آيين فطرت

(زمان خواندن: 5 - 10 دقیقه)

همچنانکه در مقاله پيش گفتيم قرآن کريم تصريح مي کند که مهر«نحله »و عطيه است.قرآن اين عطيه و پيشکشي را لازم مي داند.قرآن رموز فطرت بشر را با کمال دقت رعايت کرده است و براي اينکه هر يک از زن و مرد نقش مخصوصي که درطبيعت از لحاظ علايق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده فراموش نکند،لزوم مهر راتاکيد کرده است.نقش زن اين است که پاسخگوي محبت مرد باشد.محبت زن خوب است به صورت عکس العمل محبت مرد باشد نه به صورت ابتدايي. عشق ابتدايي زن يعني عشقي که از ناحيه زن شروع بشود و زن بدون آنکه مرد قبلا او را خواسته باشدعاشق مردي بشود، همواره مواجه با شکست عشق و شکست شخصيت خود زن است،بر خلاف عشقي که به صورت پاسخ به عشق ديگري در زن پيدا مي شود; اينچنين عشق،نه خودش شکست مي خورد و نه به شخصيت زن لطمه و شکست واردمي آورد.
آيا راست است که زن وفا ندارد؟پيمان محبت زن سست است؟به عشق زن نبايداعتماد کرد؟
اين،هم راست است و هم دروغ.راست است اگر عشق از زن شروع شود.اگر زني ابتدا عاشق مردي بشود و به او دل ببندد آتشش زود سرد مي شود.به چنين عشقي نبايد اعتماد کرد.اما دروغ است در صورتي که عشق آتشين زن به صورت عکس العملي از عشق صادقانه مردي و به عنوان پاسخگويي به عشق راستين پيداشده باشد.اينچنين عشقي عملا مستبعد است که فسخ بشود،مگر آنکه عشق مرد به سردي بگرايد و البته در اين صورت عشق زن تمام مي شود.عشق فطري زن همين نوع از عشق است.
شهرت زن به بي وفايي در عشقهاي نوع اول است و ستايشهايي که از وفاداري زن شده مربوط به عشقهاي نوع دوم است. جامعه اگر بخواهد پيوندهاي زناشويي استحکام پيدا کند،چاره اي ندارد از اينکه از همان راهي برود که قرآن رفته است;يعني قوانين فطرت را رعايت کند و از آن جمله نقش خاص هر يک از زن و مرد را در مساله عشق در نظر بگيرد. قانون مهر هماهنگي با طبيعت است از اين رو که نشانه و زمينه آن است که عشق از ناحيه مرد آغاز شده و زن پاسخگوي عشق اوست و مرد به احترام اوهديه اي نثار او مي کند.از اين رو نبايد قانون مهر-که يک ماده از يک اساسنامه کلي است و به دست طراح طبيعت تدوين شده-به نام تساوي حقوق زن و مرد ملغي گردد.
چنانکه ملاحظه فرموديد قرآن در باب مهر،رسوم و قوانين جاهليت را علي رغم ميل مردان آن روز عوض کرد.آنچه خود قرآن در باب مهر گفت رسم معمول جاهليت نبود که بگوييم قرآن اهميتي به بود و نبود مهر نمي دهد.قرآن مي توانست مهر را بکلي منسوخ کند و مردان را از اين نظر راحت کند،ولي اين کار را نکرد.
انتقادها
اکنون که نظر اسلام را درباره مهر دانستيد و معلوم شد مهر از نظر اسلام چه فلسفه اي دارد،خوب است سخن کساني را که به اين قانون اسلامي انتقاد دارند نيزبشنويد.
خانم منوچهريان در کتاب انتقاد بر قوانين اساسي و مدني ايران در فصلي که تحت عنوان «مهر»باز کرده اند چنين نوشته اند:
«همچنانکه براي داشتن باغ يا خانه يا اسب يا استر،مرد بايد مبلغي بپردازد،براي خريدن زن هم بايد پولي از کيسه خرج کند.و همچنانکه بهاي خانه و باغ و استر برحسب بزرگي و کوچکي و زشتي و زيبايي و بهره و فايده متفاوت است،بهاي زن هم بر حسب زشتي و زيبايي و پولداري و بي پولي او تفاوت مي کند.قانونگذاران مهربان و جوانمرد ما قريب 12 ماده درباره قيمت زن نوشته اند و فلسفه آنان آن است که اگر پول در ميان نباشد رشته استوار زناشويي سخت سست و زود گسل مي شود.»
