آیه 83 : ( وَإِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا ... )

(زمان خواندن: 10 - 19 دقیقه)

 آیه 83 : ( وَإِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللهَ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَذِي الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ وَقُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً وَأَقِيمُوا الصَّلوةَ وَآتُوا الزَّكوةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ )
ترجمه:
83 . و ياد كن زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را عبادت نكنيد و به پدر و مادر نيكى كنيد و به خويشاوندان و يتيمان و مستمندان احسان نماييد و با مردم به خوبى سخن بگوييد و نماز را به پا داريد و زكات را بدهيد، پس جز عده كمى از شما به اين دستورات پشت نموديد، در حالى كه اعراض كنندگان بوديد.
تفسير :
(وَاِذْ أَخَذْنا) عطف بر آيات سابقه است و مراد از «اخذ ميثاق» اوامر و دستوراتى است كه توسط انبيا بر آن ها نازل شده و از آن ها عهد گرفته شده كه به آن دستورات عمل نمايند.
و ابتداى آيه به نحو غياب است و از جمله (لا تَعْبُدُونَ)به نحو خطاب. و نيز جمله (لا تَعْبُدُونَ)به صورت خبر است و از جمله (قُولُوا لِلنّاسِ) به صورت انشا در آمده.
و اين ها از محسنات بديعيه [= آرايه هاى بديعى] است كه به كلام لطف خاصى مى بخشد و در آيات قرآن از اين گونه محسنات بسيار است و آيه اگر چه خطاب به بنى اسرائيل و مطالب مذكوره آن جزو مواثيق آن هاست، ولى آن مطالب از امورى است كه در جميع شرايع محقق بوده و از بسيارى از آيات و اخبار استفاده مى شود و بر طبق آن براهين عقليه نيز ثابت است و آن ها در طى هشت جمله بيان شده [است]:
جمله اول: (لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللهَ) :
درباره توحيد عبادتى است كه براى خدا در عبادت شريك قرار ندهيد و اين مفاد كلمه «لا اله الا الله» است و بيان آن و دلالتش بر جميع مراتب توحيد و كليه اعتقادات، به دلالت التزام و اقتضا در ذيل آيه شريفه (وَيُقِيمُونَ الصَّلوةَ) گذشت(1) و جمله (لا تَعْبُدُونَ) خبريه است و نهى از آن اراده شده، چه آنكه جمله خبريه در مقام طلب، ابلغ از جمله انشائيه است.
جمله دوم: (وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً) :
«احساناً» مصدرى است كه نيابت از فعل محذوف نموده و تقدير [آن] «و تحسنون بالوالدين» يا «احسنوا بالوالدين»[است]. و برّ به پدر و مادر و حرمت عقوق آن ها در بسيارى از آيات قرآن و اخبار ذكر شده; در سوره اسراء مى فرمايد: (وَقَضى رَبُّكَ أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاّ إِيّاهُ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفّ وَلا تَنْهَرْهُما وَقُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً * وَاخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً)(2).
و نيز مى فرمايد: (وَاعْبُدُوا اللهَ وَلا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً)(3) و غير اين ها از آيات ديگر.
و در حديث نبوى است كه فرمود:
«كن بارّاً و اقتصر على الجنة، و إن كنت عاقّاً فظّاً فاقتصر على النار»(4).
و فرمود:
«إيّاكم و عقوق الوالدين فإنّ ريح الجنة توجد من مسيرة ألف عام، و لا يجدها عاقٌّ و لا قاطع رحم»(5).
و نيز فرموده:
«كلّ المسلمين يروني يوم القيامة، إلاّ عاقّ الوالدين...» الحديث(6).
و در قدسيات است كه خداوند فرموده:
«بعزّتي و جلالي و ارتفاع مكاني لو أنّ العاقّ لوالديه يعمل بأعمال الأنبياء جميعاً لم أقبلها منه»(7).
