جغرافي و جغرافي نويسان در اسلام

(زمان خواندن: 12 - 24 دقیقه)

الف جغرافي
جغرافي يا جغرافيا (1) کلمه اي است يوناني مرکب از دو جزء «جئوس» (زمين) و «گرافوس» (تصوير يا نگاشتن) پس معني آن زمين نگاري مي شود. ولي در متون اسلامي عنوان کتاب مارينوس صوري (2) (70 130 م) و کلوديوس بطلميوس (90 168 م) يا بطلميوس القلوذي است که به زبان عربي صورة الارض ترجمه شده است، و اين نام توسط برخي از جغرافي دانان اسلامي به عنوان نام آثار جغرافيايي ايشان به کار رفته است. مسعودي (وفات 345 ه.ق). جغرافي را به «قطع الارض» معني کرده است يعني «پيمودن زمين (3) » . با اين همه، اين کلمه براي نخستين بار توسط نويسندگان رسائل اخوان الصفاء به معني «نقشه دنيا و اقليم ها» (خريطة العالم و الاقاليم) و نيز به معني «صورة الارض» به کار رفته است. (4) اعراب از جغرافي به عنوان علمي دقيق و داراي حد و رسم و موضوع خاص و دلالت خاص و جديد خبر نداشتند. آثار جغرافيايي عرب را بر اساس چند اصل پايه گذاري کرده اند، و تک نگاريهاي آنها در جنبه هاي گوناگون جغرافيا در زير عنوانهايي همچون کتاب البلدان، صورة الارض، المسالک و الممالک، علم الطرق و جز آن ياد شده است. بيروني المسالک را به عنوان علمي که از تثبيت مقام جغرافيايي اماکن بحث مي کرد، در نظر گرفته. المقدسي در کتاب خود احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم به بحث نسبة کافي از وجوه جغرافيايي در مفهوم روزگار ما، به علماي جديد نزديکتر شده است. به هر صورت، کاربرد واژه جغرافيا در زبان عربي نسبة جديد است. (5)
اما در تعريف جغرافيا، دانشمندان اسلامي عبارتهاي متفاوت آورده اند. به عبارت ساده و مختصر، جغرافيا علم نگارش زمين و وصف احوال طبيعي، انساني، اقتصادي، و اجتماعي آن است . و نيز گفته اند که آن علمي است که از آن احوال «اقاليم سبعه» واقعه در ربع مسکون کره زمين و پيدا شدن شهرهاي واقع در آن و طول آنها و شماره آنها و شماره کوهها و دشتها و درياها و رودخانه ها و جز اين امور شناخته مي شود، و عده يي قيد «سبعه» را نپسنديده اند تا تعريف غير اين اقاليم سبعه را نيز شامل گردد. در جغرافياي بطلميوس القلوذي، مؤلف عدد شهرها را در عصر خودش 4530 شهر، و شماره کوهها را 200 و اندکوه ياد مي کند و معادن و جواهري را که در آنها وجود دارد بر مي شمارد. و درياها و جزاير واقعه در آنها را ياد مي کند.
حاجي خليفه مي گويد: در عصر مأمون اين کتاب را تعريب کرده بوده اند ولي اکنون آن تعريب پيدا نمي شود (6).
در اسلام به صورت رسمي علم جغرافيا در عصر دوم عباسي (232 334 ه.ق). به ظهور رسيد، و آن پس از دوره نقل و ترجمه علوم اوايل به زبان عربي بود، و در ميان آنها کتاب جغرافياي بطلميوس القلوذي بود که اعتماد مسلمين در تقويم بلدان بر آن بيشتر بوده است. و او در اين کتاب، چنانکه گفتيم شماره شهرها را يک به يک ياد مي کند، و شماره کوهها و درياها و مکان آنها و نيز معادن معتبر عالم را به اسم و رسم نام مي برد (7).
ولي حقيقت اين است که مسلمين به وضع علم جغرافي پيشتر از اين تاريخ يعني دست يافتن به کتب مارينوس تيري و بطلميوس القلوذي پرداخته بودند، و شايد اسباب و علل پرداختن به اين علم غير از اسباب و عللي بود که يونانيان را بدين کار بر مي انگيخت، آن عوامل را به طور خلاصه مي توان چنين ياد کرد:
اولا، تأکيد فراوان قرآن مجيد بر اينکه: «در زمين بگرديد و بنگريد» ، و نيز به بحث و فحص در «آفاق» و «انفس» بپردازيد، و در سرنوشت اقوام و دولتهايي که پيش از شما بوده اند بينديشيد (8) ،
ثانيا، فريضه حج: چه مسلمانان با وجود اختلاف بلادشان براي گزاردن حج به مکه مي رفتند، و رفتن به مکه نيازمند شناخت راهها و منزلها بوده است،
ثالثا، مسلمانان از همان آغاز اسلام جهت کسب علم و طلب معرفت به شهرها و کشورهاي ديگر اسلامي مسافرت مي کردند. و در اين راه، باز، آيات و احاديث معتبر متعددي آنان را تشويق مي کرد. بديهي است چنين مسافرت و رحله اي مستلزم شناخت اماکن و مناطق مورد نظر بوده است،
رابعا، بحثها و جست و جوهاي آنان درباره اسباب فتح و گرفتن خراج و جزيه و جمع آوري ماليات و کارهايي از اين دست، نيازي شديد به شناخت شهرها و راهها داشت،
خامسا، عامل تجارت که حتي پيش از اسلام نيز در ميان اعراب جاهلي مرسوم بود و به کشورهاي مجاور و بلاد معتبر آن زمان چون شام و يمن رفت و آمد داشتند خود مستلزم آگاهي و شناخت و حتي وضع و نگاشتن نقشه و خريطه و لو به صورت ابتدايي آن مي بوده است. بنابراين مي توان گفت که علم جغرافي در اسلام پيش از انتقال علوم اوايل به مسلمين در سده دوم و سوم هجري آغاز گشته بود، و تازيان پيش از اين عصر ناچار به تأليف درباره شهرها (بلدان) بوده اند، و شايد اولين گروهي که دست به اين کار زدند راويان ادب و اصحاب اخبار بوده اند (9).
