تعقيب سعيد و انتقام از او

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

اما لبابه قبل از اين كه ابن ملجم را پيدا كند ريحان را در بين راه ديده بود و به او گفت كه هر چه زودتر به خارج كوفه رفته ، سعيد را بيابد، و در اين كار سعى و تلاش فراوان كند. ريحان اوّل به ميدان بزرگى كه در وسط شهر بود رفت ، جايى كه رفت و آمد كاروانها بود و هر تازه واردى يا هر كسى كه قصد خروج داشت بايد از آن جا مى گذشت ، ريحان از دور صداى زنگ شتران و شيهه اسبان را شنيد، وقتى كه به ميدان بزرگ رسيد،

در آنجا كاروانيان و مسافران زيادى همراه با بارهايشان را ديد، به هر طرف نگاه كرد شايد سعيد يا يكى از خدمتكارانش را ببيند ولى كسى را نديد، به خانه سعيد رفت تا درباره او خبرى بگيرد، به او گفته شد هنوز سعيد از مكه برنگشته ، ريحان برگشت و به راهى كه به بيرون كوفه منتهى مى شد حركت كرد و به دور دستها نگاه مى كرد تا شايد شتر يا اسبى را ببيند، دو ساعت راه رفت اما كسى را نديد تا اين كه به درخت بزرگى رسيد كه در آن جا مسافران قبل از اين كه به شهر برسند در زير آن درخت استراحتى مى كردند و هر كسى كه از شام يا مصر به كوفه مى آمد بايد از آنجا عبور مى كرد، ريحان در زير آن درخت بزرگ نشست وهمچنان چشمش را به افق دوخته بود و در فكرش هم راه حيله و نيرنگ را مهيّا مى كرد كه چگونه سعيد را از ورود به كوفه جلوگيرى كند يا با حيله اى به خانه قطام ببرد.
خورشيد غروب كرد امّا كسى نيامد، آن شب هم ماه كامل در آسمان بود. وقتى خورشيد غروب كرد ماه كامل نمايان شد و تاريكى از شرق به سمت غرب كشيده شد، ريحان به درخت تكيه داد ولى كاملا مراقب بود. اوايل شب به همين صورت گذشت و هر وقت سياهى را از دور مى ديد گمان مى كرد كه او سعيد است . هوا سرد شده بود او هم خودش را پوشانده بود و تحمّل مى كرد. گاهگاهى خودش به خودش وعده مى داد كه برگردد ولى از اين مى ترسيد كه مبادا در نبود او سعيد به كوفه برود و تمام زحمات او بيهوده شود، او لباسش را به دور خود پيچيد تا اين كه شب به نيمه رسيد. در اين وقت نتوانست در برابر غلبه لشكر خواب مقاومت كند از اين رو چشمهايش را بست ولى هنوز زياد نخوابيده بود كه ناگاه از خواب بيدار شد و تاءسف خورد از اين كه چرا خوابيده ، چون مى ترسيد كه شايد سعيد از آن جا گذشته و او، سعيد را نديده باشد. فكر زيادى در اين باره كرد تا اين كه صبح نمايان شد ولى كسى را نديد، خيال كرد كه سعيد در آن لحظه اى كه به خواب رفته بود به كوفه رفته ، او هم به سرعت به كوفه برگشت ، از همه جا حتى خانه سعيد را جستجو كرد ولى او را نيافت ، دوباره به زير آن درخت برگشت و بيشتر روز را در زير آن درخت و اطراف آن گذراند.
با همه اين اوضاع او صبر كرده و هيچ ناراحتى به خودش راه نداد، تا اين كه خورشيد غروب كرده و ماه بدر در آسمان خودنمايى كرد، به خودش ‍ گفت : ((براى كشتن على فقط امشب وقت باقى مانده و اگر او امشب نرسد، هيچ لزومى ندارد كه من اينجا بمانم چون كه تير ما به هدف خورده و على كشته شده است .)) اميدوارم كه سعيد نيايد تا از خدعه و حيله گرى كه نسبت به او شده در امان باشد.
كم كم وقت اجراى توطئه نزديك مى شد، همين كه غروب داخل شد دو شتر همراه با سوارانى از دور نمايان شدند. قلب ريحان شروع به تپيدن كرد، زانوهايش سست شد و سرماى زياد هم لرزه اندامش را بيشتر كرده بود. وقتى آنها رسيدند ايستادند، ريحان به طرف آنها رفت ديد كه آنها يكى سعيد و ديگرى بلال غلام خوله است ، با اين كه آنها خود را پوشانده بودند ريحان ، سعيد را از روى قيافه اش شناخت . اما بلال را در وهله اوّل نشناخت .
سعيد تمام مسير مسافت را به فكر على عليه السّلام طى كرده بود، وقتى به كوفه نزديك شد، تصميم گرفت مستقيما به خانه امام على عليه السّلام رود، اما وقتى به درخت بزرگ رسيد خودش و غلام پياده شده تا كمى استراحت كنند تا دوباره ادامه مسير دهند، از شتران پياده شدند و ريحان از آنها استقبال كرد.
وقتى سعيد او را ديد توجه خاصى به او كرد و جواب سلامش را داد و به ريحان گفت : چه چيزى باعث شد كه به اينجا آمدى اى ريحان ؟ ريحان گفت : خانم از دير كردن تو خيلى نگران شده بود. آن گاه به او اشاره كرد تا نزديك شود و پيغام محرمانه اى را به او بگويد، آنها نزديك هم قرار گرفتند و بلال هم مشغول به رسيدگى شتران شد. ريحان گفت : خاتون من به تو سلام رسانده و گفته چه چيزى باعث شده كه تو و عبداللّه در مراجعت به كوفه تاءخير كرديد؟ سعيد آهى كشيد و گفت : از عبداللّه نگو چون كه او را در مصر گذاشتم و آمدم . سعيد ديگر چيزى نگفت ومثل اين بود كه نمى خواهد در اين باره سخنى بگويد، ريحان هم ساكت شد در حالى كه او مى دانست عبداللّه هم از جمله غرق شدگانى است كه به دستور عمروعاص در رودخانه نيل غرق شده اند. سپس ريحان ادامه داد و گفت : حالا براى خاتون چه خبر ببرم ؟ آيا امشب به خانه ماخواهى آمد؟ او همه چيز را آماده كرده و منتظر توست . سعيد مردد بود كه چه كار كند از طرفى عشق و علاقه به قطام او را به خانه اش متمايل مى كرد و از طرفى هم وظيفه اى كه به عهده او گذاشته شد، تا اين كه اميرالمؤ منين عليه السّلام را از حادثه خبر دهد او را از اين دعوت باز مى داشت .
چون تا وقت موعد چيزى باقى نمانده بود. او فكر مى كرد اگر امشب را نزد قطام بماند و از ديدارش بهره مند شود وقتى صبح فرا رسد على كشته شده و كار از كار گذشته است چون كسى كه قصد كشتن امام عليه السّلام را دارد كار را به تاءخير نخواهد افكند. بعد به فكرش رسيد كه يك ملاقات كوتاهى با قطام بكند، سپس به خانه على عليه السّلام برود. آن گاه سعيد نگاهى به بلال كرد او را ديد كه مُهيّاى فراهم كردن شام است ، او را به نام صدا زد، بلال هم پيش آمد.
-----------------------------------------------------
مؤ لف : جرجى زيدان
ترجمه و تحقيق : ابراهيم خانه زرّين / ايرج متّقى زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page