضاى پروردگار به فرياد ما برسد؟ آيا كسى هست كه از حرم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، شر دشمنان را دفع نمايد؟ راوى گويد: در اين هنگام حر بن يزيد رياحى رو به سوى عمرسعد پليد آورد و فرمود: آيا با اين مظلوم جنگ خواهى كرد؟! عمرسعد گفت : به خدا قسم ، جنگى خواهم نمود كه آسانترين مرحله اش اين باشد كه سرها از بدنها به پرواز در آيد و دستها از تن ها بيفتد. راوى گفته كه حر بعد از شنيدن اين سخن ، به گوشه اى رفت و از ياران خود كناره گرفت و در مكانى دور از آنها بايستاد و بدنش به لرزه در آمد. يكى از مهاجرين اوس او را گفت : به خدا قسم كار تو مرا به شك و ترديد انداخته ، اگر از من بپرسند كه شجاع ترين مرد اهل كوفه كيست ، من از نام تو نمى گذرم ؛ پس اين چه حالى است كه در تو مى بينم ؟! حر در جواب او گفت : به خدا كه خود را ميان بهشت و جهنم مى بينم وبه خدا سوگند كه هيچ چيز را بربهشت ، اختيار نمى كنم اگر چه بدنم را پاره پاره كنند و بسوزانند!
--------------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page