جابر بن عبد اللّه انصارى مىگويد : امام على عليهالسلامبراى ما سخنرانى مىكردند . پيشاپيش جمعيت ، چند نفر از اصحاب پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلمحضور داشتند از جمله : انس بن مالك ، براء بن عازب انصارى ، اشعث بن قيس و خالد بن يزيد بجلى . سپس روى به يك يك اين چهار نفر نمودند . نخست از انس بن مالك پرسيدند : « اى انس اگر تو شنيده باشى كه رسول خدا در حق من فرمودند : هر كس من مولاى او هستم على مولا و پيشواى اوست و امروز به رهبرى من گواهى ندهى خداوند تو را به بيمارى پيسى مبتلا مىكند ؛ چنان كه لكّههاى سفيد آن سر و صورتت را فرا مىگيرد و عمّامهات آن را نمىپوشاند . سپس رو به اشعث كردند و فرمودند : امّا تو اى اشعث اگر شنيدهاى كه پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلمدر حق من چنين گفتند ، و امروز گواهى ندهى آخر عمر از هر دو چشم كور مىشوى . و تو اى خالد بن يزيد ، اگر در حق من چنين شنيدهاى و امروز كتمان كنى و گواهى ندهى خداوند تو را به مرگ جاهليت مىميراند . اما تو اى براء بن عازب ، اگر شنيدهاى كه پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم چنين فرمودند و اينك گواهى به ولايت من ندهى ، در آنجايى مىميرى كه هجرت كردهاى » .
هر چهار نفر در روز غدير خم اين جمله را از پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم شنيدهاند ولى آن را كتمان يا انكار كردند . جابر بن عبد اللّه انصارى مىگويد : به خدا سوگند پس از مدّتى انس بن مالك را ديديم كه بيمارى برص گرفته ، به طورى كه نمىتواند با عمّامهاش لكّههاى سفيد اين بيمارى را از سر و روى خود بپوشاند . اشعث را ديدم كه از هر دو چشم كور شد و مىگفت : سپاس خداوندى را كه نفرين على عليهالسلام در مورد كورى دو چشمم در دنيا بود ، و مرا به آخرت نفرين نكرد كه در اين صورت در آخرت براى هميشه عذاب خواهم شد . خالد بن يزيد را ديدم كه در خانه خود مرد . خانوادهاش خواستند او را در منزل دفن كنند ، قبيله « كِنده » با خبر شدند و هجوم آوردند و او را به رسم دوران جاهلى كنار درِ خانه دفن كردند و به مرگ جاهليّت مرد . اما براء بن عازب ، معاويه او را حاكم يمن كرده بود و او در يمن از دنيا رفت . همانجايى كه از آن هجرت كرده بود[1] .
--------------------------------------------------------
[1] . حكايتهاى شنيدنى : ج1 ، ص102 .
آفتاب در حجاب
- بازدید: 2019