الف جغرافي
جغرافي يا جغرافيا (1) کلمه اي است يوناني مرکب از دو جزء «جئوس» (زمين) و «گرافوس» (تصوير يا نگاشتن) پس معني آن زمين نگاري مي شود. ولي در متون اسلامي عنوان کتاب مارينوس صوري (2) (70 130 م) و کلوديوس بطلميوس (90 168 م) يا بطلميوس القلوذي است که به زبان عربي صورة الارض ترجمه شده است، و اين نام توسط برخي از جغرافي دانان اسلامي به عنوان نام آثار جغرافيايي ايشان به کار رفته است. مسعودي (وفات 345 ه.ق). جغرافي را به «قطع الارض» معني کرده است يعني «پيمودن زمين (3) » . با اين همه، اين کلمه براي نخستين بار توسط نويسندگان رسائل اخوان الصفاء به معني «نقشه دنيا و اقليم ها» (خريطة العالم و الاقاليم) و نيز به معني «صورة الارض» به کار رفته است. (4) اعراب از جغرافي به عنوان علمي دقيق و داراي حد و رسم و موضوع خاص و دلالت خاص و جديد خبر نداشتند. آثار جغرافيايي عرب را بر اساس چند اصل پايه گذاري کرده اند، و تک نگاريهاي آنها در جنبه هاي گوناگون جغرافيا در زير عنوانهايي همچون کتاب البلدان، صورة الارض، المسالک و الممالک، علم الطرق و جز آن ياد شده است. بيروني المسالک را به عنوان علمي که از تثبيت مقام جغرافيايي اماکن بحث مي کرد، در نظر گرفته. المقدسي در کتاب خود احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم به بحث نسبة کافي از وجوه جغرافيايي در مفهوم روزگار ما، به علماي جديد نزديکتر شده است. به هر صورت، کاربرد واژه جغرافيا در زبان عربي نسبة جديد است. (5)
اما در تعريف جغرافيا، دانشمندان اسلامي عبارتهاي متفاوت آورده اند. به عبارت ساده و مختصر، جغرافيا علم نگارش زمين و وصف احوال طبيعي، انساني، اقتصادي، و اجتماعي آن است . و نيز گفته اند که آن علمي است که از آن احوال «اقاليم سبعه» واقعه در ربع مسکون کره زمين و پيدا شدن شهرهاي واقع در آن و طول آنها و شماره آنها و شماره کوهها و دشتها و درياها و رودخانه ها و جز اين امور شناخته مي شود، و عده يي قيد «سبعه» را نپسنديده اند تا تعريف غير اين اقاليم سبعه را نيز شامل گردد. در جغرافياي بطلميوس القلوذي، مؤلف عدد شهرها را در عصر خودش 4530 شهر، و شماره کوهها را 200 و اندکوه ياد مي کند و معادن و جواهري را که در آنها وجود دارد بر مي شمارد. و درياها و جزاير واقعه در آنها را ياد مي کند.
حاجي خليفه مي گويد: در عصر مأمون اين کتاب را تعريب کرده بوده اند ولي اکنون آن تعريب پيدا نمي شود (6).
در اسلام به صورت رسمي علم جغرافيا در عصر دوم عباسي (232 334 ه.ق). به ظهور رسيد، و آن پس از دوره نقل و ترجمه علوم اوايل به زبان عربي بود، و در ميان آنها کتاب جغرافياي بطلميوس القلوذي بود که اعتماد مسلمين در تقويم بلدان بر آن بيشتر بوده است. و او در اين کتاب، چنانکه گفتيم شماره شهرها را يک به يک ياد مي کند، و شماره کوهها و درياها و مکان آنها و نيز معادن معتبر عالم را به اسم و رسم نام مي برد (7).
