مجلس بيست و هشتم : و لعن الله بنى اميه قاطبة

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

ميزان شناخت خوبى و بدى
و ما جعلنا الرؤ يا التى اريناك الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فى القرآن و نخوفهم فما يزيدهم الا طغيانا كبيرا . (اسراء - 61)
گفتار ما در موضوع اين آيه در مجلس قبل ذكر شد اينك ميگوئيم براى تميز خوب و بد اشياء ميزانى قرار داده اند كه بواسطه آن صحيح و سقيم را مى شناسيم .
خود ميزان در لغت بمعنى آلت سنجش است و با آن اشياء را مى سنجند و معادله ميكنند و آن نسبت به اشياء مختلف است و بر حسب اختلاف اشياء را مى سنجند و فرق ميگذارند مثلا ميزان سنجش حبوبات ترازو و ميزان شناختن فكر صحيح و سقيم علم و منطق و ميزان شعر علم عروض و ميزان خوبى و بدى مردم اعمال و كردار خوب و بد ايشان ميباشد.
پس اگر بخواهيم يكدسته از مردم را با دسته ديگر بسنجيم كه كدام بهتر و يا بدترند در اينجا ميزان اعمال خوب و بد آنها ميباشد با اين مقدمه اگر بخواهيم بفهميم كه بنى اميه بهتر بودند يا بنى هاشم ميزان شناختن كارهاى خوب و بد ايشان است و اتفاقا كارهاى خوب و بد اين دو دسته در صفحات ضبط شده و ما اينك به شهادت تاريخ وضع زندگانى و كارهاى ايندو دسته را روشن ميكنيم تا خواننده خود بتواند تميز حق و باطل ايندو دسته را بدهد
نسب بنى اميه
نسب بنى اميه به جد سوم پيغمبر (ص ) عبد مناف ميرسد محمد بن عبد بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف يكى از پسرهاى عبد مناف و ديگرى عبدالشمس بود كه تواءما بدنيا آمدند و با كارد آنها را از هم جدا كردند كسى گفت بعدا بين اولادهاى اين دو برادر هميشه خواهد بود و همين هم كه شد كه بين بنى هاشم و بنى اميه هميشه جنگ و جدال و خونريزى بود.
عبدالشمس پسرى داشت بنام اميه كه جد بنى اميه ميباشد و بنى هاشم به هاشم ميرسند.
مناصب و بزرگى هاشم
هاشم چند بزرگى و آقايى داشت كه برادرش عبدالشمس نداشت .
1 - پرچمدارى
2 - تصدى آب و سقايت حجاج
پذيرايى از حجاج و تصدى چاه زمزم
پرده دارى خانه كعبه كه تمام اين سمتها از پدرانش به او ارث رسيده بود.
اولين فردى بود كه ايلاف كرد به اين شرح كه هاشم مردى ثروتمند بود كه دستگاه مردى ثروتمند بود كه دستگاه تجارت او وسيع بود و در زمستانها به يمن ميرفت و در تابستان براى تجارت به شام حركت مينمود و تمام رؤ ساى قبايل عرب را در كار تجارت خود شركت داده بود باين معنى كه از منافع خود سهمى براى هر يك از آنها مقرر ميداشت بدون آنكه سرمايه اى داده باشند و قهرا اين سهم كه بآنها داده ميشد آنها را از مسافرت بقصد روزى بى نياز ميساخت .
نزول سروه ((لايلاف قريش )) در همين موضوع بود چنانكه طبرسى در مجمع البيان از ابن عباس روايت ميكند اين سوره درباره قريش نازل شد چه ايشان امور معاش و زندگانى خود را تمام دوره سال بوسيله دو سفر اداره ميكردند در زمستان بسوى يمن و در تابستان بشام ميرفتند و از مكه و طائف خشكبار و فلفل و ادويه جات كه از ناحيه دريا ميآوردند بشام ميبردند و از آنجا البسه و حبوبات و گندم و جو ميخريدند و درين سفرها با يكديگر الفت ميگرفتند.
