آیه 22 : (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً....)

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

آیه 22 : (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا للهِِ أَنْداداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)

ترجمه :
آن خدايى كه زمين را براى [شما] بستر و آسمان را سقف قرار داد و فرو فرستاد از آسمان آب را و بيرون آورد به واسطه آب از ميوه ها روزى شما را ، پس براى خدا شريك و ضد قرار ندهيد و حال آنكه شما مى دانيد.
مقام اول : در بيان اقسام عوالم و مخلوقات :

عوالم وجود و مخلوقات حق جلّ و علا بر چند قسمند :
1 . عالم عقول ، كه عبارت است از : عالم مجردات ، موجوداتى كه نه ذاتاً احتياج به ماده دارند و نه فعلاً ، و تمام كمالات اين موجودات بالفعل است نه بالقوّه .
2 . عالم نفوس است ، كه موجودات اين عالم ذاتاً مجرد از ماده هستند ، ولى در مقام فعل احتياج به ماده دارند ; مانند نفوس انسان ; و كمالات اين دسته بالقوّه است .
3 . عالم صور ، كه موجودات اين عالم داراى صورت صرفه خالى از ماده مى باشند ; مانند مُثُل افلاطون و مُثُل برزخيه و قالب مثالى و ممكن است عده اى از ملائكه از اين قبيل باشند .
4 . عالم اعراض ، كه بدون موضوع تحقق پذير نيست ; مانند الوان و اشكال و هيئات و افعال و صفات .
5 . عالم اجسام ، كه موجودات اين عالم مركب از ماده و صورت هستند ، زيرا ماده بدون صورت تحقق پذير نيست .
عالم اجسام نيز دو قسم است : عالم علوى و عالم سُفلى .
عالم علوى ، عبارت از كرات سماوى از شمس و قمر و كواكب و منظومات شمسى و مى توان گفت كه كليه اين كواكب و ثوابت و سيارات كه در جوّ مشاهده مى شود عبارت است از : آسمان اول يا آسمان دنيا ، به دليل آيه شريفه (إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَة الْكَواكِبِ)(1) و آيه شريفه (وَزَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ)(2) . پس مراد از سماء جهت علو است و دنيا آن قسمت از فضاست كه نزديك كره زمين است .
و عالم سفلى كه عبارت از همين كره زمين و هر چه در آن است مى باشد ، از انسان ، حيوان ، نبات [= گياه] و كوه ها و بيابان ها و درياها و موجودات ديگر زمينى .
مقام دوم : در چگونگى خلقت زمين :
خداوند متعال از روى حكمت بالغه خود ، زمينى كه ما در آن زندگى مى كنيم و يكى از هزاران سيارات است كه در اين فضاى وسيع شناور است طورى خلقت فرموده كه مناسب براى سكونت و زندگى انسان و حيوانات ديگر باشد . فاصله بين زمين و خورشيد طورى است كه حرارت زمين به ميزان معتدلى است ، نه بسيار سرد است كه سبب انجماد همه موجودات شود و نه بسيار گرم كه سكونت در آن غير قابل تحمّل باشد .
زمين را هوا فرا گرفته كه انسان و حيوانات و نباتات بتوانند تنفّس كنند . گردش زمين به دور خود و خورشيد به سرعتى است كه شب و روز متعادل و فصول مختلفى به وجود آمده كه فقدان هر كدام كافى است كه قسمتى از زندگى مختل شود . شب را براى استراحت و روز را روشن براى فعاليت و كار آفريد ، چنان كه در آيه شريفه مى فرمايد : (قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياء أَفَلا تَسْمَعُونَ * قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْل تَسْكُنُونَ فِيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ * وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)(3) .
موضوع ديگرى كه بايد دانسته شود ، قرآن مجيد در وصف و تعداد آسمان ها در آيات متعدّد ، تعداد آن ها را هفت دانسته ، چنان كه در آيات زير به آن اشاره شده است :
(وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً)(4) .
( يعنى خدا بالاى سر شما بنا كرد هفت آسمان محكم ) .
(الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَموات طِباقاً)(5) .
( يعنى خدا آن خدايى است كه هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد ) .
(أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللهُ سَبْعَ سَموات طِباقاً)(6) .
( يعنى آيا نمى بينيد كه چگونه خدا هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد؟ ) .
(ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلاَْرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ * فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَموات فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى فِي كُلِّ سَماء أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ)(7) .
( يعنى سپس قصد آفرينش آسمان را نمود و حال آنكه آسمان دودى بود ، پس به آسمان و زمين فرمود : بياييد (منظم شويد) از روى ميل يا از روى اكراه ، گفتند : آمديم از روى ميل . پس خداوند هفت آسمان را در دو روز با استحكام بساخت (= آفريد) و كار هر آسمانى را در آن وحى فرستاد (= مقرّر فرمود)و آسمان نزديك را به چراغ ستارگان زينت داد و ستارگان را وسيله حفظ از شياطين و ساير آفات قرار داد ، اين تقدير خداوند غالب داناست ) .
و از آيات فوق درباره آسمان و زمين از نظر قرآن امور زير استفاده مى شود :
1 . آنكه آسمان ها هفت است و نمى توان هفت آسمان را بر كرات جوّيه اطلاق كرد ، زيرا كرات آسمان ها از هفتاد هزار هم متجاوز است و بعضى از آن ها را هم نمى توان تخصيص داد .
2 . اينكه تمام كرات جويّه در آسمان اول هستند و حركت آن ها در فضاى آسمان اول است و مدارى كه سيارات در آن در حركتند « فلك » ناميده مى شود ، چنان كه در قرآن آمده : (وَ كُلٌّ فِي فَلَك يَسْبَحُونَ)(8) .
3 . خورشيد هم متحرك است ، چنان كه از آيه فوق استفاده مى شود .
4 . اينكه آسمان هفت گانه ماده اوليه اش از دخان است ، چنان كه ماده اوليه زمين خاك . و مسلّماً دخان [= دود] از هوا لطيف تر و روز قيامت هر كدام از زمين و آسمان به اصل خود برمى گردند .
5 . مسلّماً آسمان هاى هفتگانه طبقاتى هستند كه بعضى فوق بعضى قرار گرفته و همه داراى جسمند ، اگر چه از موادى لطيف باشند ، زيرا چيزى كه مجرد از ماده و صورت باشد مكان ندارد .
مقام سوم : در بيان ( و أَنزَلَ من السَماءِ ماءً ) :
جمله (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً)(9) عطف بر جمله (جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ)است .

كيفيت نزول باران
در نزول باران سه شرط بايد جمع باشد :
1 . اسباب طبيعى ، كه عبارت از بخار آب است كه از درياها متصاعد شده و در فواصلى از زمين به علّت برودت هوا به شكل ابر در مى آيد و توسط وزش بادها اين ابرها به نقاط مختلف رانده شده و به صورت قطره هاى باران به زمين مى ريزد .
2 . اسباب باطنيه ، كه از جمله آن هاست ملائكه موكل باران و ابر و غيره ، چنان كه از اخبار استفاده مى شود ، همين ملائكه اند كه به امر حق سبب تصاعد بخار و حركت ابر و تقاطر(10) و ريزش باران هستند .
3 . اراده و مشيّت پروردگار عالم ، كه سبب حقيقى نزول باران است و التفات به همين معناست كه در بسيارى از آيات قرآنى انزال باران به خدا نسبت داده شده .
و با توجه به اينكه افعال خداى متعال همه از روى حكمت و مصلحت مى باشد ، براى نزول باران هم حِكَم و مصالح بى شمارى است كه ذكر آن ها سبب اطاله كلام مى شود .
و نظير باران است علوم و معارف الهيه كه توسط انبيا و اوليا و علما بر دل هاى مردم نازل گرديده و موجب سعادت دنيا و آخرت آنان مى باشد .
مقام چهارم : در بيان جمله ( فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ ) :
اين جمله تفريع بر جملات قبل است ، زيرا اخراج ثمره(11) متوقف بر وجود زمين و طلوع آفتاب و ساير كواكب و نزول باران مى باشد كه با فقدان هر كدام عمل اخراج مختل خواهد بود .
حكم و مصالحى كه خداى تعالى در اشجار و اثمار قرار داده احصايش از حيطه و قدرت بشر خارج است(12) و آنچه در فوايد ثمرات و فواكه و نباتات(13)در كتب مختلف ذكر شده ، يكى از هزاران فوايدى است كه حضرت حق جلّ و علا بر آن ها مترتب نموده است ، زمين را همچون مادرى شيرده آفريده كه اشجار و نباتات مانند اطفال به واسطه ريشه هاى خود از آن تغذّى [= تغذيه] نمايند و به قول سعدى : فرّاش باد صبا را فرمود تا فرش زُمرُّدين بگستراند و دايه ابر بهارى را فرمود تا بنات نبات را در مهد زمين بپروراند .
