آیه 78 : ( وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ ... )

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

 آیه 78 : ( وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلاّ أَمانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاّ يَظُنُّونَ )
ترجمه:
78 . و بعضى از اهل كتاب، سواد خواندن و نوشتن ندارند و از كتاب نمى دانند جز دروغ ها و به هم بافته هاى مزوّران را، و نيستند اين ها جز اينكه گمان مى برند.
مقام اول: در معنىِ (أمّيّونَ) :
«امّى» منسوب به امّ است و امّ در قرآن به معانى چندى اطلاق شده [است]:
1 . (وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ)(1) به معنى اصل كتاب و اشاره به لوح محفوظ است، چنانچه در آيه ديگر نيز مى فرمايد: (يَمْحُوا اللهُ ما يَشاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ)(2)، و «ام الكتاب» بر سوره فاتحه نيز اطلاق شده [است].
2 . اطلاق بر محكمات قرآن كه نصوص و ظواهر آن باشد (مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ)(3).
3 . به معنى مادر، مانند (يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَلا بِرَأْسِي)(4).
4 . اطلاق بر اصل قرى، چنانچه در آيه شريفه است: (وَما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى حَتّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً)(5) و مكه را بر اين اطلاق امّ القرى ناميدند، چنانچه در آيه شريفه است: (وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَمَنْ حَوْلَها)(6); و اطلاق امّى بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) به همين مناسبت است كه از مكه معظمه بوده، چنانچه در آيه شريفه است: (الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الاُْمِّيَّ)(7) و به خطا رفته اند بعضى از مفسرين عامّه كه گمان كرده اند پيغمبر(صلى الله عليه وآله) را امّى گفتند براى اينكه خواندن و نوشتن را نمى دانسته; زيرا اخبار اهل بيت(عليهم السلام) اين را تكذيب نموده و در بصائر الدرجات صفّار، بابى عنوان نموده كه، «إنّ رسول الله يقرأ وَ يكتب بكل لسان»(8).
و حديثى از حضرت جواد(عليه السلام) نقل مى كند كه از آن حضرت پرسيدند: براى چه نبى را امّى گويند؟ فرمود: مردم چه مى گويند؟ عرض كردند: گمان مى كنند كه آن حضرت نمى نوشته، فرمود:
«كَذِبوا عليه ، لعنهم الله»(9)، از كجا اين را مى گويند و حال آنكه خداوند در محكم كتابش مى فرمايد: (هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الاُْمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ)؟!(10) پس چگونه تعليم مى كند كسى كه خودش نداند، قسم به خدا پيغمبر(صلى الله عليه و آله)مى خواند و مى نوشت به هفتاد و دو زبان، و از اين جهت او را امّى گفتند كه از مكه معظمه بوده و مكه از امّهات قرى است و همين است قول خداى تعالى: (لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَمَنْ حَوْلَها)(11).(12)
و از حضرت صادق (عليه السلام)روايت مى كند كه:
«إنّ النبي(صلى الله عليه وآله) كان يقرأ و يكتب، و يقرأ ما لم يكتب»(13).
و اطلاق اميّين بر اهل مكه، يا براى اين است كه منسوب به امّ القرى مى باشند و يا براى اينكه علم خواندن و نوشتن نداشته اند، و امّا اميّون در آيه شريفه، مراد عوام يهودند كه سواد خواندن و نوشتن نداشتند.
مقام دوم: در معنىِ (أمانِيَّ):
أمانِيَّ جمع «امنيّة» است، و در تفسير آن بعضى گفتند مراد قرائت كتاب است بدون توجه و تدبّر در معانى آن، و بعضى گفتند به معنى آرزوها و خيال بافى هاى باطل است، چنانچه گفتند: (لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ إِلاّ أَيّاماً مَعْدُودَةً)(14)وگفتند: (نَحْنُ أَبْناءُ اللهِ وَأَحِبّاؤُهُ)(15) و گفتند: (لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاّ مَنْ كانَ هُوداً)(16) و امثال اين ها.
و بعضى گفتند به معنى اكاذيب و افترائاتى است كه از علماى مدلّس [=  عوام فريب] بدون مدرك و دليل فرا گرفته و تقليد مى كنند و حديث مبسوطى در اين موضوع از تفسير منسوب به حضرت عسكرى(عليه السلام) نقل نموده و مرحوم شيخ انصارى(17)(رحمه الله) در فرائد مى فرمايد: «اللائح منه آثار الصدق; از اين حديث آثار صدق ظاهر مى شود»(18). و علما به بعضى فقرات اين حديث براى تجويز و لزوم تقليد تمسك نموده اند و آن اين جمله است:
«فأمّا مَن كان مِن الفقهاء: صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لأمر مولاه فللعَوامّ أن يقلّدوه»(19).
