275 «الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاّ كَما يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللّهِ وَمَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»
ترجمه[1]:
[حرمت ربا و اقسام آن]
يكى از محرّمات و معاصى كبيره رباست و آيات و اخبار در حرمتش و شدّت عقوبتش بسيار است، مثل همين آيه و آيات بعد از آن و مثل اخبار وارده كه از آن جمله است حديث مروى از على بن ابراهيم از حضرت صادق عليه السلام فرمود:
«دِرَهم رِبا أعظم عند اللّه من سبعين زنيةً بذاتِ مَحرَمٍ في بيت اللّه الحرام»[2]. و نيز فرمود: «الرِبا سبعون جزءاً، أيسَرُه مثلُ أن ينكح الرجل اُمَّهُ في بيت اللّه الحرام»[3]. و غير اينها.
و ربا دو قسم است: رباى قرضى و معاملى. رباى قرضى عبارت است از اينكه چيزى را به عنوان قرض بدهد و شرط كند كه چيزى زايد بر اين مال به او رد كند و فرق نمى كند كه آن شىء زايد از جنس همان عين مقروضه باشد يا شىء ديگر، حتّى اگر شرط عملى بشود، ولو قرائت يك سوره از قرآن يا يك ذكر از اذكار، يا شرط وصفىِ زايد باشد، مثل جيّد و ردىّ[4]، امّا زياده بدون شرط مانعى ندارد ، بلكه مستحب است ، ولو دائن [= قرض دهنده] هم بداند كه مديون [= قرض گيرنده] آن زياده را مى دهد و داعى بر دين هم باشد، لكن شرط نكند كه مديون ملزم باشد به ردّ زايد.
و حرمت ربا مخصوص به گيرنده نيست ، بلكه دهنده و واسطه و شاهد و كاتب تماما شريك در حرمت هستند به نصّ اخبار.
[طرق تخلص از ربا]
و طرقى در فقه براى فرار از ربا ذكر كرده اند به اسم حِيَلِ ربا كه بهترين آنها اين است كه قبل از قرض آن زايد را دهنده به گيرنده صلح يا هبه كند و شرط كند كه اين مقدار به من قرض بده تا فلان مدّت به تو رد كنم كه قرض شرطِ صلح باشد، و امّا عكس آنكه صلحْ شرط قرض شود رباست و حرام است و اين رباى قرضى در همه چيز مى آيد.
و امّا رباى معاملى كه عبارت از مبادله جنس به جنس باشد در خصوص مكيل و موزون است كه بايد جنسين هر دو از حيث مقدار و وزن متساوى باشند كه اگر يكى از آنها زايد بر ديگرى باشد، رباست و حرام است، ولى در معدود، مثل تخم مرغ، يا مبادله يك اسكناس صدى به صد اسكناس يك تومانى، يا در ذرع و متر مثل پارچه يا زمين يا خانه مانعى ندارد، و طرق فرار از اين ربا هم بسيار است، از آن جمله اينكه در طرف نقيصه جنس ديگرى را ضميمه كنند يا در طرفين يا دو معامله بشود، مثلاً شكر را به يك قيمتى بفروشد و قند را به همان قيمت بخرد كه قند به ازاى شكر نباشد.
تفسير:
«الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا» «اكل» كنايه از تصرّف و اخذ است، مثل «لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ»[5]، و مثل «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً»[6].
[كيفيت تماس شياطين با بشر و معنى مخبط]
«لا يَقُومُونَ» فرداى قيامت كه تمام خلق «قيام» مى كنند براى حساب، «إِلاّ كَما يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ» ؛ آكل ربا قيام نمى كند مگر مثل آدم جن زده، نظير آدم غشى و حمله اى و مست كه بر زمين مى خورند و به نحو متعارف راه نمى روند و به اصطلاح كج و منحرف راه مى روند كه تمام اهل محشر از اين علامت مى فهمند كه اينها آكل ربا هستند.
و «خبط» به معنى حركت غير طبيعى است و فلان مخبط است، يعنى عقلش بر خلاف موازين عقليّه حكم مى كند.
