2 «هُوَ الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ ثُمَّ قَضى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ»
ترجمه:
2 . اوست آن كسى كه خلق فرمود شما را از گل؛ پس از آن تقدير فرمود براى شما مدت را و مدت ديگرى است كه معين شده نزد او، پس از آن شما تشكيك و ترديد مى كنيد.
تفسير:
[ كيفيت خلقت انسان و انواع اجل ها ]
«هُوَ الَّذِى خَلَقَكُمْ مِنْ طِينٍ» اشاره به ماده اصليه بشر است كه حضرت آدم عليه السلام است ، چنانچه مى فرمايد در سوره ص : «إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّى خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ»[1] ؛ به علاوه ماده نطفه از مأكولات است كه در زمين به عمل مى آيد و نيز مى فرمايد: «مِنْها خَلَقْناكُمْ وَفِيها نُعِيدُكُمْ وَمِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»[2] .
«ثُمَّ قَضى أَجَلاً» گذشت معانى «قضى» و اطلاقات آن در قرآن مجيد مراجعه شود[3]. اراده و مشيت ، اتمام فعل، حكم، اعلام ، امر، خلق ، صنع ؛ و در اينجا به معنى تقدير است، و «اجل» به معنى مدت ، از بدو ايجاد تا زمان انقضا و مراد مدت حيات است.
«وَأَجَلٌ مُسَمّىً» بين مفسرين اختلاف است در فرق بين « اَجَلَيْن » و تماماً بى مدرك است. و اخبار بسيارى داريم در اينكه مراد «اجل محتوم» [است] كه قابل تغيير نيست و در لوح محفوظ است. و بسا انبيا و ائمّه عليهم السلام خبر مى دادند؛ و اجل غير محتوم كه در لوح محو و اثبات است و علمش مختص به خداست ، و بسا تغيير پذير است كه « اجل مسمّى » مى ناميم ؛ و مسئله « بدا »، كه [از] ضروريات مذهب شيعه و اخبار متواتر به تواتر معنوى بر طبق آن از ائمّه عليهم السلام رسيده و آيه شريفه «يَمْحُوا اللّهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»[4]، دال بر آن است.
[مسئله بدا و نسخ]
و « بداء » در حق بارى نه به معناى تغيير نظر است مثل بدائيات در بندگان ، بلكه تغيير مصالح و حكم است كه به صفات و اعمال بشر و عبادت و معصيت و ادعيه و توسلات و غير اينها تغيير مى كند ؛ مثلاً صله رحم باعث طول عمر مى شود و قطع آن موجب كوتاهى، صدقه باعث رفع بلا مى شود، دعا موجب اجابت مى گردد، زكات باعث زيادتى مال مى شود، تركش موجب زوال مى گردد، عبادت و بندگى و علم و صفات حميده باعث توسعه ، و معصيت و ظلم و امثال آن موجب ضيق، توسلات سبب قضاى حوايج ، و اعراض از علما موجب تسلط ظالم و غير اينها. و بعينه [= دقيقاً] مسئله بدا در تكوينيات مثل نسخ است در تشريعيات ، كه به مقتضاى مصالح و حكم و مقتضيات حكم تغيير مى كند ؛ مثلاً ظهور حضرت بقية اللّه از حتميات است ، لكن تقديم و تأخيرش قابل بداست ، لذا ائمّه عليهم السلام اصل ظهور را خبر داده اند ، لكن زمان آن را معين نفرموده اند. و مسئله بدا را ما در كلم الطيب در باب نبوّت به مناسبت مسئله نسخ متعرض شده ايم[5].
«عِنْدَهُ» ، تعبير به كلمه «عنده» اشاره به اختصاص اين علم است به خدا و احدى غير از او اطلاعى ندارد ، مگر به وحى الهى.
«ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ» خطاب به كفار و كسانى كه مثل آنها هستند شك مى آورند . و « امترا » اشكال تراشى است و القاى شبهه ، كه مورث شك شود. و از همين باب است مراء و ماريه ، كه جدال و مناظره باشد ، و بعيد نيست اشاره به كسانى باشد كه انكار معاد و بعث و نُشور [= برانگيخته شدن] مى كنند ، اگرچه آيه مطلق است. و اللّه العالم بمراده.
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
[1] . و به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت : « من بشرى را از گِل مىآفرينم » . سوره ص: آيه 71.
[2] . ما شما را از همين خاك خلق كرديم و در آن باز مى گردانيم ؛ و بار ديگر در قيامت شمارا از آن بيرون مى آوريم . سوره طه: آيه 55.
[3] . ر.ك : همين تفسير ، ج3 ، ص68.
[4] . محو مى فرمايد خداوند آنچه مشيّتش تعلق بگيرد و اثبات مى كند و نزد اوست اصل كتاب. سوره رعد: آيه 39.
[5] . ر.ك : الكلم الطيب ، ص 153 .