آخرين شب زندگى امام حسين (عليه السلام)

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

چون شب عاشورا در رسيد، حضرت سيدالشهداء (عليه السلام)، اصحاب و ياران خود را جمع نمود و شرايط حمد وثناء الهى را به جا آورد و رو به ياران خود نمود و فرمود: ((اما بعد،...))؛يعنى من هيچ اصحابى را صالح تر و بهتر از شما و نه اهل بيتى را فاضل تر و شايسته تر از اهل بيت خويش نمى دانم . خدا به همگى شما جزاى خير دهاد. اينك تاريكى شب شما را فرا گرفته است ؛ پس اين شب را مركب خويشتن نماييد و هر يك از شما دست يكى از مردان اهل بيت مرا بگيريد و در اين شب تار از دور من ، متفرق شويد و مرا به اين گروه دشمن وا بگذاريد؛ زيرا ايشان را اراده اى بجز من نيست .
فقال له اخوته و اءبناوه و اءبناء عبد الله بن جعفر: ولم نفعل ذلك لنبقى بعدك ! لا اءرانا الله ذلك اءبدا، وبداءهم بهذا القول العباس بن على ، ثم تابعوه .
قال الراوى : ثم نظر الى بنى عقيل فقال : ((حسبكم من القتل بصاحبكم مسلم ، اذهبوا فقد اءذنت لكم)).
و روى من طريق آخر قال :
فعندها تكلم اخوته و جميع اءهل بيته و قالوا: يابن رسول الله فماذا يقول الناس لنا و ماذا نقول لهم ، نقول انا تركنا شيخنا و كبيرنا و سيدنا و امامنا و ابن بنت نبينا، لم نرم معه بسهم ولم نطعن معه برمح ولم نضرب معه بسيف .
لا والله يابن رسول الله لا نفارقك اءبدا، ولكنا نقيك باءنفسنا حتى نقتل بين يديك و نرد موردك ، فقبح الله العيش بعدك .
ثم قام مسلم بن عوسجة و قال : نحن نخليك هكذا و ننصرف عنك و قداء حاط بك هذا العدو،
حضرت چون اين سخنان را فرمود، برادران و فرزندانش و فرزندان عبدالله بن جعفر، به سخن در آمدند و عرضه داشتند: به چه سبب اين كار را بكنيم ؛ آيا از براى آنكه بعد از تو در دنيا زنده بمانيم ؟ هرگز خدا چنين روزى را به ما نشان ندهاد. و اول كسى كه اين سخن بر زبان راند عباس (عليه السلام) بود و ساير برادران نيز تابع او شدند. راوى گويد: سپس از آن ، حضرت نظرى به جانب فرزندان عقيل نمود و به ايشان فرمود: مصيبت مسلم شما را بس است ؛ من شما را اذن دادم به هر جا كه خواهيد برويد. و از طريق ديگر چنين روايت گرديده كه چون آن امام انس ‍ و جان اين گونه سخنان بر زبان هدايت ترجمان ادا فرمود، يك مرتبه برادران و جميع اهل بيت آن جناب با دل كباب ، در جواب گفتند: اى فرزند رسول خدا، هرگاه تو را وابگذاريم و برويم ، مردم به ما چه خواهند گفت و ما به ايشان چه پاسخى بگوييم ؟ آيا بگوييم كه ما بزرگ و آقاى خود و فرزند دختر پيغمبر خويش را در ميان گروه دشمنان تنها گذاشتيم و نه در يارى او تيرى به سوى دشمن افكنديم و نه طعن نيزه به اعداى او زديم و نه ضربت شمشيرى به كار برديم ؛ به خدا سوگند كه چنين امرى نخواهد شد؛ ما هرگز از تو جدا نمى شويم و لكن خويش را سپر بلا مى نماييم و به نفس خود، تو را نگاهدارى مى كنيم تا آنكه در پيش روى تو كشته شويم و در هر مورد كه تو باشى ما هم بوده باشيم . خدا زندگانى را بعد از تو زشت و قبيح گرداند! در اين هنگام مسلم بن عوسجه از جاى برخاست با دل محزون اين گونه
لا والله لا يرانى الله اءبدا واءنا اءفعل ذلك حتى اءكسر فى صدورهم رمحى و اءضربهم بسيفى ما اءثبت قائمه بيدى ، ولو لم يكن لى سلاح اءقاتلهم به لقذفتهم بالحجارة ، ولم اءفارقك اءو اءموت معك .
