آیه 29 : (هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الاَْرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوّيهُنَّ سَبْعَ سَموات وَهُوَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ)
ترجمه :
اوست آن خدايى كه براى شما آفريد همه آنچه در زمين است ، پس اراده و قصد آفرينش آسمان را نمود و هفت آسمان را آراست و برپا نمود و او به هر چيزى داناست.
معناى (خَلَقَ)
(خَلَقَ) به معنىِ ايجاد و « خالق » به معنىِ موجد است . و كلمه (خَلَقَ) منسلخ از زمان است و همه آنچه در زمين خلق شده و مى شود از جمادات و نباتات و حيوانات را شامل مى شود ، كه جميع آن ها براى انتفاع [= بهره] بشر اعمّ از انتفاعات دنيوى ، از اطعمه و اشربه و البسه و امتعه و ابنيه و امكنه و غير اين ها و انتفاعات دينى ، از معرفت به صانع و علم و قدرت و حكمت او، و استفاده از آن ها در راه تكميل نفس و تحصيل سعادت و نجات از مهالك سراى ديگر و غير اين ها آفريده شده است .
در تفسير برهان از ابن بابويه به سند متصل از حضرت عسكرى(عليه السلام) از آباى طيّبين از اميرالمؤمنين(عليه السلام) روايت نموده كه در تفسير اين آيه فرمود :
« لتعتبروا به ، و لتتوصّلوا به إلى رضوانه ، و لتتّقوا به من عذاب نيرانه » .
(خداوند ، همه آنچه در زمين است بيافريد براى شما ، براى اينكه عبرت بگيريد و به واسطه آن ها به طرف رضوان و خشنودى او متّصل شويد و از عذاب آتش او خود را حفظ كنيد) و در آخر حديث مى فرمايد :
« و خلق لكم ما في الأرض لمصالحكم يا بني آدم »(1) .
(و بيافريد براى شما آنچه در زمين است ، براى اينكه به واسطه آن ها صلاح دنيا و آخرت خود را تأمين كنيد) .
و اين صدر و ذيلش شامل همه انتفاعات بشر از دينى و دنيوى و اُخروى مى شود .
دفع اشكال بى فايده بودن بعضى از مخلوقات و غرض از اين بيان دفع اشكالى است كه بعضى از معاندين نموده اند به اينكه بسيارى از مخلوقات دريايى و صحرايى هستند كه هيچ منفعتى براى انسان ندارند و بلكه بسا مورث ضرر هم مى شوند و اين با جمله (خَلَقَ لَكُمْ . . .) الآية كه مفادش انتفاع بشر از جميع مخلوقات زمينى است منافات دارد .
و جواب اين است كه اولاً ، انتفاع بشر منحصر به انتفاعات دنيوى نيست، چنانچه ذكر شد .
و ثانياً ، درك نكردن و نرسيدن به منافع موجودى ، دليل بر عدم منفعت او نيست و بسا منافعى دارد كه هنوز عقل بشر كشف ننموده ، چنانچه بسيارى از مخلوقاتى را كه بشر امروز منافع آن ها را درك نموده ، بشر ديروز پى نبرده بود .
و تقديم كلمه (لَكُمْ) افاده حصر مى كند ، كه اصلِ غرض از آفرينش اين موجودات انتفاع بشر است ، چنانچه مفاد بسيارى از آيات و اخبار است .
و ضمير « كم » خطاب به جميع افراد بشر است ، چنانچه در ذيل حديث سابق اشاره دارد ، نه اينكه خطاب مخصوص به كفار باشد كه در آيه قبل مخاطبند و يا مخصوص به مؤمنين باشد به توهّم اينكه كفار مورد عنايت حق نيستند . بلى ، مى توان گفت كه كفار آن نحوه استفاده اى كه مؤمنين از مخلوقات مى نمايند ، نمى كنند .
و كلمه (ما) موصوله است و جميع آنچه در زمين است شامل مى شود .
و كلمه (جَمِيعَاً) تأكيد اين عموم را مى نمايد .
