اگر بخواهيم به فلسفه مهر و نفقه در مرحله پنجم پي ببريم،بايد اندکي توجه خود رابه دوره هاي چهار گانه اي که قبل از اين مرحله گفته شده معطوف کنيم.حقيقت اين است آنچه در اين باره گفته شده جز يک سلسله فرضها و تخمينها چيزي نيست;نه حقايق تاريخي است و نه حقايق علمي و تجربي.پاره اي قرائن از يک طرف و بعضي فرضيه هاي فلسفي درباره انسان و جهان از طرف ديگر،منشا پديد آمدن اين فرضها وتخمينها درباره زندگي بشر ما قبل تاريخ شده است.آنچه درباره دوره به اصطلاح مادرشاهي گفته شده چيزي نيست که به اين زوديها بتوان باور کرد،و همچنين چيزهايي که درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهران گفته اند.
در اين فرضها و تخمينها دو چيز به چشم مي خورد:يکي اينکه سعي شده تاريخ بشر اوليه فوق العاده قساوت آميز و خشونت بار و عاري از عواطف انساني تفسير شود.
ديگر اينکه نقش طبيعت از لحاظ تدابير حيرت انگيزي که براي رسيدن به هدفهاي کلي خود به کار مي برد،ناديده گرفته شده است.
اين گونه تفسير و اظهار نظر درباره انسان و طبيعت براي غربي ميسر است اما براي شرقي-اگر افسون شده تقليد غرب نباشد-ميسر نيست.غربي به علل خاصي باعواطف انساني بيگانه است;قهرا نمي تواند براي عاطفه و جرقه هاي انساني نقش اساسي در تاريخ قائل شود.غربي اگر از دنده اقتصاد برخيزد،نان مي بيند و بس.تاريخ از نظر او ماشيني است که تا نان به خوردش ندهي حرکت نمي کند.و اگر از دنده مسائل جنسي برخيزد،انسانيت و تاريخ انسانيت با همه مظاهر فرهنگي و هنري و اخلاقي و مذهبي و با همه تجليات عالي و باشکوه معنوي،جز بازيهاي تغيير شکل يافته جنسي نيست.و اگر از دنده سيادت و برتري طلبي برخيزد،سرگذشت بشريت از نظر اويکسره خونريزي و بيرحمي است.
غربي در قرون وسطي از مذهب و به نام مذهب شکنجه ها ديده و آزارها کشيده وزنده زنده در آتش انداختن ها مشاهده کرده است.به همين جهت از نام خدا و مذهب وهر چيزي که اين بو را بدهد وحشت مي کند و از اين رو با همه آثار و علائم فراوان علمي که از هدف داشتن طبيعت و واگذار نبودن جهان به خود مي بيند،کمتر جرات مي کند به اصل «علت غايي »اعتراف کند.
ما از اين مفسران نمي خواهيم که به وجود پيامبران-که در طول تاريخ ظهورکرده اند و منادي عدالت و انسانيت بوده اند و با انحرافات مبارزه مي کرده اند و نتايج ثمربخشي از مبارزات خود مي گرفته اند-اقرار و اعتراف کنند;از آنها مي خواهيم که لااقل نقش آگاهانه طبيعت را فراموش نکنند.
در تاريخ روابط زن و مرد قطعا مظالم فراوان و قساوتهاي بي شماري رخ داده است.قرآن قساوت آميزترين آنها را حکايت کرده است.اما نمي توان گفت سراسر اين تاريخ قساوت و خشونت بوده است.
مجموعه آثار ج19، مطهري،مرتضي؛
خانواده
نگاهي به تاريخ
- بازدید: 1331