آیه ٢٦٠ « أوَإِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ ... »

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

260   «وَإِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤمِنْ قالَ بَلى وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِى قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَاعْلَمْ أَنَّ اللّه‏َ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»
ترجمه[1]:
تفسير:
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ» «واو» عاطفه ظاهرا عطف بر جمله مذكوره در كيفيت محاجّه نمرود با ابراهيم «إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّىَ الَّذِى يُحْيِى وَ يُمِيتُ...»[2] الآيه و همين يكى از شواهد است كه در آيه قبل ذكر شد در جمله «أَوْ كَالَّذِى مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ» كه اين آيه بعد از آيه «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ» بوده و آن بعد از محاجّه با نمرود بوده وسط اين دو آيه تدوين شده و اين دو آيه كمال ارتباط را با هم دارند.
«رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْىِ الْمَوْتى» ، سؤل از اصل احياى موتى نبوده، بلكه از كيفيت آن بوده ، براى اينكه با امثال نمرود در كيفيت احياى موتى استدلال كند، چون كيفيت اماته احيا را تماما ديده بودند، ولى كيفيت احياى موتى را تا زمان ابراهيم احدى مشاهده نكرده و اوّلين احياى موتى همين قضيه ابراهيم است، اگر چه بعد از ابراهيم بسيار واقع شده، چنانچه در آيات سابقه ذكر شد.
[در بيان حجيت خبر مفيد اطمينان]
و در بعض اخبار است كه ابراهيم مى‏ خواست مقام خلّت و استجابت دعا را درك كند[3] و ممكن است اين جهت از بواطن قرآنى باشد ، و الاّ ظاهر همان است كه ذكر شد.
و اينكه خداوند خطاب به او فرمود: «قالَ أَوَ لَمْ تُؤمِنْ» استفهام تقريرى است كه حضرت ابراهيم در جواب بگويد: «قالَ بَلى» كه كسى توهّم نكند كه سؤلِ ابراهيم العياذ باللّه‏ از جهت شكّ در معاد بوده ؛ زيرا ادنى [= پايين ‏ترين] افراد مسلمين بلكه تمام ملّيين معتقد به معاد هستند، چه رسد پيغمبر اولو العزم، آن هم مثل ابراهيم كه بعد از پيغمبراكرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏ آله افضل از جميع انبياست.
«وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِى» «اطمينان قلب» در محاجّه با كفار در بيان كيفيت احيا بوده ، نه در ايمان به معاد و شايد در محاجّه با نمرود كه نمرود گفت: «أَنَا أُحْيِى وَ أُمِيتُ»[4]، حضرت ابراهيم عليه‏ السلام در جواب او سكوت فرمود و دليل ديگر اقامه كرد كه «فَإِنَّ اللّه‏َ يَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ»[5] براى اين بود، با اينكه مى‏ توانست بفرمايد: اين عملِ تو نه اماته حىّ و نه احياى ميت است، مى‏ خواست از خداوند كيفيت احيا را سؤال كند و مشاهده كند كه براى نمرود به حس و وجدان ثابت كند نه به دليل و برهان، چون دليل و برهان براى شخص مكابر [= مستكبر ؛ ستيزه جو ] كه بگويد از كجا مى ‏گويى خدا مرده را زنده مى ‏كند چندان تأثير ندارد، لكن پاى حس و وجدان كه در ميان آمد ديگر جاى سخن نمى ‏ماند.
و كلمه «اطمينان» از امن است و طاء منقول از تاء است و به معنى سكون نفس است[6] و اين معنى از روى قوّت قلب و شجاعت حاصل مى ‏شود، چه بسا اشخاص ولو به علم قطعى مطلب را مى‏ دانند، لكن قلبا مضطربند و در واردات[7] ، مثل ميدان جنگ و مواقع هولناكِ متوحّش [= وحشت ‏آور] ، ولى كسانى كه داراى قوّت قلب و شهامت و شجاعت هستند نه توحّشى [= وحشتى] و نه اضطرابى بر آن‏ها متوجه مى ‏شود و كمال ايستادگى را دارند؛ اين معناى اطمينان قلب است.