زماني که جغرافياي بطلميوس به زبان عربي ترجمه شد، و تازيان به اصول آن پي بردند، به تأليف کتب جغرافي به سبک بطلميوس پرداختند، و آنچه را که از پيش مي دانستند بر آن افزودند، و به نقل و سماع بسنده نکردند بلکه در درياها و خشکيهاي شرق و غرب و شمال و جنوب بلاد اسلامي به سير و تحقيق پرداختند، و آنچه را که مشاهده و تحقيق کرده بودند نوشتند و بسياري از اغلاط بطلميوس را تصحيح کردند (10). اما به هر صورت علم جغرافي نزد تازيان جز در سده چهارم نضج و پختگي نيافت، و نويسندگان در اين قرن به تأليف و تصنيف کتب جغرافيايي اقدام کردند، اما علماي سده سوم هجري يا (عصر دوم عباسي) راه را براي تأليف در آن رشته آماده کردند، و آن آمادگي عبارت از سفرها و اشتغالات ايشان در شمارش خراج مملکت، و تعيين راههاي پستي بود، و آنچه از قبيل اين امور در معرفت اماکن و ابعاد و جهات آن مورد نياز بود.
مسلمانان کتبي را که در اين موضوع، عام و شامل همه مملکت اسلامي بود «جغرافياي عمومي» ناميده اند، و آنچه مخصوص به مکاني يا بقعه يي خاص از زمين بوده، «جغرافياي خصوصي» خوانده اند .
در زير معروفترين جغرافيانويسان و مهمترين کتبي را که در هر دو رشته اين علم نوشته شده به اختصار ياد مي کنيم:
.1 شايد نخستين چهره مسلمان که در جغرافيا تأليف کرده هشام بن محمد کلبي (اوايل سده سوم هجري) باشد ولي از کتاب او اثري در دست نيست.
.2 ابو عبدالله محمد بن موسي خوارزمي (وفات 232 ه.ق).
رياضيدان و منجم مشهور که به دستور مأمون اطلسي از نقشه هاي آسمان و زمين فراهم کرد . و کتاب صورة الارض را پرداخت، که در آن متن و نقشه هاي جغرافيايي بطلميوس را اصلاح کرده است.
اين کتاب را نالينو به زبان ايتاليايي ترجمه و با حواشي و تحقيقاتي دقيق در رم چاپ کرده است (1894) (11).
.3 ابن خرداذبه (وفات 250 ه.ق).
ابو القاسم عبيد الله بن احمد بن خرداذبه از ايرانيان زرتشتي بود، و به دست برامکه اسلام آورد، و نوه او ابو القاسم خرداذبه نيز شغل بريد و خبر (پست و گزارش اخبار) را در نواحي جبال در ايران بر عهده گرفت، و نديم المعتمد (وفات 279 ه.ق). و مخصوص او بود. وي در ادب سماع و لهو و ملاهي و شراب و جمهره انساب الفرس و طباخي و غير آنها کتاب نوشته است که از ميان آنها کتاب المسالک و الممالک به دست ما رسيده، و اين کتاب متضمن احصاء جبايت (شمارش خراج) مملکت عباسي در اواسط سده سوم هجري است و مؤلف آن را حدود سالهاي 230 234 ه.ق. تأليف کرده (12). و آن احصائي رسمي از جبايت خراج و شناخت راهها و مسافتهاي ميان آنهاست که بر جاي مانده است. اين کتاب در 1306 ه.ق. به اهتمام دخويه De Goeje با ترجمه فرانسه آن چاپ شده است، و در آن گذشته از تقاسيم مملکتي و طول مسافت ميان شهرها، فوايد تاريخي بسياري موجود است (13).
.4 قدامة بن جعفر (وفات 310 ه.ق).
قدامة بن جعفر بن قدامه کاتب بغدادي که پدرش مسيحي بود، و در ايام المکتفي (289 295 ه.ق). اسلام آورد، و در دولت عباسي مناصب بزرگي احراز کرد. گذشته از علم جغرافيا کتب زيادي تأليف کرده که ابن النديم آنها را ياد کرده است (14). اهم آن آثار که به دست ما رسيده سه کتاب به شرح زير است:
.1 کتاب نقد الشعر، و آن نخستين کتاب مستقل در اين موضوع است، که در آستانه (ترکيه) به سال (1301 ه.ق). چاپ شده است.
.2 کتاب نقد النثر، که به کتاب البيان نيز شناخته شده است، و از آن يک نسخه خطي در اسکوريال موجود است (15).
.3 کتاب الخراج، که از آن بيش از صد صفحه که درباره ديوان بريد (پست) و راههاي نواحي مشرق و مغرب و مسافات ميان بلاد است، بر جاي نمانده است. اين صد صفحه ضمنا مقدار جبايه سال 245 ه.ق. را به همراه دارد، و در ليدن چاپ شده (1904) (16).
.5 يعقوبي
احمد بن ابي يعقوب بن واضح، معروف به يعقوبي (وفات پس از 292 ه.ق). ، جد او از موالي منصور عباسي بود. يعقوبي، سياح و رحاله بود و مسافرت را بسيار دوست مي داشت. در بلاد شرقي و غربي اسلام سفر کرد، و چنانکه خود مي گويد در سال 260 ه.ق. در ارمينيه بوده است . و نيز به هند سفر کرد، و سرانجام به مصر و بلاد مغرب بازگشت. و از سياحت هاي خويش کتابي پرداخت که آن را کتاب البلدان ناميد، و آن قديم ترين کتابي است که در اين موضوع به دست ما رسيده است. يعقوبي در سفرهاي خود در مغرب و مشرق هرگاه کسي را مي ديد، از او درباره وطن و زادگاه و خانواده و چگونگي غذا خوردن، آشاميدن و لباس پوشيدن خود و دودمان و قبيله اش مي پرسيد، و نيز فاصله ميان شهرها و مبلغ خراجي که به دولت مي پردازند و اخبار فتوحات روزگارش را سؤال مي کرد و آنها را مدون مي ساخت تا اينکه کتاب خود را تأليف کرد. و آن از مهمترين کتابهاي اسلامي است، و دليل آن اين است که يعقوبي آن را از کتاب ديگري نقل نکرده، بلکه بر پايه پژوهشهاي خويش پرداخته است. در اين کتاب مؤلف به ويژه در وصف بغداد روزگار خويش، و وصف سامرا و تاريخ آن بسيار هنر کرده است. (17) همين طور بلاد مشرق (بلاد ايراني شرق عراق تا ترکستان) را به دقت تمام وصف مي کند. کتاب در سال 1861 م.، به اهتمام مستشرق جونبل چاپ شد. بعدها اين کتاب در «المکتبة الجغرافية» نيز چاپ شد. و اين کتابخانه همه کتابهاي معتبر جغرافياي عربي (اسلامي) را تا اواخر سده چهارم هجري در 8 مجلد به شرح زير چاپ کرد:
.1 المسالک و الممالک لابن خرداذبه و کتاب الخراج لقدامة.
