سحرگاه شب شهادت

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

اما بلال به همراه شتران در ميدان كوفه منتظر سعيد بود. وقتى ديد سعيد تاءخير كرده است ، نگران شد، اما چون از صحّت نيّت سعيد اطلاع داشت نگرانى خود را بى جا دانست .

در حال فكر كردن بود كه صداى اذان صبح بلند شد، او مى دانست كه على عليه السّلام هميشه در اين ساعت براى اقامه نماز به مسجد مى آيد لذا فورا به طرف مسجد رفت ، وقتى داخل شد چادرى را مشاهده كرد، با خود گفت : اين چادرى است كه زنان براى اقامه نماز برپا كرده اند. سپس به اين طرف و آن طرف مسجد نگاهى نمود تا شايد سعيد را ببيند. در اين هنگام چند مرد وارد مسجد شدند، در ميان آنها مردى راديد كه صورت خود را پوشانده و شمشيرى در زير عباى خود مخفى كرده بود، با دقت به او نگاه كرد و در پيشانى او اثر سجده هاى طولانى و نماز زياد را مشاهده نمود، فهميد كه او كسى جز ابن ملجم مرادى نيست . با خودگفت : خوب است كه فرياد زده و نقشه او را فاش سازم تا او را دستگير كنند، ولى از جان خود ترسيد كه نكند به او آسيبى برسانند. او شكى نداشت كه على عليه السّلام ز توطئه قتل آگاه شده است و چيزى نخواهد گذشت كه داخل مسجد شده و دستور مى دهند تا او را دستگير كنند. سپس مشاهده كرد كه ابن ملجم به همراه شخصى كه نامش ((شبيب )) بود بطرف چادر زنان رفتند، در آن چادر قطام دختر شحنه حضور داشت ، چند كلمه اى با هم صحبت كردند و آنگاه ابن ملجم به طرف باب السدّه رفت . بلال كاملا او را زير نظر داشت و منتظر بود كه حضرت وارد مسجد شده تا دستور دستگيرى او را بدهند. چيزى نگذشت كه باب السده (درِ مسجد) گشوده شد و امام عليه السّلام از آن وارد مسجد شدند.
على عليه السّلام باوقار و آرامى حركت مى كرد عمامه اى بر سر مباركش ‍ بود كه تا پيشانيش را پوشانده بود. او چهره اى نورانى ، محاسنى انبوه و بازوانى محكم و قوى داشت ، در دست مباركش شلاقى بود كه مردم را براى نماز صبح تشويق مى كرد و در حالى كه ابن نباح (مؤ ذن ) درجلو او و امام حسن عليه السّلام پشت سر آن حضرت بودند به آرامى حركت مى كرد، وقتى داخل شد، سكوت همه جا را فرا گرفت ، بلال به آن حضرت نگاه مى كرد و منتظر بود بزودى دستور دستگيرى ابن ملجم را صادر كنند. اما برخلاف انتظارش مشاهده نمود كه حضرت ندا داد: ((الصلاة الصلاة مردم بشتابيد براى نماز)).
بلال كاملا حركات ابن ملجم را زير نظر داشت . و مى ديد كه او همچنان ايستاده است ، اما رفيقش شبيب ناگهان و به سرعت جلو آمد و ضربتى با شمشير خود فرود آورد، و اما شمشيرش به در مسجد اصابت كرد و از دستش ‍ به زمين افتاد. در اين موقع بلال ، بلافاصله به طرف حضرت پريد تا ايشان را از حيله ابن ملجم آگاه سازد كه در يك لحظه ابن ملجم با شمشير زهرآلود خود كه چون برق مى درخشيد ضربتى شديد بر فرق آن حضرت زد و گفت : ((حكم از آن خداونداست نه از براى تو و اصحاب تو)).(1)
آنگاه فرياد حضرت بلند شد:
((فُزْتُ وَ رَبِّ الكعبة ))
سوگندبه خداى كعبه كه رستگار شدم .