ولي حقيقت اين است که مسلمين به وضع علم جغرافي پيشتر از اين تاريخ يعني دست يافتن به کتب مارينوس تيري و بطلميوس القلوذي پرداخته بودند، و شايد اسباب و علل پرداختن به اين علم غير از اسباب و عللي بود که يونانيان را بدين کار بر مي انگيخت، آن عوامل را به طور خلاصه مي توان چنين ياد کرد:
اولا، تأکيد فراوان قرآن مجيد بر اينکه: «در زمين بگرديد و بنگريد» ، و نيز به بحث و فحص در «آفاق» و «انفس» بپردازيد، و در سرنوشت اقوام و دولتهايي که پيش از شما بوده اند بينديشيد (8) ،
ثانيا، فريضه حج: چه مسلمانان با وجود اختلاف بلادشان براي گزاردن حج به مکه مي رفتند، و رفتن به مکه نيازمند شناخت راهها و منزلها بوده است،
ثالثا، مسلمانان از همان آغاز اسلام جهت کسب علم و طلب معرفت به شهرها و کشورهاي ديگر اسلامي مسافرت مي کردند. و در اين راه، باز، آيات و احاديث معتبر متعددي آنان را تشويق مي کرد. بديهي است چنين مسافرت و رحله اي مستلزم شناخت اماکن و مناطق مورد نظر بوده است،
رابعا، بحثها و جست و جوهاي آنان درباره اسباب فتح و گرفتن خراج و جزيه و جمع آوري ماليات و کارهايي از اين دست، نيازي شديد به شناخت شهرها و راهها داشت،
خامسا، عامل تجارت که حتي پيش از اسلام نيز در ميان اعراب جاهلي مرسوم بود و به کشورهاي مجاور و بلاد معتبر آن زمان چون شام و يمن رفت و آمد داشتند خود مستلزم آگاهي و شناخت و حتي وضع و نگاشتن نقشه و خريطه و لو به صورت ابتدايي آن مي بوده است. بنابراين مي توان گفت که علم جغرافي در اسلام پيش از انتقال علوم اوايل به مسلمين در سده دوم و سوم هجري آغاز گشته بود، و تازيان پيش از اين عصر ناچار به تأليف درباره شهرها (بلدان) بوده اند، و شايد اولين گروهي که دست به اين کار زدند راويان ادب و اصحاب اخبار بوده اند (9).
زماني که جغرافياي بطلميوس به زبان عربي ترجمه شد، و تازيان به اصول آن پي بردند، به تأليف کتب جغرافي به سبک بطلميوس پرداختند، و آنچه را که از پيش مي دانستند بر آن افزودند، و به نقل و سماع بسنده نکردند بلکه در درياها و خشکيهاي شرق و غرب و شمال و جنوب بلاد اسلامي به سير و تحقيق پرداختند، و آنچه را که مشاهده و تحقيق کرده بودند نوشتند و بسياري از اغلاط بطلميوس را تصحيح کردند (10). اما به هر صورت علم جغرافي نزد تازيان جز در سده چهارم نضج و پختگي نيافت، و نويسندگان در اين قرن به تأليف و تصنيف کتب جغرافيايي اقدام کردند، اما علماي سده سوم هجري يا (عصر دوم عباسي) راه را براي تأليف در آن رشته آماده کردند، و آن آمادگي عبارت از سفرها و اشتغالات ايشان در شمارش خراج مملکت، و تعيين راههاي پستي بود، و آنچه از قبيل اين امور در معرفت اماکن و ابعاد و جهات آن مورد نياز بود.
مسلمانان کتبي را که در اين موضوع، عام و شامل همه مملکت اسلامي بود «جغرافياي عمومي» ناميده اند، و آنچه مخصوص به مکاني يا بقعه يي خاص از زمين بوده، «جغرافياي خصوصي» خوانده اند .
در زير معروفترين جغرافيانويسان و مهمترين کتبي را که در هر دو رشته اين علم نوشته شده به اختصار ياد مي کنيم:
.1 شايد نخستين چهره مسلمان که در جغرافيا تأليف کرده هشام بن محمد کلبي (اوايل سده سوم هجري) باشد ولي از کتاب او اثري در دست نيست.
.2 ابو عبدالله محمد بن موسي خوارزمي (وفات 232 ه.ق).
رياضيدان و منجم مشهور که به دستور مأمون اطلسي از نقشه هاي آسمان و زمين فراهم کرد . و کتاب صورة الارض را پرداخت، که در آن متن و نقشه هاي جغرافيايي بطلميوس را اصلاح کرده است.
