مجلس دوازدهم : السلام عليك يابن فاطمة الزهرا (س)

(زمان خواندن: 12 - 24 دقیقه)

السلام عليك يابن فاطمة الزهرا سيدة نساءالعالمين
سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا سيده زنان عالميان
علت ناميدن آنمخدره به اين نام
اول زنى كه وجود مبارك پيغمبر اختيار نمود ((حضرت خديجه )) چهل ساله بود كه در سن بيست و پنج سالگى با آن مخدره ازدواج فرمود.
جناب خديجه خواهر ابوينى ((عوام )) پدر ((زبير)) است كه اهل تسنن را از عشيره مبشره ميدانند.
خديجه اول همسر عتيق بن عائد مخزومى بود و دخترى جاريه نام آورد، بعدا با ((ابوهالة بن مندراسيدى )) ازدواج كرد و از او هم پسرى بنام ((هند)) آورد، بعد از انيدو شوهر با رسول اكرم ازدواج كرد كه از آنحضرت هم داراى سه پسر و چهار دختر شد كه جناب ((قاسم )) و ((زينب )) و ((رقيه )) و ((ام كلثوم )) قبل از بعثت متولد شدند و جناب ((طيب )) و ((طاهر)) و ((فاطمه زهرا سلام الله عليها)) بعد از بعثت متولد گرديدند و يك فرزند پسر هم بنام ((ابراهيم )) از ((ماريه قبطيه )) داشتند و از ساير زنهاى خود اولادى نداشتند و تمام آنها در زمان حيات پيغمبر از دنيا رفتند مگر فاطمه زهرا كه دو سال بعد از رحلت آنحضرت از دنيا رفت .
و شايد علت آنكه اولادهاى آنحضرت در زمان حيات مردند اين باشد كه بعد از فوت آنحضرت موضوع خلافت به اولادهاى آنحضرت نيفتد با آنكه پيغمبر جز فاطمه اولادى باقى نگذارد و اينهمه كشمكش و اختلاف در امر خلافت ايجاد شد، اگر اولادهاى متعدد باقى ميگذاشت چه ميشد؟!
تولد فاطمه عليهاالسلام در بيستم جمادى الثانى سال چهارم بعثت در مكه معظمه بوده و چون مادر خديجه فاطمه نام داشت لذا اين مخدره را فاطمه نام نهادند.
جمعى ديگر گفتند چون كفالت و حضانت حضرت رسالت پس از رحلت مادرش آمنه بنت وهب با فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤ منين عليه السلام بود و حضرت رسول او را مادر خطاب ميكرد، لذا اين اسم را، روى فرزندش نهاد كه اسم فاطمه بنت اسد از بين نرود و بر سر زبانها باشد.
ولى ((صدوق )) در ((معانى الاخبار)) از ((سدير صيرفى )) از حضرت صادق (ع ) روايت ميكند كه در حديث معراج آمده كه جبرئيل از درخت بهشتى سيبى چيده بدست مبارك حضرت رسول داد چون آنرا شكافت نورى مشاهده كرد فرمود اى جبرئيل اين نور چيست ؟ عرض كرد: هى فى السماء منصورة و فى الارض فاطمة .
از اين روايت معلوم ميشود كه خدا اين نام را قبل از ولادت بر آن مخدره نهاده و لذا بعد از تولد ملكى بر پيغمبر نازل شد و اسم فاطمه را بزبان آنحضرت جارى ساخت .
اگر چه قبل از اينكه اين مخدره فاطمه ناميده شود فاطمه هاى ديگرى در اسلام بوده اند مانند ((فاطمه )) مادر خديجه و ((فاطمه بنت اسد)) و ((فاطمه بنت زبير)) و ((فاطمه بنت حمزه )) ولى در اسلام اول زنيكه فاطمه ناميده شد دختر پيغمبر بود و در هر خانه كه دخترى بنام فاطمه باشد باعث ازدياد رحمت و اكثار برگت خواهد بود و فرداى قيامت اشخاصى كه نام آنها فاطمه باشد چون از قبر بيرون آيند در مقام مفاخرت و مباهات برآيند كه ما همنام فاطمه دختر پيغمبر هستيم پس همانطور كه فاطمه زهرا را بر ما فضيلت است ما را هم بر ساير زنان فضيلت خواهد بود و از جهت اسم مزيتى براى ما ميباشد و اخبار رسيده دعاى آدم : يا حميد بحق محمد يا عالى بحق على يا فاطر بحق فاطمه .