و خلاصه هر چه براى زندگى موجودات زمين لازم بود به صورت هاى مختلف از دل خاك بيرون آورد ، تا روزىِ آنان مهيّا باشد و همه را مأمور ساخت كه دست به دست هم دهند و غذاهاى گوناگون براى شما (بنى آدم) آماده كنند .
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند***تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
اختصاص روزى در آيه به انسان ، براى اثبات وجوب عبادت حقّ است كه در صدر آيه(14) به آن امر فرموده است .

آیه 22 : (الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَأَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ فَلا تَجْعَلُوا للهِِ أَنْداداً وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)

ترجمه :
آن خدايى كه زمين را براى [شما] بستر و آسمان را سقف قرار داد و فرو فرستاد از آسمان آب را و بيرون آورد به واسطه آب از ميوه ها روزى شما را ، پس براى خدا شريك و ضد قرار ندهيد و حال آنكه شما مى دانيد.
مقام اول : در بيان اقسام عوالم و مخلوقات :

عوالم وجود و مخلوقات حق جلّ و علا بر چند قسمند :
1 . عالم عقول ، كه عبارت است از : عالم مجردات ، موجوداتى كه نه ذاتاً احتياج به ماده دارند و نه فعلاً ، و تمام كمالات اين موجودات بالفعل است نه بالقوّه .
2 . عالم نفوس است ، كه موجودات اين عالم ذاتاً مجرد از ماده هستند ، ولى در مقام فعل احتياج به ماده دارند ; مانند نفوس انسان ; و كمالات اين دسته بالقوّه است .
3 . عالم صور ، كه موجودات اين عالم داراى صورت صرفه خالى از ماده مى باشند ; مانند مُثُل افلاطون و مُثُل برزخيه و قالب مثالى و ممكن است عده اى از ملائكه از اين قبيل باشند .
4 . عالم اعراض ، كه بدون موضوع تحقق پذير نيست ; مانند الوان و اشكال و هيئات و افعال و صفات .
5 . عالم اجسام ، كه موجودات اين عالم مركب از ماده و صورت هستند ، زيرا ماده بدون صورت تحقق پذير نيست .
عالم اجسام نيز دو قسم است : عالم علوى و عالم سُفلى .
عالم علوى ، عبارت از كرات سماوى از شمس و قمر و كواكب و منظومات شمسى و مى توان گفت كه كليه اين كواكب و ثوابت و سيارات كه در جوّ مشاهده مى شود عبارت است از : آسمان اول يا آسمان دنيا ، به دليل آيه شريفه (إِنّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَة الْكَواكِبِ)(1) و آيه شريفه (وَزَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ)(2) . پس مراد از سماء جهت علو است و دنيا آن قسمت از فضاست كه نزديك كره زمين است .
و عالم سفلى كه عبارت از همين كره زمين و هر چه در آن است مى باشد ، از انسان ، حيوان ، نبات [= گياه] و كوه ها و بيابان ها و درياها و موجودات ديگر زمينى .
مقام دوم : در چگونگى خلقت زمين :
خداوند متعال از روى حكمت بالغه خود ، زمينى كه ما در آن زندگى مى كنيم و يكى از هزاران سيارات است كه در اين فضاى وسيع شناور است طورى خلقت فرموده كه مناسب براى سكونت و زندگى انسان و حيوانات ديگر باشد . فاصله بين زمين و خورشيد طورى است كه حرارت زمين به ميزان معتدلى است ، نه بسيار سرد است كه سبب انجماد همه موجودات شود و نه بسيار گرم كه سكونت در آن غير قابل تحمّل باشد .
زمين را هوا فرا گرفته كه انسان و حيوانات و نباتات بتوانند تنفّس كنند . گردش زمين به دور خود و خورشيد به سرعتى است كه شب و روز متعادل و فصول مختلفى به وجود آمده كه فقدان هر كدام كافى است كه قسمتى از زندگى مختل شود . شب را براى استراحت و روز را روشن براى فعاليت و كار آفريد ، چنان كه در آيه شريفه مى فرمايد : (قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللهِ يَأْتِيكُمْ بِضِياء أَفَلا تَسْمَعُونَ * قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللهُ عَلَيْكُمُ النَّهارَ سَرْمَداً إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْل تَسْكُنُونَ فِيهِ أَ فَلا تُبْصِرُونَ * وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ)(3) .