قال : وقام سعيد بن عبد الله الحنفى فقال :
لا والله يابن رسول الله لا نخليك اءبدا حتى يعلم الله اءنا قد حفظنا فيك وصية رسوله محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)، ولو علمت اءنى اءقتل فيك ثم اءحيى ثم اءخرج حيا ثم اءذرى - يفعل بى ذلك سبعين مرة - ما فارقتك حتى اءلقى حمامى دونك ، فكيف و انما هى قتلة واحدة ثم اءنال الكرامة التى لا انقضاء لها اءبدا؟!
ثم قام زهير بن القين وقال : والله يابن رسول الله لوددت اءنى قتلت ثم نشرت اءلف مرة وان الله تعالى قد دفع القتل عنك وعن هؤ لاء الفتية من اخوانك و ولدك و اءهل بيتك .
قال : وتكلم جماعة من اءصحابه بمثل ذلك وقالوا: اءنفسنا لك الفداء نقيك باءيدينا ووجوهنا، فاذا
در مكنون بسفت ، گفت : آيا همين طور تو را بگذاريم و از تو بر گرديم و برويم با آنكه اين همه دشمنان اطراف تو را فرا گرفته باشند؟! هرگز! به خدا سوگند! چنين نخواهد شد؛ خدا به من چنين امرى را نشان ندهاد؛ من خود به ياريت مى كوشم تا آنكه نيزه خود را در سينه اعداء بزنم ، تا شكسته گردد و تا قائمه شمشير به دست من است ايشان را ضربت مى زنم و اگر مرا سلاحى نباشد كه با آن مقاتله كنم ، سنگ به سوى آنها پرتاب خواهم كرد و از خدمت شما جدا نمى شوم تا با تو بميرم . راوى گويد: سعيدبن عبد الله حنفى برخاست و عرض نمود: نه والله ، ما تو را هرگز تنها نمى گذاريم و ملازم ركاب شما هستيم تا خدا بداند كه ما در حق تو وصيت محمد پيغمبرش را محافظت كرديم و اگر بدانم كه من در راه تو كشته مى شوم ، پس مرا زنده مى كنند و بعد از آن مى سوزانند و خاكستر مرا بر باد مى دهند و تا هفتاد مرتبه چنين كنند از تو جدا نخواهم شد تا آنكه مرگ خودم را در پيش روى تو ببينم چگونه يارى تو نكنم و حال آنكه يك مرتبه كشته شدن بيش نيست و بعد از آن به كرامتى خواهم رسيد كه هرگز انتها ندارد. پس از آن زهير بن قين برپاى خاست و گفت : يابن رسول الله ! دوست مى دارم كه كشته شوم و بعد از آن دوباره زده شوم تا هزار مرتبه چنين باشم و خداى عزوجل كشته شدن را از تو و اين جوانان و برادران و اولاد و اهل بيت تو بردارد.
و گروهى از اصحاب آن امام بر حق بر همين نسق ، سخنان گفتند
نحن قتلنا بين يديك نكون قد و فينا لربنا و قضينا ما علينا.
وقيل لمحمد بن بشير الحضرمى فى تلك الحال ، قد اءسر ابنك بثغر الرى .
فقال : عند الله اءحتسبه ونفسى ، ما كنت اءحب اءن يوسر واءنا اءبقى بعده .
فسمع الحسين (عليه السلام) قوله فقال :
((رحمك الله ، اءنت فى حل من بيعتى ، فاعمل فى فكاك ابنك)).
فقال : اءكلتنى السباع حيا ان فارقتك .
قال : فاءعط ابنك هذه الاءثواب البرود يستعين بها فى فداء اءخيه .
فاءعطاه خمسة اءثواب قيمتها اءلف دينار.
قال الراوى : و بات الحسين (عليه السلام) و اءصحابه تلك الليلة و لهم دوى كدوى النحل ، ما بين راكع و ساجد و قائم و قاعد.