اگر قانون مهر از طرف اجنبي آمده بود،آيا باز هم اينقدر مورد بي مهري و تهمت وافترا بود؟مگر هر پولي که کسي به کسي مي دهد،مي خواهد او را بخرد؟!پس بايد رسم هديه و بخشش و پيشکش را منسوخ کنند.ريشه قانون مهر که در قانون مدني آمده قرآن است.قرآن تصريح مي کند که مهر عنواني جز عطيه و پيشکشي ندارد.بعلاوه،اسلام قوانين اقتصادي خود را آنچنان تنظيم کرده که مرد حق هيچ گونه بهره برداري اقتصادي از زن ندارد.در اين صورت چگونه مي توان مهر را به عنوان قيمت زن يادکرد؟
ممکن است بگوييد عملا مردان ايراني از زنان خود بهره برداري اقتصادي مي کنند.
من هم قبول دارم که بسياري از مردان ايراني اين طورند،ولي اين چه ربطي به مهردارد؟مردان که نمي گويند ما به موجب اينکه مهر پرداخته ايم،به زنان خود تحکم مي کنيم.تحکم مرد ايراني به زن ايراني ريشه هاي ديگري دارد.چرا به جاي اينکه مردم را اصلاح کنيد،قانون فطرت را خراب مي کنيد و بر مفاسد مي افزاييد؟در تمام اين گفته ها يک منظور بيشتر نهفته نيست و آن اينکه ايراني و مشرق زميني بايد خود راو فلسفه زندگي خود را و معيارهاي انساني خود را فراموش کند و رنگ و شکل اجنبي به خود بگيرد تا بهتر آماده بلعيده شدن باشد.
خانم منوچهريان مي گويند:
«اگر زن از نظر اقتصادي مانند مرد باشد،ديگر چه حاجت است که ما براي او نفقه وکسوه و مهر قائل شويم؟همچنانکه هيچ يک از اين پيش بيني ها و محکم کاري ها درمورد مرد به ميان نمي آيد،در مورد زن هم آن وقت نبايد وجود داشته باشد.»
اگر اين سخن را خوب بشکافيم معني اش اين است:در دوره هايي که براي زن حق مالکيت و استقلال اقتصادي قائل نبودند مهر و نفقه مي توانست تا اندازه اي موجه باشد،ولي اگر به زن استقلال اقتصادي داده شود(همچنانکه در اسلام اين استقلال به زن داده شده)ديگر نفقه و مهر هيچ وجهي ندارد.
ايشان گمان کرده اند که فلسفه مهر صرفا اين است که در مقابل سلب حقوق اقتصادي زن پولي به او برسد.آيا بهتر نبود که ايشان مراجعه کوتاهي به آيات قرآن مي کردند و اندکي درباره تعبيراتي که قرآن از مهر کرده تامل مي کردند و فلسفه اصلي مهر را درمي يافتند و آنگاه از اينکه کتاب آسماني کشورشان داراي چنين منطق عالي است به خود مي باليدند؟
نويسنده «چهل پيشنهاد»در شماره 89 مجله زن روز،صفحه 71 پس از ذکر وضع ناهنجار زن در جاهليت و اشاره به خدمات اسلام در اين راه چنين نوشته است:
«چون زن و مرد مساوي آفريده شده اند،پرداخت بها يا اجرت از طرف يکي به ديگري منطق و دليل عقلاني ندارد زيرا همان گونه که مرد احتياج به زن دارد،زن هم به وجود مرد نيازمند است و آفرينش آنها را به يکديگر محتاج خلق کرده و دراين احتياج هر دوي آنها وضع مساوي دارند،و لذا الزام يکي به دادن وجه به ديگري بلا دليل خواهد بود.و لکن از نظر اينکه طلاق در اختيار مرد بوده و زن براي زندگي مشترک با مرد تامين نداشته،لذا به زن حق داده شده و علاوه بر اعتماد به شخصيت زوج،نوعي وثيقه و اعتبار مالي نيز از مرد مطالبه نمايد...»
در صفحه 72 مي گويد:
«اگر ماده 1133 قانون مدني که مقرر مي دارد:«مرد مي تواند هر وقت که بخواهدزن خود را طلاق دهد»اصلاح گردد و طلاق بسته به ميل و هوس مرد نباشد،اساساصداق و مهر فلسفه وجودي خود را از دست خواهد داد.»
از آنچه تا کنون گفته ايم بي پايگي اين سخنان روشن گشت.معلوم شد که مهر،بها يااجرت نيست و منطق عقلاني هم دارد. هم معلوم شد زن و مرد در احتياج به يکديگروضع مساوي ندارند و خلقت،آنها را در دو وضع مختلف قرار داده است.