سپس فرمود: نگذاريد اين مرد فرار كند(2). مردم بر سر ابن ملجم ريخته و دور تا دور او را گرفتند اما او با شمشير خود آنها را دور مى كرد، آنگاه مغيرة بن شعبة با پارچه اى كه در دست داشت بر روى ابن ملجم انداخت و او را بر زمين زده و بر سينه اش نشست و شمشير را از دستش گرفت (3). اما شبيب رفيق ابن ملجم از تاريكى استفاده كرده و باسرعت از مسجد فرار كرد.
مردم به جنب و جوش درآمده و پراكنده شدند و بلال نگاهى به چادر زنان نمود و ديد زنى در حال خارج شدن از آن است ، او قطام بود كه از همهمه مردم استفاده كرده و به سرعت فرار كرد. بلال از آنچه ديده بود متحير بود و به خود گفت : اين ضربت نمى تواند كشنده باشد، اما وقتى بيادش افتاد كه شمشير ابن ملجم زهرآلود است ديگر اميدى به زنده ماندن حضرت نداشت . باز هم به فكر سعيد افتاد و هر چه در بين جمعيت جستجو نمود تا شايد سعيد را پيدا كند اما اثرى از او نبود. پس خود را به جائى كه على عليه السّلام افتاده بود رساند كه مى فرمود: ((اين شخص را نزد من بياوريد)). فورا او را كنار حضرت آوردند. حضرت به او فرمود: اى دشمن خدا، آيا من به تو نيكى و احسان نكرده بودم ؟ ابن ملجم گفت : بله ، نمودى .
على عليه السّلام فرمود: پس چه چيزى تو را وادار به اين كار نمود؟
ابن ملجم گفت : من اين شمشير را چهل روز تيز كردم و از خدا خواستم تا بوسيله آن بدترين مخلوقش را به قتل برسانم . على عليه السّلام رمود: مى بينم كه بزودى با همين شمشير كشته خواهى شد و نمى بينم تو را مگر پست ترين مخلوق خدا.
سپس رو به اطرافيان خود نمود و فرمود: ((نَفْسى را به نَفْسى قصاص كنيد، اگر كشته شدم او را بكشيد همانطور كه او مراكشت و اگر زنده ماندم خودم درباره او تصميم خواهم گرفت . اى فرزندان عبدالمطلب خون مسلمين را به بهانه كشتن من نريزيد، آگاه باشيد كه جز قاتل من كشته نشود. بدان اى حسن ! اگر من با اين ضربت كشته شدم قاتلم را نيز فقط با يك ضربه قصاص كن . مبادا او را مُثله (4) كنيد، زيرا من از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود:
((اِيّاكُم وَالْمُثْلَه وَلَوْ بِالْكَلب الْعَقُور))
((از مثله كردن بپرهيزيد اگر چه درباره سگ هارى باشد.))(5)
ام كلثوم دختر على عليه السّلام كه در كنار آن حضرت ايستاده بود رو به ابن ملجم كرد و گفت : اى دشمن خدا پدرم نجات مى يابد اما خدا تو را رسوا خواهد كرد. ابن ملجم رو به ام كلثوم كرد و گفت : براى چه گريه مى كنيد؟ من اين شمشير را به هزار درهم خريده ام و سپس به هزار درهم زهرآگينش ‍ نموده ام و اگر اين ضربت را بر تمامى مردم مصر مى زدم حتى يك نفر را زنده نمى گذاشت .))
سپس جندب بن عبدالله به نزديك حضرت آمد و گفت : مولاى من ! اگر خداى ناخواسته شما را از دست داديم با فرزندت امام حسن عليه السّلام يعت مى كنيم .
على فرمود: درباره بيعت با حسن ، من نه شما را به بيعت با او امر مى كنم و نه نهى ، اختيار با خودتان است .