فعبر اليهم فى تلك الليلة من عسكر عمر بن
و عرضه ها داشتند كه جانهاى ما به فداى تو باد، ما تو را به دستها و روى هاى خويش حراست مى كنيم تا آنكه در حضور تو كشته شويم و به عهد پروردگار خود وفا نموده و آنچه بر ذمت ما واجب است به جاى آورده باشيم . و در اين حال ، محمدبن بشير حضرمى را گفتند كه فرزند تو در سرحد رى اسير كفار گرديده . حضرمى گفت : او را و خود را در نزد خدا احتساب مى كنم و مرا محبوب نيست كه او اسير باشد و من بعد از او زندگانى نمايم . چون امام حسين (عليه السلام) اين سخن را از او بشنيد فرمود: خدا تو را رحمت كناد؛ تو را از بيعت خود، حلال نمودم برو و كوشش نما كه فرزندت را از اسيرى برهانى .
آن مؤ من پاك دين به خدمت امام (عليه السلام) عرض كرد: جانوران صحرا مرا پاره پاره كنند بهتر است از اينكه از خدمت مفارقت جويم . امام (عليه السلام) فرمود: پس اين چند جامه برد يمانى را به فرزند ديگرت بده كه او به وسيله آنها برادر خود را از اسيرى نجات دهد. پس پنج جامه قيمتى كه هزار اشرفى بهاى آنها بود به او عطا فرمود.
راوى گويد: امام مظلومان با اصحاب سعادت انتساب ، آن شب را به سر بردند در حالتى كه مانند زنبور عسل زمزمه دعا و ناله و عبادت از ايشان بلند بود؛ بعضى در ركوع و برخى در سجود و پاره اى در قيام و قعود بودند. پس در آن شب سى و دو نفر از لشكر پسر سعد لعين بر آن قوم سعادت آيين عبور نمودند. ظاهر از عبارت آن است كه به ايشان ملحق شدند و حال حضرت امام (عليه السلام) هميشه در كثرت
سعد اثنان وثلاثون رجلا. وكذا كانت سجية الحسين (عليه السلام) فى كثرة صلاته و كمال صفاته .
و ذكر ((ابن عبد ربه فى الجزء الرابع من كتاب ((العقد)) قال :
قيل لعلى بن الحسين عليهماالسلام : ما اءقل ولد اءبيك ؟
فقال : اءلعجب كيف ولدت له ، كان يصلى فى اليوم والليلة اءلف ركعة ، فمتى كان يتفرغ للنساء.
قال : فلما كان الغداة اءمر الحسين (عليه السلام) بفسطاط فضرب و اءمر بجفنة فيها مسك كثير و جعل فيها نورة ، ثم دخل ليطلى .
فروى : اءن برير بن خضير الهمدانى وعبد الرحمن بن عبد ربه الاءنصارى و قفا على باب الفسطاط ليطليا بعده ، فجعل برير يضاحك عبد الرحمن .
فقال له عبد الرحمن : يا برير اءتضحك ! ما هذه ساعة ضحك ولا باطل .
فقال برير: لقد علم قومى اءننى ما اءحببت الباطل كهلا ولا شابا، و انما اءفعل ذلك استبشارا بما
صلات و در صفات كماليه آن فرزند سرور كاينات ، بر اين منوال بوده است . ابن عبد ربه از علماى عامه در جزو چهارم از كتاب ((عقدالفريد)) خود ذكر نموده كه خدمت افضل المتهجدين امام زين العابدين (عليه السلام) عرض نمودند كه چقدر پدر بزرگوار تو را اولاد اندك بوده ؟ در جواب فرمود: عجب دارم كه من چگونه از او متولد گرديدم ؛ زيرا كه آن حضرت در هر شبانه روزى ، هزار ركعت نماز مى خواند! پس با چنين حال چگونه فراغت داشت كه بازنان مجالست نمايد. راوى گويد: چون صبح روز دهم گرديد حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) فرمان داد كه خيمه بر پا نمودند و امر فرمود كه كاسه بزرگى كه عرب آن را ((جفنه)) مى گويند، پر از مشك فراوان و نوره كردند. پس آن جناب داخل آن خيمه گرديد از براى آنكه نوره بكشد.
--------------------------------------------
نويسنده : سيد بن طاوس
مترجم : محمدطاهر دزفولى
به كوشش : صادق حسن زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page