و در اسرائيليات است كه،
«إنّه تعالى أوحى إلى موسى: أنّ مَن بَرَّ بوالديه و عقّني كتبته بارّاً، و مَن بَرَّني و عقّ والديه كتبته عاقّاً»(8).
و نيز از رسول خدا روايت شده كه فرمود:
«بِرّ الوالدين أفضل من الصلاة و الصوم و الحجّ و العمرة و الجهاد في سبيل الله»(9).
و نيز فرمود:
«من أصبح مرضياً لأبويه أصبح له بابان مفتوحان إلى الجنة»(10).
و غير اين ها از اخبار ديگر كه در كتب اخبار مضبوط [= ضبط شده] است.
و مراد از «برّ و احسان به والدين»، احترام در اكرام و اعظام آن ها و قيام به خدمت و حسن صحبت و دعا و طلب مغفرت براى آن ها و رفع احتياجات و اداى ديون و اتيان به آنچه از آن ها فوت شده و اعطاى قبل از مسئلت [= درخواست وتقاضاى] آن ها و اينكه بر آن ها مقدم نشود و صدا به روى آن ها بلند نكند و روى ترش ننمايد و كلمه دل تنگى نسبت به آن ها از وى سر نزند; و بالجمله، اطاعت آن ها را بر خود فرض و لازم بداند، حتى در مستحبات و مباحات، و مخالفت آنان را حرام بداند، مگر در واجبات عينى و محرمات شرعى، و اين مسئله داراى فروع زيادى است كه محل بحث آن در فقه است.

جمله سوم: (وَذِي الْقُرْبى) :
و اين كلمه عطف به (بِالْوالِدَيْنِ) است، يعنى «و ذى القربى احساناً» و مراد از ذى القربىْ ارحام و خويشاوندانند و ارحام عبارتند: از اولادْ و اولادِ اولاد هر چه پايين بيايد; و اجداد هر چه بالا رود، چه از طرف پدر و چه از طرف مادر و جدّات به همين نحو، و اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آن ها، و اخوان و اخوات و اولاد آن ها; و بالجمله، طبقات ثلاث ارث را كه به واسطه قرابتْ ارث مى برند، شامل مى شود.
و مراد از احسان به ذى القربى همان صله رحم است كه در ذيل آيه شريفه (وَيَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ) بيان آن گذشت(11) و در اينجا چند جمله را متذكر مى شويم:
1. ذى القرباى پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) كه محبت آن ها واجب و مزد رسالت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و از لوازم ايمان است، به نصّ اخبار وارده از خودِ آن حضرت و ائمه طاهرين، امير المؤمنين و صديقه طاهره و يازده فرزندان معصومين او(عليهم السلام) هستند، چنانچه مراد از آل و اهل بيت و عترت نيز آنانند.
2. اگر ذى القربى و رحم انسان، كافر و معاند يا مخالف باشد، احسان به آن ها چه صورت دارد؟
بعضى از مفسرين گفتند: اين آيه مخصوص اهل ايمان است، و بعضى گفتند: عامّ است نسبت به مؤمن و كافر، و بعضى گفتند: اگر چه آيه عام است، ولى عموم آن به آيه سيف(12) نسخ شده، و همين كلام درباره والدين نيز جارى است، و توضيح اين قسمت در جمله (وَقُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً) بيان خواهد شد، إن شاء الله.
3. اگر ميان ذوى القربى اختلاف باشد، به طورى كه احسان به يكى موجب ايذاى ديگرى بشود، در اينجا بايد مراعات باب تزاحم بشود; به اين معنى كه طرف اهم را در نظر بگيرد و در فرضِ تساوى و عدم امكان جمع، مخيّر است.