موضوع ديگرى كه بايد دانسته شود ، قرآن مجيد در وصف و تعداد آسمان ها در آيات متعدّد ، تعداد آن ها را هفت دانسته ، چنان كه در آيات زير به آن اشاره شده است :
(وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً)(4) .
( يعنى خدا بالاى سر شما بنا كرد هفت آسمان محكم ) .
(الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَموات طِباقاً)(5) .
( يعنى خدا آن خدايى است كه هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد ) .
(أَ لَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللهُ سَبْعَ سَموات طِباقاً)(6) .
( يعنى آيا نمى بينيد كه چگونه خدا هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد؟ ) .
(ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلاَْرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ * فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَموات فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحى فِي كُلِّ سَماء أَمْرَها وَ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَ حِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ)(7) .
( يعنى سپس قصد آفرينش آسمان را نمود و حال آنكه آسمان دودى بود ، پس به آسمان و زمين فرمود : بياييد (منظم شويد) از روى ميل يا از روى اكراه ، گفتند : آمديم از روى ميل . پس خداوند هفت آسمان را در دو روز با استحكام بساخت (= آفريد) و كار هر آسمانى را در آن وحى فرستاد (= مقرّر فرمود)و آسمان نزديك را به چراغ ستارگان زينت داد و ستارگان را وسيله حفظ از شياطين و ساير آفات قرار داد ، اين تقدير خداوند غالب داناست ) .
و از آيات فوق درباره آسمان و زمين از نظر قرآن امور زير استفاده مى شود :
1 . آنكه آسمان ها هفت است و نمى توان هفت آسمان را بر كرات جوّيه اطلاق كرد ، زيرا كرات آسمان ها از هفتاد هزار هم متجاوز است و بعضى از آن ها را هم نمى توان تخصيص داد .
2 . اينكه تمام كرات جويّه در آسمان اول هستند و حركت آن ها در فضاى آسمان اول است و مدارى كه سيارات در آن در حركتند « فلك » ناميده مى شود ، چنان كه در قرآن آمده : (وَ كُلٌّ فِي فَلَك يَسْبَحُونَ)(8) .
3 . خورشيد هم متحرك است ، چنان كه از آيه فوق استفاده مى شود .
4 . اينكه آسمان هفت گانه ماده اوليه اش از دخان است ، چنان كه ماده اوليه زمين خاك . و مسلّماً دخان [= دود] از هوا لطيف تر و روز قيامت هر كدام از زمين و آسمان به اصل خود برمى گردند .
5 . مسلّماً آسمان هاى هفتگانه طبقاتى هستند كه بعضى فوق بعضى قرار گرفته و همه داراى جسمند ، اگر چه از موادى لطيف باشند ، زيرا چيزى كه مجرد از ماده و صورت باشد مكان ندارد .
مقام سوم : در بيان ( و أَنزَلَ من السَماءِ ماءً ) :
جمله (وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً)(9) عطف بر جمله (جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ)است .

كيفيت نزول باران
در نزول باران سه شرط بايد جمع باشد :
1 . اسباب طبيعى ، كه عبارت از بخار آب است كه از درياها متصاعد شده و در فواصلى از زمين به علّت برودت هوا به شكل ابر در مى آيد و توسط وزش بادها اين ابرها به نقاط مختلف رانده شده و به صورت قطره هاى باران به زمين مى ريزد .
2 . اسباب باطنيه ، كه از جمله آن هاست ملائكه موكل باران و ابر و غيره ، چنان كه از اخبار استفاده مى شود ، همين ملائكه اند كه به امر حق سبب تصاعد بخار و حركت ابر و تقاطر(10) و ريزش باران هستند .
3 . اراده و مشيّت پروردگار عالم ، كه سبب حقيقى نزول باران است و التفات به همين معناست كه در بسيارى از آيات قرآنى انزال باران به خدا نسبت داده شده .
و با توجه به اينكه افعال خداى متعال همه از روى حكمت و مصلحت مى باشد ، براى نزول باران هم حِكَم و مصالح بى شمارى است كه ذكر آن ها سبب اطاله كلام مى شود .
