آیه 26 : (إِنَّ اللهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ...)

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

 آیه 26 : (إِنَّ اللهَ لا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ماذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقِينَ)
ترجمه :
محققاً خدا حيا نمى كند(1) از اينكه هر مثلى بزند ، پشه باشد ، يا بالاتر از پشه ; ولى كسانى كه ايمان دارند مى دانند آن مَثَل درست است و از جانب پروردگارشان است ; و امّا كسانى كه كافرند مى گويند : خدا به اين مثل چه خواسته است؟ خداوند به مثل زدن بسيارى را گمراه و بسيارى را هدايت مى كند و گمراه نمى كند به مثل زدن ، مگر كسانى كه از فرمان حق بيرون رفته اند.

فضيلت حيا و استحيا
« استحيا » از حيا و شرم است و حيا از صفات حميده و اخلاق پسنديده است و اخبار در فضيلت آن بسيار است :
از حضرت صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« الحياء من الإيمان ، و الإيمان في الجنّة »(2) .
( حيا از ايمان و ايمان در بهشت است ) .
و نيز مى فرمايد :
« الحياء و العفاف و العيُّ ـ أعني عيَّ اللسان لا عيَّ القلب ـ من الإيمان »(3) .
( حيا و پاكدامنى و خوددارى از سخنى كه نمى داند ، از ايمان است ) .
و نيز فرمود :
« الحياء و الإيمان مقرونان في قرن ، فإذا ذهب أحدهما تبعه صاحبه »(4) .
( حيا و ايمان قرين يكديگرند ، اگر يكى از آن ها برود ديگرى هم دنبالش مى رود ) .
و نيز فرمود :
« لا إيمان لمن لا حياء له »(5) .
(براى كسى كه حيا ندارد ايمان نيست).

در معنى و  اقسام حيا
و مراد از « حيا » شرمندگى از ارتكاب چيزى است كه شرعاً و عقلاً يا عرفاً مذموم و زشت باشد . و امّا از چيزى كه قبح و زشتى نداشته باشد ; مانند سؤال از امور دينى و بيان حق و نحو اين ها ، خجلت و حيا مورد ندارد و خجلت در چنين موارد حماقت است نه حيا ، چنانچه از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« الحياء حياءان : حياء عقل ، و حياء حمق ، فحياء العقل هو العلم ، و حياء الحمق هو الجهل »(6) .
(حيا بر دو قسم است : حياى عقل و حياى حماقت ، حياى عقل حيايى است كه از روى دانش باشد و حياى حماقت حيايى است كه از روى جهل باشد) .
و حيا در مورد خداوند مانند ساير صفات انفعالى به معنى صدور آثار آن است ، زيرا تأثر براى خداوند محال است ، چون ذات مقدس او محل حوادث و عوارض و تأثرات واقع نمى شود .

نكته امثال قرآنى
و اينكه خداوند در اين آيه مى فرمايد خداوند حيا نمى كند از مثال زدن به پشه يا چيزهاى ديگر مانند عنكبوت و سگ و خر و نحو اين ها كه در آيات ديگر است ، چون آيه (كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً)(7) و آيه (كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً)(8) و آيه (كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ)(9) و غير اين ها ، براى اين است كه اين امثال براى بيان حقايق است و استحيا از بيان حقايق جهل و حمق است ، چنانچه گذشت .
و فرق بين حيا و استحيا اين است كه حيا بر آن حالت نفسانى باطنى اطلاق مى شود و استحيا عبارت از آثار ظاهرى حياست كه در خارج ظاهر مى شود .
و كلمه (ما) در (مَثَلاً ما) را بعضى از مفسرين زايد و براى تأكيد گرفته اند ، ولى در مقام خود ثابت شده ، چنانچه در مقدمه تفسير آلاء الرحمن بيان نموده كه در قرآن كلمه اى زايده نيست ، حتى « كاف » در (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ)(10) و« لا » در (لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ)(11) .

