اشارات :: دی 1384، شماره 80
سید محمود طاهری
مسیح برای چشمان ما میدید و برای گوشهای ما میشنید. او گفتههای خاموشِ ما را به زبان میآورد.
با گامهای رو به آسمانش که بر تپهها گام برمیداشت، گُلهای لطیف، پاهایش را دربر میگرفتند. در آوایش خنده تندر و اشک باران و پایکوبی درختان و باد، گرد هم آمده بودند.
بر زمین بود؛ اما از آسمان. همو بود که میگفت:
«خوشا مهربانان که به زودی از لطف و مهر خویش آرام یابند! خوشا پاکدلان که با خداوند یکی خواهند شد! خوشا بخشندگان که بر آنها رحمت آورده خواهد شد.»
سلام بر تو ای مسیح!
پروردگارت، چنان مقدس و آسمانیات میخواست که بیواسطه پدر، و با دست خود، نقش زیبای تو را کشید و چنان با خویش یگانهات دید که «کلمةُ اللّه»ات نامید.
ای مسیح آسمانی!
به راستی ـ جز تو ـ کدام کودک گهوارهنشین، تاج نبوت بر سر گرفت؟!
«طفل را در مَهد پیغمبر کند وز همه پیرانْش بالغتر کند»
و غیر از تو، کدامین طفل شیرخواره در گهواره لب به سخن گشود و از همان آغاز، جهانیان را به ضیافت مائدههای آسمانی خویش فراخواند و اینگونه صَلا در داد که:
«اِنّی عَبْدُ اللّهِ ءآتانِیَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّاً؛ به درستی که من بنده خدایم؛ او مرا کتاب آسمانی داده است و مرا مقام پیامبری بخشیده است».
در همان زمان، از نماز برایمان سخن گفته بودی؛
اما نه آن نماز که در آن، بیتفاوتی و بیخبری از احوال مردم نهفته باشد؛ که نمازی همراه با توجه به خلق: «وَ أَوْصانِی بالصلوة والزکاة...»
با ما از حرمت (پدر و مادر) و نیکی به آنان نیز سخن گفتی: «وَ بَرّاً بِوالِدَتی».
مسیح!
چقدر دلگرممان کردی، آنگاه که والاترین هدیه را به ما دادی و فرمودی: «اگر شما هم ایمان داشته باشید و شک نکنید، کارهایی که من کردهام، شما هم میتوانید و بلکه بیشتر».
و به ما باوراندی که ما نیز میتوانیم، «مسیحا نفس» شویم و پای در جای پای نبوت بگذاریم. باری:
«فیض روُحُ القُدُس ار باز مدد فرماید دیگران نیز کنند آنچه مسیحا میکرد»
متن ادبی «مسیح آسمانی»
- بازدید: 2587