از همه بي پايه تر اينکه فلسفه مهر را وثيقه مالي در مقابل حق طلاق براي مرد ذکرکرده است و مدعي است علت اينکه اسلام مهر را مقرر کرده است همين جهت است. از اين گونه اشخاص بايد پرسيد:چرا اسلام حق طلاق را به مرد داد تا زن به وثيقه مالي احتياج پيدا کند؟بعلاوه،معني اين سخن اين است:علت اينکه پيغمبر اکرم براي زنان خود مهر قرار مي داد اين بود که مي خواست به آنها در مقابل خودش وثيقه مالي بدهد،و علت اينکه در ازدواج علي و فاطمه براي فاطمه مهر قرار داد اين بود که مي خواست براي فاطمه در مقابل علي يک وثيقه مالي و وسيله اطمينان فکري بگيرد.
اگر اينچنين است،پس چرا پيغمبر اکرم زنان را توصيه کرد که متقابلا مهر خود را به شوهر ببخشند و براي اين بخشش پاداشها ذکر کرد؟بعلاوه،چرا توصيه کرد که حتي الامکان مهر زنان زياد نباشد؟آيا جز اين است که از نظر پيغمبر اسلام هديه زناشويي مرد به نام مهر،و بخشش مهر يا معادل آن از طرف زن به مرد موجب استحکام الفت و علقه زناشويي مي شود؟
اگر نظر اسلام به اين بود که مهر يک وثيقه مالي باشد،چرا در کتاب آسماني خودگفت: و اتوا النساء صدقاتهن نحلة ;چرا نگفت و اتوا النساء صدقاتهن وثيقة »؟
گذشته از همه اينها،نويسنده مزبور پنداشته که رسم مهر در صدر اسلام همين بوده که امروز هست.معمول امروز اين است که مهر بيشتر جنبه ذمه و عهده دارد;يعني مردمبلغي را طبق عقد و سند به عنوان مهر به عهده مي گيرد و زن معمولا آن را مطالبه نمي کند مگر وقتي که اختلاف و مشاجره اي به ميان آيد.اين گونه مهرها مي تواند جنبه وثيقه به خود بگيرد.در صدر اسلام معمول اين بود که مرد هر چه به عنوان مهر متعهدمي شد،نقد مي پرداخت.عليهذا به هيچ وجه نمي توان گفت که نظر اسلام از مهر اين بوده که وثيقه اي در اختيار زن قرار دهد.
تاريخ نشان مي دهد که پيغمبر اکرم به هيچ وجه حاضر نبود زني را بدون مهر دراختيار مردي قرار دهد.داستاني با اندک اختلاف در کتب شيعه و سني آمده است ازاين قرار:
زني آمد به خدمت پيغمبر اکرم و در حضور جمع ايستاد و گفت:
يا رسول الله!مرا به همسري خود بپذير.
رسول اکرم در مقابل تقاضاي زن سکوت کرد،چيزي نگفت.زن سر جاي خودنشست.
مردي از اصحاب بپا خاست و گفت:
يا رسول الله!اگر شما مايل نيستيد،من حاضرم.
پيغمبر اکرم سؤال کرد:
مهر چي مي دهي؟
-هيچي ندارم.
-اين طور که نمي شود.برو به خانه ات،شايد چيزي پيدا کني و به عنوان مهر به اين زن بدهي.
مرد به خانه اش رفت و برگشت و گفت:
در خانه ام چيزي پيدا نکردم.
-باز هم برو بگرد.يک انگشتر آهني هم که بياوري کافي است.
دو مرتبه رفت و برگشت و گفت:انگشتر آهني هم در خانه ما پيدا نمي شود.من حاضرم همين جامه که به تن دارم مهر اين زن کنم.
يکي از اصحاب که او را مي شناخت گفت:يا رسول الله!به خدا اين مرد جامه اي غير از اين جامه ندارد.پس نصف اين جامه را مهر زن قرار دهيد.
پيغمبر اکرم فرمود:اگر نصف اين جامه مهر زن باشد کداميک بپوشند؟هر کدام بپوشند ديگري برهنه مي ماند.خير،اين طور نمي شود.
مرد خواستگار سر جاي خود نشست.زن هم به انتظار،جاي ديگري نشسته بود. مجلس وارد بحث ديگري شد و طول کشيد.مرد خواستگار حرکت کرد برود.رسول اکرم او را صدا کرد:
آهاي بيا.
آمد.
-بگو ببينم قرآن بلدي؟
-بلي يا رسول الله!فلان سوره و فلان سوره را بلدم.
-مي تواني از حفظ قرائت کني؟
-بلي مي توانم.
-بسيار خوب،درست شد.پس اين زن را به عقد تو در آوردم و مهر او اين باشد که تو به او قرآن تعليم بدهي.
مرد دست زن خود را گرفت و رفت.
در باب مهر مطالب ديگري هست ولي ما سخن را همين جا کوتاه مي کنيم.
مجموعه آثار ج19، مطهري،مرتضي؛

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page