يكى از امتيازات و افتخارات هاشم قرار داد حلف الفضول بود كه معاهده اى بنام مزبور بين قبايل اعراب برقرار شد و از بزرگترين معاهدات شرافتمندانه آن دوره بود كه بين سران قبايل عرب بسته شد ولى عبدالشمس در هيچيك از اينها سهمى نداشت .
و يكى از قراردادها اين بود كه بين بنى هاشم و بنى المطلب و بنى اسد بن عبدالعزى و بنى زهره و بنى تيم بن مره در خانه جذعان در يكى از ماههاى حرام قراردادى بسته شد به اين كيفيت كه كف دستهاى خود را روى خاك ماليده و هم قسم شدند كه از هر مظلومى حمايت كنند و ياور و دوست او باشند تا حقش را از ظالم بگيرند.
هاشم قوم خود را خوراك ميداد و گوشت و نان براى آنها حاضر ميكرد و به آنها تر يدى ميداد كه بخورند و بارهاى پر از گندم پاك از شام به مكه ميآورد و براى مردم نان خوب و گوشت تازه تهيه ميكرد و به مردم ميداد.
ولى عبدالشمس كه برادر هاشم بود ازين مناسب سهمى نداشت و نام خوب و آبرويى هم نداشت و پسر او هم اميه مرد فاسقى بود كه بين مردم بدنام و متهم بود و در جاهليت كارى كرد كه هيچكسى نكرده بود كه در حيات خود زن خود را به پسرش ابا عمر تزويج كرد و ابا معيط از آن ازدواج بدنيا آمد كه وليد بن عقبه از اوست كه مراد از آيه ان جائكم فاسق بنباء فتبينوا وليد است .
امية بن عبدالشمس كه مردى ثروتمند بود بر هاشم عموى خود حسد برده و در مقام آن شد كه با هاشم مفاخرت كند هاشم بمناسبت مقام و موقعيت خود اظهار نفرت ازين كار كرد ولى قريش او را رها كردند تا بالاخره بين آندو شرط شد كه پنجاه شتر سياه چشم شرط بندى كنند كه در مكه فخر نمايند و مردم گوشت آنرا بخورند و ده سال هم از مكه جلاى وطن نمايند در صورتيكه نزد كاهنى روند و در حضور او هر يك شرح مفاخرت خود را بگويند و او قضاوت كند هر كس مفاخرت را بر ديگرى اين شترها را كشتار نمايد تا نزد كاهن معروف خزاعى رفتند و حق با هاشم شد و شترها را از اميه گرفت و در مكه كشت و به مردم خورانيد و اميه هم ده سال بشام رفت و هجرت نمود.
اين واقعه اى است كه دشمنى اميه را نسبت به هاشم علنى كرد و بين آن دو و فرزندان آنها دشمنى برقرار ساخت .
اين زمان گذشت تا زمان عبدالمطلب شد مجددا بين بنى عبدالمطلب و بنى اميه دشمنى ايجاد شد بطوريكه ابن اثير در كامل خود در جلد دوم صفحه 9نقل ميكند: چنين است كه عبدالمطلب يك همسايه يهودى داشت كه تاجر ثروتمندى بود مال فراوانى داشت حرب بن اميه ازين مرد يهودى بدش ميآمد به چند نفر از جوانان قريش دستور داد كه او را بكشند و اموال او را بردارند لذا عامر بن عبد مناف بن عبدالعزيز و صخر بن عمرو بن كعب يتمى جد ابوبكر را كشتند و اموال او را بردند و عبدالمطلب تا مدتى نتوانست قاتل اين مرد يهودى را بشناسد ولى پس از تحقيق زياد شناخت و چون خواست تعقيب كند و نفر مزبور به حرب بن اميه پناه بردند عبدالمطلب نبرد حرب عموزاده خود آمد و از او خواست كه درينكار دخالت كند و قاتل را پناه دهد و او هم پناه داد ولى وقتى از او خواستند كه قاتل را بدهد حرب نداد لذا بين عبدالمطلب و حرب بن اميه سخنان درشتى رد و بدل شد تا بالاخره نفير بن عبدالعزى جد عمر بن خطاب را حكم قرار دادند و حكم بقتل حرب كرد گفت تو با كسى محاجه ميكنى كه قدش از تو بلندتر و از تو زيباتر و پيشانى او از پيشانى تو وسيعتر و مردم نسبت به او خوش بين و بتو بدبين هستند اين مرد اولادش از از تو بيشتر سخاوت و عطاى او به مردم زيادتر و دستش از دست تو كشيده تر است .