ولى قطع نظر از مفاد اين حديث، اين تفسير در نظر محققين از علماى شيعه ارزشى ندارد، براى اينكه نه سند صحيحى دارد و نه مناسب مقام ائمّه است كه كتاب تفسير بنويسند و نه اين معهود بوده، علاوه بر اينكه مشتمل بر مطالب بسيارى است كه آثار غلوّ از آن ها ظاهر است، چنانچه در تدبّر الفاظش بر متأمل واضح خواهد شد.
بنابراين، ما از نقل آن خوددارى نموده و تنها در مسئله تقليد چند كلمه اى متذكر مى شويم:
تقليد اصولاً بر خلاف اصل و قاعده اوليه است، براى اينكه اخذ به قول غير بدون مدرك جايز نيست; ولى در احكام اجتهاديّه كه براى غير مجتهد استنباط آن ها از روى مداركش ممكن نيست (نظر به اينكه مدارك احكام غالباً از روى اخبار است، زيرا اجماع تحققش بسيار كم است، و ظواهر آيات هم تا رجوع به اخبار مخصصه و مقيّده و ذكر قراين مجاز نشود حجت نيست، و ادلّه عقليه نيز فقط در مستقلات عقليه از محسنات و مقبحات است، آن هم بعد از تماميت قاعده ملازمه، لذا راه استنباط منحصر به اخبار است و اخبار نيز صحيح و سقيم، مجمل و مبين، خاص و عام، مطلق و مقيّد، ظاهر و متشابه، معمولٌ به و معرضٌ عنه، معارض و مخالف دارد و براى عامى استفاده از آن ها غير مقدور است و طريق احتياط هم براى او معسور، بلكه غير مقدور مى باشد) از باب رجوع جاهل به عالم و [رجوع] غير اهل خبره به اهل خبره با شرايط مقرره از عدالت و خبرَويت [= خبره بودن] و نحو اين ها، بايد از مجتهد جامع الشرائط تقليد نمايد.
و از اين جهت تقليد بر مجتهد حرام است، براى اينكه خود متمكن از استنباط احكام مى باشد، و همچنين در اصول دين تقليد جايز نيست; زيرا مدارك و ادلّه آن واضح و تحصيل اعتقاد به آن ها از روى دليل براى همه ميسر است، بلكه در ضروريات و اجماعيات و عقليّات مستقلّه، بلكه مطلق عِلميات تقليد لازم ندارد.
و تقليد از عادات و رسوم ملل مختلفه و اشخاص متفرقه نيز اشتباه ونابجاست و بسا اين گونه تقليدها، ملت ها را به سقوط و نيستى مى كشاند، مانند تقليدى كه ملل مسلمان امروزه از اروپايى ها و امريكايى ها مى نمايند، آن هم در عادات و رسوم و كارهاى زشت و ناپسند آن ها، نه در ترقيات و صنايعشان; و اين همان تقليدى است كه مولوى گويد:
خلق را تقليدشان بر باد داد***اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد
و مورد آيهْ تقليد در اصول دين است و بدون شك، مذموم و حرام و موجب خسران دنيا و آخرت است; چون عوام يهود از احبارشان در مورد رسالت پيغمبر اسلام و بشارات تورات تقليد نموده و گفته آن ها را كه گفتند اينْ آن پيغمبرى نيست كه تورات بشارت داده، پذيرفتند و به همين گمان اكتفا نمودند.
و روش اكثر كفار و اهل باطل همين بوده كه در جواب انبياى الهى كه آنان را به دين حق دعوت مى نمودند، مى گفتند:
(إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّة وَإِنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ)(20).
مقام سوم: در بيان (إِنْ هُمْ إِلاّ يَظُنُّونَ):
«ظنّ» حالت نفسانيه وجدانيه است نسبت به متعلقش ; زيرا نفس هر گاه به مطلبى، يا موضوعى توجه كند، يا معتقد به وجود و تحقق آن مى شود و احتمال خلاف آن را نمى دهد، در اين صورت اگر مطابق با واقع باشد، آن را يقين گويند و براى آن مراتبى است كه در ذيل آيه (وَبِالاْ خِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ) گذشت(21).