معنى فاطمه
لفظ فاطمه مشتق از فطم است و در مجمع البحرين گويد: فطيم بر وزن كريم طفلى را گويند كه از شير جدا و جدا كرده باشند و رضاع وى بنهايت رسيده باشد. در المنجد گويد: فطم الحبل : قطعه .
حضرت رسول فرمودند: ستحرصون على الامارة ثم تكون حسرة و ندامة فعمت المرضعة و سئسبت الفاطمة .
يعنى مردم در حكمرانى حريص ميشوند با آنكه عاقبت آن افسوس و پشيمانى است پس آن وقت طفل شيرى در آسايش و راحت است و آنكه از شير گرفته شده در زحمت و مشقت خواهد بود. شايد در اين روايت فاطمه است كه از شير گرفته شده معنى دارد.
و نيز در حديث ديگر فرمود: خطير امتى من مدم شبابه فى طاعة الله و فطم لذاته من لذات الدنيا يعنى بهترين امت من كسى است كه جوانى خود را در طاعت خدا صرف نمايد و از لذات دنيا خود را جدا نمايد. در اين خبر فطم بمعنى جدا شدن آمده و آنچه از اخبار استفاده ميشود اينست كه وجه تسميه آن مخدره به فاطمه يكى از وجوه زير است .
وجه اول : او را فاطمه گفتند لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا چنانچه مفاد خبر صادقين در بحارالانوار است .
فاطمه سلام الله عليها مقامات عاليه نفسانيه و فضائل عقلانيه را دارا بود و در كودكى كمال بزرگى را داشت كه در ميان تمام زنان دنيا وجود نداشت ، لذا پدرش او را سيده نساء عالمين خواند، بلكه درباره اش فرمود: انها اشرف من جميع الانبياء و المرسلين عدا ابيها خاتم النبيين .
از همه اينها غير از پدرش برتر بود و در شرافت زندگى بدرجه اى رسيد كه دست ديگران بدانپايه نرسد.
وجه دوم : در علل از حضرت باقر (ع ) روايت كرده كه فرمود: لما ولدت فاطمة اوحى الله تعالى ملك فانطلق به لسان محمد فساماها فاطمة قال انى فطمتك بالعلم و فطمتك عن الطمث قال (ع ) والله لقد فطمها الله تبارك و تعالى بالعلم و عن الطمث بالميثاق .
در اين حديث چهار مطلب ذكر شده است :
اول - ملكى اسم فاطمه را بر زبان پيغمبر جارى نمود.
دوم - فطام فاطمه به علم باين معنى كه فطمتك بالعلم يعنى ترا به علم شير دادم تا بى نياز از ديگران شدى يا آنكه ترا به سبب علم از جهل جدا كردم و يا بريدن تو از شير مقرون بعلم بود.
سوم - فطام از طمث باينمعنى است كه فاطمه مثل زنان ديگر خون حيض نمى بيند.
چهارم - كلام امام باقر (ع ) است كه به قسم خوردن با ضميمه ميثاق خبر از قول حضرت رسول (ص ) داده و قسم خوردن امام باقر بجهت آنست كه ديگران گمان نكنند امام باقر درباره مادرش زهرا مبالغه ميكند بلكه عين حقيقت را بيان فرموده است .