و در اصطلاح علما اطمينان را مرتبه اعلاى ظنّ مى ‏گويند كه گاهى تعبير مى ‏كنند به ظنّ مُتَاخِم به علم[8]، گاهى تعبير مى ‏كنند به وثوق، گاهى به علم عرفى.
و بالجمله، آن مرتبه ‏اى كه عُقلا در امور زندگانى بر او ترتيب اثر مى‏ كنند و مشى آن‏ها بر طبق اوست، و در اصول فقه در باب حجّيت اخبار، ما اخبارى كه مفيد اين مرتبه باشد حجت مى‏ دانيم و خبر صحيح به اصطلاح متقدّمين اين نوع اخبار است، و امّا اگر مفيد اين مرتبه نباشد حجت نيست و اين غير از اصطلاح علاّمه و متأخرين است كه اخبار را از حيث سند و روايت تقسيم كرده‏ اند به خبر صحيح و موثّق و حسن و ضعيف، مسند، مرسل، مقطوع، مجهول و امثال اين‏ها.
«قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ» «اخذ» به معنى گرفتن است ؛ يعنى انتخاب كن از ميان طيور [= پرندگان] چهار نوع از طيور را كه از هر يك نوعى يك فرد انتخاب كن و در اخبار در اين چهار مرغ اختلاف است، در بعضى دارد طاووس و حمامه [= كبوتر] و ديك [= خروس] و هدهد و در بعضى هدهد و صُرَد [= گنجشك] و طاووس و غُراب [= كلاغ] و در بعضى طاووس و ديك و حمام و غراب و در بعضى نَسْر [= كركس] و طاووس و بط [= مرغابى] و ديك.
و بالجمله، نكته اينكه از انواع مختلفه اختيار فرمود بر اين است كه دلالتش بر مطلوب اقوى است، زيرا اگر يك نوع بود مى‏ توان توهّم كرد كه اجزاى بعضى داخل در اجزاى ديگرى شده باشد، لكن از انواع مختلف هر يك اجزاى خودش به هم پيوسته.
«فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ» به معنى كوبيدن و قطع و متلاشى كردن اجزا از يكديگر و كلمه «إلَيْكَ» ممكن است متعلّق به جمله «خذ» باشد؛ يعنى «خذ اليك أربعة من الطير فصرهن» و ممكن است به جمله «فَصُرْهُنَّ» باشد، اشاره به اينكه يك قطعه از آن‏ها را نگاه‏ دار، كه در خبر است كه رئوس آن‏ها، يعنى سرهاى آن‏ها را نگاه داشت.
«ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً»، در اخبار دارد كه ده كوه بود اطراف ابراهيم عليه‏ السلام و اين‏ها را ده قسمت كرد و هر قسمتى را بر كوهى گذارد و به همين استدلال كردند بر اينكه اگر كسى وصيّت كرد به جزء مال خود، حمل مى‏ شود بر يك عشر، [در] ردّ بر عامه كه آن‏ها گفتند حمل مى‏ شود بر ربع به مناسبت چهار طير، و مباحثه حضرت صادق عليه ‏السلام با ابوحنيفه راجع به همين است كه طيور چهار بودند، لكن اجزاء ده جزء شدند كه بر هر كوهى يك جزء[9].
«ثُمَّ ادْعُهُنَّ»؛ سپس آن‏ها را بخوان، كه در اخبار دارد منقار هر يك را بگرفت و او را صدا زد كه بيا.
[در بيان اينكه جمادات و نباتات و حيوانات، صاحب شعور و ادراك هستند]
و اشكال به اينكه مخاطبه و امر به حيوان غير ذوى العقول درست نيست بسيار اشكال خنك و باردى است، زيرا:
اولاً، در قرآن خطاب به حيوانات و امر به آن‏ها از جانب خدا و انبيا بسيار است، مثل خطاب به نحل: «أَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِى مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِى سُبُلَ رَبِّكِ»[10]، و مثل خطاب حضرت سليمان به هدهد: «اذْهَبْ بِكِتابِى هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ»[11]، بلكه خطاب به جمادات، مثل «يا أَرْضُ ابْلَعِى ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِى»[12]، و در اخبار هم مخاطبات پيغمبر  صلى ‏الله‏ عليه ‏و ‏آله و ائمّه عليهم‏ السلام با حيوانات بسيار است[13]. و ثانيا، گذشت كه تمام موجودات تا اندازه ‏اى عقل و شعور و ادراك دارند و ذكر و عبادت و سجده و معرفت به خدا و نبى و امام دارند و ادله در اين باب بسيار داريم.
