با نام تو ، که نام کلامی مقدس است
با یاد تو ، که یاد سلامی ، مقدس است !
می خواهم از نگاه تو گویم ، برای تو
از عارفانه های بسی ، دل ربای تو
وا می کنم کتاب تو را ، آه می کشم
تصویری از نگاه تو با ماه ، می کشم
نهج البلاغه ، آینه خاطرات کیست !
آیینه ای که نزد تو بودست ، دیدنی ست
با ما بگو ، که لحن کلامت ، کجایی است ؟!
این خطبه ها ، نشانه عشق خدایی است
گویی که پرده از رخ بیداد می کشند
با واژه های خاطره ، فریاد می کشند
تا با شروع خاطره ، آغاز می کنی
دل را اسیر پنجه پرواز می کنی
پرواز در مسیر شروعی که از غدیر
تا کوفه شد ، بهانه یک فصل بی نظیر
فصلی که در فضیلت آن ، مثنوی کم است
فصلی که جاودانه ترین ، فصل عالم است
آغوش ناز سمت شما ، باز می کند
دریا ، به نام آبی خود ، ناز می کند!
باید به احترام شما شعر نغز گفت !
باید بدون واسطه از مغز مغز گفت
جام شما کجا و تماشای ما کجا ؟!
دست شما کجا و تمنای ما کجا ؟!
مهتاب رنگ خورده ، کجا و جمالتان !
خورشید پا برهنه کجا و جلالتان !
سرو از قیام قامتتان ، شرم می کند
کوه از مرام طاقتتان ، شرم می کند
در خاک هم ، به اوج فلک می رسد مرام
هفت آسمان ، به نام شما می دهد: سلام !
گویی فقط به مست خود ، ناز می کنیم
صحبت ز عاشقانه ترین راز می کنیم
ای جلوه ی جمال جمیل پیمبری !
وی حجت جلال جلیل پیمبری !
مولا ، به نام عشق که عاشق ترین تویی
حتی برای خاطره ، لایق ترین تویی !
آنجا که عشق ، نام تو را قاب می کند !
یخ های چشم فلسفه را آب می کند !
آنجا که علم ، پنجه به دیوار می کشد !
از جهل خویش ، ناز نمودار می کشد !
آنجا که مرگ ، پیش تو یک امر ساده است
سرگشته رازهای جهان ، سر گشاده است !
بهتر ، همین که ساده بگویم : امام من !
تقدیم روح پاک تو بادا ، سلام من .
سید علی اصغر موسوی - 1380-قم