و اگر بر خلاف واقع باشد، آن را جهل مركب نامند و اگر معتقد بر خلاف و عدم مطابقت آن با واقع شود، آن را يقين به خلاف گويند.
و هر گاه احتمال صدق و كذب و مطابقت و مخالفت و صحت و فساد هر دو را بدهد، در اين صورت اگر طرف مطابق را ترجيح دهد، ظنّ به معناى اخصّ است، و آن هم داراى مراتبى است كه هر چه ترجيح بيشتر شود، ظنّ قوى تر مى شود تا برسد به ظنّ قريب به علم، كه آن را ظنّ اطمينانى و ظنّ متآخم [= همراه] به علم تعبير مى كنند و هر چه ترجيح كمتر شود، ظن ضعيف تر مى گردد تا برسد به ظنّ قريب به شك كه ظنّ ضعيفش گويند.
و اگر طرفِ مخالف را ترجيح دهد، آن را وهم يا ظنّ به خلاف گويند و آن نيز داراى مراتبى است و اگر هر دو احتمال برابر باشد، آن را شك به معنى اخصّ نامند.
و اطلاق ديگرى نيز براى ظنّ و وهم و شك هست كه عدم يقين باشد و بسا ظنّ بر يقين هم اطلاق مى شود، كه به معنى مطلق ترجيح است، اعم از اينكه احتمال خلاف داده شود يا نشود، چنانچه در ذيل آيه (الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ) گذشت(22).
و «ظنّ» در اين آيه مورد بحث، همان ظنّ به معنى اخص است كه مسلماً در باب اصول دين حجت نيست، براى اينكه باب علم براى آن ها مفتوح است، بالاخص در زمان نبى(صلى الله عليه وآله) و مشاهده معجزات باهرات و آيات بيّناتى كه از آن حضرت ظهور مى نمود.
و امّا كلام در حجيّت ظنّ در احكام:
و توضيح در اين مقام اين است كه احكام شرعيه چون قضاياى حقيقيه است كه تابع موضوع مى باشند [و] تا موضوع محقق نشود، مجرد انشاء بوده و حكم نيست، چنانچه همه قضاياى عقليه و علميه در جميع علوم از اين قبيل است; مثلا گفته مى شود: «كُلُّ زَوْج مُنْقَسِمٌ بِهِ مُتَساوِيَيْنِ» كه تحقق حكم انقسام به متساويين وقتى است كه موضوع زوجيت در خارج تحقق پيدا كند و همين طور است «كُلُّ خَمْر حَرامٌ»(23) كه تا خمر در خارج محقق نشود، حكم حرمت تحقق پيدا نمى كند.
به خلاف قضاياى خارجيه كه تحقق آن ها قبل از اخبار است، يعنى حكم بر افرادى كه در خارج تحقق يافته اند حمل مى شود; مانند «قَتْل مَنْ فِي الْعَسْكَرِ»(24); بنابراين براى حكم، شأن و مراتب تعقل نمى شود، لذا اگر علم به تحقق حكم پيدا شود منجز مى گردد و بر مخالفت آن استحقاق عقوبت پيدا مى شود و اگر علم پيدا نشود منجز نمى گردد. بلى اگر ظنّ پيدا شود هر گاه بر اعتبار اين ظنّ، دليل قطعى علمى باشد، همان علم به حكم است و از آن، به ظنّ خاص تعبير مى شود، مانند ظواهر آيات، يا خبر ثقه و نحو اين ها.
و اگر دليل قطعى علمى نداشته باشد، ظن غير معتبر است و با شك و وهم تفاوت ندارد و آن مجراى اصول است كه اصل استصحاب، يا برائت، يا اشتغال، يا تخيير، يا در موارد خاصه «أصالت حِلّ وأصالت طهارت» و نحو اين ها باشد و محل تفصيل آن در علم اصول باب حجيت ظنّ است.
______________________________________________
[1] .  ومحققاً اين قرآن در امّ الكتاب در نزد ما هر آينه علىّ است وحكيم .سوره زخرف: آيه 4.
[2] .  محو مى فرمايد خداوند آنچه مشيتش تعلق بگيرد واثبات مى كند ونزد اوست اصل كتاب. سوره رعد: آيه 39.
[3] .  كه يك قسمت آن آيات، محكماتى است كه مورد استفاده مكلّفين، و  واجب العمل است ، كه اين محكمات اصل كتاب ومقصود اصلى از انزال، هدايت وارشاد به بهترين راه هاست. سوره آل عمران: آيه 7.
