اشارات :: دی 1385، شماره 92
شیما اصغری
آسمان میگفت و من میشنیدم: مسیح، متولد شد!
و تولد لبخندش، شکوه خنده را بر لبهای شکوفه نشاند!
زمین میگفت و من میشنیدم: مسیح، متولد شد!
و تولد چشمهایش، چشمهای ستاره را تا همیشه روشن کرد...!
آری! مسیح متولد شد و همه، این خبر را شنیدند؛ شنیدند که ستارهای دنبالهدار، در وسعتِ زمین چرخید و چرخید تا شکوهِ معجزه را نمایان کرد!
و معجزه، آن چشمهایی بود که حقارت خویش را
در امتدادِ نورانیِ آن ستاره دید و بر زبان جاری کرد؛ با بانگ بلندِ فریاد!
فریاد زد که آری مسیح؛ مسیح متولد شد!
... تا آمدن دوباره مسیح علیهالسلام
اکنون هزاران سال از میلادِ مسیح گذشته است و این آسمانِ درخشنده، هنوز هم ستارههای دنبالهدارش را به صلیب میکشاند!
و صلیب سرخ جهانی را برای دلخوشیِ ستارهای هم که شده، تأسیس میکند؛
اما ستاره همچنان بر صلیب سیاه شب کشیده خواهد شد!
و ماه همچنان در دریچه تنگی از انعکاس آب خواهد ماند!
و صدای شیرین آزادی، همچنان زیر لبهای به ارسات کشیده انسان، زمزمه خواهد شد؛
تا آن زمان که حضور عیسی مسیح،
نه فقط در صلیبهای به گردن آویخته،
یاد در کلیساهای مجلل و کریسمسهای باشکوه،
که در تمامی قلبهای منتظر ظهورش احساس شود!
باشد تا ما هم آمدنش را به روشنیِ قدمهای «مهدی»(عج) بر سنگفرشِ قلبهای منتظرمان به انتظار بنشینیم... .
متن ادبی «مسیح متولد شد»
- بازدید: 3044