بيان معنى ( ما )
و بعضى گفته اند : (ما) نكره به معنى شىء و (بَعُوضَهً) بيان و تفسير آن است ; يعنى خداوند حيا نمى كند از اينكه مَثَل بزند به چيزى كه آن چيز پشه باشد .
و فرّاء(12) گفته : (ما) ، يعنى « ما بين » ; يعنى خداوند امتناع نكند كه مَثَل زند از ما بينِ بعوضه در صغر تا آنچه بالاى آن باشد .
و بعضى آن را ابهاميّه دانسته اند ; مانند « لأمر ما جدع قصير أنفه »(13) يعنى هر مثلى كه باشد .
و حق اين است كه (ما) براى تأكيد « مَثَل » است ; يعنى خداوند حيا نمى كند از مَثَل زدن ، چه آن مَثَل پشه باشد ، يا بالاتر از آن باشد .
و در (فَمَا فَوْقَهَا)دو احتمال برده مى شود : يكى فوقيت در كوچكى و پستى ; يعنى كمتر از بعوضه ، و ديگر فوقيت در بزرگى و معناى دوم اقرب است ; زيرا (بَعُوضَةً)حد اقل مثال شمرده شده . و « بعوضه » به معنى صغار البقّ ، يعنى پشه هاى ريز است .
(فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ) اهل ايمان مى دانند كه خداوند حكيم على الاطلاق است و همه كارهاى او از روى حكمت است و ضرب امثال او مستند به غرض حكيمانه است كه عبارت از تفهيم حقايق و تقريب آن ها به ذهن افراد انسان و عبرت و تنبّه آنان است .
و در مَثَل بايد كمال مناسبت بين مَثَل و مُمَثّل وجود داشته باشد ، و در امثله كه در لسان دانشمندان و ادباست واقعيت مَثَل منظور نيست و مجرد فرض كافى است ; ولى امثله [= مثال هاى] قرآنى در خارج هم واقعيت دارد ، چنانچه در گفتار ششم و همچنين در ذيل آيه شريفه (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً) متذكر شديم(14) .
و چون امثال براى تفهّم و عبرت و تنبّه است و مؤمنين اين مقصود را درك مى كنند ، موجب هدايت آنان مى گردد ; ولى كفار كه نظر به كوچكى و پستى امثال [= مثل ها] مى كنند و مقصود را درك نمى نمايند ، حمل بر سفاهت نموده و مى گويند : غرض از ذكر اين امثال چيست؟ و اين سخن موجب مزيد كفر و ضلالت آنان مى گردد و از اين جهت مى فرمايد : (يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي بِهِ كَثِيراً) ; يعنى ذكر امثال قرآن موجب هدايت مؤمنان و ضلالت كافران مى گردد ; و اينكه نسبت اضلال را به خود داده براى اين است كه كفار هنگام نزول اين امثال به قرآن استهزا مى كنند و اين وسيله زيادتى كفر و ضلالت آنان مى گردد .
و كلام در معنىِ هدايت و ضلالت در ذيل آيه شريفه (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ)(15) و آيه شريفه (هُدىً لِلْمُتَّقِينَ)(16) گذشت .
و حاصل مفاد آيه در مقام دفع دخل و ايرادى است كه منافقين و مشركين و اهل كتاب از يهود و نصارا نمودند ، كه قرآن داراى فصاحت و بلاغت نيست تا چه رسد معجزه باشد ، زيرا مشتمل بر امثال خسيسه و حقيره ، مانند عنكبوت و ذباب و كلب و حمار(17) و نحو اين هاست و جواب اين است كه ذكر امثال براى تفهيم حقايق و تقريب معانى بلند به فكر و ذهن افراد است و اين مطلب در كلمات و كتب حكما و دانشمندان و فصحا و بلغا و اشعار شعرا بسيار است ; مثلاً بر سستى چيزى به تار عنكبوت يا نقش بر آب مثل مى زنند ، يا حقارت چيزى را به ران ملخ نزد سليمان ، يا قطره به دريا ، يا زيره به كرمان بردن و نحو اين ها تشبيه مى كنند .
كتاب كَليله و دمنه و نحو آن را مورد مطالعه قرار دهيد و ببينيد سرتاسر آن حكايات و امثالى است كه به واسطه آن ، معانى لطيف و دقيق و حقايق بلند و عميقى را مكشوف و مبيّن داشته .
در معنىِ فاسق در قرآن و در اصطلاح شرع (وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفاسِقِينَ) مراد از « فاسقين » در قرآن مجيد كفار و معاندينند ، زيرا در آيه ديگر مى فرمايد : (أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ)(18) و در آيه بعد از اين آيه مى فرمايد : (وَ أَمَّا الَّذِينَ فَسَقُوا فَمَأْواهُمُ النّارُ كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها أُعِيدُوا فِيها وَ قِيلَ لَهُمْ ذُوقُوا عَذابَ النّارِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ)(19) .
و پيداست كه تكذيب كننده عذاب دوزخ ، كافر است .