علم فاطمه عليهماالسلام
كلينى در كافى خبرى از ((ابوالبصير)) نقل ميكند باين مضمون كه گفت : خدمت امام صادق شرفياب شدم ؟ عرض كردم ميخواهم از شما سئوالى كنم آيا اينجا كسى هست كه كلام ما را بشنود پرده اى آنجا بود حضرت برداشته آنجا را ديد كسى نبود فرمود حالا هر چه بخاطرت رسيد سئوال كن ، گفتم قربانت گردم شيعيان شما با هم گفتگو ميكنند كه رسول خدا بابى از علم به على تعليم فرمود كه از آن هزار باب گشوده شد، حضرت فرمود پيغمبر هزار باب از علم به على آموخت كه از هر بابى هزار باب گشوده شد. ابوبصير تعجب كرده گفت اين عمل عمده اى است باينمعنى كه بالاتر از اين معنى و مرتبه هيچ مرتبه علمى ديگرى نيست ، پس حضرت قدرى فكر كردند بعد فرمود كه آن علم عمده اى بود ولى نه آنقدر عمده كه تو خيال ميكنى بعد حضرت فرمود نزد ما آل محمد جامعه است مخالفان ما چه ميدانند كه جامعه چيست ، ابوبصير گفت قربانت گردم جامعه چيست ؟ فرمود طوماريست كه هفتاد ذراع است ، به ذراع رسول خدا كه آنحضرت به على (ع ) فرموده و على نوشته است تمام حلال و حرام و تمام چيزهائيكه مردم بآنها محتاجند، حتى تفاوت در خراشيكه در بدن ديگرى وارد آورد در آنست ، پس حضرت دست ابابصير را فشرده فرمود حتى اين هم را نوشته ابابصير گفت بخدا قسم اين علم عمده است حضرت فرمود عمده ميباشد ولى نه آنقدرها كه تو گمان كرده اى مجددا ساعتى حضرت تاءمل فرمودند بعد فرمود نزد ما جفر است ولى مردم چه ميدانند جفر چيست ؟ عرض كردم بفرمائيد كه جفر چيست ؟ فرمود ظرفى است از پوست كه علم تمام انبياء و اوصياء و علمائيكه از بنى اسرائيل مرده اند تا كنون در آن ثبت و ضبط است ، ابونصير از روى تعجب گفت : ان هذا هوالعلم ، اين علم مهمى است ، حضرت فرمود انه لعلم و ليس بذلك ، بلى اين علم است ولى نه آنطور كه تو تصور نمودى .
پس حضرت قدرى تاءمل فرمودند بعد گفتند: و ان عندنا لمصحف فاطمه و مايدريهم ما مصحف فاطمة .
در نزد ما مصحف فاطمه ميباشد مردم چه ميدانند كه مصحف فاطمه چيست عرض كردم مصحف فاطمه چيست ؟ فرمود: مثل قرانكم هدا ثلث مرآت و الله ما فيه من قرانكم حرف واحد آن مصحف سه برابر اين قرآنست و بخدا قسم يكحرف از قرآن هم در آن نيست كه مكررات قرآن باشد بلكه علومى است كه خداوند به فاطمه زهرا تعليم فرموده و اين مصحف و جفر و جامعه تا روز قيامت نزد ما هست .
وجه سوم : در عيون از حضرت زهرا (ع ) روايت ميكند كه پيغمبر فرمود من فاطمه را فاطمه ناميدم براى آنكه خداوند او و دوستان او را از آتش جدا فرموده و عبارت روايت اينست كه : قال رسول الله سميتها فاطمة لان الله فطمها و فطم من احبها عن النار .
در خبر است كه فرداى قيامت فاطمه دوستان خود را از صحراى محشر جمع ميكند و به بهشت ميبرد مانند مرغى كه دانه را از غيردانه تميز ميدهد و بر ميدارد.
مرحوم مجلسى در جلد ششم بحارالانوار از تفسير حضرت عسكرى نقل ميكند كه قريش و ابوجهل مشركين مكه معجزه حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسى و حضرت عيسى را از جناب رسول اكرم خواستار شدند از طوفان و سرد شدن آتش و آويختن گره و خبردادن از سرائر و ذخائر ايشان پس آنحضرت كفار را به چهار دسته تقسيم فرمود: بدسته دوم كه معجزه حضرت ابراهيم ، سرد شدن آتش را ميخواستند امر فرمود كه بصحراى مكه روند آتشى افروخته تا ببينند زنى ظاهر شود و كشف عذاب از ايشان نمايد.