جمله چهارم: (وَ الْيَتامى) :
«يتيم» بر حسب لغت، طفل نابالغى را گويند كه پدر نداشته باشد، ولى اگر مادر نداشته باشد به حسب لغت او را يتيم نگويند، ولى از باب تنقيح مناط (13) و وحدت ملاك در حكم احسان مشترك است، وآيات و اخبار درباره احسان به ايتام و اصلاح امور آن ها و حرمت و عقوبت اكل مال آن ها بسيار است، در قرآن كريم مى فرمايد: (وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتامى قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَيْرٌ)(14)،
و نيز مى فرمايد: (وَآتُوا الْيَتامى أَمْوالَهُمْ وَلا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَلاتَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى أَمْوالِكُمْ إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً)(15)،
و نيز مى فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيراً)(16)،
و نيز مى فرمايد: (فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلا تَقْهَرْ)(17) و غير اين ها از آيات ديگر.
و از رسول خدا(صلى الله عليه و  آله) روايت شده كه فرمود:
«مَن كَفَل يتيماً و كَفَل نفقته كنت أنا و هو في الجنّة كهاتين» و انگشت سبّابه و وسطى را جمع فرمود(18).
و در روايات روايت شده كه فرمود:
«من مسح يده على رأس يتيم ترحُّماً له أعطاه الله بكل شعرة نوراً يوم القيامة، و كتب الله بكلّ شعرة مرّت يده عليها حسنة، و من أقعد اليتيم على خُوانه و يمسح رأسه يلين قلبه، و إنّ اليتيم إذا بكى اهتزّ له العرش»(19).
و از ابى بصير(20) روايت شده كه گفت: خدمت ابى جعفر(عليه السلام) عرض كردم:
«أصلحك الله، ما أيسر ما يدخل به العبد النار؟ قال: من أكل من مال اليتيم درهماً، و نحن اليتيم»(21).
و از ذيل اين روايت استفاده مى شود كه خوردن سهم امام، بلكه سهم سادات در حكم خوردن مال يتيم و موجب دخول در آتش است.
و از بعض اخبار استفاده مى شود كه شيعيانى كه جاهل به احكامند و از تشرف به خدمت ائمّه محرومند، در حكم يتيمند(22); زيرا از درك فيوضات پدر روحانى محرومند و بر علماست كه آنان را ارشاد و هدايت و سرپرستى نمايند.

جمله پنجم: (وَالْمَساكِينِ ) :
«مساكين» جمع مسكين و به معنى درمانده است و به حسب لغت و عرف، مسكين از فقير اسوء حالاً و تنگ دست تر است; ولى در آيه مراد از مساكين اعم از فقير و مسكين است; زيرا چنانچه گفته اند و معروف است:
«الفقير و المسكين إذا اجتمعا افترقا، و إذا افترقا اجتمعا(23) » .
( هر جا كه فقير يا مسكين تنها ذكر شود ـ مثل اين آيه ـ ، مراد هر دو است و هر جا هر دو با هم ذكر شود، با هم فرق دارند ) ; مثل آيه زكات(24).
و احسان به مساكين و فقرا مانند احسان به پدر و مادر و ايتام از افضل عبادات است، و آيات و اخبار وارده در اين قسمت و اقسام انفاقات را در ذيل آيه شريفه (وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) بيان نموديم(25).

جمله ششم: (قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً) :
مراد از (حُسْناً) قول حسن و گفتار نيك است، چنانچه در مجمع البيان از حضرت صادق(عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير اين آيه فرمود:
«قولوا للناس أحسن ما تحبّون أن يقال لكم، فإنّ الله يبغض اللعّان السبّاب الطعّان على المؤمنين، الفاحش المتفحِّش، السائل الملحف، و يحبّ الحَيِيَّ الحليم العفيف المتعفِّف».(26)
و مراد از كلمه (للنّاسِ) عموم مردم از مؤمن و كافر است، چنانچه در مجمع البيان و البرهان و ساير كتب از حضرت باقر(عليه السلام) روايت شده(27)، حتى فخر رازى در تفسير خود بعد از نقل كلام مفسرين مى گويد: «و زعم ابو جعفر محمد بن على الباقر أنّه عامّ و هو الأقوى»(28)، و بعضى از مفسرين گفتند: مختص به مؤمنين است، و بعضى گفتند: آيه عام است; ولى به آيه سيف(29) و به حديث نبوى: «قاتلوهم حتى يقولوا: لا إله إلاّ الله، أو يقرّوا بالجزية»(30) منسوخ شده و قريب همين روايتى از حضرت صادق(عليه السلام) نقل كرده اند(31).