.2 کتاب البلدان لابن الفقيه همداني.
.3 الاعلاق النفيسة لابن رسته و کتاب البلدان لليعقوبي.
.4 المسالک و الممالک للاصطخري.
.5 المسالک و الممالک لابن حوقل (معروف به صورة الارض) .
.6 احسن التقاسيم للمقدسي.
.7 کتاب التنبيه و الاشراف للمسعودي.
.8 فهرست ابجدي همه اين کتب.
همه اين کتب در ليدن به اهتمام دخويه مستشرق معروف چاپ شده است (18).
.6 ابن الفقيه همداني
ابو عبد الله احمد بن محمد بن اسحق بن ابراهيم الهمداني، و معروف به ابن الفقيه يکي از علماي ادب در اواخر سده سوم هجري است. و از احوال او بيشتر از اين شناخته نيست. از او کتابهاي زيادي ياد کرده اند. ولي از آن ميان تنها کتاب البلدان او به دست ما رسيده که آن را پس از مرگ المعتضد (سال 279 ه.ق). نگاشته است. ابن الفقيه در اين کتاب از زمين و درياها در چين و هندوستان و بلاد عرب، و مصر و بربر و شام و فلسطين و بين النهرين و بلاد روم سخن مي گويد، و به ويژه اطلاعات او درباره بصره و کوفه تازگي دارد، در حالي که راجع به بغداد چيز تازه يي به دست نمي دهد.
ابن النديم مي نويسد که «او معلومات خود را از کتب ديگران گرفته است، و به ويژه کتاب الجيهاني را سلخ کرده است» . ابو عبد الله جيهاني چنانکه مي دانيد وزير سامانيان بوده است و کتابي در المسالک و الممالک داشته که از ميان رفته است، و کتاب البلدان ابن الفقيه جاي آن را گرفته است (19).
اين کتاب نيز به سال 885 در زمره کتب هشتگانه يي که ياد شد در «المکتبة الجغرافيه» چاپ شده است.
.7 ابن رسته (وفات حدود 290 ه.ق).
ابوعلي احمد بن عمر بن رسته اصفهاني مؤلف کتابي است به نام الاعلاق النفيسة (آويزه هاي گرانبها) که آن را به سال 290 ه.ق. در اصفهان نوشته است (20). اصل کتاب دائرة المعارف گونه اي است در هفت مجلد، در مورد بلدان، و تاکنون به وجود يک نسخه خطي آن در موزه بريتانيا پي برده اند. (21) يک مجلد از آن در زمره کتب هشتگانه مذکور در فوق در المکتبة الجغرافيه چاپ شده است. و آن درباره شگفتيهاي آسمانها و مرکزيت زمين نسبت به آنها و حجم زمين بحث مي کند. آنگاه به وصف مکه و مدينه مي پردازد و درياها و رودخانه هاي معروف و «اقاليم سبعه» را وصف مي کند، و به ويژه راجع به ايران بحث مفصلي دارد (22). ياقوت و مقدسي از آن زياد نام مي برند.
ترجمه آلماني اين کتاب به سال 1905 م. انجام گرفت (23).

الف جغرافي
جغرافي يا جغرافيا (1) کلمه اي است يوناني مرکب از دو جزء «جئوس» (زمين) و «گرافوس» (تصوير يا نگاشتن) پس معني آن زمين نگاري مي شود. ولي در متون اسلامي عنوان کتاب مارينوس صوري (2) (70 130 م) و کلوديوس بطلميوس (90 168 م) يا بطلميوس القلوذي است که به زبان عربي صورة الارض ترجمه شده است، و اين نام توسط برخي از جغرافي دانان اسلامي به عنوان نام آثار جغرافيايي ايشان به کار رفته است. مسعودي (وفات 345 ه.ق). جغرافي را به «قطع الارض» معني کرده است يعني «پيمودن زمين (3) » . با اين همه، اين کلمه براي نخستين بار توسط نويسندگان رسائل اخوان الصفاء به معني «نقشه دنيا و اقليم ها» (خريطة العالم و الاقاليم) و نيز به معني «صورة الارض» به کار رفته است. (4) اعراب از جغرافي به عنوان علمي دقيق و داراي حد و رسم و موضوع خاص و دلالت خاص و جديد خبر نداشتند. آثار جغرافيايي عرب را بر اساس چند اصل پايه گذاري کرده اند، و تک نگاريهاي آنها در جنبه هاي گوناگون جغرافيا در زير عنوانهايي همچون کتاب البلدان، صورة الارض، المسالک و الممالک، علم الطرق و جز آن ياد شده است. بيروني المسالک را به عنوان علمي که از تثبيت مقام جغرافيايي اماکن بحث مي کرد، در نظر گرفته. المقدسي در کتاب خود احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم به بحث نسبة کافي از وجوه جغرافيايي در مفهوم روزگار ما، به علماي جديد نزديکتر شده است. به هر صورت، کاربرد واژه جغرافيا در زبان عربي نسبة جديد است. (5)
اما در تعريف جغرافيا، دانشمندان اسلامي عبارتهاي متفاوت آورده اند. به عبارت ساده و مختصر، جغرافيا علم نگارش زمين و وصف احوال طبيعي، انساني، اقتصادي، و اجتماعي آن است . و نيز گفته اند که آن علمي است که از آن احوال «اقاليم سبعه» واقعه در ربع مسکون کره زمين و پيدا شدن شهرهاي واقع در آن و طول آنها و شماره آنها و شماره کوهها و دشتها و درياها و رودخانه ها و جز اين امور شناخته مي شود، و عده يي قيد «سبعه» را نپسنديده اند تا تعريف غير اين اقاليم سبعه را نيز شامل گردد. در جغرافياي بطلميوس القلوذي، مؤلف عدد شهرها را در عصر خودش 4530 شهر، و شماره کوهها را 200 و اندکوه ياد مي کند و معادن و جواهري را که در آنها وجود دارد بر مي شمارد. و درياها و جزاير واقعه در آنها را ياد مي کند.
حاجي خليفه مي گويد: در عصر مأمون اين کتاب را تعريب کرده بوده اند ولي اکنون آن تعريب پيدا نمي شود (6).
