« عمرو بن عَبدوُد » شجاعى بود كه با هزار مرد جنگى برابرى مىكرد . هنگامىكه در جنگ احزاب به ميدان آمد و مبارز طلبيد ، از سپاه اسلام هيچ كس جرأت مبارزه با او را نداشت ، تا اينكه حضرت على عليهالسلام خدمت پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم آمدند و اجازه مبارزه خواستند . پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند : « اين عمرو بن عبدود است » .
حضرت عليهالسلام عرض كرد : « من هم على بن ابى طالبم » .
ولى پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلماجازه مبارزه ندادند . حضرت على عليهالسلامخواسته خود را سه بار تكرار كردند تا بالاخره پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلماجازه دادند . حضرت به طرف ميدان حركت كردند و مقابل عمرو ايستادند .
پس از مبارزهاى طاقتفرسا عاقبت حضرت على عليهالسلام عمرو را بر زمين زدند و بر سينهاش نشستند . صداى فرياد مسلمين بلند شد كه پيوسته به پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم مىگفتند يا رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم بفرماييد على عليهالسلام در كشتن عمرو عجله كند . اما پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم مىفرمود : « او را به خود واگذاريد ، او در كارش داناتر از ديگران است » . هنگامى كه حضرت سر عمرو را جدا نمودند ، و خدمت پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلمآوردند . پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند : « على عليهالسلام ، چه شد كه در جدا كردن سر عمرو كمى مكث كردى » ؟
عرض كرد : « يا رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم وقتى كه او را بر زمين زدم به من فحش داد و به صورتم آب دهان انداخت . من غضبناكتر شدم ، ترسيدم اگر در اين حال او را بكشم ، اين عمل به خاطر خشم و خود خواهى من باشد نه رضاى خدا ، لذا كمى مكث كردم تا خشمم فرو نشست ؛ آنگاه براى رضاى خدا سرش را از تن جدا كردم »[1] .
آرى ، براى اين اخلاص و مبارزه با ارزش ، پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند :
« شمشير زدن على در جنگ خندق با ارزشتر از عبادت جن و انس است »[2] .
---------------------------------------------------------
[1] . مولوى در مثنوى اين حكايت را به شعر درآورده و گفته : از على آموز اخلاص عمل شير حق را دان منزه از دغلدر غزا بر پهلوانى دست يافت زود شمشيرى برآورد و شتافتاو خدو انداخت بر روى على افتخار هر نبى و هر ولى
[2] . الصحيح من السيرة النبى الاعظم : ج9 ، ص358 .
خالصتر از شبنم
- بازدید: 1634