و بعضى گفتند: به عموم خود باقى است و با آيات قتال منافاتى ندارد، چنانچه در آيه ديگر مى فرمايد: (ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ)(32) و نيز مى فرمايد: (وَلا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَيَسُبُّوا اللهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْم)(33).
و تحقيق كلام اين است كه موضوع احسان و تفضل و انعام و نحو اين ها، حُسن آن ها منوط و مشروط به قابليت محل است و در محل غير قابل، علاوه بر اينكه حسن ندارد قبيح هم هست، چنانچه رحمت الهيه به همين جهت شامل اهل عذاب نمى شود، و كافر مادامى كه رجاى هدايت در او هست، احسان و محبت و نحو اين ها نسبت به او مطلوب و پسنديده است; ولى هر گاه قابل هدايت نباشد، بلكه مانند عضو فاسدى در اجتماع بشريت باشد كه موجب فساد ساير اعضا شود، نه تنها احسان و تفضل به آن ممدوح نيست، بلكه چه بسا قطع آن لازم و ضرورى است و احسان او اضرار به جامعه بشريت است.
ترحّم بر پلنگ تيز دندان***ستمكارى بود بر گوسفندان
و دفع و قلع آن ها علاوه بر اينكه احسان به جامعه است، احسان به خود آن ها نيز هست; زيرا هر چه در دنيا بمانند معصيت آن ها زياد مى گردد و بالنتيجه عذاب قيامت آن ها سخت تر و شديدتر خواهد بود.
جمله هفتم و هشتم: (وَأَقِيمُوا الصَّلوةَ وَآتُوا الزَّكوةَ) :
كه بيان آن ها در ذيل آيه شريفه (وَيُقِيمُونَ الصَّلوةَ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ) مفصلاً گذشت(34) و هر چند كيفيت نماز و زكاتْ در شريعتِ آن ها با نماز و زكات شريعت اسلام تفاوت داشته، ولى اصل اين دو چيز در تمام شرايع به نحوى مسلّم بوده است، چنانچه از بسيارى از آيات شريفه استفاده مى شود.
(ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ) «تولّى» به معنى روگردانيدن و اعراض است و گفتند جمله (أنْتُمْ مُعْرِضُونَ) براى تأكيد است و ممكن است گفته شود جمله (ثُمّ تَوَلّيْتُمْ) اشاره به مخالفت آنان با مواثيق [= ميثاق هاى] الهى است و جمله (أنْتُمْ مُعْرِضُونَ) اشاره به استمرار و ادامه اين مخالفت است و جمله (إلاّ قَلِيلاً مِنْكُمْ) مراد انبيا و اوصيا و مؤمنين به آنان مى باشند كه بسيار اندكند.
___________________________________________
[1] .  ر.ك: همين تفسير، ج1، ص331.
[2] .  و حكم فرمود پروردگار تو و دستور داد براى جميع مكلفين اينكه عبادت نكنيد مگر او را و به والدين (پدر ومادر) احسان كنيد و هر آينه اگر نزد تو يكى از آن ها به پيرى و بزرگى رسيدند يا هر دو آن ها، پس به آن ها اهانت نكن و آن ها را دور از خود نكن و بگو از براى آن ها كلام محترمانه; متواضع شو و فروتنى كن نزد والدين از روى رحمت و محبت و در حق آن ها دعا كن و بگو پروردگار من! پدر و مادر مرا رحمت فرما چنانچه مرا تربيت كردند، در حالى كه صغير بودم. سوره اسراء: آيه 23 ـ 24.
[3] .  و عبادت كنيد خدا را و چيزى را شريك در عبادت او نكنيد و احسان كنيد به پدر ومادر . سوره نساء: آيه 36.
