آیه 67 تا 71

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

آیه 67 : ( وَإِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَتَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ )
آیه 68 : ( قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا فارِضٌ وَلا بِكْرٌ عَوانٌ بَيْنَ ذلِكَ فَافْعَلُوا ما تُؤْمَرُونَ )
آیه 69 : ( قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النّاظِرِينَ )
آیه 70 : ( قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا وَإِنّا إِنْ شاءَ اللهُ لَمُهْتَدُونَ )
آیه 71 : ( قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَ لُولٌ تُثِيرُ الاَْرْضَ وَلا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها قالُوا الاْ نَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوها وَما كادُوا يَفْعَلُونَ )

ترجمه:
67. و ياد كن زمانى را كه موسى به قومش گفت: خداوند، شما را امر مى كند كه گاوى بكشيد، قومش گفتند: آيا ما را استهزا مى كنى؟ فرمود: به خدا پناه مى برم از اينكه از نادانان باشم.
68. گفتند: پروردگارت را بخوان براى ما تا بيان كند كه آن گاو چيست؟ گفت: پروردگار من مى فرمايد كه آن، گاوى است كه نه پير باشد و نه جوان، بلكه ميان اين دو باشد، پس آنچه مأموريد به جاى آوريد.
69. گفتند: پروردگارت را بخوان كه براى ما بيان كند كه اين گاو چه رنگ است؟ موسى گفت: پروردگار من مى فرمايد كه آن گاو زرد سير است، رنگ او بينندگان را به سرور مى آورد.
70. گفتند: پروردگارت را بخوان كه براى ما بيان كند كه اين چگونه گاوى است؟ زيرا كه اين گاو بر ما مشتبه است، و به درستى كه ما اگر خدا بخواهد، هر آينه هدايت شدگانيم.
71. موسى گفت: پروردگار من مى گويد آن گاوى كه از او زياد كار نگرفته اند به اينكه او را به خيش بسته و زمين را شيار نموده باشند و نه با او كشت را آب داده باشند، و آن گاو بى عيب است و رنگ مخالف رنگ تنش در او نيست، گفتند: اكنون حق را آوردى، پس از آن، گاو را ذبح نمودند و حال آنكه نزديك بود به جا نياورند.