و اختلاف است در اينكه آيا تماس شياطين و اجنّه نسبت به انسان حقيقت دارد يا آنكه اين حالات مرض است عارض مى شود و در نظر عامّه تعبير به جن زده مى كنند و خداوند مطابق نظر عامّه تعبير فرموده؟ و تحقيق مطلب اينكه هر دو قسم ممكن است و واقعيت دارد، بسا امراضى موجب اين حالات مى شود و بسا به واسطه عملى تماس با جن و شياطين پيدا مى كند و بسيار مشاهده شده و به طرقى رفع شده و آيات قرآنى بر اين ناطق است، مثل همين آيه و آيه «وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِى الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»[7] و آيات و اخبار و ادعيه و عوذات و شواهد خارجى كه قابل شبهه و اشكال نيست.
«ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا»؛ زيرا «ربا» در نظر مردم خود يك نوع مبادله است و يك نوع كسب و تجارت است و چه بسيارى هستند كه شغل و كسب و تجارت آنها منحصر به همين است و به خصوص رباى معاملى كه حقيقتاً مبادله ثمن و مثمن است، و جواب آنها اين است كه مجرّد تشابه و مثليّت موجب حلّيت نمى شود، چه بسيار بيع هايى است كه شارع مقدس حرام كرده، مثل بيع خمر و آلات قمار و آلات ساز و آواز و مجسمه و غير اينها، و حاصل اينكه در حلّيت بيع و صلح و اجاره و ساير معاملات محتاج به امضاى شرع است، ولو در نظر عرف همه يكسان باشد. «وَ أَحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا»، و حال آنكه خداوند «بيع» را حلال فرمود با مراعات شرايط مقرّره در فقه از شرايط عوضين و متعاملين، و نفس معامله و ربا را «حرام» فرمود و بزرگان مضارّ دنيوى ربا را مفصلاً متعرض شدند كه چه مفاسدى در بر دارد، لكن امروز معمول دنيا در تمام ممالك و تمام بانك ها و تجارت خانه ها و جميع ادارات است و بسيار مورد تعجب است از ممالك اسلامى، با اينكه نصّ قرآن و ضرورت دين بر حرمتش قائم است، به آن قانونيت داده اند.
«فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ» «موعظه» عبارت از ترساندن از عواقب سوء معاصى و نصيحت به فعل طاعات و تذكر به مفاسد و مصالح امور و حثّ [= ترغيب، تشويق] بر اعمال حسنه و وصيت به تقوا و پرهيزكارى و تنبّه از اغترار به دنيا و زخارف [= زينتهاى] آن و ترغيب به آخرت و مثوبات آن و نحو اينها و در مقام بيان حكم و حرمت رباست.
«فَانْتَهى» ، يعنى آكل ربا منتهى شد از پند الهى و ترك ربا كرد. «فَلَهُ ما سَلَفَ» ، يعنى آنچه پيش از بيان حكم و قبل از تحريم از ربا اخذ كرده براى او حلال است و خداوند گذشت مىفرمايد، نظير حديث: «الإسلام يجبّ عمّا قبله»[8].
[تكليف مالى كه از راه ربا به دست آمده]
و بعضى گفتند پيش از علم به حرمت كه جاهل بوده به حرمت ربا، بر او حلال و پس از علم به حرمت ديگر حلال نيست، و بر طبق اين هم اخبارى داريم در برهان مذكور است و حاصلش اين است كه وارث اگر مى داند كه مورث او ربا مى گرفته، آيا ارث بر اين حرام است با اين كه مى داند در اين مال ربا هم هست؟ حضرت مى فرمايد: اگر مال به خصوصى را مى داند رباست، بايد رد كند و اگر مختلط است حلال است[9].
و اين اخبار دلالتش بر اين معنى معلوم نيست، زيرا اين مسئله بيان حكم مال شبهه است و مختلط به حرام كه در فقه معيّن شده، كه اگر مقدار حرام و صاحب را مى شناسد و معلوم است ، بايد رد كند و اگر صاحب معلوم و مقدار مجهول، تصالح كنند و اگر مقدار معلوم و صاحب مجهول، رد مظالم و اگر هر دو مجهول، خمس محلّل.
بلى ، در ذيل حديث دارد:
«فإنّ رسول اللّه قد وضع ما مضى من الربا و حرّم عليهم ما بقي، فمن جهله وسع له جهله حتّى يعرفه، إذا عرف تحريمه حرم عليه و وجب فيه العقوبة»[10].
