273 «لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِى الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لايَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً وَما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ»
ترجمه[1]:
تفسير:
«لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ» لامِ «لِلْفُقَراءِ» متعلق به جملات آيات سابقه است كه انفاقات باشد، و لام اگر چه لامِ اختصاص است، ولى چون مسلّم است كه انفاق به غير اينها هم جايز و ممدوح است، لذا به معنىِ اولويّت است و «ينبغى»؛ يعنى به اين فقرا اولى و اينها احقّ به صدقات هستند نسبت به ساير فقرا.
«أُحْصِرُوا» از «حصر» به معنى منع است و از اين باب است حصار شهر كه مانع از دخول دشمن است در داخل شهر، و از اين باب است شبهه محصوره كه اطراف شبهه محدود است و معيّن، مقابل غير محصوره كه محدود نيست. و از همين باب است حصر در حج كه مانع شوند از تشرف حاج به مكه. و مراد در مقام فقرايى هستند كه محصور شدهاند و نمىتوانند تحصيل معاش كنند، يا به واسطه مرض، يا ضعف، يا تنگدستى و فقدان وسايل كسبى، يا از ترس اعدا و يا دور افتادن از اوطان خود يا جهات ديگر. و مراد از «فِى سَبِيلِ اللّهِ» اين است كه اين حصر اينها براى امر دينى باشد، مثل اصحاب صُفّه كه تشرّف پيدا كردند مدينه به دين اسلام و از خانه و زندگانى خود دست كشيدند و بىمنزل بودند، در صفّه مسجد زندگى مىكردند، كه در حديث از حضرت باقر عليهالسلام مروى است كه شأن نزول آيه آنها هستند[2]
و چهارصد نفر بودند، يا براى تهيّأ [= آمادگى] بر جهاد، يا جهات دينى ديگر، اشاره به اين است كه احصار آنها از روى تقصير و عصيان نباشد، مثل اكثر فقرا كه از روى لشى و تنبلى و بيمارى، يا از باب اسراف و تبذير مال، يا صرف در محرّمات مثل قمار و زنا و امثال اينها خود را به فقر و فاقه و تنگدستى انداختند، بلكه بسيارى از آنها گدايى را كسب خود قرار داده و از اين راه استفادههاى بسيارى دارند.
«لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِى الْأَرْضِ» قدرت بر كسب و رفتن به جاى ديگر ندارند، زيرا اگر كسى در مكانى وسايل معاش براى او مهيّا نباشد، بايد به مكان ديگر برود و تحصيل معاش كند، لكن اينها قادر بر اين هم نيستند. «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ»؛ از بس حفظ آبرو مىكنند و خود را در انظار مردم اين نحو جلوه مىدهند كه ظاهر آنها بر كسى كه خبر از حال آنها ندارد مىنمايد كه اينها از اغنيا هستند[3].
[در بيان اجناس و انواع اخلاق فاضله و اخلاق رذيله راجع به قواى اربعه] «مِنَ التَّعَفُّفِ» «عفّت» به معنى حفظ نفس است از ارتكاب اعمال سيّئه و اخلاق رذيله و اموال محرّمه، بلكه از اموال مشتبه كه يكى از اخلاق فاضله انسان عفّت است، بلكه سر منشأ بسيارى از اخلاق حميده است؛ چون در علم اخلاق، اخلاق را بر هشت قسمت تقسيم كردهاند:
1 . اخلاق راجعه به قوّه عاقله[4].
2 . به قوّه شهويّه بهيميّه[5].
3 . به قوّه وهميّه شيطانيّه[6].
4 . به قوّه غضبيّه سبعيّه[7].
5 . به قوّه وهميّه و شهويّه[8].
6 . وهميّه و غضبيّه[9].
7 . شهويّه و غضبيّه[10].
8 . شهويّه و وهميّه و غضبيّه[11].
و از براى هر يك از اين اقسام دو جنس معيّن كردهاند كه در تحت هر جنسى انواع بسيارى است:
جنس قوّه عاقله در طرف اخلاق فاضله علم است و در طرف اخلاق رذيله جُربُزه و جهل است از حيث افراط و تفريط.
و جنس قوّه شهويّه در طرف اخلاق فاضله عفّت است و رذيله شَرَه و خمود است از حيث افراط و تفريط.
و جنس در وهميّه فطانت در طرف فاضله و وسوسه و سفاهت افراطا و تفريطا در طرف رذيله.
و جنس قوّه غضبيّه شجاعت در طرف فاضله و تهوّر و جبن در طرف رذيله افراطا و تفريطا و هكذا.
و بالجمله عفّت يكى از اجناس است در قوّه شهويّه كه اخلاق فاضله در اين قوّه تحت عنوان عفّت است.
و امّا اخلاق مركّبه از دو قوّه، جنسش هم مركّب از دو جنس است، چه در طرف فاضله و چه رذيله، مثلاً عاقله و شهويّه علم و عفّت و هكذا، و مركّب از سه قوّه ، سه جنس است.
«تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ» ؛ يعنى اگر جاهل توهّم غنا [= بىنيازى] در آنها مىكند، لكن انسان فطنِ زيركِ دانشمند از سيماى صورت آنها آثار فقر را درك مىكند.
«لا يَسْئَلُونَ النّاسَ»؛ اهل سؤل نيستند و نزد كسى اظهار فقر و تنگدستى نمىكنند، و البتّه سزاوار است كسى كه بخواهد به اين نوع احسان و انفاقى كند، به نحوى باشد كه حفظ شئونات آنها بشود و نفهمند كه منفق درك فقر آنها را كرده و به عنوان فقر به آنها انفاق كرده.
«إلحافا» «الحاف» اين است كه سؤل را شعار خود قرار داده، مثل لحاف كه به خود مىپيچند و همه جا و از همه كس سؤل مىكنند، و اينجا مراد اين نيست كه اين فقرا سؤل غير الحافى مىكنند، بلكه اصلاً اهل سؤل نيستند، چه رسد الحاف در آن.
«وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ» ، تفسيرش واضح است و گذشت در جملهاى از آيات شريفه.
--------------------------------------------------
[1] . [اين صدقات] براى آن [دسته از] نيازمندانى است كه در راه خدا فروماندهاند، و نمىتوانند [براى تأمين هزينه زندگى] در زمين سفر كنند. از شدّت خويشتن دارى، فرد بى اطلاع، آنان را توانگر مىپندارد. آنها را از سيمايشان مىشناسى، با اصرار، [چيزى] از مردم نمىخواهند. و هر مالى [به آنان] انفاق كنيد، قطعا خدا از آن آگاه است.
[2] . مجمع البيان: ج2، ص666 و تفسير البرهان: ج1، ص565، ح1.
[3] . به تعبير ديگر در مسير حفظ آبرو و شأنيت اجتماعى و نيز حفظ وجهه جامعه اسلام خداوند همواره فقراى عفيف را ستوده و متكديانِ فاقد تعفف و فاقد خويشتندارى را نكوهش كرده است . در اين باره روايات فراوانى نقل شده است .
[4] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى عقل است.
[5] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى شهوت حيوانى است.
[6] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى توهم شيطانى است.
[7] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى خشم حيوانات وحشى است.
[8] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى توهم و شهوت است.
[9] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى توهم و خشم است.
[10] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى شهوت و خشم است.
[11] . اخلاقى كه منشأ آن نيروى شهوت و توهم و خشم است.
آیه ٢٧٣ « لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِى سَبِيلِ اللّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ... »
- بازدید: 2773