61 «وَهُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتّی إِذا جاءَأَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ»
ترجمه :
61. و اوست قاهر و مقتدر ، قهر و قدرتش فوق تمام بندگان است و میفرستد حفظه [= نگهبانان] برای شما و اعمال شما تا موقعی كه فرستادگان ما شما را قبض روح كنند زمانی كه مرگ شما را در رسد و آنها از حدّ مأموريت خود تجاوز نمیكنند و كوتاهی نمینمايند.
[ معنای قهر ]
«وَهُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ» يكی از صفات خداوند قهر و غلبه است كه تمام مخلوقات در تحت اراده و مشيت او هستند و در مقابل او عرض اندامی ندارند كه بتوانند بر خلاف اراده و مشيت او قدمی بردارند و امری انجام دهند ؛
همه مقهور تحت قدرت او
همه محكوم تحت حكمت او
و همين است معنای فوقيت ، نه فوقيت مكانی و جسمانی ، چنانچه مجسمه توهّم كردند ؛ مثل «يَدُ اللّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ»[1] و مثل «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»[2].
اشكال: افعال صادره از عباد اگر تحت اراده حق باشد مذهب جبريه ثابت میشود و مؤاخذه بر آنها ظلم است.
جواب: مكرر مسئله جبر و تفويض و اختيار در اين كتاب ذكر شده و افعال اختياری عباد به اختيار و اراده آنها واقع میشود. و آنها و اختيار آنها و اراده آنها تحت اراده و مشيت حق است و منافات با اختيار ندارد و مؤاخذه بر آنها قبيح نيست.
توضيحاً : فعل به اختيار عبد صادر میشود كه اگر بخواهد بكند بتواند و اگر نخواهد بتواند. و همين مصحّح ثواب و عقاب است. و مشيت حق هم تعلق گرفته به همين نحو كه عبد به اختيار خود انجام دهد يا ندهد و اينكه انجام میدهد يا نمیدهد متعلق به علم الهی است كه میداند میكند يا نمیكند و او سلب اختيار نمیكند و جبر لازم نمیآيد.
[ اقسام ملائكه ]
«وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً» «حفظه» ملائكه هستند. و آنها چند قسم هستند : يك قسم حفظه عباد هستند از آفات و بليات. و يك قسم موكل ارزاق آنها هستند در تحت رياست ميكائيل يا موكل افاضه علم و كمالات يا موكل الهامات قلبيه در مقابل وساوس شيطانيه يا موكل قوای طبيعيه ظاهريه و باطنيه و نزول باران و اخراج حبوبات و نباتات و امثال اينها. و يك قسم موكل اعمال عباد از عبادات و معاصی كه رقيب و عتيد و كرام الكاتبين هستند.
«حَتّی إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» اين ملائكه حفظه ، حدّ مأموريت آنها تا زمانی است كه مرگ انسان را دريابد و عمر به آخر رسد و اجل در رسد و مدت منقضی گردد ، «تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا»؛ يك دسته ديگر كه اعوان [= ياران] حضرت ملك الموت هستند آنها مأمور میشوند به قبض ارواح ، كه معنی توفّی است ، چنانچه ذكر شد. و همين قبض ارواح دليل بر بقای روح است ، زيرا اگر روح فانی شود قبض و توفّی معنی ندارد .
[ اقسام توفّی ]
و در آيات شريفه نسبت توفّی را تارةً به خداوند داده ؛ «اللّهُ يَتَوَفَّی إلْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها»[3]، و تارةً به ملك الموت داده ؛ «قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ»[4]، و در اين آيه نسبت به ملائكه داده. و تمام ، مفاداً [= از نظر مفهوم و معنی] يكی است. تا مشيت الهيه تعلق نگيرد ملك الموت قدرت ندارد. و تا امريه [= فرمان] ملك الموت نرسد ملائكه كوچكترين اقدامی نمیكنند. و به مجرد مشيت حق ، امريه ملك الموت میرسد و ملائكه قبض میكنند. و استناد به هرسه درست است. و از اين آيه استفاده میشود كه اولاً موت میرسد ، سپس ملائكه قبض روح میكنند نه اينكه به قبض روح موت حاصل شود. و لذا اطلاق توفّی بر هر سه صحيح است، ولی اماته اختصاص به حق دارد ؛ «يُحْيِی وَيُمِيتُ» [كه] در هفت موضع قرآن[آمده].
«وَهُمْ لا يُفَرِّطُونَ» «تفريط» به معنی كوتاهی است مقابل افراط كه به معنی زيادهروی است؛ يعنی كوتاهی نمی كنند و مسامحه بردار نيست و يك چشم به هم زدن مهلت نيست؛ «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَلايَسْتَقْدِمُونَ»[5].
/_*_//_*_//_*_//_*_//_*_//_*_//_*_//_*_//_*_//_*_/
[1] . دست خدا بالای دستهای آنان است. سوره فتح: آيه 10.
[2] . (آن خداوندی كه خلق فرمود زمين و آسمانها را) رحمان است بر عرش قرار گرفته . سوره طه : آيه 5 .
[3] . خداوند میگيرد نفوس را زمان موت آنها . سوره زمر: آيه 42.
[4] . (به اين منكرين معاد) بفرما كه ، میگيرد شما را به شدت و سختی ملك الموت آن ملكی كه موكل به شما شده . سوره سجده: آيه 11.
[5] . پس زمانی كه مدت آنها رسيد تأخير نمیافتد ساعتی و جلو هم نمیافتد از برای آنها.سوره اعراف: آيه 34.