اكثر مورخين بنى اميه را از قريش نميدانند
تا اينجا از تواريخ نقل نموديم كه بنى اميه از قريش نبودند و نسب آنها به عبدالشمس بن عبد مناف ميرسيده لكن اكثر علماء تاريخ و اهل حديث اين حرف را قبول ندارند.
از جمله عمادالدين طبرى در كامل بهايى براى بهاءالدين محمد جوينى در عصر هلاكوخان نوشته در جلد دوم آن مينويسد كه اميه غلامى بود رومى از عبدالشمس چون زيرك بود عبدالشمس او را آزاد كرد بعد به فرزندى قبولش نمود و از او فرزندانى بوجود آمد بعد ميگويد كه اگر بگويى بين اصحاب تاريخ اتفاقست كه گفته اند نسب عثمان : عثمان بن عفان بن ابى عاصم بن اميه بن عبدالشمس بن عبد مناف ميباشد بنابراين چگونه ميشود گفت كه عثمان از بنى اميه نبوده و از غلام رومى بوده است .
جواب ميگوئيم در زمان جاهليت بين اعراب مرسوم بود كه چون غلامى را آزاد ميكردند و آنرا پسرخوانده خود قرار ميدادند مثل پسر انسان ميشد و مردم او را جزو اولادان خود قرار ميدادند و ادعيا ميخواندند و زن او را تزويج نميكردند و لذا پيغمبر (ص ) زيد را كه آزاد كرد و زينب بنت جحش را كه دخترعمه آنحضرت بود براى زيد به عقد در آورد و پس از مدتى زيد زينب را طلاق داد پيغمبر براى بطلان سنت جاهليت به ازدواج زينب تن در داد از طرفى از حرف مردم هم ميترسيد كه بگويند پيغمبر (ص ) زن پسرخوانده خود را به عقد و ازدواج خود درآورده لذا حقتعالى اين آيه را نازل فرمود: امسك عليك زوجك و اتق الله و تخفى فى نفسك ما الله مبديه و تخشى الناس و الله احق ان تخشاه .
لذا پيغمبر از زينب خواستگارى نمود و او هم خوشحال شده افتخار بر اين امر نمود ولى گفت خدايا ميخواهم تو عقد ازدواج مرا ببندى .
حقتعالى اين آيه را فرستاد: فلما قضى زيد منها و طرا زوجنا كهالكى لايكون على المؤ منين جرج فى ازواج ادعيائهم . (احزاب )
بنابراين در زمان جاهليت رسم بوده كه آزاد شده را پسر خود قرار چ پس عثمان كه نسبش به اميه ميرسد اميه پسرخوانده عبدالشمس ‍ بوده نه تقصير حقيقى او تا بگوئيم بنى اميه از قريش و به عبد مناف ميرسند.
بنى اميه از نسل غلام رومى بودند
علامه مجلسى در بحار از الزام النواصب حكايت ميكند كه اميه از صلب عبدالشمس نبوده بلكه از روميان بوده و عبدالشمس او را استلحاق نمود و منسوب به وى شد بنابراين اميه از قريش نيستند و از ميان روميان ميباشند.