و نظير باران است علوم و معارف الهيه كه توسط انبيا و اوليا و علما بر دل هاى مردم نازل گرديده و موجب سعادت دنيا و آخرت آنان مى باشد .
مقام چهارم : در بيان جمله ( فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ ) :
اين جمله تفريع بر جملات قبل است ، زيرا اخراج ثمره(11) متوقف بر وجود زمين و طلوع آفتاب و ساير كواكب و نزول باران مى باشد كه با فقدان هر كدام عمل اخراج مختل خواهد بود .
حكم و مصالحى كه خداى تعالى در اشجار و اثمار قرار داده احصايش از حيطه و قدرت بشر خارج است(12) و آنچه در فوايد ثمرات و فواكه و نباتات(13)در كتب مختلف ذكر شده ، يكى از هزاران فوايدى است كه حضرت حق جلّ و علا بر آن ها مترتب نموده است ، زمين را همچون مادرى شيرده آفريده كه اشجار و نباتات مانند اطفال به واسطه ريشه هاى خود از آن تغذّى [= تغذيه] نمايند و به قول سعدى : فرّاش باد صبا را فرمود تا فرش زُمرُّدين بگستراند و دايه ابر بهارى را فرمود تا بنات نبات را در مهد زمين بپروراند .
و خلاصه هر چه براى زندگى موجودات زمين لازم بود به صورت هاى مختلف از دل خاك بيرون آورد ، تا روزىِ آنان مهيّا باشد و همه را مأمور ساخت كه دست به دست هم دهند و غذاهاى گوناگون براى شما (بنى آدم) آماده كنند .
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند***تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
اختصاص روزى در آيه به انسان ، براى اثبات وجوب عبادت حقّ است كه در صدر آيه(14) به آن امر فرموده است .

مقام پنجم : در بيان جمله ( فَلا تَجْعَلُوا للهِِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ )([15]) :

اين جمله به جمله (اعْبُدُوا رَبَّكُمُ) صدر آيه [قبل] متصل است و تقدير آن اين است كه پروردگارتان را عبادت كنيد و براى او شريك قرار ندهيد و جملات وسط آيه ادلّه و براهين واضحه است بر دو جمله صدر و ذيل آيه كه اساس اعتقادات بشر مى باشد ، چنان كه جميع مذاهب باطله ، يا در عبادت پروردگار قاصرند و يا در عبادت او شريك و ندّى آوردند كه ما ذيلاً به طور فهرست به دوازده دسته از فِرَق مذكوره اشاره مى كنيم :

اقسام مشركين
طايفه اول : دهريون مى باشند كه منكر مبدأ و معادند و معتقدند كه (وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ)(16) .
طايفه دوم : طبيعيون ، كه مبدأ موجودات عالم را طبيعت بدون شعور مى دانند .
طايفه سوم : ثنويه ، كه قائل به يزدان و اهرمن ، يعنى پروردگار خيرات و شرور مى باشند .
طايفه چهارم : عده اى از فلاسفه ، كه قائل به وجود مبدأ واجب الوجود هستند ، لكن با عقول ناقص خودشان بدون اينكه از پيغمبران استفاده كنند در ذات و صفات و افعال خدا معتقدات فاسده دارند .
طايفه پنجم : صابئين هستند كه معتقدند بهشت هست و ادريس پيغمبر است ; ولى ستارگان را عبادت مى نمايند ، به شرحى كه در ملل و نحل مسطور است .
طايفه ششم : عبده اوثان و بت پرست ها مى باشند و اين دسته اقدم مذاهب باطله مى باشند و از زمان نوح بوده اند ، چنانچه در سوره نوح : (وَ لا تَذَرُنَّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً)(17) اشاره به وجود كسانى است كه بت هاى ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را مى پرستيده اند و اين طايفه هم به دسته هاى زيادى منقسمند ، عده اى معتقد به وجود خدا و ملائكه هستند و آن ها را داراى صورى مى دانند كه از ما محجوب است و براى هر كدام صورتى از طلا و نقره و جواهرات تراشيده و آن ها را عبادت مى كنند . عده اى ديگر كواكب را مؤثر در عالم دانسته و آن ها را عبادت مى كنند و چون اغلب ستارگان پنهان هستند ، صورى براى آن ها ساخته و به جاى آن ها عبادت مى كنند .