[4] .  فرد نيكوكارى باش و بهشتى شو و اگر عاقّ والدين و خشن باشى، پس بر جهنم قناعت كن. كافى : ج 2، ص348، ح 2; بحار الأنوار: ج71، ص 60، ح23 و جامع السعادات: ج 2 ، ص  54.
[5] .  از نافرمانى پدر و مادر بپرهيزيد، زيرا بوى بهشت از فاصله هزار ساله به مشام مى رسد; ولى كسى كه از والدين خود نافرمانى كرده و با خويشاوندان خود قطع رابطه كند، بوى بهشت را استشمام نمى كند.كافى: ج2، ص 349، ح6 و جامع السعادات: ج 2، ص 54.
[6] .  تمام مسلمانان در روز قيامت مرا مى بينند، به جز كسى كه عاق پدر و مادرش شده باشد (از پدر و مادرش نافرمانى كند). جامع السعادات: ج2، ص54.
[7] .  به بلند مرتبگى وعزت و جلالم سوگند كه اگر كسى كه از پدر ومادرش نافرمانى كند، به اندازه عبادات تمام پيامبران عبادت كرده وعمل كند، اين اعمال را از او قبول نمى كنم. همان.
[8] .  خداوند متعال به حضرت موسى وحى نمود كه هر كس به پدر ومادر خود نيكى كند و از من نافرمانى كند، او را جزو نيكوكاران محسوب مى كنم، ولى اگر كسى از من اطاعت كند، ولى از پدر ومادر خود نافرمانى كند، او را جزو نافرمانان به حساب مى آورم . همان.
[9] .  نيكى به پدر و مادر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خدا برتر و با ارزش تر است. همان: ص 55.
[10] .  هر كس كه پدر و مادرش از او خشنود و راضى باشند، دو در به سوى بهشت بر روى او باز مى شود. مستدرك الوسائل: ج15، ص175، ح6 و جامع السعادات: ج2، ص55.
[11] .  ر.ك: همين جلد، ذيل تفسير آيه 27.
[12] .  اشاره به آيه (فَاْقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ) پس بكشيد مشركين را هر كجا كه دست آورديد و بگيريد آن ها را و حبس كنيد. سوره توبه: آيه 5.
[13] .  تنقيح مناط در جايى است كه قانون گذار حكم را به ملاك و سبب نسبت داده، ولى مناسبات و اوصاف حالاتى كه پيرامون آن را فراگرفته و دخالتى در ثبوت حكم ندارد، منقّح مى گرداند و آن ها را از ارتباط داشتن نسبت به حكم و از اعتبار مى اندازد تا حكم، عموميت و گستردگى خود را پيدا كند و فقيه بتواند در مورد مشابه به آن استناد و از آن استنباط كند.
[14] .  از تو درباره يتيمان مى پرسند، بگو اصلاح كار ايشان بهتر است. سوره بقره: آيه 220.
[15] .  و بدهيد به يتيم ها اموالشان را و تبديل نكنيد پليد را به پاكيزه، و نخوريد اموال ايتام را با اموال خودتان، اين بسيار زشت و شنيع است و گناه بزرگى است. سوره نساء: آيه 2.
[16] .  كسانى كه مى خورند اموال يتيمان را از روى ظلم و تعدّى جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مى برند و به زودى در آتشى فروزان درآيند . سوره نساء: آيه 10.
[17] .  پس  امّا بر يتيم قهر وغلبه نكن. سوره ضحى: آيه 9.
[18] .  هر كس عهده دار يتيمى شده و هزينه او را بر دوش بگيرد، من و او در بهشت مانند اين دو انگشت (در كنار هم) هستيم. قرب الاسناد: ص94، ح315 و بحار الأنوار: ج72، ص3، ح4.