و ابوجهل و جمعى ديگر را با خود داشت ، آنگاهه آن دسته دوم آمدند و عرض كردند ما شهادت برسالت تو ميدهيم كه رسول رب العالمين ميباشى و عرضه داشتند كه چون بصحراى مكه رفتيم در اندك زمانى آسمان شكافته شد و جمره هاى آتش بر ما فرود آمد و زمين هم منشق گرديد و شعله هاى آتش از آن بيرون آمد و آتش بنحوى زياد بود كه آسمان مملو از آتش شد و از شدت حرارت نزديك بود گوشتهاى ما كباب شود، انگاره در بين آسمان و زمين زنى ظاهر شد كه مقنعه بر سر داشت و يكطرف آنرا بجانب ما آويخته بود بنحويكه دستهاى ما به آن ميرسيد آنگاه منادى از آسمان ندا نمود كه اگر نجات ميخواهيد به بعضى از ريشه هاى مقنعه اين زن چنگ بزنيد پس هر يك از بريشه اى از ريشه هاى او چنگ زده و رها نكرديم تا آنكه بطرف آسمان بلند شد و آن آتش ‍ بما اذيتى نرساند و آنگاه هر يك از ما را بخانه هاى خودمان گذاشت . اينك ما بشما ايمان ميآوريم و ميگوئيم : لامحيص عن دينك و لا معدل عنك و انت افضل من لجاء اليه و اعتمد بعد الله صادق فى قولك و حكيم فى افعالك . ابوجهل تمام اين جملات را مى شنيد و بر حسد و عنادش ميافزود پس حضرت رسالت فرمود ميدانيد آنزن كه بود؟ عرض كردند نميدانيم ؟ فرمود آن دختر من سيده زنان بود چون روز قيامت شود آن مخدره به بهشت رود ندا رسد كه اى دوستان فاطمه بريشه هاى چادرش چنگ زنيد هر كه دوست اوست بريشه اى از ريشه هاى آن چادر آويزد هزار فئام در هزار فئام در هزار فئام بدين واسطه نجات يافته به بهشت درآيند كه هر فئامى هزار هزار نفر باشد، يعنى 2 1000 يعنى هر فئامى يك ميليون است پس حاضلضرب آن چنين ميشود:
000 ,000,000,000,000,000,000,000,1000 3=3*1000=3*1000=1000
اين حدود اشخاصى است كه توسط يكريشه چادر فاطمه نجات مى يابند ولى تعداد آن افراديكه خود فاطمه شفاعت كند و از درگاه احديت خواستار عفو آنان شود چه مقدارست خدا داند.
لواء شفاعت در قيامت بدست فاطمه است
درباره اينكه روز قيامت لواء شفاعت بدست فاطمه زهرا داده خواهد شد و شفيعه مطلق عرصه محشر است آيات و اخبار متواتر متكاثرى وارد شده است .
در روايتى كه روز قيامت لواء احمد را بدست فاطمه ميدهند جاى ديگر دارد كه روز قيامت اول ديوان محاسباتيكه گشوده ميشود ديوان حساب انتقام فاطمه از دشمنان اوست .
در انوار نعمانيه است كه در تفسير آيه : و اذا المودة سئلت باى ذنب قتلت ، انتقام قتل محسن سقط شده است .
شيخ صدوق مينويسد كه روز قيامت لواء شفاعت بدست فاطمه زهرا داده ميشود تا از ذرارى و دوستانش شفاعت كند در آنجا كه ميفرمايد از ما نيست كسى كه مسئله را انكار كند معراج سئوال قبر، شفاعت كند و از شرايط عقد ازدواج فاطمه به على شفاعت امت بوده است .
علامه مجلسى در احاديث معراج نقل ميكند كه پيغمبر فرمود: در شب معراج كاخى رفيع در بهشت ديدم كه وصف فراوانى از آن ميكنند، پرسيدم اين كاخ از كيست ؟ گفتند مخصوص فاطمه دختر محمد (ص ) است كه پس از شفاعت دوستان به اين كاخ نزول اجلال ميفرمايد.
در علل الشرايع در حديث مفصلى از اباذر نقل ميكند كه فاطمه قسيم بهشت و جهنم است و اين بالاترين مقام براى فاطمه زهرا (ع ) ميباشد.
ابن شهر آشوب مينويسد در ذيل سوره هل اتى وارد شده كه فاطمه در باب بهشت مى ايستد و هفتاد هزار حوريه با او هستند و دوستان خود را به بهشت ميبرد و با لواء شفاعت به بهشت وارد ميگردد تا در بهشت نعيم ماوى گيرد و آنجا هم فاطمه زن منحصر بفرد اميرالمؤ منين عليه السلام است .
وجه چهارم : چهارمين وجه تسميه آن مخدره به فاطمه اينست كه در بحار از حضرت صادق (ع ) روايت ميكند كه حضرتش فرمود: اتدرى اى شى تفسير فاطمة قال فطمت عن الشر و يقال انهاسميت فاطمة لانها فطمت عن الطمث .
يعنى فرمود آيا ميدانى تفسير فاطمه چيست عرض كردم بمن خبر دهيد فرمود فاطمه شد بعلت آنكه از شر و بديها بريده شد و عادت زنانگى هم مثل ساير زنان نداشت .
معنى خير و شر
چون اينحديث شريف ذكر فطام فاطمه زهرا از شرور شده ما بايد اول معنى شر را بفهميم و بعد بگوئيم چگونه فاطمه از شر و بديها بريده شد و خير محض است .