شرح الفاظ آيات
(تَذْبَحُوا) از «ذبح» است و اصل آن به معنى شقّ و شكافتن باشد و به معناى بريدن حلقوم آيد و ذبح شرعى آن است كه شرايطى كه در شريعت اسلام براى آن مقرر شده، رعايت شود كه مسلمان بودنِ ذبح كننده و نام خدا بردن، و رو به قبله بودن، و قطع اوداج اربعه(1) با آهن نمودن است.
و (بَقَرَةً) گاو ماده باشد و گاو نر را «ثور» گويند، و «تاى» آن تاى وحدت است نه تاى تأنيث، مانند: تمر و تمرة، و اصل «بقر» به معنى شكافتن باشد و گاو را براى آن بقر گفتند كه براى شخم، زمين را مى شكافد.
و (هُزُواً) به معنى سخريه و استهزا باشد، و در آن سه لغت است: هزو ـ به ضم زاء با واو ـ  ، و هزء ـ به سكون زاء با همزه ـ  ، و هزء ـ به ضم زاء با همزه. ولى چنانچه در مقدّمه اين كتاب متعرض شديم(2)، معتبر همان قرائت سياهى است كه به تواتر از زمان نبى(صلى الله عليه وآله)تا اين زمان به ما رسيده است و قرائت سياهى «هُزُواً» ـ به ضمّ زاء و با واو ـ است و همين گفتار در كُفُواً جارى است.
(الْجاهِلِينَ) «جهل» در اينجا مقابل عقل است كه آن را «حمق» گويند، نه مقابل علم. و از اين جمله استفاده مى شود كه استهزا و سخره نمودن، عمل احمقانه است و از ساحت قدس انبيا دور است.
(ما هِيَ) از جواب حضرت موسى استفاده مى شود كه اين سؤال از سنّ بقره بوده است.
و در اخبار دارد كه اگر بنى اسرائيل اين سئوالات را ننموده و يك بقره اى ذبح كرده بودند، امتثال امر شده بود، ولى هر چه بيشتر سؤال شد، حكم سخت تر شد; و توهم نشود كه احكام ثانويه و ثالثيه و رابعيه، ناسخ حكم اولى باشند تا اشكال شود كه نسخ قبل از عمل جايز نيست، بلكه اين ها تقييداتى است نسبت به اطلاق حكم اول، و تأخر بيان از وقت حاجت هم نيست; زيرا كه وقت عمل موسّع بوده و ممكن است حكمت اين تقييدات، عقوبت آن ها در كثرت سؤال و مسامحه در عمل باشد، چنانچه در روايات وارده از نبى اكرم(صلى الله عليه وآله)و حضرت رضا(عليه السلام) است كه:
«و لكن شَدَّدوا فشدّد الله عليهم»(3).
و(فارِضٌ) به معنى مسن و سال دار است، و (بِكرُ) به معنى جوان است كه هنوز زايش ننموده و فحل نديده است و «فارض» و «بكر» چون از صفات مختصه اناث است، از اين جهت احتياج به علامت تأنيث ندارد با اينكه بقره علامت تأنيث دارد نه از جهت «تاء»، زيرا گذشت كه تاء وحدت است، بلكه از جهت لفظ بقره مقابل ثور.
و(عَوانٌ) به معنى هر چيزى است كه در نيمه سن باشد، و از كلمه (فَافْعَلُواما تُؤْمَرُونَ) ممكن است استفاده شود كه ديگر سؤال نكنيد و بر خود كار را مشكل ننماييد، ولى باز آن ها از رنگ بقره سؤال نمودند، جواب آمد: (صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النّاظِرِينَ).
(صفراء) به معنى زرد و (فاقع) به معنى شديد الصفرة و زرد سير است و تأكيد صفراء است. و (لونها) فاعل است براى (فاقع)، و ضمير (تَسُرُّ)راجع به بقره است، يعنى صفراء آن بقره ناظران را خرّم كند.
باز بنى اسرائيل سؤال را ادامه داده و از كاركرده بودن يا نبودن آن پرسيدند، جواب آمد: (لا ذَلُولٌ تُثِيرُ الاَْرْضَ وَلا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فِيها).
اصل (ذَلُول) به معنى سهل الانقياد و رام است و مراد اين است كه به واسطه كار گرفتن و بار كشيدن از او رام و كار شكسته نشده باشد و (تُثيرُالاْرْضَ) بيان (لا ذَلُولٌ) است، و «اثارة الأرض» به معنى شيار كردن زمين است و گاو نر را از اين جهت ثور گويند كه زمين را با او شيار كنند.
(وَلا تَسْقِي الْحَرْثَ) كشت را آب نداده باشد، يعنى به وسيله او آب كشى براى زراعت نشده باشد.
و (مُسَلَّمَةٌ) به معنى سالم و بى عيب است.
و (شِيَةَ) از  «شيأ» و به معنى هر رنگى است كه مخالف رنگ عمده چيزى باشد، مانند خال هاى سفيد كه در گاو سياه رنگ باشد و نحو آن(4).
(جِئْتَ بِالْحَقِّ) يعنى حقّ صفات گاو را بيان فرمودى، به طورى كه ديگر اشتباهى روى ندهد.
(وَما كادُوا يَفْعَلُونَ) به معنى «كادوا أن لا يفعلون» است، يعنى نزديك بود كه اين كار را نكنند.
و اين قضيه تمهيد و مقدمه است براى قصه اى كه در آيه بعد ذكر مى فرمايد و آن قصه، ملخص آن به طورى كه قمى (رحمه الله) از حضرت صادق(عليه السلام) و صدوق(رحمه الله) از حضرت رضا(عليه السلام) روايت كرده اند(5) اين است كه، مردى در بنى اسرائيل پسر عموى خود را براى امتناع از دادن دخترش به او، از روى خدعه كشت و بنى اسرائيل را به قتل او متهم نمود و خودِ قاتلْ مقتول را نزد موسى آورد و مطالبه خون او را نمود و اين امر در ميان آن ها سخت بزرگ شد و هر كدام از خودْ آن را دفع مى نمودند، پسْ در كار خود به حضرت موسى مراجعه نمودند و خداوند خواست كه حقيقت امر را مكشوف سازد، پس دستور فرمود گاوى را به اين اوصاف كشتند و بعض [= عضوى] از آن گاو را به مقتول زدند تا زنده شد و خبر داد كه همان مدعى خون (= پسر عمويش) قاتل اوست.
و سرّ تقديم اين قسمتِ اين قصه بر قسمتِ اول آن، كه در آيه بعد ذكر مى شود اين است كه مقدمه [اى] تمهيديه باشد براى خطابى كه در آن آيه بنى اسرائيل را مخاطب قرار مى دهد تا مقصود از جمله(فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا) مفهوم شود.
______________________________________
[1] .  بريدن چهار رگ : سرخ رگ، سياه رگ، ناى ومرى .
[2] .  ر. ك: همين تفسير، ج1، ص118.
[3] .  ولى آن ها سخت گرفتند و خداوند نيز بر آن ها سخت گيرى نمود. عيون اخبار الرضا(عليه السلام) : ج  2، ص 16، ح 31; بحار الأنوار: ج 71، ص 68، ح 41; تفسير عياشى: ج 1، ص 65، ح 58 و تفسير البرهان:ج 1، ص 246، ح 2 .
[4] .  مراد از جمله ( لا شِيَةَ فِيها ) در اين آيه، اين است كه در آن رنگِ مخالفِ رنگِ تنش نيست و به تعبيرى ديگر يك رنگ دارد.
[5] .  تفسير قمى :ج 1، ص 59 ; عيون اخبار الرضا(عليه السلام) ج 2، ص16، ح31 و تفسير البرهان: ج 1 ، ص244، ح2، وص 245، ح3.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page