اين کتاب را نالينو به زبان ايتاليايي ترجمه و با حواشي و تحقيقاتي دقيق در رم چاپ کرده است (1894) (11).
.3 ابن خرداذبه (وفات 250 ه.ق).
ابو القاسم عبيد الله بن احمد بن خرداذبه از ايرانيان زرتشتي بود، و به دست برامکه اسلام آورد، و نوه او ابو القاسم خرداذبه نيز شغل بريد و خبر (پست و گزارش اخبار) را در نواحي جبال در ايران بر عهده گرفت، و نديم المعتمد (وفات 279 ه.ق). و مخصوص او بود. وي در ادب سماع و لهو و ملاهي و شراب و جمهره انساب الفرس و طباخي و غير آنها کتاب نوشته است که از ميان آنها کتاب المسالک و الممالک به دست ما رسيده، و اين کتاب متضمن احصاء جبايت (شمارش خراج) مملکت عباسي در اواسط سده سوم هجري است و مؤلف آن را حدود سالهاي 230 234 ه.ق. تأليف کرده (12). و آن احصائي رسمي از جبايت خراج و شناخت راهها و مسافتهاي ميان آنهاست که بر جاي مانده است. اين کتاب در 1306 ه.ق. به اهتمام دخويه De Goeje با ترجمه فرانسه آن چاپ شده است، و در آن گذشته از تقاسيم مملکتي و طول مسافت ميان شهرها، فوايد تاريخي بسياري موجود است (13).
.4 قدامة بن جعفر (وفات 310 ه.ق).
قدامة بن جعفر بن قدامه کاتب بغدادي که پدرش مسيحي بود، و در ايام المکتفي (289 295 ه.ق). اسلام آورد، و در دولت عباسي مناصب بزرگي احراز کرد. گذشته از علم جغرافيا کتب زيادي تأليف کرده که ابن النديم آنها را ياد کرده است (14). اهم آن آثار که به دست ما رسيده سه کتاب به شرح زير است:
.1 کتاب نقد الشعر، و آن نخستين کتاب مستقل در اين موضوع است، که در آستانه (ترکيه) به سال (1301 ه.ق). چاپ شده است.
.2 کتاب نقد النثر، که به کتاب البيان نيز شناخته شده است، و از آن يک نسخه خطي در اسکوريال موجود است (15).
.3 کتاب الخراج، که از آن بيش از صد صفحه که درباره ديوان بريد (پست) و راههاي نواحي مشرق و مغرب و مسافات ميان بلاد است، بر جاي نمانده است. اين صد صفحه ضمنا مقدار جبايه سال 245 ه.ق. را به همراه دارد، و در ليدن چاپ شده (1904) (16).
.5 يعقوبي
احمد بن ابي يعقوب بن واضح، معروف به يعقوبي (وفات پس از 292 ه.ق). ، جد او از موالي منصور عباسي بود. يعقوبي، سياح و رحاله بود و مسافرت را بسيار دوست مي داشت. در بلاد شرقي و غربي اسلام سفر کرد، و چنانکه خود مي گويد در سال 260 ه.ق. در ارمينيه بوده است . و نيز به هند سفر کرد، و سرانجام به مصر و بلاد مغرب بازگشت. و از سياحت هاي خويش کتابي پرداخت که آن را کتاب البلدان ناميد، و آن قديم ترين کتابي است که در اين موضوع به دست ما رسيده است. يعقوبي در سفرهاي خود در مغرب و مشرق هرگاه کسي را مي ديد، از او درباره وطن و زادگاه و خانواده و چگونگي غذا خوردن، آشاميدن و لباس پوشيدن خود و دودمان و قبيله اش مي پرسيد، و نيز فاصله ميان شهرها و مبلغ خراجي که به دولت مي پردازند و اخبار فتوحات روزگارش را سؤال مي کرد و آنها را مدون مي ساخت تا اينکه کتاب خود را تأليف کرد. و آن از مهمترين کتابهاي اسلامي است، و دليل آن اين است که يعقوبي آن را از کتاب ديگري نقل نکرده، بلکه بر پايه پژوهشهاي خويش پرداخته است. در اين کتاب مؤلف به ويژه در وصف بغداد روزگار خويش، و وصف سامرا و تاريخ آن بسيار هنر کرده است. (17) همين طور بلاد مشرق (بلاد ايراني شرق عراق تا ترکستان) را به دقت تمام وصف مي کند. کتاب در سال 1861 م.، به اهتمام مستشرق جونبل چاپ شد. بعدها اين کتاب در «المکتبة الجغرافية» نيز چاپ شد. و اين کتابخانه همه کتابهاي معتبر جغرافياي عربي (اسلامي) را تا اواخر سده چهارم هجري در 8 مجلد به شرح زير چاپ کرد:
.1 المسالک و الممالک لابن خرداذبه و کتاب الخراج لقدامة.