طايفه هفتم : كسانى هستند كه معتقدند خدا در بدن انسان يا حيوانى حلول مى كند و آن انسان يا آن حيوان را عبادت مى كنند ، كه آنان را « حلوليه » نامند .
طايفه هشتم : كسانى هستند كه مظاهر الهيه را عبادت مى كنند و مى گويند چون خدا غيب الغيوب بوده و نمى توان او را ديد و توجه به او كرد ، هر مخلوقى كه مظهر اتمّ او باشد در عبادت بايد به او توجه نمود ، مانند مجوس كه آتش را مظهر اتمّ خدا مى دانند و غلات كه امير المؤمنين(عليه السلام) را مظهر اتمّ خدا مى دانستند و كسانى كه انبيا و اوليا و ائمّه(عليهم السلام) و يا مرشد و قطب(18) را از نظر اينكه مظهريت خدا را دارند عبادت كنند ، يا در عبادت به آن ها توجه داشته باشند داخل در اين طايفه مى باشند .
طايفه نهم : كسانى هستند كه معتقدند خدا آنان را امر به عبادت بعضى اشخاص نموده و در عبادت آن ها امتثال امر خدا را كرده اند .
طايفه دهم : كسانى هستند كه بعضى اشخاص را قبله قرار داده ، خدا را عبادت مى كنند ، يا بعضى مخلوقات را واسطه در عبادت مى دانند .
البته شرك اين ده طايفه مذكور ، شرك عبادتى و شرك افعالى است .
طايفه يازدهم : اشاعره(19) هستند ، كه صفات خداوند را زايد بر ذات مى دانند و ايشان شرك صفاتى دارند .
طايفه دوازدهم : كسانى هستند كه شرك ذاتى دارند و آنچه محقق است هيچ كس داراى چنين عقيده اى نبوده ، جز ابن كمونه(20) شاگرد افلاطون منسوب به اين شرك مى باشد(21) .
قوله تعالى : (وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ) ; يعنى شما مى دانيد كه احدى از شركا قدرت ندارند كه آسمان را بنا [= سقف] و زمين را فراش (= بستر ) قرار دهند و نمى توانند نسبت به انزال باران و اخراج ثمرات از زمين و خلقت رزق اقدام كنند ، پس چرا آن ها را عبادت كرده و شريك حق مى دانيد.
___________________________________________________
[1] .  ما آسمان نزديك را به آرايش ستارگان آراستيم. و در معناى ديگر : ما آسمان نزديك [=پايين] را با ستارگان آراستيم. سوره صافات : آيه 6 .
[2] .  آسمان نزديك را به چراغ هاى ستارگان زينت داديم. سوره فصلت : آيه 12 .
[3] .  يعنى بگو : [به من] خبر دهيد كه اگر خداى عالم شب شما را طولانى كرده بود تا روز قيامت ، كدام خدايى غير از خدا بود كه براى شما روشنى بياورد ، آيا گوش شنوا نداريد؟ بگو : [به من خبر دهيد] آيا مى فهميد اگر خدا روز را بر شما طولانى كرده بود تا روز قيامت ، چه كسى بود كه شب را براى شما بياورد كه در آن استراحت كنيد ، آيا چشم بينا نداريد؟ از رحمت هاى پروردگار اين است كه شب و روز را براى شما آفريد كه در آن زندگى كنيد و از فضل خدا كسب فيض كنيد و شايد كه شما شكرگزار حق باشيد. سوره قصص : آيه 71 ـ 73 .
[4] .  سوره نبأ : آيه 12.
[5] .  سوره ملك : آيه 3.
[6] .  سوره نوح : آيه 15.
[7] .  سوره فصلت : آيه 11 ـ 12.
[8] .  خورشيد و ماه ( سيارات و ثوابت ) در مدار خود در حركت هستند. سوره يس : آيه 40.
[9] .  و فرو فرستاد از آسمان آب را.
[10] .  چكيدن به صورت قطره قطره.
[11] .  بيرون آوردن يا پرورش ميوه.
[12] .  يعنى ، حِكَم و مصالحى كه خداى تعالى در درختان وميوه ها قرارداده شمار وحسابش از درك و توان بشر خارج است .
[13] .  ميوه ها وگياهان.
[14] .  مراد آيه قبل ( يا أيُّها النّاسُ اعبُدُوا رَبَّكُم ) مى باشد .