لكن اين جمله هم دلالتش تمام نيست، بلكه ممكن است اين باشد كه جاهل غافل نه جاهل ملتفت، اگر مال حرام به دست آورد و صاحب مال به رضايت به او داد ولو مالك نمى شود، لكن اگر تلف شد به اينكه مصرف كرد، چون به اذن مالك بوده ضمان ندارد؛ بلى، اگر عين باقى است بايد رد كند، واللّه العالم.
«وَ أَمْرُهُ إِلَى اللّهِ» ، از براى ربا دو حكم است : وضعى كه بايد به صاحبش رد كند و ضامن است و حق الناس است، و تكليفى كه حرام است و مستحق عقوبت است، از حيث حكم وضعى بايد ذمّه خود را فارغ كند، و امّا از حيث تكليفى امر او با خداوند است، مىخواهد عفو كند و مى خواهد عقوبت فرمايد، مثل ساير معاصى در صورتى كه مستحلّ ربا نباشد كه كافر مى شود و قابل عفو نيست.
«وَ مَنْ عادَ» كه با علم به تحريم دست برنداشت، چنانچه اكثر با اينكه مىدانند حرام است مرتكب مى شوند.
«فَأُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» . تفسيرش واضح [است] و گذشت، الاّ اينكه اينجا يك نكته دارد و آن اين است كه به ضرورت مذهب شيعه مؤن مخلّد در عذاب نيست و بالاخره به واسطه ايمان نجات پيدا مى كند و اين آيه حكم به خلود فرموده، مى توان گفت كه آكل ربا اگر بى توبه از دنيا رود بى ايمان از دنيا مى رود . نعوذ باللّه من عذاب اللّه وسخطه.
-------------------------------------------------------
[1] . كسانى كه ربا مى خورند، [از گور] برنمى خيزند مگر مانند برخاستن كسى كه شيطان بر اثر تماس، آشفته سَرَش كرده است. اين بدان سبب است كه آنان گفتند: «داد و ستد صرفا مانند رباست». و حال آنكه خدا داد و ستد را حلال، و ربا را حرام گرانيده است. پس، هر كس، اندرزى از جانب پرورگارش بدو رسيد، و [از ربا خورى] باز ايستاد، آنچه گذشته، از آن اوست، و كارش به خدا واگذار مى شود، و كسانى كه [به ربا خورى] بازگردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
[2] . گناه يك درهم ربا در نزد خداوند از گناه هفتاد مرتبه زنا با محارم در مسجد الحرام بيشتر و بزرگ تر است. تفسير قمى : ج1 ، ص101 ؛ عوالى اللآلى: ج2، ص136، ح375 و بحار الأنوار: ج100، ص117، ح13 .
[3] . ربا هفتاد قسمت دارد كه كمترين و سبك ترين آن مانند اين است كه مردى با مادرش در مسجد الحرام نزديكى نمايد. تفسير قمى: ج1، ص101 و بحار الأنوار: ج100، ص117، ح13.
[4] . جيّد: نيكو. ردىّ: بد؛ ناپسند.
[5] . مال هاى يكديگر را در ميانتان به باطل صرف مكنيد. سوره بقره: آيه 188.
[6] . كسانى كه مى خورند اموال يتيمان را از روى ظلم و تعدى. سوره نساء: آيه 10.
[7] . و بِرُبا آنها را به لشكر خود سواره و پياده ، و شركت كن با آنها در اموال و اولاد. سوره اسراء: آيه 64.
[8] . اسلام آنچه را ما قبل خودش بوده ، بخشيده است. الخلاف: ج5، ص469؛ السرائر: ج1، ص380 و بحار الأنوار: ج6، ص23 .
[9] . كافى: ج5، ص145، ح5 و تهذيب الأحكام: ج7، ص16 ، ح70.
[10] . پيامبر اكرم آنچه از مال ربا كه گذشته و مصرف شده بود بخشيد و آنچه را كه مانده بود، بر مردم حرام كرد. پس هر كس كه حكم آن را نمى داند فرصت دارد تا به دنبال آن رفته وحكمش را بداند. هرگاه حرمت ربا را فهميد، پس بر او حرام شده و در گرفتن آن عذاب و عقوبت واجب مى شود. همان.
آیه ٢٧٥ « الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاّ كَما يَقُومُ الَّذِى... »
- بازدید: 3858