عشق دروغين قطام به جوان اموى

(زمان خواندن: 3 - 6 دقیقه)

قطام بعد از ظهر يكى از روزها غلام را در پى پيرزنى به شهر فرستاد، با فرا رسيدن شب هنوز غلام برنگشته بود، قطام از تاءخير غلام خيلى ناراحت شد و دوباره به سوگوارى بر مصيبت عزيزان از دست رفته خود نشست ، ناگهان صداى پاى را شنيد، هراسان و وحشت زده از جا برخاست و گوش فرا داد ولى بعد از اندكى صداى پاى غلامش ريحان را شناخت ، آرام گرفت و به استقبال وى شتافت ،

تا ريحان چشمش به قطام افتاد سلام كرد، قطام علت تاءخيرش را جويا شد ريحان گفت : تاءخير من به خاطر لبابه بود كه با جوانى مشاجره مى كرد. قطام گفت : جوان كى بود؟ ريحان گفت : نمى دانم هر وقت لبابه آمد از او سؤ ال كن .
پس از آن كه لبابه وارد اتاق شد رو به قطام كرد و گفت : دختر عزيرم ! از اينكه تاءخير كردم مرا ببخش . قطام گفت : تو تسكين دهنده قلب منى چرا زود بزود پيشم نمى آيى ؟ پيرزن گفت : قطام غصه نخور، اين نگرانى ها روزى پايان خواهد پذيرفت . قطام گفت : چگونه غم و اندوه ، از دلم بيرون مى شود، تو خود مى دانى كه عقده دلم جز با انتقام وا نمى شود.
پيررن با تبسمى بر لب به قطام نگريست ، قطام گفت : خاله جان آيا مرا مسخره مى كنى ، تا انتقام نگيرم آرام نخواهم بود پيرزن دست قطام را گرفت و نگاهى به غلام كرد، غلام هم آن دو را به حال خودشان گذاشت . پيرزن گفت : به من چه پاداشى مى دهى اگر شخصى را پيدا كنم تا انتقام عزيزانت را بگيرد.
قطام با عجله گفت : خاله جان بگو ببينم آن شخص كيست ؟
پيرزن گفت : قطام عجله مكن آن شخص سعيد اموى است . قطام گفت : سعيد كيست ؟ پيرزن گفت : همان جوان زيبائى كه عاشق بيقرار توست .
قطام گفت : خاله جان او را مى شناسم ولى شناسائى او چه سودى دارد. پيرزن گفت : قطام ! آيا در دل به او احساس محبتى دارى ؟
قطام با عجله گفت : نه ... نه ! من به هيچكس احساس محبت در دلم ندارم ، وجودم را سراسر آتش كينه و نفرت فرا گرفته .
پيرزن تبسم تمسخرآميزى كرد و گفت : عجبا! چه دختر لجوج و يك دنده اى هستى . تو كه سعيد اموى را مى شناسى پس چرا نبايد او را دوست داشته باشى ؟ قطام فورا گفت : نه نه ، او را دوست ندارم ، نه او بلكه هيچ كس را دوست ندارم قلبم مالامال از بغض و كينه است و نسبت به هيچ كس علاقه و محبتى ندارم .
پيرزن گفت : حالا كه ناچار به انتقام گرفتن هستى پس بايد سعيد را دوست داشته باشى هر چند براى مدتى كوتاه باشد، سعيد انتقام تو را خواهد گرفت .
قطام با حالتى تعجب به پيرزن نگاه كرد تا ببيند آيا واقعا پيرزن راست مى گويد يا با او به شوخى صحبت مى كند؟ و همينكه جدى بودن صحبتهاى پيرزن را فهميد گفت : راست مى گويى ! براى انتقام گرفتن به ناچار بايد او را دوست داشته باشم ، حالا آيا او راضى است كه انتقام مرا بگيرد؟
لبابه گفت : آرى ، اگر هم او را ضى به اينكار نباشد او را راضى خواهم كرد، پيرزن لحظه اى سكوت كرد و سپس ادامه داد: دخترم ! او را ولو براى مدت كمى هم شده دوست بدار.
قطام گفت : دوستش مى دارم ولى من او را شايسته انجام اين كار نمى بينم ، سپس رو به پيرزن كرد و گفت : بگو ببينم اين حرفها را تو از پيش خودت مى زنى يا با سعيد صحبت كرده اى و او در اين باره با تو صحبتى كرده است ؟
