مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضاقَ مَذْهَبُهُ ؛ وَمِنْ اقْتَصَرَ عَلى قَدْرِهِ كانَ أَبْقى لَهُ ؛ وَأَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَيْنَكَ وَبَيْنَ اللّهِ ؛ وَمَنْ لَمْ يُبالِكَ فَهُوَ عَدُوُّكَ ؛ قَدْ يَكُونُ الْيَأْسُ إِدْراكاً إِذا كانَ الطَّمَعُ هَلاكاً ؛ لَيْسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ ، وَلا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ ؛ وَرُبَّما أَخْطَأَ الْبَصِيرُ قَصْدَهُ ، وَأَصابَ الأَعْمى رُشْدَهُ ؛ أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّكَ إِذا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ ؛ وَقَطِيعَةُ الْجاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعاقِلِ ؛ مَنْ أَمِنَ الزَّمانَ خانَهُ ، وَمَنْ أَعْظَمَهُ أَهانَهُ ؛ لَيْسَ كُلُّ مَنْ رَمى أَصابَ ؛ إِذا تَغَيَّرَ الْسُلطانُ تَغَيَّرَ الزَّمانُ ؛ سَلْ عَنِ الرَّفِيقِ قَبْلَ الطَّرِيقِ ، وَعَنِ الْجارِ قَبْلَ الدّارِ . إِيَّاكَ أَنْ تَذْكُرَ مِنَ[1] الْكَلامِ ما يَكُونُ مُضْحِكاً وَإِنْ حَكَيْتَ ذلِكَ عَنْ غَيْرِكَ .
هركه از راه حقيقت خارج شود ، دينش در خطر مىافتد . هر كه به قدر و منزلت خود اكتفا كند ، بيشتر از هر چيز موجب بقا در مقام و رتبتى مىشود كه داراست . محكمترين رشتهاى كه به چنگ مىآورى ، آن است كه ميان تو و خدا ، برقرار گردد . آن كس كه به كار تو ، توجهى نداشته باشد و به هنگام نياز به ياريت نشتابد ، دشمن تو است . هنگامى كه طمعورزى موجب هلاك است ، گاهى نااميدى [از خلق] باعث رهايى از هلاكت است .
چنين نيست كه هر عيب پنهانى ، آشكار گردد و هر فرصتى دوباره به دست آيد . چه بسا انسانى خردمند و بينا در راه رسيدن به مقصود خويش ، به خطا رود و فردى كوردل و نادان راه خود را بيابد . انجام دادن كار زشت و ناپسند را به تأخير انداز و در انجام آن شتاب مكن ، كه براستى در هر زمان كه بخواهى ، مىتوانى انجامش دهى . جدا شدن از جاهل با پيوستن به عاقل برابر است . هركه خود را از حوادث روزگار در امان بداند ، روزگار به او خيانت مىكند ، و هر كه خود را بزرگ شمارد روزگار خوارش مىسازد . هرگاه انديشه فرمانروا ( نسبت به مملكت و مردم ) دگرگون شود زمانه دگرگون مىشود ؛ پيش از رفتن در راهى از رفيق راه بپرس ، و پيش از انتخاب خانه درباره همسايه آن تحقيق كن .زنهار از اينكه در ميان سخن خود مطلب خنده آورى بگويى ، هر چند آن را نقل كنى .
---------------------------
[1] . ع : في .
حدیث
- بازدید: 1713