يهود همواره در جزيرةالعرب خطر بزرگى، به شمار مىآمدند. آناندر دژهايى كه در مكانهايى مناسب بنا مىكردند، سكنى مىگزيدند. يهودعهد خود را با پيامبر زيرپا نهادند و در جنگ احزاب همراه با مشركان برعليه مسلمانان وارد كار شدند. چون مسلمانان، به سبب انعقاد پيمان صلححديبيه از شرّ قريش آسوده خاطر شدند، پيامبر با يارانشان به طرفبزرگترين دژ يهوديان در خيبر حركت و آن را محاصره كردند. پيامبر هرروز يكى از فرماندهان را براى فتح آن دژ مىفرستادند، امّا آنان ناكامبازمىگشتند. ابن اسحاق روايت كرده است كه پيامبرصلى الله عليه وآله ابو بكر و سپسعمر را براى فتح دژ فرستادند امّا آنان كارى از پيشنبردند.
آنحضرت كسان ديگر را گسيل داشتند كه آنان هم نتوانستند قلعه رافتح كنند. آنگاه بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله اين سخن معروف خود را فرمود :
"به خداى سوگند! فردا پرچم را به مردى خواهم داد كه خداو رسولش را دوست مىدارد و خدا و رسول هم او را دوست مىدارند".
هريك از مسلمانان آرزو مىكرد كه اى كاش اين كس خود او باشد!زيرا مىدانستند كه على بن ابيطالب به درد چشم مبتلاست. امّا فردا پيامبرصدا زد : على كجاست؟ علىعليه السلام آمد درحالى كه چشمانش را از شدّتدرد بسته بود. پيامبر برچشمانش دست كشيد و خداوند درد آنها رابرطرف كرد. على در حالى كه پرچم را بر دوش مىكشيد، عازم ميدان نبردشد و با طلايهداران سپاه يهود جنگيد و پهلوان نامآور آنان به نام مرحبرا با ضربهاى صاعقهوار از پاى درآورد. شمشير آنحضرت، كلاهخودمرحب را شكافت و تا دندانهايش فرو رفت. يهود با ديدن اين صحنهپشت به ميدان جنگ كردند و شكست خورده به سوى دژهايى كه امامعلى آنها را فتح كرده بود، گريختند. على همچنين درِ بزرگ خيبر را ازجاى كند و آن را سپر خود كرد. اين يكى از نشانههاى پيروزى الهى بود كهبه دست امير مؤمنان علىعليه السلام تجلّى يافت.
پس از بازگشت مسلمانان به مدينه و زيرپا نهادن مفاد صلحنامهحديبيه از سوى قريش، كه علىعليه السلام آن را به دست خود نوشته بود، پيامبرخود را آماده فتح مكّه كرد. پيامبر درنظر داشت به ناگهان و بىخبر بهمكّه حمله ببرد. امّا يكى از سُست عنصرانى كه به رايگان براى قريشجاسوسى مىكرد نامهاى به آنان نگاشت و ايشان را از قصد پيامبر آگاهكرد. وى اين نامه را به همسرش سپرد تا آن را به مكّه برساند. جبرئيل، پيامبر خدا را از اين ماجرا باخبر ساخت و آنحضرت هم على و زبير رابه تعقيب آن زن فرستاد.
چون على و زبير به آن زن رسيدند، او را از ادامه حركت بازداشتندواز او درباره نامه پرسيدند. زن جريان نامه را انكار كرد. زبيرمىخواست از راه خود بازگردد كه علىعليه السلام دست به شمشيرش برد وترحّمزبير بر آن زن را بيجا دانست و گفت : رسول خداصلى الله عليه وآله به ما خبر داده كهآن زن حامل نامهاى براى مكّيان است و آنگاه تو مىگويى كه او نامهاى باخود ندارد. سپس رو به زن كرد و گفت : به خدا سوگند اگر نامه را نشانندهى، تو را بازرسى خواهم كرد. زن با شنيدن اين سخن، نامه را از ميانموهاى بافته شدهاش بيرون آورد و به آنحضرت داد.
بدين گونه علىعليه السلام، به فرمان رسول خدا، بر مخفى نگاه داشتنحركت پيامبر به مكّه كمك كرد. لشكر پيامبر با 12 هزار مرد جنگى بهسوى مكّه رهسپار شد. پيامبر پرچم را به على داد كه چون به مكّه قدمنهاد فرمود : امروز، روز رحمت است. آنحضرت در واقع بدين وسيلهمىخواست مردم را از عفو عمومى كه بعد از اين پيامبر مىخواست اعلامكند، آگاه سازد. پس از فتح مكّه پيامبر خطاب به مكّيان فرمود : برويد كهشما آزاد شدگانيد.
بتهايى كه در خانه كعبه بودند درهم شكسته شد، زيرا پيامبرصلى الله عليه وآله، على را بر دوش گرفت و به وى فرمان داد تا بتهاى قريش را درهم بشكند.على نيز چنين كرد.
---------------------------------------
نويسنده : آية الله سيد محمد تقى مدرسى
مترجم : محمد صادق شريعت
فتح دژهاى خيبر
- بازدید: 6093