«يَأْتِينَكَ سَعْياً» كه ذرّات هر يك از اين طيور از اجزاى دهگانه كه بر سر كوه‏ ها بود حركت نموده و هر يك به جاى خود قرار گرفت و به هم پيوستند و به صورت اوليّه درآمدند و زنده شدند و پرواز كردند. «وَ اعْلَم» به علم اليقين و عين اليقين و حق اليقين «أَنَّ اللّه‏َ عَزِيزٌ» عاجز نيست و بر هر چيزى تواناست. «حَكِيمٌ» تمام حكم و مصالح اشياء را مى ‏داند و قدرت و علم او به همه چيز تعلّق گرفته و غير متناهى است، و اين دو صفت شريف از صفات ذات است.
---------------------------------------------------------
[1] .  و [ياد كن] آنگاه كه ابراهيم گفت: «پروردگارا؛ به من نشان ده چگونه مردگان را زنده مى ‏كنى؟» فرمود: «مگر ايمان نياورده ‏اى؟» گفت: « چرا، ولى تا دلم آرامش يابد». فرمود:«پس، چهار پرنده برگير؛ و آن‏ها را پيش خود، ريز ريز گردان؛ سپس بر هر كوهى پاره ‏اى از آن‏ها را قرار ده؛ آنگاه آن‏ها را فراخوان، شتابان به سوى تو مى ‏آيند، و بدان كه خداوند توانا و حكيم است.
[2] .  سوره بقره: آيه 258.
[3] .  مجمع البيان: ج2، ص644.
[4] .  سوره بقره: آيه 258.
[5] .  همان.
[6] .  اطمينان از ماده « امن » نيست بلكه از اطمأنّ يا طأمن است . به هر حال در اشتقاق آن اختلاف است كه در ذيل بدان اشاره مى ‏شود :
1 ـ اصل در اطمأنّ ، الف است مثل احمارّ و اسوادّ ، ولى الف را به همزه تبديل كردند تا دو ساكن پيش نيايد ؛ يعنى اطمَانّ نباشد كه الف و نون اول ساكن هستند و اين مورد بر طبق قياس انجام نشده است.
2 ـ اصل طَأمن بر وزن فَأعل است كه نون بعد از ميم واقع شده است . اين قول سيبويه است . تسهيل همزه نيز جايز است ؛ يعنى خوانده شود : طامَنَ . ر . ك : حسن مصطفوى ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم ، ج7 ، ماده « طمن » .
به هر حال اينكه مرحوم طيّب گفته است از ماده « أمن » است و طاء منقول از تاء است ، قابل تأمل و بررسى است.
[7] .  امورى كه شخص وارد و داخل آن مى ‏شود .
[8] .  گمانى كه به يقين بپيوندد .
[9] .  تفسير عياشى: ج1، ص165، ح477 و بحار الأنوار: ج100، ص214، ح21.
[10] .  براى خود منازل و خانه‏ هايى اتخاذ كن از كوه‏ ها و از درخت‏ها و از آنچه بنا مى‏كنند از جدار و سقف‏ها. پس از آن بخور از جميع ميوه ‏ها، پس سلوك كن راه‏ هاى پروردگار خود را. سوره نحل: آيات 68 ـ 69.
[11] .  اين نوشته مرا ببر، پس بينداز به سوى آن‏ها. سوره نمل: آيه 28.
[12] .  اى زمين! آب خود را بلع كن و فرو دِه، و اى آسمان! قطع كن. سوره هود: آيه 44.
[13] .  براى نمونه ر. ك: مدينة المعاجز.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page