[15] .  پس براى خدا شريك و ضد قرار ندهيد و حال آنكه شما مى دانيد.
[16] .  هلاك نمى كند ما را مگر دهر. به معناى ديگر : و هلاك نمى كند ما را مگر روزگار. سوره جاثيه : آيه 24 .
[17] . زنهار ، خدايان خود را رها مكنيد ، و نه « وَدّ » را واگذاريد و نه « سُواع » و نه « يَغُوث » و نه « يَعُوق » و نه « نَسر » را. سوره نوح : آيه 23 .
[18] .  قُطْب : در اصطلاح تصوّف ; مرشد واجب الإطاعت.
[19] .  براى آشنايى مختصر با اين فرقه ر . ك : همين تفسير ، ج 1 ، ص 207 .
[20] .  سعد بن منصور مشهور به ابن كمونه : حكيم ، اديب ، فيلسوف ، چشم پزشك و متكلم مشهور قرن هفتم هجرى است . شهرت وى در ميان فيلسوفان مسلمان به خاطر شبهاتى است كه در باب توحيد به او نسبت مى دهند ، لذا آثار فلسفى او چندان مورد توجه واقع نشده است . وى را فردى اديب ، فيلسوف ، منطقى و رياضى دان دانسته اند كه طالبان علم به سوى او روى مى آوردند . ابن كمونه با دانشمندان و فلاسفه زمان خود همچون خواجه نصير طوسى رابطه و مكاتبه داشته و رساله اى حاوى پرسش هاى وى از خواجه نصير و پاسخ هاى خواجه به جاى مانده است . از اين جريان مى توان فهميد كه وى به رغم آنكه از نظر برخى مطرود بوده ، دانشمندان معاصرش به وى به ديده اعتنا مى نگريستند . در حالى كه بسيارى او را يهودى مى دانند ، برخى نيز به استناد نوشته هايش كه حاوى درود بر پيامبر و خاندان نبوت است وى را مسلمان مى دانند . برخى نيز ابن كمونه را « شيطان الحكماء » لقب داده اند . عده اى از دانشمندان شيعه كتاب هايى در رد عقايد او نوشته اند . وى در سال 682 هجرى درگذشت . دائرة المعارف بزرگ اسلامى ، واژه « ابن كمونه » .
[21] .  حكما براى اثبات توحيد واجب الوجود گفته اند كه اگر دو واجب باشد كه در وجوب وجود مشترك باشند حتماً هر كدام مركب از « ما به الاشتراك » و « ما به الامتيازى » مى باشند و تركيب در ذات واجب الوجود محال است. پس واجب الوجود يكى است.
ابن كمونه اشكال كرده است كه ممكن است دو واجب الوجود باشند كه من جميع الجهات مغاير و مخالف يكديگر باشند; مانند اعراض كه فقط در اسم عرضيت با هم شريكند ، ولى ما به الاشتراكى در آن ها نيست ، پس نه تركيب لازم آيد و نه احتياج ، چنان كه حكيم سبزوارى گويد :
هويّتان بتمام الذّات قد***خالفتا بابن الكمونة استند
و جواب از اين شبهه داده اند كه با توجه به اصالت وجود و اينكه واجب الوجود وجودش زايد بر ذاتش نيست ، بر خلاف اعراض و ممكنات كه وجودشان طارى و عارض بر ماهيتشان مى باشد. پس اگر متعدد باشد لابد در وجوب وجود شريكند و چون داراى « ما به الاشتراك » هستند لاعلاج [= به ناچار] « ما به الامتيازى » هم دارند و مركب از ما به الاشتراك و ما به الامتياز مى شوند.
و تحقيق در كلام ، اينكه حق تبارك و تعالى صرف الوجود و بحت الوجود است و ماهيت او هم عين وجود اوست و صرف وجود ضد براى او تعقل نمى شود ، چون ضد وجود ، يا عدم است ، يا ماهيت . عدم نقيض وجود است و اجتماع نقيضين محال و ممتنع الوجود است ، نه واجب الوجود. و ماهيت هم ، چون نسبتش به وجود و عدم مساوى است ، براى اينكه موجود شود احتياج به علّت دارد ، نمى تواند واجب الوجود باشد ، لذا تعدد در واجب الوجودى قابل تعقل نيست. ( مؤلف ) .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page