در تفسير الم غلبت الروم از صادقين عليهماالسلام روايت شده كه مراد از اين آيه بنى اميه اند يعنى بنى اميه كه از نسل غلام رومى هستند مغلوب خواهند شد البته پس از هزار ماه سلطنت و اين معنى بنابر آنست كه به صيغه معلوم بخوانيم كه يكى از قراآت شاذ است و اگر به صيغه مجهول بخوانيم بنى اميه غلبه كردند و مالك حكومت و سلطنت شدند در هر صورت اين مسلمست كه بنى اميه بودند حال اميه يا از نسل عبدالشمس بوده و يا غلام آزاد شده او بوده است . جماعت بنى اميه و شاخه تقسيم ميشود زيرا اميه نسلش از دو اولاد باقى ماند كه يكى حرب و ديگرى ابوالعاص باشد از حرب ابوسفيان و معاويه و يزيد اولادهاى يزيد پيدا شدند و از ابوالعاص ‍ عفان كه پدر عثمان بود و خود عثمان كه خليفه سوم و حكم و پسرش مروان و عبدالملك و اولادان عبدالملك بنام وليد و سليمان و هشام و عبدالعزيز تا آخر بنى اميه و بنى اميه قريب يكقرن بر گردن مسلمانان سوار بودند يعنى از سال 40 هجرت حضرت اميرالمؤ منين على (ع ) در كوفه شهيد شد كه معاويه دولت بنى اميه را تشكيل داد تا سال 132 هجرى و بعد از آنكه بنى عباس دولت بنى اميه را از بين بردند بعضى از احفاد بنى اميه به اندلس فرار كرده و در آنجا يك حكومت اموى بر اساس همان حكومتهاى شام بنا نهادند كه در حدود سه قرن دوام داشت اگر چه خلافت آنها در مغرب بود و خود را بنام خليفه خواندند ولى مورخين آنها را در شمار خلفاء بنى اميه نمى آوردند چه ايام خلافت آنان مضطرب بود و مملكت منظمى نداشتند لذا خلافت آنها از بنى اميه محسوب نمى شود.
قال الله تبارك و تعالى : الم تر الى الذين بدلوا نعمة الله كفرا و احلوا قومهم دارالبوار . (ابراهيم ) آيا نديدى كسانيرا كه نعمت خداوندى را به كفر مبدل ساختند چگونه خود و قوم و ملت خود را به ديار نيستى رهسپار ساختند.
امام صادق (ع ) فرمود كه اين آيه درباره بنى اميه و بنى مغيره نازل شد بنى مغيره را خداوند در جنگ بدر نابود ساخت و نسل آنها قطع شد ولى بنى اميه را خداوند تا روز قيامت مهلت داده سپس فرمود بخدا قسم نعمتهايى كه خداوند بمردم عطا فرموده ما هستيم كسانيكه بايد رستگار شوند بواسطه ما رستگار خواهند شد.
كسانيكه از بنى اميه خوب بودند
در بعضى از زيارت ماءثوره مانند زيارت عاشورا وارد شده كه اللهم بنى اميه قاطبة خدايا همه بنى اميه را لعنت كن در صورتيكه همه بنى اميه بد نبودند و اشخاص خوبى هم در ميان آنها بوده اند از حمله جناب سعدالخير ابن عبدالملك بن عبدالعزيز بن عبدالملك بن مروان بن الحكم ابن ابى العاص بن امية بن عبدالشمس . در بحارالانوار، ج 11، از اختصاص شيخ مفيد نقل ميكند كه سعدالخير برادر زاده عمر بن عبدالعزيز بود يكبار كه نزد امام باقر (ع ) آمد گريه ميكرد حضرت فرمود چرا گريه ميكنى عرض كرد چگونه گريه نكنم و حال آنكه از شجره ملعونه هستم كه خداوند در قرآن ياد فرموده حضرت فرمود: تو از آنها نيستى اموى منا اهل البيت آيا نشنيدى قول خداوند را كه ميفرمايد: و من تبعنى فانه منى و اين لقب خير را كه سعدالخير باشد امام باقر (ع ) باو داد.