[19] .  هر كس از روى ترحم دست خود را بر سر يتيمى بكشد، خداوند متعال در روز قيامت به تعداد هر موى آن يتيم نورى به او اعطا مى كند وبه تعداد هر مويى كه از زير دستش مى گذرد، براى او حسنه و پاداش مى نويسد و كسى كه يتيم را بر دامن خويش نشانده و سرش را دست بكشد، دلش نرم مى شود، و هر گاه يتيم گريه كند، عرش به خاطر او به لرزه در مى آيد. الفقيه : ج 4، ص 274، ضمن ح 5762; ثواب الأعمال : ص 237 ،ح 2 و بحار الأنوار : ج 72، ص 5، ح10 و12.
[20] .  مختصرى از شرح حال وى در همين تفسير، ج1، ص 268 گذشت.
[21] .  اصلحك الله [به كسى گفته مى شود كه خداوند نفْس واعمال وامور او را صالح گردانيده]، كمترين چيزى كه بنده به خاطر آن وارد جهنم مى شود، چيست؟ امام فرمود: كسى كه يك درهم از مال يتيم را بخورد وما يتيم هستيم. تفسير عياشى:ج1، ص251، ح48 و تفسير البرهان : ج 2 ، ص 178، ح19.
[22] .  عوالى اللآلى: ج1، ص16 و بحار الأنوار: ج2، ص2، ح1 وج66، ص344.
[23] .  از اقوال مشهور كه در عروة الوثقى : ج4، ص 98 نيز بيان شده است. يادآور مى شود، اين مؤسسه در آينده نزديك اين كتاب را با 41 تعليقه تحت عنوان العروة الوثقى والتعليقات عليها در بيش از 10 جلد به طبع خواهد رسانيد. ان شاء الله تعالى.
[24] .  سوره توبه: آيه 60.
[25] .  ر.ك: همين تفسير، ج1، ص395 به بعد.
[26] .  به مردم به بهترين سخنى كه دوست داريد به شما بگويند، بگوييد; زيرا خداوند از فردى كه نفرين كرده و دشنام مى دهد و بر مؤمنان طعنه زده و ناسزا مى گويد و با اصرار و لجاجت چيزى درخواست مى كند، متنفر است و فرد باحياى بردبار با عفت وپاكدامن را دوست مى دارد. تفسير عياشى:ج1، ص66، ح63; مجمع البيان: ج1، ص 298; امالى صدوق : ص 326 و 382; بحار الأنوار : ج71، ص 161، ح19 و تفسير البرهان : ج 10، ص 264، ح 7، و ص  265 ، ح 8.
[27] .  ر . ك : مجمع البيان: ج1، ص298 ، در تفسير البرهان يافت نشد ، بلكه در بحار الأنوار : ج  71 ، ص 340 ذكر شده است .
[28] .  و ابوجعفر محمد بن على الباقر اعتقاد دارد كه دلالت بر عموم مى كند و اين قول قوى تر است. تفسير الرازى : ج3، 168.
[29] .  ر. ك: همين جلد، ص 447 پاورقى 2.
[30] .  با آن ها بجنگيد تا اينكه بگويند لا إله إلا الله ; هيچ معبودى جز خدا نيست، و يا اينكه به خراج دادن راضى شوند. مجمع البيان: ج1، ص 299.
[31] .  همان .
[32] .  اى رسول محترم! دعوت كن قوم را به راه خداوندىِ دين حق و صراط مستقيم به حكمت با ادله واضحه و براهين محكمه از روى منطق صحيح و به موعظه حسنه از راه نصيحت و پند و بيان مصالح و مفاسد با كمال رأفت و مهربانى و دلسوزى، و مجادله كن; يعنى دفع شبهات آن ها و اشكالات آن ها را از طريق حسن بنما با بيان شيرين. سوره نحل: آيه 125.
[33] .  و دشنام ندهيد كسانى را و چيزهايى را كه مشركين عبادت آن ها را مى كنند غير از خدا ، پس اين سبب شود كه آن ها از روى جهل و دشمنى دشنام به خدا دهند. سوره انعام: آيه  108.
[34] .  ر. ك: همين تفسير، ج1، ص297 به بعد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page