در اسلام به صورت رسمي علم جغرافيا در عصر دوم عباسي (232 334 ه.ق). به ظهور رسيد، و آن پس از دوره نقل و ترجمه علوم اوايل به زبان عربي بود، و در ميان آنها کتاب جغرافياي بطلميوس القلوذي بود که اعتماد مسلمين در تقويم بلدان بر آن بيشتر بوده است. و او در اين کتاب، چنانکه گفتيم شماره شهرها را يک به يک ياد مي کند، و شماره کوهها و درياها و مکان آنها و نيز معادن معتبر عالم را به اسم و رسم نام مي برد (7).
ولي حقيقت اين است که مسلمين به وضع علم جغرافي پيشتر از اين تاريخ يعني دست يافتن به کتب مارينوس تيري و بطلميوس القلوذي پرداخته بودند، و شايد اسباب و علل پرداختن به اين علم غير از اسباب و عللي بود که يونانيان را بدين کار بر مي انگيخت، آن عوامل را به طور خلاصه مي توان چنين ياد کرد:
اولا، تأکيد فراوان قرآن مجيد بر اينکه: «در زمين بگرديد و بنگريد» ، و نيز به بحث و فحص در «آفاق» و «انفس» بپردازيد، و در سرنوشت اقوام و دولتهايي که پيش از شما بوده اند بينديشيد (8) ،
ثانيا، فريضه حج: چه مسلمانان با وجود اختلاف بلادشان براي گزاردن حج به مکه مي رفتند، و رفتن به مکه نيازمند شناخت راهها و منزلها بوده است،
ثالثا، مسلمانان از همان آغاز اسلام جهت کسب علم و طلب معرفت به شهرها و کشورهاي ديگر اسلامي مسافرت مي کردند. و در اين راه، باز، آيات و احاديث معتبر متعددي آنان را تشويق مي کرد. بديهي است چنين مسافرت و رحله اي مستلزم شناخت اماکن و مناطق مورد نظر بوده است،
رابعا، بحثها و جست و جوهاي آنان درباره اسباب فتح و گرفتن خراج و جزيه و جمع آوري ماليات و کارهايي از اين دست، نيازي شديد به شناخت شهرها و راهها داشت،
خامسا، عامل تجارت که حتي پيش از اسلام نيز در ميان اعراب جاهلي مرسوم بود و به کشورهاي مجاور و بلاد معتبر آن زمان چون شام و يمن رفت و آمد داشتند خود مستلزم آگاهي و شناخت و حتي وضع و نگاشتن نقشه و خريطه و لو به صورت ابتدايي آن مي بوده است. بنابراين مي توان گفت که علم جغرافي در اسلام پيش از انتقال علوم اوايل به مسلمين در سده دوم و سوم هجري آغاز گشته بود، و تازيان پيش از اين عصر ناچار به تأليف درباره شهرها (بلدان) بوده اند، و شايد اولين گروهي که دست به اين کار زدند راويان ادب و اصحاب اخبار بوده اند (9).
زماني که جغرافياي بطلميوس به زبان عربي ترجمه شد، و تازيان به اصول آن پي بردند، به تأليف کتب جغرافي به سبک بطلميوس پرداختند، و آنچه را که از پيش مي دانستند بر آن افزودند، و به نقل و سماع بسنده نکردند بلکه در درياها و خشکيهاي شرق و غرب و شمال و جنوب بلاد اسلامي به سير و تحقيق پرداختند، و آنچه را که مشاهده و تحقيق کرده بودند نوشتند و بسياري از اغلاط بطلميوس را تصحيح کردند (10). اما به هر صورت علم جغرافي نزد تازيان جز در سده چهارم نضج و پختگي نيافت، و نويسندگان در اين قرن به تأليف و تصنيف کتب جغرافيايي اقدام کردند، اما علماي سده سوم هجري يا (عصر دوم عباسي) راه را براي تأليف در آن رشته آماده کردند، و آن آمادگي عبارت از سفرها و اشتغالات ايشان در شمارش خراج مملکت، و تعيين راههاي پستي بود، و آنچه از قبيل اين امور در معرفت اماکن و ابعاد و جهات آن مورد نياز بود.
مسلمانان کتبي را که در اين موضوع، عام و شامل همه مملکت اسلامي بود «جغرافياي عمومي» ناميده اند، و آنچه مخصوص به مکاني يا بقعه يي خاص از زمين بوده، «جغرافياي خصوصي» خوانده اند .
در زير معروفترين جغرافيانويسان و مهمترين کتبي را که در هر دو رشته اين علم نوشته شده به اختصار ياد مي کنيم:
.1 شايد نخستين چهره مسلمان که در جغرافيا تأليف کرده هشام بن محمد کلبي (اوايل سده سوم هجري) باشد ولي از کتاب او اثري در دست نيست.
.2 ابو عبدالله محمد بن موسي خوارزمي (وفات 232 ه.ق).
رياضيدان و منجم مشهور که به دستور مأمون اطلسي از نقشه هاي آسمان و زمين فراهم کرد . و کتاب صورة الارض را پرداخت، که در آن متن و نقشه هاي جغرافيايي بطلميوس را اصلاح کرده است.
اين کتاب را نالينو به زبان ايتاليايي ترجمه و با حواشي و تحقيقاتي دقيق در رم چاپ کرده است (1894) (11).
.3 ابن خرداذبه (وفات 250 ه.ق).
ابو القاسم عبيد الله بن احمد بن خرداذبه از ايرانيان زرتشتي بود، و به دست برامکه اسلام آورد، و نوه او ابو القاسم خرداذبه نيز شغل بريد و خبر (پست و گزارش اخبار) را در نواحي جبال در ايران بر عهده گرفت، و نديم المعتمد (وفات 279 ه.ق). و مخصوص او بود. وي در ادب سماع و لهو و ملاهي و شراب و جمهره انساب الفرس و طباخي و غير آنها کتاب نوشته است که از ميان آنها کتاب المسالک و الممالک به دست ما رسيده، و اين کتاب متضمن احصاء جبايت (شمارش خراج) مملکت عباسي در اواسط سده سوم هجري است و مؤلف آن را حدود سالهاي 230 234 ه.ق. تأليف کرده (12). و آن احصائي رسمي از جبايت خراج و شناخت راهها و مسافتهاي ميان آنهاست که بر جاي مانده است. اين کتاب در 1306 ه.ق. به اهتمام دخويه De Goeje با ترجمه فرانسه آن چاپ شده است، و در آن گذشته از تقاسيم مملکتي و طول مسافت ميان شهرها، فوايد تاريخي بسياري موجود است (13).