و از جمله محمد بن ابى حذيفه بن عتبه بن ربيعة بن عبدالشمس است كه اين عتبه جد محمد كسى بود كه در جنگ بدر كبرى علم دار مشركين به شمشير اميرالمؤ منين (ع ) خودش و برادرش شيبه و پسرش وليد به درك واصل شدند و هند جگرخوار كه زوجه ابوسفيان بود عموى محمد ميشد مع ذلك اين محمد از شيعيان اميرالمؤ منين (ع ) و عامل آنحضرت در مصر بود معاويه با وجود آنكه پسرعموى او ميشد خيلى او را صدمه زد كه دست از على بردارد ولى ممكن نشد تا بالاخره او را كشت و جماعتى از زنهاى آنها هم خوب بودند مانند امامه دختر ابوالعاص كه بعد از حضرت فاطمه عليهاالسلام بنا به وصيت آن خانم در حباله حضرت على (ع ) درآمد و ديگران هم بودند كه ذكر آنها باعث تطويل كلام ميشود، امام عليه السلام بنى اميه بد را به لفظ ((قاطبة )) لعنت كرده است ، نه بنى اميه خوب را، چنانچه امام باقر (ع ) بعد فرمود تو از بنى اميه نيستى و از ما اهلبيت ميباشى . پس لعن بر بنى اميه وقتى است كه دشمن اهلبيت باشند اگر از دوستان اهلبيت شدند جز و اهل بيت خواهند بود نه از بنى اميه .
و اما عمر بن عبدالعزيز كه از بنى اميه و از خلفا آنها و داراى زهد و شب زنده دارى بود و فدك را به امام باقر (ع ) رد كرد و دستور داد كه لعن بر على (ع ) ترك شود و پولهايى به اهلبيت داد لذا ميرزا عبداله افندى صاحب رياض العلماء در لعن بر او تاءمل دارد. لكن حق مطلب اينست با همه اين خوبيها معذلك غاصب امر خلافت بوده و اين بدترين كارهاست و در هيچ تاريخ و روايتى وارد نشده كه خدمت امام رسيده باشد و از ايشان اجازه در امر خلافت گرفته باشد ولى معاويه پسر يزيد بن معاويه بعد از آنكه چهل روز خلافت كرد فهميد كه خلافت حق او نيست و حق آل محمد ميباشد لذا بالاى منبر رفت و اعمال پدران خود را تذكر داد و بر پدر و جد خود لعن فرستاد و از افعال ايشان تبرى جست و گريه شديدى نمود آنگاه خود را از خلافت خلع نمود.
مروان حكم گفت از پائين منبر به او حال كه تو از خلافت كناره گيرى كردى پس امر خلافت را به شورا افكن در جواب گفت من حلاوت خلافت را نچشيدم پس چگونه راضى شوم كه تلخى آنرا بچشم . از منبر بزير آمده و رفت در خانه نشست و مشغول گريه شد مادرش نزد او آمده گفت اى فرزند كاش تو خون حيض ميشدى و بوجود نميآمدى تا چنين روزيرا از تو نميديدم گفت اى مادر بخدا كه دوست داشتم چنين بودم و قلاده امر خلافت بگردن من نميافتاد آيا من و زرو و بال امر خلافت را به گردن بگيرم و بنى اميه شيرينى آنرا ببرد.
بنابراين ((قاطبة )) را نميتوان بر همه بنى اميه حمل كرد.
روزى كه شد به نيزه سر آن بزرگوار
خورشيد سر برهنه برآمد ز كوهسار
موجى بجنبش آمد و برخاست كوه كوه
آن خيمه ايكه گيسوى حورش طناب بود
ابرى به بارش آمد و بگريست زار زار
شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار
گفتى تمام زلزله شد خاك مطمئن
جمعى كه پاس محملشان داشت جبرئيل
گفتى فتاد از حركت چرخ بيقرار
گشتند بى عمارى و محمل شترسوار
عرش چنان بلرزه درآمد چرخ نيز هم
با آنكه سر زد اين عمل از امت نبى
افتاد در گمان كه قيامت شد آشكار
روح الامين ز روى نبى گشت شرمسار
وانگه كوفه خيل الم رو بشام كرد
نوعى كه عقل گفت قيامت قيام كرد
---------------------------
حضرت آيت الله حاج سيداحمد ميرخانى (ره )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page