افعال و اعمال بشرى عنوان نيك و بد و خير و شر و يا بعبارت ديگر خطا و صواب و يا حق و باطل دارد اينحكم بر تمام اعمال بزرگ و كوچك در هر زمانى جاريست و در طبقات مختلف مردم متداول و معمول است حتى اطفال در بازيهاى خود حركات و اعمالى را به نيكى و بدى متصف مينمايند، بنابراين بايد معنى نيك و بد و خير و شر كه برالسنه و افواه جارى است دانست و ميزانى در دست داشت كه اعمال و افعال از حيث حسن و قبح و خير و شر و درجات مختلف با آن سنجيده شود معلوم گردد كه فلان عمل خير است يا شر.
شيخ ‌الرئيس در كتاب اشارات گويد: تمام موجوداتيكه مادر اين عالم مشاهده ميكنيم و به عقل خود مى سنجيم از پنج حال خارج نيست ، حالت اول آنكه شر محض باشد، حالت دوم خير محض ، حالت سوم خير او بر شرش غلبه داشته باشد، حالت چهارم آنكه شر او بر خيرش غلبه نمايد، حالت پنجم آنكه خير و شرش مساوى باشد، پس عقل هر انسانى غير از اين پنج صورت چيز ديگرى را تصور نميكند.
اما آن موجوديكه شر محض يا شرش بر خيرش غلبه داشته باشد و آنكه خير و شرش با هم مساوى باشد اثرى در وجود ندارد و چنين چيزى را خدا خلق نكرده و اما آنچه محض يا خيرش بر شرش غلبه داشته باشد زياد است ، بلكه بناء موجودات عالم بر اين نهاده شده است .
براى اينكه مطلب اين دانشمند بزرگ خوب معلوم گردد مثالى ميزنيم ، آفتاب كه تمام موجودات عالم از آن استفاده ميكنند و يا آب كه خدا درباره آن ميفرمايد: و من الماء كل شى ء حى و امثال اينها موجوداتى هستند كه خير آنها بر شرشان غلبه دارد، پس اگر آفتاب سوزان صحراى افريقا انسانى را ناراحت كرده بلكه باعث هلاك او شود نمى شود گفت آفتاب شر و بد است و يا اگر كسى در كشتى نشست و در دريا غرق شد و يا جمعى هلاك شدند و يا باران اگر در موقع باريدن خانه هاى فقراء و ضعفا را خراب كرد و آنها زير آوار ماندند نميتوان گفت باران شر و بد است زيرا موجبات بيچارگى و هلاكت جمعى را فراهم آورده زيرا اين ضررهاى قليل در مقابل منافع كثير آفتاب و دريا و يا باران بسيار ناچيز است .
مثال ديگر: ما در دنيا اذيتهاى بسيارى از حشرات بالخصوص مگس و پشه مى بينيم و صدماتى از ناحيه حيوانات موذى مانند مار و عقرب متوجه ما ميشود و اين ناراحتيها ما را وادار ميكند كه بگوئيم فايده اين حيوانات موذى چيست ؟ اينها جز ضرر نتيجه ديگرى ندارند و حال آنكه علما حشره شناس ثابت كرده اند كه هر كدام از اين حيوانات موذى كار بزرگى براى بشر انجام ميدهند و اگر آنها نباشند امراضى براى انسان ايجاد ميشود كه منجر به هلاكت انسان ميگردد و لذا جاى مگس و حشرات موذى در محل كثافات است ، تا كنون ديده نشده كه مغازه عطرفروشى و يا مغازه پارچه فروشى مگس زياد باشد هميشه اين حيوانات را در دكان قصابى يا محل ريختن خاكروبه يا جائى كه مردار افتاده بايد ديد و همين دليل است كه اين حيوانات هوا را براى انسان تصفيه مى كنند و كثافات را از بين ميبرند تا انسان بتواند در محيط سالمى زندگانى كند.
يا اگر شما در مار و عقرب مى بينيد كه باعث اذيت انسانست و شما از آن ميترسيد و گريزان هستيد در حقيقت شر نيست زيرا آلت دفاعى اين حيوان است كه در موقع خطر بايد بوسيله اين حربه از خود دفاع كند و لذا اسم اين حيوانات وقتى كشنده است كه دندان يا نيشش را در گوشت انسان يا حيوان فرو برد و آنرا مجروح كرده و زهر خود را در آنمحل جاى دهد، پس اگر مصادف با جرح نشود و بوسيله غذا وارد معده گردد صدمه اى براى انسان ندارد.