.4 قدامة بن جعفر (وفات 310 ه.ق).
قدامة بن جعفر بن قدامه کاتب بغدادي که پدرش مسيحي بود، و در ايام المکتفي (289 295 ه.ق). اسلام آورد، و در دولت عباسي مناصب بزرگي احراز کرد. گذشته از علم جغرافيا کتب زيادي تأليف کرده که ابن النديم آنها را ياد کرده است (14). اهم آن آثار که به دست ما رسيده سه کتاب به شرح زير است:
.1 کتاب نقد الشعر، و آن نخستين کتاب مستقل در اين موضوع است، که در آستانه (ترکيه) به سال (1301 ه.ق). چاپ شده است.
.2 کتاب نقد النثر، که به کتاب البيان نيز شناخته شده است، و از آن يک نسخه خطي در اسکوريال موجود است (15).
.3 کتاب الخراج، که از آن بيش از صد صفحه که درباره ديوان بريد (پست) و راههاي نواحي مشرق و مغرب و مسافات ميان بلاد است، بر جاي نمانده است. اين صد صفحه ضمنا مقدار جبايه سال 245 ه.ق. را به همراه دارد، و در ليدن چاپ شده (1904) (16).
.5 يعقوبي
احمد بن ابي يعقوب بن واضح، معروف به يعقوبي (وفات پس از 292 ه.ق). ، جد او از موالي منصور عباسي بود. يعقوبي، سياح و رحاله بود و مسافرت را بسيار دوست مي داشت. در بلاد شرقي و غربي اسلام سفر کرد، و چنانکه خود مي گويد در سال 260 ه.ق. در ارمينيه بوده است . و نيز به هند سفر کرد، و سرانجام به مصر و بلاد مغرب بازگشت. و از سياحت هاي خويش کتابي پرداخت که آن را کتاب البلدان ناميد، و آن قديم ترين کتابي است که در اين موضوع به دست ما رسيده است. يعقوبي در سفرهاي خود در مغرب و مشرق هرگاه کسي را مي ديد، از او درباره وطن و زادگاه و خانواده و چگونگي غذا خوردن، آشاميدن و لباس پوشيدن خود و دودمان و قبيله اش مي پرسيد، و نيز فاصله ميان شهرها و مبلغ خراجي که به دولت مي پردازند و اخبار فتوحات روزگارش را سؤال مي کرد و آنها را مدون مي ساخت تا اينکه کتاب خود را تأليف کرد. و آن از مهمترين کتابهاي اسلامي است، و دليل آن اين است که يعقوبي آن را از کتاب ديگري نقل نکرده، بلکه بر پايه پژوهشهاي خويش پرداخته است. در اين کتاب مؤلف به ويژه در وصف بغداد روزگار خويش، و وصف سامرا و تاريخ آن بسيار هنر کرده است. (17) همين طور بلاد مشرق (بلاد ايراني شرق عراق تا ترکستان) را به دقت تمام وصف مي کند. کتاب در سال 1861 م.، به اهتمام مستشرق جونبل چاپ شد. بعدها اين کتاب در «المکتبة الجغرافية» نيز چاپ شد. و اين کتابخانه همه کتابهاي معتبر جغرافياي عربي (اسلامي) را تا اواخر سده چهارم هجري در 8 مجلد به شرح زير چاپ کرد:
.1 المسالک و الممالک لابن خرداذبه و کتاب الخراج لقدامة.
.2 کتاب البلدان لابن الفقيه همداني.
.3 الاعلاق النفيسة لابن رسته و کتاب البلدان لليعقوبي.
.4 المسالک و الممالک للاصطخري.
.5 المسالک و الممالک لابن حوقل (معروف به صورة الارض) .
.6 احسن التقاسيم للمقدسي.
.7 کتاب التنبيه و الاشراف للمسعودي.
.8 فهرست ابجدي همه اين کتب.
همه اين کتب در ليدن به اهتمام دخويه مستشرق معروف چاپ شده است (18).
.6 ابن الفقيه همداني
ابو عبد الله احمد بن محمد بن اسحق بن ابراهيم الهمداني، و معروف به ابن الفقيه يکي از علماي ادب در اواخر سده سوم هجري است. و از احوال او بيشتر از اين شناخته نيست. از او کتابهاي زيادي ياد کرده اند. ولي از آن ميان تنها کتاب البلدان او به دست ما رسيده که آن را پس از مرگ المعتضد (سال 279 ه.ق). نگاشته است. ابن الفقيه در اين کتاب از زمين و درياها در چين و هندوستان و بلاد عرب، و مصر و بربر و شام و فلسطين و بين النهرين و بلاد روم سخن مي گويد، و به ويژه اطلاعات او درباره بصره و کوفه تازگي دارد، در حالي که راجع به بغداد چيز تازه يي به دست نمي دهد.
ابن النديم مي نويسد که «او معلومات خود را از کتب ديگران گرفته است، و به ويژه کتاب الجيهاني را سلخ کرده است» . ابو عبد الله جيهاني چنانکه مي دانيد وزير سامانيان بوده است و کتابي در المسالک و الممالک داشته که از ميان رفته است، و کتاب البلدان ابن الفقيه جاي آن را گرفته است (19).
اين کتاب نيز به سال 885 در زمره کتب هشتگانه يي که ياد شد در «المکتبة الجغرافيه» چاپ شده است.
.7 ابن رسته (وفات حدود 290 ه.ق).
ابوعلي احمد بن عمر بن رسته اصفهاني مؤلف کتابي است به نام الاعلاق النفيسة (آويزه هاي گرانبها) که آن را به سال 290 ه.ق. در اصفهان نوشته است (20). اصل کتاب دائرة المعارف گونه اي است در هفت مجلد، در مورد بلدان، و تاکنون به وجود يک نسخه خطي آن در موزه بريتانيا پي برده اند. (21) يک مجلد از آن در زمره کتب هشتگانه مذکور در فوق در المکتبة الجغرافيه چاپ شده است. و آن درباره شگفتيهاي آسمانها و مرکزيت زمين نسبت به آنها و حجم زمين بحث مي کند. آنگاه به وصف مکه و مدينه مي پردازد و درياها و رودخانه هاي معروف و «اقاليم سبعه» را وصف مي کند، و به ويژه راجع به ايران بحث مفصلي دارد (22). ياقوت و مقدسي از آن زياد نام مي برند.
ترجمه آلماني اين کتاب به سال 1905 م. انجام گرفت (23).

