كراماتي به نقل از آية الله العظمي اراكي رحمة الله

(زمان خواندن: 2 - 4 دقیقه)

ايشان درباره خودشان فرمودند : " دستم ورم مي كرد و پوست آن ترك بر مي داشت به طوري كه نمي توانستم وضو بگيرم و ناچار بودم براي نماز تيمم كنم و معالجات هم بي اثر بود تا اينكه به حضرت معصومه (ع) متوسل شدم و به من الهام شد كه دستكش بدست كنم ، همين كار را كردم ؛ دستم خوب شد ".
ايشان فرمودند : " آقا حسن احتشام ( فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام كه هر دو از منبري هاي قم بودند ) نقل مي كرد از آ شيخ ابراهيم صاحب الزماني تبريزي ( كه مرد با اخلاصي بود ) كه من شبي در خواب ديدم بحرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق است براي اينكه فاطمه زهرا (ع) و حضرت معصومه (ع) در سر ضريح خلوت كرده اند و كسي را راه نمي دهند.
من گفتم : مادرم سيّده است و من محرم هستم ، به من اجازه دادند ، رفتم ديدم كه بله اين دو نشسته اند و در بالاي ضريح با هم صحبت مي كنند از جمله صحبت ها اين بود كه حضرت معصومه (ع) به حضرت زهرا (ع) عرض كرد : حاج سيد جعفر احتشام براي من مدحي گفته است و ظاهراً‌ آن مدح را براي حضرت مي خواند. آشيخ ابراهيم اين خواب را در جلسه دوره اي اهل منبر كه حاج سيد جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مي كند ؛‌ حاج احتشام مي گويد : از آن شعرها چيزي يادت هست ؟‌ گفت : بله در آخر شعر داشت ( دخت موسي بن جعفر ) تا اين را گفت ، حاج احتشام شروع كرد بگريه كردن و گفت : بله توي اشعار من اين كلمه است". " حاج سيد جعفر احتشام منبري با حالي بود و موقع روضه خواندن خودش هم گريه مي كرد و بكّاء بود و بسيار گريه مي كرد ". آقا حسن احتشام فرزند ايشان مي گويد :" به ايشان گفتيم شما در آخر شعرتان يك تخلّصي داشته باشيد مانند ساير شعرا " ، قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت : اي فاطمه بجان عزيز برادرت براحتشام لطف نما قصر اخضري ايشان گفت : " قصر اخضر را لطف كردند". گفتم "چطور ؟" گفت : " همانجا كه آقاي مرعشي رحمه الله سجاده مي انداختند ، آنجا را گچ كاري كردند و سنگ مرمر سبز رنگ قرار دادند ، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است اين بود قصر اخضري كه به ايشان عطا شد".
* آقاي حاج شيخ حسن علي تهراني رحمه الله ( جدّ مادري آقاي مرواريد ) كه از علماء بزرگ و شاگردان فاضل ميرزاي شيرازي محسوب مي شدند و حدود 50 سال در نجف به تحصيل علوم اشتغال داشتند ، ايشان برادري داشت بنام حاج حسين علي شال فروش كه ا زتجار بازار بوده درتمام مدّتي كه حاج شيخ مشغول تحصيل بودند ايشان ماهي 50 تومان به او شهريه مي داد تا اينكه برادر تاجر فوت مي كند و جنازه او را به قم حمل مي كنند و در آنجا دفن مي نمايند . حاج شيخ حسن علي ( كه در اواخر عمر در مشهد ساكن بودند) تلگرافي از فوت برادر مطلع مي شود ، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض مي كنند : " من خدمت برادرم را يكبار هم نتوانستم جبران نمايم جز همين كه بيايم اينجا و از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه (ع) سفارش ايشان را بفرماييد : تا كمك كاري ، بكند از برادرم ". همان شب يكي از تجاركه از قضيه اطلاع نداشت خواب مي بيند كه به حرم حضرت معصومه (ع) مشرف شده و آنجا مي گويند : كه حضرت رضا (ع) هم به قم تشريف آوردند : يكي جهت زيارت خواهرشان ، و يكي جهت سفارش برادر حاج شيخ حسنعلي به حضرت معصومه (ع) . او معناي خواب را نمي فهمد و آن را با حاج شيخ حسنعلي در ميان مي گذارد و ايشان مي فرمايند : " همان شب كه شما خواب ديدي من ( در رابطه با برادرم ) به حضرت رضا متوسل شدم و اين خواب شما درست است ". " مرحوم آقا سيد محمد تقي خوانساري پس از شنيدن اين خواب فرمود : از اين خواب استفاده مي شود كه قم در حريم حضرت معصومه (ع) است ؛ بايد حضرت امام رضا (ع) به قم تشريف فرما شوند و سفارش برادر حاج شيخ حسنعلي را به حضرت بفرمايند و الّا خود حضرت امام رضا (ع) مستقيما ًً در كار مداخله نمي كند چون اين در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در اين محيط نمي شود".(1)
---------------------------------------------
(1) ضبط صوتي , تصويري اين كرامات به نقل آيه الله اراكي در واحد فرهنگي آستانه موجود است .
-----------------------------
الياس محمد بيگي

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page