بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد للّه الّذي أنزل الكتاب هدى و رحمة للمؤمنين والصلاة والسلام على نبيّه الّذي قال في حقّه : « لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ»[1]وعلى آله الطيّبين الّذين قال في حقّهم: « وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ »[2] و اللّعنة الدّائمة على أعدائهم « الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَمَاتَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ »[3] .
241 « وَلِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ »
ترجمه :
241 . و براى زنان مطلّقه بهره اى است به وجه معروف ، كه سزاوار و ثابت شده بر پرهيزكاران .
تفسير :
« وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ » ، آيه شريفه به مقتضاى اطلاق آن ، شامل جميع مطلقات ، اعم از مدخوله و غير مدخوله و مفروضة الصداق و غير مفروضة الصداق و مطلقه به طلاق رجعى و بائن مى شود ؛ زيرا مطلقات جمع محلاّ به الف و لام است و افاده عموم مى نمايد .
ولى نوع مفسرينْ آيه را راجع به مطلقات غير مدخوله كه مهر آنها معين نشده دانسته اند ؛ زيرا متاع چنانچه گذشت ، مخصوص آنهاست و ساير مطلقات اگر مدخوله و مفروضة الصداق باشد تمام مهر را مستحقند ، و اگر مدخوله غير مفروضة الصداق باشند مهرالمثل حق دارند ، و اگر غير مدخوله مفروضة الصداق باشند نصف مهر را بايد به آنها بدهند.
لكن اخبار وارد در ذيل آيه ، مخصوصاً اخبارى كه درباره مطلقات حضرت مجتبى عليه السلام روايت شده كه حضرت به همه آنها متاع از غلام و كنيز و غيره مى دادند ، مانع از اين تخصيص است ؛ زيرا نمى توان گفت تمام آن مطلقات غير مدخوله بوده اند .
بنابراين بايد گفت آيه در مقام استحباب و رجحان متاع نسبت به همه مطلقات است و مخصوصاً ذيل آيه كه مى فرمايد : « حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ » ؛ يعنى اهل تقوا چنين مى كنند ، مؤد استحباب و رجحان آن است و اين خود نوعى از احسان درباره مطلقات است و منافات با نصف مهر يا تمام مهر در غير مدخوله و مدخوله ندارد ، بلكه در اخبار تصريح دارد كه اين آيه شامل مدخوله نيز هست ، چنانچه در حديث حلبى[4] از حضرت صادق عليه السلام است كه در بيان آيه فرمود : « متاعُها بعد ما تنقضي عِدَّتها »[5] . و معلوم است كه غير مدخوله عدّه ندارد .
و همچنين در حديث ابن سنان[6] و حديث سماعه[7] حضرت به همين عبارت فرموده اند[8] .
و نيز در حديث معاوية بن عمّار و حديث ابى بصير از حضرت صادق عليه السلام اين معنى روايت شده[9] .
و باز در اخبار قراين زيادى دارد كه اين استحبابى مى باشد ، چنانچه در حديث حفص[10] از حضرت صادق عليهالسلام است كه سؤال مى كند : عن الرجل يطلِّق امرأته أيمتِّعها؟ قال : « نعم ، أما يحبّ أن يكون من المحسنين ؟ أما يحبّ أن يكون من المتّقين ؟ »[11] ، كه عبارت واضح بر استحباب است. و از شواهد استحباب اينكه حد معينى براى متاع در اخبار ذكر نشده ، بلكه براى مُوسرْ [ = ثروتمند ، دارا ] عبد و امه و براى مُعسرْ [ = فقير ، ندار ] حنطه و زبيب و ثوب و دراهم ذكر شده ، حتى در حديث از ادنىالمتاع سؤل شده و در جواب فرموده اند :
« الخمار و شبهه »[12] . و همه اين اخبار در تفسير البرهان مذكور است[13] .