مؤلفان جغرافياي خصوصي

.1 در اين رشته بايد از الهمداني، ابو محمد حسن بن احمد بن يعقوب بن يوسف بن داوود الهمداني (از قبيله همدان يمن) معروف به ابن الحائک (وفات 334 ه.ق. در زندان صنعاء) نام برد که در علم فلک و طبيعيات و جغرافيا آثاري داشته که يکي از مهمترين آنها صفة جزيرة العرب خاصة نام دارد، و آن درباره جزيرة العرب از کتب بسيار قديم و سودمند است و هنري مولر (24) مستشرق آلماني در (سال 1884 م). آن را با حواشي و تعليقات زياد چاپ کرد، يکي نيز کتاب الاکليل در وصف يمن است، و کتابي سودمند است و جرجي زيدان در کتاب العرب قبل الاسلام خود از آن بسيار سود جسته است (25).
.2 دومين نويسنده معتبر در جغرافياي خصوصي، احمد بن فضلان است که در سال (309 ه.ق). مقتدر عباسي او را به مهمي سياسي روانه دربار پادشاه اسلاوها (صقالبه) کرد، و او بر اساس اين مسافرت خود سفرنامه يي نوشت که به نام خود او رحلة بن فضلان مشهور شده است . وي در اين کتاب، از زمان ترک بغداد تا بازگشت خود، آنچه ديده بوده از جمله وصف بلغاريان و عادات و رسوم ايشان به رشته تحرير در آورده است.
کتاب در سال 1823 با ترجمه روسي آن در پترزبورگ چاپ شده است، و ياقوت حموي در معجم البلدان خويش زير ماده «بلغار» آن اطلاعات را آورده است (26). ابن فضلان نخستين سياح و عالم جغرافي است که از ولگا گذشته و از نواحي اطراف بحر خزر ديدن کرده است (27).
اخيرا کتاب ابن فضلان، با عنوان رسالة ابن فضلان به اهتمام و تحقيق سامي الدهان در جزو مطبوعات المجمع العلمي العربي در دمشق (1379 ه.ق./1960 م) به چاپ رسيده است.
.3 ابو زيد بلخي (وفات 322 ه.ق).
در بخش فلسفه از ابو زيد بلخي مختصر بحثي شده است.
کتاب معتبر ابو زيد احمد بن سهل بلخي در جغرافيا صور الاقاليم نام دارد. و آن قديم ترين کتاب جغرافي عربي است که موشح به خريطه ها يا نقشه هاست. نام کامل کتاب صور الاقاليم الاسلامية است، و در آن مؤلف خواسته اقاليم زمين را تصوير کند. از اين روي، کتاب مذکور را تأليف نموده و در آن زمين و اشکال آن را ترسيم کرده و اقاليم آن را با نقشه هاي رنگين تا بدانجا که امکانات مسلمانان در آن زمان اجازه مي داده، آراسته است. نسخه يي از آن در کتابخانه ملي برلين موجود است. و آن از بسياري جهات شبيه جغرافياي اصطخري است که پس از اين از آن ياد مي کنيم (28).
.4 اصطخري (وفات، حدود 300 ه.ق).
ابواسحق ابراهيم بن محمد فارسي از اهالي استخر فارس، که به کرخي نيز معروف شده، در جغرافياي اسلامي دو کتاب دارد که اعتبار بسزايي دارند:
نخست کتاب الاقاليم، که مشتمل بر حدود ممالک و صور اقاليم زمين و شهرها و درياها و رودخانه ها و مسافتهاي ميان آنهاست. تقريبا در آن مؤلف از همه مناطق مشهور و بلاد معروف روزگار خويش ياد کرده و آنها را به وسيله نقش که خود آنها را «صور» مي نامد توضيح داده است . اين کتاب شامل 19 نقشه نسبتا بزرگ است، و در سال 1839 به اهتمام هانري مولر آلماني چاپ سنگي شد (در غوطا)، و در آن نيز نقشه هاي ياد شده به صورت رنگي آمده است،
دوم کتاب المسالک و الممالک، که شبيه به کتاب الاقاليم است، جز اينکه از نقشه هاي کتاب اول عاري است. مؤلف در آغاز کتاب مي گويد در نوشتن کتاب خود به کتاب صور الاقاليم ابو زيد بلخي اعتماد داشته است (29).
اين کتاب يک بار به اهتمام دخويه در ليدن (بريل، 1927) و بار ديگر به سال 1961 به تحقيق و اهتمام محمد جابر در قاهره (وزارة الثقافة و الارشاد القومي) چاپ شده است.
.5 ابن حوقل (اواسط سده چهارم)
ابو القاسم محمد بن حوقل نصيبي بغدادي نيز يکي از جغرافيادانان اسلامي است که کتاب المسالک و الممالک او مشهور است، و آن تقريبا عين المسالک و الممالک اصطخري است، جز اينکه در برخي از موارد بر نوشته اصطخري افزوده است. اين کتاب نيز در «المکتبة الجغرافيه» چاپ شده، و در سال 1800 در لندن به انگليسي، و در سال 1842 (بخش مربوط به آفريقاي آن) به زبان فرانسه در آمده است. نام مشهور اين کتاب در اصطلاح علما و محققان اسلامي صورة الارض است.
گويند در مسافرتهاي خود در حدود (340 ه.ق). اصطخري را دره سند ملاقات کرد، و اصطخري از او خواست تا بعضي از نقشه هاي جغرافيايي وي را تصحيح و به کتاب جغرافياي او مراجعه کند، ولي ابن حوقل اين تأليف را از نو به نام المسالک و الممالک نوشت و نام خود را بر آن نهاد (30).
.6 المقدسي (وفات 390 ه.ق).