پيرزن قدى راست كرد و به قطام نظر انداخت و گفت : دخترم ! بدان و آگاه باش كه چند سالى است كه سعيد در دام عشق تو گرفتار است و در زمان حيات پدرت جراءت بيان كردن اين مطلب را نداشت چونكه پدرت از هواخواهان و طرفداران على بود و سعيد همانگونه كه مى دانى از امويان است و از كسانى است كه با على دشمنى ديرينه دارد و مى خواهد مطالبه خون عثمان كند. او يقين داشت اگر تو را از پدرت خواستگارى كند بطور يقين جواب رد خواهد شنيد اما بعد از اينكه پدرت بعد از (جنگ صفين و قصه حكميت ) از هواخواهى على دست كشيد و در زمره دشمنان او قرار گرفت سعيد تصميم گرفت كه از تو خواستگارى كند و چندين بار در اين مورد با من گفتگو كرد ولى چون پدرت در ميدان جنگ بود نتوانستم او را ملاقات كنم ، وقتى سعيد خبر كشته شدن پدرت را در (جنگ نهروان ) شنيد بنزد من آمد و با اظهار تاءسف از اين واقعه خواسته خود را دوباره تكرار كرد من به او گفتم الان او عزادار است و زمان بيان اينگونه حرفها نيست ولى او اصرار مى كرد كه اگر مرا به اين وصال نرسانى و نتوانم از عشق او بهره اى بگيرم ، خودكشى خواهم كرد. او امروز دوباره به خانه ام آمد و خواسته خودش را تكرار كرد من به او گفتم در صورتى مى توانى رضايت او را جلب كنى كه انتقام پدر و برادرش را از على بگيرى ، او هم موافقت خود را اعلام كرد و سبب دير آمدن امروز من هم همين بود چون مشغول گفتگو با سعيد بودم ، حالا نظرت چيست ؟
وقتى كه قطام حرفهاى لبابه را شنيد گفت : خاله عزيزم ، آيا او به قول خود وفا خواهد كرد؟ آيا او على را خواهد كشت ؟ من مهريه اى كمتر از كشتن على را از او قبول نخواهم كرد.
لبابه گفت : من فكر مى كنم كه او قبول خواهد كرد و توانائى كشتن على را داشته باشد ولى بهتر است كه او را به نزد تو بياورم تا خودت اين قول را از او بگيرى بخصوص اگر به او اظهار تمايل و محبتى كنى و طورى وانمود كنى كه او را دوست دارى و به او عشق مى ورزى مطمئنا در اين كار موفق خواهى شد. اگر هم او اين كار را نكرد و يا كشته شد خونبهايش به عهده خودش ‍ است ، حالا نظرت چيست آيا موافقى يا نه ؟
قطام از اين حرف خيلى خوشحال شد و گفت : اين فكر خوبيست ، او را پيش من بياور ولى فراموش نكن كه به او بگوئى من پيشنهاد او را نپذيرفته ام و در اين كار تا مى توانى زيادروى كن تا من حيله و مكر خود را عملى كنم .
لبابه خنده بلندى سر داد و گفت : خدا عمرت را زياد كند اى قطام ، تو هنوز مرا ساده لوح و نادان مى دانى ، من مويم را در اينگونه كارها سفيد كرده ام ، مردان زيادى را زن داده ام و زنان زيادى كه حاضر به ازداواج نبودند به نكاح مردان در آوردم ، به من اطمينان داشته باش همچنانكه من به تو اطمينان دارم و آسوده خاطرم . سپس لبابه ريحان (خادم قطام ) را صدا زد، ريحان داخل شد، لبابه رو به او كرده و گفت : آيا جوانى كه امشب به خانه ام آمده بود را مى شناسى و مى دانى كجا زندگى مى كند؟ ريحان گفت : بلى مى شناسم . لبابه گفت : فورا برو به او بگو كه خاله اش لبابه او را مى خواند. ريحان اجابت امر لبابه نمود و حركت كرد.
-----------------------------------------------------
مؤ لف : جرجى زيدان
ترجمه و تحقيق : ابراهيم خانه زرّين / ايرج متّقى زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page