در بيان (سَبْعَ سَموات) و معنىِ (اسْتَوى)
(ثُمَّ اسْتَوى) اگر گفته شود (ثُمّ) براى ترتيب و تراخى است و دلالت دارد بر اينكه خلقت زمين و موجودات قبل از خلقت آسمان ها بوده و حال آنكه در آيه ديگر مى فرمايد :
(أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها * رَفَعَ سَمْكَها فَسَوّاها * وَ أَغْطَشَ لَيْلَها وَ أَخْرَجَ ضُحاها * وَ الاَْرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها)(2) و اين آيه دلالت دارد بر اينكه زمين را پس از خلقت آسمان ها بگسترانيد .
جواب اين است كه مراد به (ثمّ) و (بَعْدَ) در آن آيه و اين آيات ، ترتيب و تقديم و تأخير نيست ، بلكه غرض ذكر خلقت و تعداد نعمت است ، علاوه بر اينكه اين آيات ، يا راجع به دحو الارض است ، چنانچه در اخبار وارد شده و يا راجع به توسعه زمين از حيث كشت و زرع و جريان عيون و انهار است ، چنانچه در آيه بعد مى فرمايد : (أَخْرَجَ مِنْها ماءَها وَ مَرْعاها)(3) . (از زمين آب و چراگاه آن را بيرون آورد) و متعرض اصل خلقت زمين و مقدم و مؤخر بودن آن نيست .
و كلمه (اسْتَوى إلَى السَّماءِ) به معنى « تَوَجّه إلى تسوية السماء » است به قرينه (فَسَوّاهُنّ) ، و مراد از توجه ، تعلّق مشيّت و اراده حق به تسويه و راست نمودن و به پا داشتن آسمان هاست .
و (سَوّاهُنّ) ، يعنى « جعلهنّ سويّات و صنعهنّ مستويات » و « تسويه » به معنى مطلق صنع و عمل هم مى آيد و تعبير از سماوات به سماوات سبع (= هفتگانه) ، نه آن است كه حكماى قديم گفته اند كه آسمان ها هفت طبقه است و سطح مقعّر هر طبقه مماس با سطح محدّب طبقه ديگر است ، مانند پياز و براى هر يك كوكبى قائل شده اند ، كه قمر و عطارد و زهره و شمس و مرّيخ و مشترى و زحل باشد .
و نه اينكه بعضى ديگر توجيه نموده اند كه مراد از آسمان هاى هفتگانه كرات جوّيه و منظومه هاى شمسيه هستند ، زيرا كرات جوّيه و منظومه هاى شمسى تعدادشان بيش از اين هاست ، بلكه آنچه تا كنون كشف نشده نسبت به آنچه كشف شده نسبت كثير به قليل است و به هيچ وجه بر هفت تطبيق نمى شود و بايد علم آن را به خالق آن ها ارجاع كرد .
و ممكن است اين فضاى پهناور كه نهايتش را جز خدا نمى داند مشتمل بر هفت طبقه باشد كه طبقه اول ، همين آسمان پرستاره اى است كه ما مشاهده مى كنيم ، چنانچه از آيه شريفه (إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَة الْكَواكِبِ)(4) استفاده مى شود .
و امّا حقيقت اين طبقات هفتگانه مانند حقيقت عرش و كرسى و بيت المعمور و سدرة المنتهى و امثال اين ها بر ما مكشوف نيست و جز خداوند نمى داند و هر چه گفته شود رجم به غيب است .
و جمله (وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْء عَلِيمٌ) اشاره به مقام حكمت و علم است كه همه اين دستگاه آفرينش را از روى كمال علم و حكمت آفريده و كوچك ترين چيزى در آن بدون حكمت و مصلحت و بيجا و بى موقع نبوده است .
_________________________________________
[1] . تفسير البرهان : ج 1 ، ص 162 ، ح 1 ; عيون أخبار الرضا(عليه السلام) : ج 2 ، ص 15 ، ح29 ; تفسير الامام العسكرى (عليه السلام) : ص215 و بحار الأنوار : ج 3 ، ص 41 ، ح14.
[2] . آيا شما سخت تريد از جهت آفرينش يا آسمان ، كه خداى تعالى آن را بنا نمود ، سقف آن را برافراشت و آن را راست نمود ، و شب آن را تاريك و روز آن را بيرون آورد ، و زمين را پس از آن گسترش داد. سوره نازعات : آيات 27 ـ 30 .
[3] . سوره نازعات : آيه 31 .
[4] . ما آسمان نزديك [= پايين] را با ستارگان آراستيم. سوره صافات : آيه 6 .