ابو عبد الله محمد بن البشاري معروف به المقدسي يا المقدسي در بيت المقدس زاده شد و در بيشتر شهرهاي اسلامي سياحت کرد و به شرق و غرب (يعني سند و هند و اندلس) مسافرت نمود و در نوشته هاي خويش بيشتر بر تجارب و آزمونهاي شخصي خويش اعتماد مي کرد و به ديده هاي خود. او عادات اقوامي را که ديده، همراه با اخلاق ايشان و احوال بلادشان بيان مي کند و البته در اين راه از پيشينيان نيز سود برده است. در سال 375 ه.ق. کتابي نوشت که آن را احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم ناميد، و آن برترين و بهترين کتاب جغرافياي عمومي در اين عصر بشمار مي رود. کتاب با مقدمه يي در تاريخ علم جغرافي نزد اعراب تا روزگار نويسنده آغاز مي شود، و در آن شيوه انتقاد علمي بکار مي برد. آنگاه مزيت کتاب خود و رنجي را که در راه تأليف و جمع حقائق کتاب خويش کشيده ياد مي کند و مي گويد «گردآوري آن دست نداد مگر پس از جولان من در بلاد و وارد شدن من در بلاد اسلام و ديدارم با علما و خدمت من براي ملوک و مجالستم با قضاة و درس خواندنم نزد فقها و آمد و رفتم به پيشگاه ادبا و قراء و نويسندگان حديث، و آميزش من با زاهدان و صوفيان و حضورم در مجالس قصه گويان و مذکران...» آنگاه ادامه مي دهد که براي انجام مقصود خويش «... در هر شهري تجارت کردم و با هر کسي معاشرت، و در اين اسباب به فهمي قوي نکته سنجي کردم تا همه را نيک بشناسم، و مساحت اقاليم را به فرسنگها پيمودم... و پيش سپاهي و جندي رفتم تا احوال آنان بشناختم، و از مذاهب گوناگون تفتيش کردم، و از زبان و رنگ پوست مردمان آگاهي زياد گردآوردم ... تا اين کتاب بدين صورت در وجود آمد... (31) » .
اما مقدسي در اين کار خويش، همت خود را تنها معطوف به ذکر بلاد اسلام (مملکة الاسلام) مي کند و از ممالک کفار ذکري به ميان نمي آورد و حتي «در ذکر آنها فايده يي نمي بيند ... (32) » .
آنگاه مي گويد «کتاب خود را به نقشه هاي رنگين توضيح دادم... (33) » اما در احسن التقاسيم موجود که در دست ماست، و دوبار توسط دخويه در سالهاي 1877 و 1906 با شروح و ملاحظات چاپ شده از اين نقشه ها خبري نيست.
.7 مسعودي (وفات 346 ه.ق).
ابو الحسن علي بن حسين مسعودي، از دانشمندان و مورخان و جغرافيون معروف و بزرگ سده چهارم هجري است. وي در اواخر سده سوم ميلادي در بغداد متولد شد. از سال 300 ه.ق. به فارس، کرمان، هندوستان، چين، ماوراء النهر، آذربايجان، گرگان، شام، فلسطين، و مصر سفر کرد، و مطالعات دقيقي در اوضاع و احوال مردم آن بلاد انجام داد، سپس به بغداد برگشت و به تأليف کتابهاي مفيد خود پرداخت، و در سال 346 در فسطاط مصر درگذشت.
از آثار وي اخبار الزمان في ما اباده الحدثان را نام برده اند (خود او نيز در مروج الذهب از آن ياد مي کند) که در 30 مجلد بوده و اکنون در دست نيست. دو کتاب معروف او بيشتر به تاريخ مربوط است، ولي درباره کره زمين و جغرافياي طبيعي و زمين شناسي نکته هاي بسيار سودمند و دقيقي دارد. و ضمن به دست دادن اطلاعات گرانبهايي درباره زمين و جغرافياي طبيعي و اقتصادي خلاصه يي است از نظر کلي و فلسفه وي، و از وسعت تجارب و اطلاعات وي حکايت دارد (34). در کتاب التنبيه مطالب عميقي راجع به جغرافياي انساني دارد، و اشارات دقيقي راجع به علم عمران آورده است. (35).
اما مهمترين کتاب او مروج الذهب و معادن الجواهر نام دارد و آن از معتبرترين کتابهاي تاريخ و جغرافياي سده چهارم هجري است، به زبان عربي از زمان آدم ابو البشر تا سال 332 ه.ق.، و مشتمل است بر اوضاع طبيعي و جغرافيايي کشورها و اوضاع اجتماعي و ديني گوناگون موجود در آن عصر، و نيز آداب و رسوم مردم، و شرح حال پيامبران.
اين کتاب را مسيو باربيه دومينار (36) به زبان فرانسه ترجمه کرده است (1861 1877) .
در اينجا از جغرافيدانان و سياحان معتبر ديگر نام مي بريم و به آثار عمده آنها اشاره مي کنيم:
.1 ابو ريحان بيروني (وفات 440 ه.ق).
آثار ابوريحان در جغرافيا و زمين شناسي عبارت است از:
.1 تحديد نهايات الاماکن، .2 تحقيق ما للهند.
.2 ابو عبيد البکري (وفات 487 ه.ق).
معجم ما استعجم، که فرهنگي جغرافيايي است از آن شهرهايي که نام آنها در اشعار عرب آمده است.
المسالک و الممالک، که درباره راه ها و کشورها اطلاعات کلي ولي نابسنده بدست مي دهد .
.3 شريف ادريسي (560 ه.ق).
[ابو عبدالله محمد بن محمد بن عبد الله بن ادريس ] معروف به شريف ادريسي (چون سيد بوده)، جغرافي دان مسلمان، وي يکي از بزرگ ترين جغرافي دانان و نقشه نگاران قرون وسطي. در سبته مراکش متولد شد، و در قرطبه تحصيل کرد، و سپس در دربار رژه دوم [به عربي رجار] پادشاه سيسيل وارد شد، و براي او از نقره جهان نمايي ساخت، و کتابي در جغرافيا به نام کتاب الرجالي، يا نزهة المشتاق نوشت، که مفصل ترين شروح قرون وسطايي عالم است.
.4 ابن جبير اندلسي (وفات 614 ه.ق).
جهانگرد عرب. در والانس اسپانيا متولد شد. در سال 577 ه.ق. سفري از راه دريا به مصر و مکه و مدينه و کوفه و بغداد و موصل و حلب و دمشق کرد، و از عکا به کشتي نشست، و پس از گذشتن از صقليه (سيسيل) به غرناطه بازگشت. اثر معروفش، يکي الاحاطه في اخبار غرناطه است، و ديگري رحلة الکناني، که به رحلة ابن جبير معروف است.
.5 سائح هروي (611 ه.ق).
الاشارات الي معرفة الزيارات. که در آن سفرهاي خود به حلب و شام و سوريه و فلسطين و جز آن ها را وصف کرده است.
.6 ياقوت حموي (وفات 626 ه.ق).
از دانشمندان بزرگ و مشهور اسلامي. اثر معروف جغرافيايي او معجم البلدان است که صفي الدين بن الحق آن را خلاصه کرده مراصد الاطلاع علي اسماء الامکنة و البقاع ناميده است .