و لام « لِلْمُطَلّقاتِ » براى اختصاص است و كلمه « مَتاعٌ » نكره است كه افاده عموم كند ؛ يعنى هر متاعى باشد به آنها اختصاص دهيد و « بِالْمَعْرُوفِ » ؛ يعنى آن مقدار كه در خور قدرت زوج و شئون زوجه و مطابق عرف باشد . « حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ » ؛ خداوند بر اهل تقوا اين بهرهمند نمودن مطلقات را مقرر داشته است .
--------------------------------------
[1] . تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى . سوره اسراء: آيه 106 .
[2] . تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم نمى دانند. سوره آل عمران: آيه 7.
[3] . كسانى كه در دل هايشان انحراف است ، براى فتنه جويى و طلب تأويل آن [به دلخواه خود ،] از متشابه آن پيروى مى كنند . همان .
[4] . در مورد ترجمه رجالى حلبى ر . ك : ج3 ، ص 492 .
[5] . هديه و بهرهمندى زن بعد از تمام شدن عده اوست . تفسير عياشى : ج1 ، ص149 ، ح431 ؛كافى : ج6 ، ص105 ، ح3 ؛ تهذيب الأحكام : ج8 ، ص139 ، ح83 و تفسير البرهان : ج1 ،ص12 ، ح3 .
[6] . عبداللّه بن سنان : از راويان بزرگ شيعه و جزو اصحاب امام صادق وامام كاظم عليهماالسلام مىباشد كه نزد ايشان علوم مربوط به دين خود را آموخت و روايات فراوانى نيز از ايشان نقل كرده است. وى از فقيهان بزرگ زمان خود بوده كه به خاطر عظمت شأن نزد علماى رجال توثيق وتأييد شده است. گويند وى خزانه دار منصور ، مهدى ، هادى و هارون الرشيد ، از خلفاى بنى عباس بوده است. كتابهايى نيز در موضوعات فقهى ، به خصوص درباره نماز نوشته است. وى در اواخر قرن دوم هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء :ج2 ، ص336 . گفتنى است همين مختصر از شرح حال وى در همين تفسير ، ج1 ، ص351 گذشت.
[7] . براى آشنايى با مختصرى از شرح حال وى ، ر . ك : همين تفسير ، ج1 ، ص289 .
[8] . ر . ك : كافى : ج6 ، ص105 ، ح4 ؛ تهذيب الأحكام : ج8 ، ص139 ، ح84 و تفسير البرهان :ج1 ، ص512 ، ح4 .
[9] . ر . ك : تفسير عياشى : ج1 ، ص149 ، ح430 ؛ كافى : ج6 ، ص105 ، ح4 ؛ تهذيب الأحكام :ج8 ، ص139 ، ح84 و تفسير البرهان : ج1 ، ص512 ، ح8 .
[10] . حفص بن البخترى : از محدثان ثقه و مورد اعتماد شيعه و از اصحاب و راويان احاديث
امام صادق و امام موسى كاظم عليهماالسلام مى باشد. بيشتر رواياتى كه وى از ائمه عليهمالسلام نقل كرده، در زمينه فقهى است و در اين موضوع نيز داراى اثر است. موسوعة طبقات الفقهاء :ج2 ، ص147 .
[11] . مردى كه زنش را طلاق داده ، آيا به او هديه بدهد؟ فرمود : بله ، آيا دوست ندارد كه از نيكوكاران باشد؟ آيا نمى خواهد كه از افراد با تقوا باشد؟ كافى : ج6 ، ص104 ، ح1 و تفسير البرهان : ج1 ، ص511 ، ح1 .
[12] . روسرى يا روبند و چيزى مانند آن . و خمار به معنى پرده ؛ حجاب نيز ذكر شده است .
[13] . ر . ك : تفسير البرهان : ج1 ، ص512 ، ح5 وص513 ، ح6 ، 7 و 8 ؛ تفسير عياشى : ج1 ،
ص149 ، ح429 ؛ كافى : ج6 ، ص105 ، ح5 و تهذيب الأحكام : ج8 ، ص140 ، ح85
آیه ٢٤١ « وَلِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ »
- بازدید: 1899