اين خود دليل است كه زهر آلت دفاعى اين حيوانست و لذا در كوچك و بزرگ آنها هم هست پس اگر بنا باشد اين آلت دفاعى در اين حيوان بد باشد بايد تفنگ برداشتن انسان هم در موقع عبور از خيابان و جنگل بد باشد، زيرا ممكنست حيوانى باو حمله كند و براى حفظ جان خود آن حيوان را با تير بكشد.
پس آنچه ما در اين عالم شر تصور مى كنيم خير محض است همين سرگين متعفنى كه از آن گريزان ميباشيم باعث ميشود كه چون پاى درخت ريخته شود آنميوه شيرين و خوشبو را بشما تحويل دهد و چون پاى بوته گل ريخته شود گل ياس و رازقى خوش بو را بشما تحويل دهد.
بنابراين كلمه خير و شر را بايد اين قسم معنى كنيم كه آنچه براى انسان مفيد است اگر چه ملايم طبع هم نباشد خير است مانند دواى تلخ كه طبع انسان از آن منزجر است ولى چون براى انسان نفع دارد خير است و آنچه موجب ضرر مقام انسانيت باشد اگر چه ملايم با طبع هم باشد شر است مانند زنا كردن و مال مردم خوردن و ساير معاصى ، پس بنابراين تعبير كه كرديم دنياى ما آميخته با خير و شر است و بيشتر مردم طالب شرند چون ملايم طبع آنها است و بعثت انبياء براى اين بوده كه طبع مردم را از شرور منصرف كرده متوجه خيرات نمايند ، منتهى بعضى از افراد اين برنامه پيغمبران را پذيرفته خير محض و مسلمان وقت شدند و بعضى زير بار حرف انبياء نرفته دنبال هواى نفسانى را گرفته شر محض شدند، پس نمى شود گفت كه خدا ابوجهل و ابوسفيان و ساير منافقين را شر محض ‍ آفريده و يا سلمان و ابوذر و مقداد را خير محض كرده ، يكى تمايلات شهوانى را دنبال كرده ابوسفيان شد، ديگرى با نفس و شهوت مبارزه كرد و سلمان شد، اين درباره مردم عالمست اما انبياء و اوصياء مقام بالاترى داشته اند كه آنرا مقام عصمت گفتند و باز اشتباه نشود مقام عصمت نه آنست كه انبياء نمى توانستند گناه بكنند زيرا اينمقام ملائكه است و براى انسان فضلى نيست پيغمبران ميتوانند مانند ما گناه بكنند منتهى آن قوه ايمانى قوى مانع از گناه كردن ايشان ميشود بلكه در كودكى هم مرتكب گناه نمى شوند و بالاتر آنكه فكر گناه را هم نميكنند اينرا مقام عصمت ميگويند.
پس آنكه امام صادق (ع ) باو ميفرمود: اتدرى اى شى ء تفسير فاطمة قال فطمت عن الشر .
بريدن و قطع شدن فاطمه از بديها همان مقام عصمت است كه آنمخدره داشته و دليل بر اين معنى آيه تطهير است ، اگر كسى بگويد مريم هم مقام عصمت داشت ، فاطمه عليهاالسلام هم مقام عصمت داشت پس فرق ايندو چيست ؟ گوئيم خداوند مقام عصمت مريم را در قرآن معلوم نكرده ولى مقام عصمت زهرا معلومست چون آيه : تطهير درباره پنج تن نازل شد، معلوم ميشود بقدرى مقام عصمت زهرا بلند بوده كه خداوند با پيغمبر و على و حسنين عليهم السلام ذكرش ميفرمايد، انشاءاله اگر مناسب باشد در جاى ديگر، در مقام عصمت اين مخدره صحبت مى كنيم تا مطلب بهتر از اين واضح شود.
معنى زهرا
يكى از القاب مشهور اين مخدره زهرا عليهاالسلام است و در كتب اخبار و زيارات ائمه طاهرين مادر خودشان را به اين لقب بسيار ذكر كرده اند.
در كتب لغت ميگويند: ((الزهرا)) المراءة المشرقة الوجه و يكى از ستاره ها را بنام زهره ناميده اند بجهت آنست كه نزديك بزمين و نورانيت و روشنايى او بيش از ستاره هاى ديگر است .