[4] .  گفت هارون به موسى: اى پسر مادر من! نه ريش مرا بگير و نه (موى) سرم را. سوره طه : آيه 94.
[5] .  و نيست پروردگار تو كه هلاك كننده باشد اهل شهرستان ها را تا اينكه مبعوث كند در مركز آن شهرستان ها رسولى. سوره قصص: آيه 59.
[6] .  و براى اينكه انذار فرمايد امّ القرى كه مكه باشد وآنچه در اطراف آن است. سوره انعام : آيه 92.
[7] .  كسانى كه متابعت مى كنند آن پيغمبرى كه آن نبى اُمّى است. سوره اعراف: آيه 157.
[8] .  پيامبر اعظم به تمام زبان ها مى خواند و مى نوشت. بصائر الدرجات: جزء پنجم، باب چهارم، ص 245.
[9] .  بر او دروغ بستند ، خدا آنان را لعنت كند . در منابعى كه در پاورقى شماره 4 ذكر مى شود حديث بدين گونه نقل شده است : «كذبوا ، عليهم لعنة الله» .
[10] .  اوست خداوندى كه فرستاد ومبعوث كرد در اميّين كه اهل مكه باشند، رسولى از خود آن ها كه تلاوت كند بر آن ها آيات او را و تزكيه گرداند آن ها را از معايب وخبايث وياد دهد آن ها را كتاب وحكمت . سوره جمعه: آيه 2.
[11] .  سوره شورى: آيه 7.
[12] .  بصائر الدرجات: ص 245، ح 1 ; علل الشرايع : ج 1، ص 151 ، ح 1; بحار الأنوار: ج 16 ، ص  132، ح70; تفسير البرهان : ج8، ص 6، ح1 و نورالثقلين: ج7، ص364، ح17.
[13] .  پيامبر اكرم هم مى خواند وهم مى نوشت وآنچه را كه نوشته نشده بود نيز مى خواند.بصائر الدرجات : ص247، ح5; بحار الأنوار: ج16، ص134، ح74; البرهان: ج8، ص8 ،ح8 و نورالثقلين: ج7، ص 364، ح16.
[14] .  و يهود گفتند كه آتش دوزخ به ما نرسد مگر روزهاى چندى. سوره بقره: آيه 80.
[15] .  ما پسران خدا هستيم ودوستان او. سوره مائده: آيه 18.
[16] .  داخل بهشت نشود مگر كسى كه يهودى باشد. سوره بقره: آيه 111.
[17] .  شيخ مرتضى انصارى: از نوابغ علماى شيعه كه در روز غدير سال 1214 در زمان حكومت فتحعلى شاه قاجار در شهر دزفول به دنيا آمد. سفرهاى متعددى به نجف، كربلا، بروجرد، اصفهان، كاشان و... براى تحصيل علم نمود، وى در فقه واصول تبحر خاصى داشت و مرجعيت شيعه را پس از مرحوم شيخ حسن صاحب جواهر برعهده گرفت. از جمله تأليفات مشهور وى كتاب فرائد الاصول معروف به الرسائل و كتاب المكاسب مى باشد كه هنوز در حوزه هاى علميه تدريس مى شود. وى در سال 1281 در شهر نجف درگذشت. موسوعة طبقات الفقهاء: ج13، ص665.
[18] .  فرائد الاصول: ج1، ص304.
[19] .  فقيهان وعالمانى كه نگاهبان نفس خود بوده واز دين خود مراقبت نموده و با دل خواه ها و اميال نفسانى خويش مخالفت كرده و از دستورات مولا (و امام) خود پيروى مى كنند، بر مردم لازم است كه از او تقليد و پيروى كنند. تفسير الامام العسكرى(عليه السلام): ص 300، ح 143; الاحتجاج: ج 2، ص 511; وسائل الشيعة: ج 27، ص 131، ح 20 و بحار الأنوار :ج 2، ص 86 ، ضمن ح12.
[20] .  محققاً ما يافتيم پدران خود را بر اين طريقه و ما به آثار آن ها اقتدا مى كنيم. سوره زخرف : آيه 23.
[21] .  ر. ك: همين تفسير، ج1، ص448.
[22] .  ر.ك: همين جلد، ذيل تفسير آيه 46.
[23] .  هر مست كننده و خمار كننده اى حرام است.
[24] .  قتل هر كسى كه در پادگان است .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page