و فاسق در اصطلاح مقابل عادل است و عادل در اصطلاح كسى را گويند كه از معاصى كبيره اجتناب كند و بر معاصى صغيره اصرار ننمايد و منافيات مروّت را مرتكب نشود و اين به واسطه ملكه عدالت و حالت خوفى است كه در قلب انسان از روى ايمان پيدا مى شود كه مانع از ارتكاب امور مذكوره است .
و معاصى كبيره ، معصيت هايى است كه در قرآن وعده آتش يا مطلق عذاب داده شده باشد و يا در اخبار معتبره وعده عذاب يا تصريح به كبيره بودن او شده باشد و يا در قرآن و اخبار معتبره آن را از معصيت كبيره اى ، اشد و سخت تر شمرده باشند ، مثل (الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)(20) ، و « الغيبة أشدّ من الزنا »(21) ، و « الكذب أشدّ من الشراب »(22) . و يا در نظر اهل شرع عظمت داشته باشد .
و ما در كتاب الكلم الطيب معاصى كبيره را تعديد [= شمارش] و تشريح نموده ايم(23) .
______________________________________________
[1] .  يعنى خداى سبحان براى اظهار حق شرم ندارد.
[2] .  كافى : ج 2 ، ص 106 ، ح1 ، و جامع السعادات : ج 2 ، ص 195.
[3] .  كافى : ج 2 ، ص 106 ، ح2  ، و جامع السعادات : ج 2 ، ص 195 . و در منبع اخير توضيح داده : « عى » به معنى « عى لسان » است ; يعنى خوددارى از كلامى است كه نمى داند ، نه « عى قلب » كه به معنى جهل است .
[4] .  كافى : ج 2 ، ص 106 ، ح4 و جامع السعادات : ج 2 ، ص 195.
[5] .  كافى : ج 2 ، ص 106 ، ح5  و جامع السعادات : ج 2 ، ص 195.
[6] .  كافى : ج 2 ، ص 106 ، ح6 و جامع السعادات : ج 2 ، ص 195.
[7] .  مَثَلِ عنكبوت است كه خانه براى خود مى گيرد (يعنى با آبِ دهانِ خود خانه اى براى خويش ساخته) . سوره عنكبوت : آيه 41 .
[8] .  مَثَلِ خرى است كه تعدادى كتاب بر او بار كنند . سوره جمعه : آيه 5 .
[9] .  مَثَلِ او مَثَلِ سگى است ; اگر او را برانى پارس مى كند و اگر هم او را واگذارى پارس مى كند. سوره اعراف : آيه 176 .
[10] .  سوره شورى: آيه 11.
[11] .  سوره قيامت : آيه 1.
[12] .  معاذ بن مسلم بن ابى ساره مشهور به فرّاء : اديب و نحوى مشهور و جزو اصحاب امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) مى باشد . خاندان وى از بزرگان و علماى خاندان شيعه در كوفه و خود وى نيز يكى از بزرگان و خواص اصحاب امام صادق (عليه السلام) و نيز فقيه و عالم زمان خود بود كه در مسجد مى نشست و براى مردم فتوا مى داد . على بن حمزه كسايى ، يكى از قرّاء سبعه ، علم قرائت و ادبيات را نزد او آموخته است و خود فرّاء نيز به قرائات مختلف آشنا بود . وى عمرى طولانى داشت و در سال 187 يا 190 هجرى از دنيا رفت . موسوعة طبقات الفقهاء ، ج 2 ، ص 538 .
[13] .  مثلى است ، در مورد شخصى به كار مى رود كه براى رسيدن به هدفش از هر وسيله اى استفاده مى كند و عبارت بالا بدين معناست كه شخصى بينى خود را بريد تا ديگرى را متهم كند . ر . ك : المنجد « فرائد الأدب » ، واژه « لأمر » .
[14] .  ر . ك : همين تفسير ، ج 1 ، ص 131 و همين جلد ، ص 187 .
[15] .  ر . ك : همين تفسير ، ج 1 ، ص 234 .
[16] .  ر . ك : همين تفسير ، ج 1 ، ص 263 .
[17] .  ذباب : مگس. كلب : سگ. حمار : الاغ .
[18] .  آيا كسى كه مؤمن است مثل كسى است كه فاسق باشد ؟ ! نه ، هرگز اين ها مساوى نيستند. سوره سجده : آيه 18 .
[19] .  امّا كسانى كه فاسقند جايگاه آن ها آتش است ، هرگاه بخواهند از آتش خارج گردند به آن بازگردانيده مى شوند و گفته شود عذاب آتش را بچشيد ، آن آتشى را كه تكذيب مى نموديد . همان : آيه 20 .
[20] .  فتنه و فساد سخت تر از قتل است. سوره بقره : آيه 191 .
[21] .  غيبت كردن ، از زنا هم بدتراست. امالى طوسى : ص 537 ، ح1162 ; الخصال : ص 64 و بحار الأنوار : ج 72 ، ص 222 .
[22] .  دروغ گفتن ، از شراب خوارى هم بدتراست. كافى : ج 2 ، ص 338 ، ح3 و بحار الأنوار : ج  9 ، ص 236 ، ح 3 . در كتب حديثى به صورت « الكذب شرٌّ من الشراب » آمده است .
[23] .  الكلم الطيب ، كتاب العمل الصالح : ص 27 ـ 37 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page