علت ناميدن آنمخدره باين لقب
صدوق در علل الشرايع از جابر نقل ميكند كه از امام صادق (ع ) سؤ ال كردند كه چرا فاطمه را زهرا ناميدند، فرمود: چون خداوند او را از نور عظمت خود خلق كرد، از آن نور اهل آسمان و زمين را روشنايى داد بطوريكه نور وى چشمهاى ملائكه را پوشاند، و، همگى به رو افتادند و خدا را سجده كردند، عرض كردند پروردگار اين چه نور است ؟ هذا رسيد اين نوريست از نور من كه در آسمان ساكن نمودم و از عظمت خودم او را خلق كردم و او را از صلب پيغمبرى از پيغمبران خودم بيرون ميآورم و آن پيغمبر را بر همه پيغمبران تفضيل ميدهم و از اين نور ائمه را بيرون مياورم كه به امر من قيام نمايند و بحق من هدايت يابند و ايشانرا خلفاء خودم در زمين قرار ميدهم .
نور عبارت از روشنايى است كه از خورشيد و ماه و ستارگان بزمين ميرسد و بشر از آن استفاده ميكند و همچنين لفظ نور بر روشنايى كه از آتش و ساير اجسام ديگر بدست ميآيد اطلاق ميشود حال بايد فهميد كه خدا فاطمه را كه از نور خود خلق فرموده يعنى چه ؟ آيا خدا هم مانند اين اجسام داراى نور و روشنايى است كه داراى حرارت باشد. خدا منزه است از اينگونه سخنان .
مفسرين در معنى آيه : الله نور السموات و الارض بياناتى نموده اند كه بهترين آنها اين است كه خدا نور آسمانها و زمين است يعنى راهنماى اهل آسمان و زمين است و به هدايت او بندگان مهتدى شوند و به نور هدايت او راه سعادت را پيدا كرده و از راه ضلالت دورى كنند چنانكه انسان نابلد در شب تاريك در ميان بيابان به روشنايى احتياج دارد تا راه را پيدا كند همچنين مكلفين در اين دنيا به نور هدايت الهى و الطاف توفيق او نيازمندند تا راه سعادت را از راه شقاوت تميز دهند.
و مؤ يد اين قول است روايت كلينى در كافى از عباس بن بلال كه گفت از حضرت رضا (ع ) پرسيدم كه معنى آيه شريفه الله نور السموات و الارض چيست ؟ فرمود: خدا هدايت كننده اهل سموات و هدايت كننده اهل زمين ميباشد و روايات ديگرى هم باين مضمون از اهل بيت اطهار رسيده است ، پس اين روايت كاملا روشن ميكند كه نور بودن خدا يعنى هدايت كردن بندگان خود بوسيله انبياء و اوصياء ايشان و علمايى كه در عصر بودند و لذا در روايات مثل نوره كمشكوة را به وجود مبارك پيغمبر تاءويل فرموده اند.
پس از آنكه معنى نور بودن خدا معلوم شد معنى خلقت نور فاطمه از نور خدا هم روشن ميگردد باين بيان كه همانطور كه خدا منشاء نور هدايت است مظهر اين نور هدايت را فاطمه قرار داد و فاطمه روشنايى به اهل زمين و آسمان داد، يعنى به واسطه فاطمه اهل آسمانها و زمين هدايت شدند.
در ((كافى )) است كه امام صادق (ع ) به ((سماعه )) فرمود اول چيزيكه خدا را از مجردات خلق فرمود عقل بود آنهم از نور خودش . چون بواسطه عقل تميز خوب و بد داده ميشود و حقايق اشياء را مى بيند در حقيقت بمنزله چشم و راهنماى انسانست كه هدايت بسوى كارهاى خوب ميكند خداوند فرمود اينرا هم از نور خودم خلق كردم يعنى چون من خودم نور هدايت هستم عقل را هم خلق كردم تا هادى مردم باشد.