.2 کتاب البلدان لابن الفقيه همداني.
.3 الاعلاق النفيسة لابن رسته و کتاب البلدان لليعقوبي.
.4 المسالک و الممالک للاصطخري.
.5 المسالک و الممالک لابن حوقل (معروف به صورة الارض) .
.6 احسن التقاسيم للمقدسي.
.7 کتاب التنبيه و الاشراف للمسعودي.
.8 فهرست ابجدي همه اين کتب.
همه اين کتب در ليدن به اهتمام دخويه مستشرق معروف چاپ شده است (18).
.6 ابن الفقيه همداني
ابو عبد الله احمد بن محمد بن اسحق بن ابراهيم الهمداني، و معروف به ابن الفقيه يکي از علماي ادب در اواخر سده سوم هجري است. و از احوال او بيشتر از اين شناخته نيست. از او کتابهاي زيادي ياد کرده اند. ولي از آن ميان تنها کتاب البلدان او به دست ما رسيده که آن را پس از مرگ المعتضد (سال 279 ه.ق). نگاشته است. ابن الفقيه در اين کتاب از زمين و درياها در چين و هندوستان و بلاد عرب، و مصر و بربر و شام و فلسطين و بين النهرين و بلاد روم سخن مي گويد، و به ويژه اطلاعات او درباره بصره و کوفه تازگي دارد، در حالي که راجع به بغداد چيز تازه يي به دست نمي دهد.
ابن النديم مي نويسد که «او معلومات خود را از کتب ديگران گرفته است، و به ويژه کتاب الجيهاني را سلخ کرده است» . ابو عبد الله جيهاني چنانکه مي دانيد وزير سامانيان بوده است و کتابي در المسالک و الممالک داشته که از ميان رفته است، و کتاب البلدان ابن الفقيه جاي آن را گرفته است (19).
اين کتاب نيز به سال 885 در زمره کتب هشتگانه يي که ياد شد در «المکتبة الجغرافيه» چاپ شده است.
.7 ابن رسته (وفات حدود 290 ه.ق).
ابوعلي احمد بن عمر بن رسته اصفهاني مؤلف کتابي است به نام الاعلاق النفيسة (آويزه هاي گرانبها) که آن را به سال 290 ه.ق. در اصفهان نوشته است (20). اصل کتاب دائرة المعارف گونه اي است در هفت مجلد، در مورد بلدان، و تاکنون به وجود يک نسخه خطي آن در موزه بريتانيا پي برده اند. (21) يک مجلد از آن در زمره کتب هشتگانه مذکور در فوق در المکتبة الجغرافيه چاپ شده است. و آن درباره شگفتيهاي آسمانها و مرکزيت زمين نسبت به آنها و حجم زمين بحث مي کند. آنگاه به وصف مکه و مدينه مي پردازد و درياها و رودخانه هاي معروف و «اقاليم سبعه» را وصف مي کند، و به ويژه راجع به ايران بحث مفصلي دارد (22). ياقوت و مقدسي از آن زياد نام مي برند.
ترجمه آلماني اين کتاب به سال 1905 م. انجام گرفت (23).
مقالات اسلامی
جغرافي و جغرافي نويسان در اسلام
- بازدید: 1867