وقتى مردم فهميدند كه شمشير ابن ملجم مسموم بوده است يقين حاصل كردند كه آن حضرت جان سالم بدر نخواهد برد لذا از فتنه اى كه پس از ايشان درباره خلافت بوجود خواهد آمد ترسيدند. وقتى جُندب در اين باره از حضرت سئوال كرد و ايشان تعيين جانشين را به خودشان واگذار كرد، چاره اى جز موكول كردن اين مسئله به آينده نداشتند. سپس على عليه السّلام را پياده به خانه او حركت دادند حسن و حسين عليهم السّلام دو طرف حضرت را گرفته بودند و به خانه مى بردند. خون ، صورت ايشان را پوشانده بود اما زهر هنوز اثرى نبخشيده بود.
وقتى دستمال را از روى صورت ابن ملجم باز كردند صورتش آشكار شد، رنگ صورتش تيره بود و اثر سجده بر پيشانيش معلوم بود، او را به زندان انداختند. اگر سفارش امام نبود كه فرموده بود: ((تا من زنده ام او را نكشيد))، يقينا دوستداران آن حضرت او را تكه تكه مى كردند. اما آنها امتثال امر امام را بر خود لازم مى دانستند تا ببينند نتيجه معالجه سر امام چه خواهد شد.(6)
-----------------------------------------------------------
1- درباره ، محل شهادت امام عليه السّلام نظرات متفاوتى وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتند از:
الف - روايات متعددى كه حكايت از آن دارد امام على عليه السّلام در مدخل ورودى مسجد مورد حمله ابن ملجم واقع گرديد - تاريخ سياسى اسلام ص 334 به نقل از: مقتل الامام عليه السّلام 36
ب - در مقابل اين نظر، روايات و نظرات فراوانى وجود دارد كه محل حمله به آن حضرت را داخل مسجد و در هنگام نماز مى دانند. مقتل الامام ص 30 - كنزالعمال ج 15 ص 170 - الامالى في آثار الصحابه ص ‍ 103.
2- وقتى عبدالرحمن بن ملجم آن ضربت را بر فرق مبارك امام على عليه السّلام زد امام عليه السّلام ر محراب نماز افتاد و از خاكهاى محراب برمى داشت و بر جاى زخم شمشير مى گذاشت آياتى از قرآن را تلاوت مى كرد. در اين وقت بود كه درهاى مسجد به هم خورد و لرزه اى زمين را فراگرفت و جبرئيل با صداى رسائى در ميان زمين و آسمان فرياد زد ((به خدا قسم پايه هاى هدايت فرو ريخت ، ستاره هاى آسمان تيره شد... به خدا ريسمان محكم حق گُسست ، عموزاده محمد مصطفى صلّى اللّه عليه و آله و وصى برگزيده او كشته شد، على مرتضى كشته شد...)))
البته قابل ذكر است كه شمشير ابن ملجم در جايى از سر امام عليه السّلام فرو آمده بود كه قبلاً به دست عمروبن عبدود زخمى شده بود.
3- بنابر روايتى گفته شده است كه ((قشم بن عباس )) پيش تاخت و او را بغل گرفت و به زمين كوبيد.
4- بريدن گوش يا بينى يا لب كسى را مثله كردن گويند ((فرهنگ عميد)).
5- نهج البلاغه نامه 47.
6- ابوالفرج در مقاتل الطالبين از عمروبن ثميم و عمروبن ابى بكار روايت كرده كه : پس از ضربت خوردن اميرالمؤ منان على عليه السّلام اطباى كوفه را به بالين آن حضرت آوردند و در ميان آنها هيچ يك در معالجه زخم و جراحى استادتر از اثيربن عمرو نبود، او متخصص معالجه زخمها و جراحات بود. طبيب همين كه زخم سر آن حضرت را مشاهد كرد دستور داد شُش گوسفندى را بياورند و از ميان آن رگى بيرون آورد، و آن را در زخم مزبور نهاد و پس از اندكى بيرون آورد و چون سفيديهاى مغز سر آن حضرت را در آن ديد رو به امام عليه السّلام كرد و گفت : يا على هر وصيّتى دارى بنما كه ديگر معالجه سودى ندارد. زندگى اميرالمؤ منين 736 - فروغ ولايت ص 698.
-----------------------------------------------------
مؤ لف : جرجى زيدان
ترجمه و تحقيق : ابراهيم خانه زرّين / ايرج متّقى زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page