.7 ابن بطوطه، ابو عبدالله محمد بن عبدالله طنجه يي (730 779 ه.ق). ، جهانگرد معروف عرب. در طنجه از مادرزاد، و در سال 720 به قصد سياحت از آنجا بيرون آمد، و شمال آفريقا و مصر و شام و حجاز و ايران و يمن و بحرين و ترکمنستان و ماوراء النهر و قسمتي از هند و چين و جاوه و مراکز آفريقا را سياحت کرد. و بسياري از بزرگان و اميران اين ممالک را ملاقات کرد، و از کمک هاي ايشان در تهيه وسايل سفرهاي خود بهره مند شد. در بازگشت از اين سفرها در شهر فاس به نوشتن سفرها و سرگذشت هاي خود پرداخت، و سياحت نامه معروف خود را که تحفة النظار نام دارد، و بيشتر با نام رحله ابن بطوطه معروف است، پديد آورد. اين سياحت نامه، از جهت بيان اوضاع و احوال تمدن و فرهنگ و تاريخ بلادي که وي در سفرهاي خود ديده، اهميت بسيار دارد، و به فارسي هم ترجمه شده است. قبلا به زبان هاي گوناگون، از جمله آلماني، فرانسوي، و انگليسي نيز ترجمه شده بوده است.
بسياري از کتب چون حدود العالم من المغرب الي المشرق از مؤلفي ناشناخته، يا کتاب الکندي فيلسوف در جغرافي که رسالة في الربع المسکون را نوشته است، در اين فهرست ياد نشده است،
و نيز سفرنامه ناصر خسرو قبادياني. شرح و توصيف کافي درباره آنها مستلزم تسويد اوراقي بيشتر از اينهاست، و ما آن را به زماني ديگر مي گذاريم.
منابع مقاله:
تاريخ تمدن اسلام، حلبيب، علي اصغر؛
پاورقي ها:
(1). به صورت «جيغرافيا» و «جائوغرافيا» هم خوانده اند.
2. Marinos of tyre
.3 مروج الذهب، 1/19 20، چاپ مصر، محمد محيي الدين. «و المراد بالقطع هو الوصف و التفصيل» . و بايد دانست که مسلمين لفظ «جغرافيا» (به فتح اول يا به ضم اول) را براي دلالت بر اين علم تا سده نهم ميلادي به کار نبرده اند. اما پيش از اين، لفظ «الجغرافية» مقصور بر جغرافياي بطلميوس بوده و هرگاه جغرافيا مي گفتند تنها مرادشان اين کتاب بوده است . و اولين کسي که جغرافي را به معني علم جغرافي به کار برده مسعودي است در التنبيه و الاشراف (125، چاپ اروپا) که گويد «الجغرافية هي قطع الارض» .
.4 اخوان در رسائل، 2/484 «علم الجغرافية» به کار برده اند و آن را به «صورة الارض» (زمين نگاري) تفسير کرده اند.
, New Edition, 1965 «ajughrafiyD» , 5. Encyclopaedia of Islam, vol. ll, p. 575
.6 حاجي خليفه، کشف الظنون، 1/394 395، چاپ آستانه، 1310 ه.ق. «... و قد عربوه في عهد المأمون و لم يوجد الان تعريبه» .
.7 همان کتاب، 1/ .394
.8 «افلم يسيروا في الارض فينظروا کيف کان عاقبة الذين من قبلهم...» (سورة مؤمن، 40/ آيه 86) . نيز: سورة الانعام، 6/ آيه 11، و سورة الحج / آيه 46)، و آيه «سنريهم آياتنا في الافاق و في انفسهم حتي يتبين لهم أنه الحق...» (سورة فصلت، 41/ آيه 53) .
.9 جرجي زيدان، تاريخ آداب اللغة العربية، 2/201، قاهره، مطبعة الهلال، .1930
.10 عمر فروخ، تاريخ العلوم عند العرب، .192
.11 جرج سارتن، مقدمه يي بر تاريخ علم، 2/392 393، بالتيمور، .1963
.12 جرجي زيدان در تاريخ التمدن الاسلامي، (2/62) اين احصائيه را نقل کرده است.
.13 ابن النديم، الفهرست، 149 150، و آداب اللغة العربية، 2/ .202
.14 همان کتاب، 130 و ما بعد، تاريخ العلوم عند العرب، عمر فروخ، 198 .199
.15 تاريخ آداب اللغة، 2/ .173
.16 تاريخ التمدن الاسلامي، 2/ .62
.17 گوستاولوبن، حضارة العرب، 79، ترجمه عربي به خامه عادل زعيتر، قاهره، مطبعة عيسي البابي الحلبي، چاپ چهارم، 1384 ه.ق.
.18 آداب اللغة العربية، 2/202 .203
.19 الفهرست، 154 155، ياقوت معجم الادبا، 2/63 و ما بعد در ترجمه «ابن فقيه» .
.20 آداب اللغة العربية، 2/203 .204
.21 تنها جزء هفتم آن در دست است.
.22 ياقوت، معجم البلدان، زير ماده «ايران» و «فرس» .
.23 عمر فروخ، تاريخ العلوم عند العرب، .196
24. Henri Muller
.25 ابن القفطي، اخبار الحکماء، 113، چاپ ليپرت، معجم الادباء، 3/9 و ما بعد، و نيز تاريخ آداب اللغة العربية، 2/ .204
.26 معجم البلدان، 1/722 727، لايپزيک، چاپ فرديناند و ستنفيلد، .1866
(by I. Hrbek) "Bulghar" ,1308, 2nd Ed, art 1304/ 27. The Legacy of Islam, p. 119 , Ency, of Islam, 1
.28 براي ترجمه ابوزيد بلخي، معجم الادبا، 1/141، الفهرست، .138
.29 تاريخ العلوم عند العرب، 199، جرجي زيدان، آداب اللغة، 2/237 .238
.30 مقدمه صورة الارض، 5 6، چاپ بيروت، مکتبة دار الحياة، (بي.تا) .
.31 احسن التقاسيم، 2، چاپ ليدن (بريل)، .1906
.32 همان کتاب، 9 «... و لم نذکر الا مملکة الاسلام حسب، و لم نتکلف ممالک الکفار لاننا لم ندخلها و لم نر فائدة في ذکرها...» .
.33 همان کتاب، .10
.34 عمر فروخ، تاريخ العلوم عند العرب، 119 .120
. 35. J. Schacht, The Legacy of Islam, p. 123
36. Barbier de Meynard

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page