پس معلوم شد اينكه خداوند خودش را در قرآن معرفى به نور ميفرمايد
يعنى خدا هادى اهل زمين و آسمانها است مثل نوره كمشكوة مثل نور حقتعالى كه هدايت باشد مثل روزنه اى است در ديوارى كه نهايت آن بخارج راه ندارد مانند طاقچه اى كه در آن طاقچه ((فيها مصباح )) چراغى افروخته اند المصباح فى زجاجة كه آن چراغ افروخته شده در قنديليست از شيشه و بلور اگر چه اطراف چراغ را گرفته ولى بواسطه آن شفافيت كه دارد مانع از آن نور چراغ نميشود بلكه آن نور باطراف روشنايى مياندازد الزجاجة كانها كوكب درى آن شيشه و بلور از غايت صفا و لطافت مانند ستاره اى است كه در كمال درخشندگى باشد يوقد من شجرة مباركة يعنى اين چراغ و مصباح افروخته شده از روغن درختى است كه بسيار با بركت و نفع دهنده است زيتونة كه زيتون باشد لاشرقية و لاغربية معانى بسيارى براى اينجمله شده كه بهتر از همه اينست كه اين درخت زيتون از درختهاى دنيا نيست كه در شرق و غرب عالم باشد يكاد زينتها يضى ء نزديك است روغن آن درخت از غايت تلالو روشنى دهد قبل از آنكه در چراغ ريخته شود و لولم تمسسه نارا اگر چه بآن آتشى نرسيده باشد يعنى صفا و درخشندگى آن روغن به اندازه ايست كه بدون آتش روشنايى بخشد و اگر در چراغ رود روشن شود نور على نور يك روشنى افزوده روى روشنى ديگر خواهد بود يعنى روشنايى زيت همدست با نور چراغ و لطافت زجاجة شده و در مشكوة كه جامع انواراست آن نور بغايت روشنايى انداخته يهدى الله لنوره من يشاء حقتعالى هر كه را بخواهد به نور خود كه هدايت و توفيق باشد هدايت ميفرمايد يعنى هر كس دنبال اين نور برود و لياقت پيدا كند حقتعالى نور را به او مرحمت فرمايد اين جمله از آيه خودش نور را معنى ميكنند كه نور بمعنى هدايت است و قبلا هم ما الله نور السموات را بمعنى هدايت معنى كرديم .
و يضرب الله الامثال للناس و الله بكل شى ء عليم حقتعالى مثالهايى براى شما ميزند يعنى مقولات را بصورت محسوسات براى شما بيان ميكند تا آنكه مطلب را زود دريابيد و مقصود زود هويدا گردد و خدا بر هر چيزى دانا است .
((سيدهاشم بحرينى )) در كتاب ((غاية المرام )) خود پانزده حديث از طرق خاصه و دو حديث از طرق عامه نقل كرده كه اين آيه درباره اهلبيت اطهار است آنها هدايت الهى در زمين ميباشند.
منجمله از ((كلينى )) در ((كافى )) از ((صالح بن سهل همدانى )) نقل ميكند كه حضرت صادق (ع ) در آيه الله نور السموات و الارض ‍ نوره كمشكوة فرمود: مشكوة فاطمه عليهاالسلام است ، فيها مصباح حضرت حسن عليه السلام ، المصباح فى زجاجة حسين عليه السلام است . يعنى همانطور كه قنديل اطراف چراغ را گرفته نور امامت حسين و نه فرزندش كه امام بودند اطراف حسن را گرفته يعنى امامت از صلب حسين است نه حسن كانها كواكب درى فاطمه (ع ) است كه او كوكب درخشنده در ميان زنان عالم ميباشد يوقد من شجرة مباركة زيتونة ابراهيم است ، لاشرقية و لاغربية يعنى نه يهودى است نه نصرانى يكاد زينتها يضى يعنى زود باش كه از آن علم منتشر گردد يعنى از فاطمه و لولم تمسسه نار نور يعنى امامى بعد از امامى يهدى الله بنوره من يشاء يعنى خداى تعالى هر كه را بخواهد بسوى ائمه هدايت ميكند.
نظير اين حديث از ((ابن مغازلى )) شافعى در ((كتاب مناقب )) نقل شده است ، پس از آيه و روايت معلوم شد كه فاطمه زهرا مانند كوكب درى است كه آن ستاره از خود نور دارد.
و دليل بر اينكه آيه نور درباره اهلبيت نازل شده آيه بعد از آن است كه ميفرمايد: فى بيوت اذن الله اءن ترفع و يذكر فيه اسمه زيرا در روايات فريقين وارد شده كه بيوت اهلبيت ميباشند.
((ابن عباس )) ميگويد در مسجد رسول خدا بودم كسى آيه فى بيوت اءذن الله را خواند من گفتم به رسول الله آن بيوت كدامند؟ فرمود انبياء و بدست مبارك خود بجانب خانه دختر خود فاطمه زهرا اشاره فرمود.
عامه از انس نقل كرده اند كه روزى رسول خدا آيه فى بيوت اءذن الله را خواند مردى از جاى برخاست عرض كرد يا رسول اله آن خانه ها كدامند فرمود خانه هاى انبياء ديگرى عرض كرد يا رسول اله خانه على و فاطمه از آن خانه ها است ، فرمود بلى بهترين آنها است .
---------------------------
حضرت آيت الله حاج سيداحمد ميرخانى (ره )

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page